logo





جنگ قدرتی جناح های حاکم برای انتخابات و وظیفه جنبش طبقه کارگر

شنبه ۲۵ تير ۱۳۹۰ - ۱۶ ژوييه ۲۰۱۱

محمد ایرانی

گروه های سیاسی چپ مجزا از هم که آنزمان نیروی قابل توجهی نداشتند ، همچون سایر اقشار فریب سقوط شاه را خوردند و در این میان کارگران نیز بدلیل عدم وجود سازماندهی و استراتژی رل اهرم را بازی کردند . موضوع حائز اهمیت این است که برخلاف تصور بعضی از روشنفکران فرسایش و جنگ قدرتی در اقشار طبقه حاکم به سقوط آنها منجر نمیشود و حدود ۳۲ سال عمر حکومت اسلامی که مملو از این جنگ قدرتی بود خود دلیل این مدعاست.
قدرت دیکتاتوری موجب غرور کاذب شده و چشم را از دیدن واقعیات کور می کند و در نتیجه باعث فرو ریختن برج فولادینی میشود که برای حیاتش ساخته شده است و این بلایی است که بر سر همه رژیمهای دیکتاتوری جهان میاید ، فارغ از آنکه حکومت آنها بر اساس چه سیستمی بنا شده باشد . تاریخ گواه تلاشی حکومتهای بسیار مستبد و قدرتمند همچون هیتلر آلمان ، استالین شوروی ، پینوشه شیلی ، موسولینی ایتالیایی ، شاه ایران ، سلطان عثمانی ، طالبان افغانستان ، صدام عراق و موارد مشابه دیگر است که سقوط دیکتاتورها با رژیمهای ایدئولوژیکی ، ناسیونالیستی ، مذهبی و یا انواع دیگر را بخود دیده است . آنچه در تاریخ ۱۵۰ ساله اخیر در کنار این دیکتاتورها دیده شده مبارزات طبقاتی و اقشار مختلف یک کشور بر ضد طبقه حاکم آن کشور میباشد تا آزادی و دموکراسی را برای مردم خود کسب نمایند . کشور ایران نیز مستثنی از این قاعده نبوده و تجربه تاریخی آن حکایت از این دارد که مردمش با شیوه خاصی با وجود استبداد ریشه دار مبارزات خود را دنبال میکنند . تجربه خونبار و پر ارزش جنبش سال ۱۳۵۷ که بسیاری از روشنفکران به اشتباه آنرا انقلاب مینامند ، نشان داد که اقشار متوسط که پیشروان جنبش مذکور بودند چون فاقد اهداف و استراتژی مشخصی بوده و نتوانسته بودند مردم را حول آن سازماندهی کنند ، مغلوب گروههای سیاسی - مذهبی و روحانیونی شدند که تنها نیروی متمرکز زمان شاه بوده و مورد قبول اکثریتی از مردم گردیدند ، با مکانیزم قدرتهای غربی جنبش را رهبری و قدرت را در دست گرفتند.

گروه های سیاسی چپ مجزا از هم که آنزمان نیروی قابل توجهی نداشتند ، همچون سایر اقشار فریب سقوط شاه را خوردند و در این میان کارگران نیز بدلیل عدم وجود سازماندهی و استراتژی رل اهرم را بازی کردند . موضوع حائز اهمیت این است که برخلاف تصور بعضی از روشنفکران فرسایش و جنگ قدرتی در اقشار طبقه حاکم به سقوط آنها منجر نمیشود و حدود ۳۲ سال عمر حکومت اسلامی که مملو از این جنگ قدرتی بود خود دلیل این مدعاست.

آغاز حکومت اسلامی مترادف با جنگ قدرتی نهضت آزادی و روحانیون بود که در ادامه به جنگ بنی صدر که بیجهت مردم را حامی خود میدانست با روحانیون درگرفت . پس از قدرت یابی مطلق خمینی بکمک روحانیت و گروههای مذهبی - سیاسی که طرح سپاه ، بسیج و نیروی امنیتی را ریختند ، جنگ دو گروه روحانیت و روحانیون در کنار دو گروه متشکل موتلفه و مجاهدین انقلاب اسلامی که هر دو گروههای تروریستی بودند شکل گرفت . در ادامه بخشی از روحانیون و نیروهای مذهبی - سیاسی که به گروههای اصلاح طلب معروف شدند با کمک پیشینیان مجاهدین انقلاب اسلامی بر علیه روحانیت سنتی و موتلفه جنگیدند . خمینی تلاش داشت توازنی بین نیروها که همه رهبری وی را قبول داشتند ، ایجاد کرده و در این میان همه مخالفین را سرکوب و کشتار کرده و قوانین اسلامی را حاکم نماید . رفسنجانی بعنوان فرد شماره ۲ حکومت با قدرت کامل منابع اقتصادی کشور را با فرزندان و افراد فامیل خود میبلعید و بقول خودش فرا جناحی عمل مینمود . جنگ خمینی و روحانیون با عراق موجب قدرت یابی گروه جدید یعنی سپاه گردید که پس از پایان جنگ و حمایت خامنه ای ضلع سوم جناح حاکمه را برای کسب قدرت تشکیل دادند . اصلاح طلبان پس از ۸ سال حکومت نصفه و نیمه که نشان از بی کفایتی آنها برای اداره کشور بود ، قدرت را به جناح مخالف بنام اصولگرایان که از روحانیت ، موتلفه و فرماندهان سپاه که در مجلس و دولت جای گرفته بودند ، واگذار کرد . اکنون نیز که اصولگرایان حاکم شدند بدلیل عدم قابلیت خامنه ای ، غرور کاذب قدرت ، ندیدن واقعیات و موارد دیگر جنگ دیگری بین اصولگرایان درگرفته است که سپاه نقش اساسی را در هر دو جناح رقیب اصولگرایان بازی میکند تا بتواند قدرت نهایی را از آن خود کند . خامنه ای تلاش دارد که بین یک جناح که شامل روحانیت ، قوه قضاییه ، شورای نگهبان ، ائمه جمعه ، موتلفه ، بخشی از مجلس ، نیروی امنیتی ، بخشی از مسولین دولتی و فرماندهان سپاه و بسیج هستند با جناح دیگر که شامل بخش میانی سپاه و فرماندهانی که از طریق رییس جمهور منتخب خود و رهبری توانسته اند قدرت اقتصادی و بخصوص نفت را در اختیار بگیرند بهمراه مسؤلین دولتی توازنی برقرار نموده و جنگ قدرتی را بسود خود تمام کند .

چند ماه بپایان ۳۲ سال حکومت ولایتی نمانده ، ولی آنچه کاملا سران این رژیم در هیچ زمانی متوقف نکردند سرکوب و زندانی کردن و کشتار مخالفین خود بوده است و در موازاتش جلوگیری از ایجاد نهادهای صنفی مستقل کارگران و نهادهای دموکراتیک اقشار مختلف از جمله دانشجویان ، زنان ، معلمان ، اقوام و سایرین میباشد . اگر جناحهای حاکم توانسته اند در تمام این سالها به جنگ قدرتی خود بپردازند ، تنها در سایه عدم وجود نهادهای صنفی و دموکراتیک مستقل است و سقوط رژیم نیز تنها بستگی به ایجاد این نهادها و تعمیق دموکراسی در آنها امکان پذیر است . دانشجویان که رهبری جنبش سبز را بعهده داشتند توانستند پایه های رژیم را بلرزانند ، ولی برای سقوط رژیم نیاز به سازماندهی و گسترده کردن خود و توجه به نیاز سایر اقشار و بخصوص جنبش کارگران دارند . کارگران که در برهه ای توانستند دو سندیکای مستقل را ایجاد کنند ، در ادامه بدلیل سرکوب شدید و اسارت رهبران خود نتوانستند به تعداد سندیکاهای مستقل بیافزایند ، گرچه تعداد فعالین کارگری در جنبش کارگری افزایش یافت . اکثر گروههای سیاسی چپ که عمدتا در خارج کشور مستقر میباشند بجای ایفای نقش پیشرو ، نیروی خود را به درگیری با یکدیگر تبدیل نموده و در کنار بیعملی خود به نفی سندیکاهای مستقل میپردازند ، در حالیکه همه آنها رهبری طبقه کارگر را تنها راه سرنگونی دیکتاتوری سرمایه داری میدانند . روشن نیست که این گروههای چپ که گاها همدیگر را خارج و یا منحرف از مبارزه طبقاتی میخوانند و بدون حضور کارگران سازمان و یا حزب طبقه کارگر را تشکیل داده اند ، چگونه میخواهند در خارج کشور طبقه کارگر را متحد نمایند ؟ بخش محدودی از بدنه و پایین بعضی از گروههای چپ که در داخل کشور فعالیت میکنند نیز تلاششان در ایجاد هسته ها و کمیته های مخفی دور میزند که قابلیت بسیار کمی برای جذب کارگران دارد . با وجودی که حکومت محدودیت بسیاری برای سندیکای واحد اتوبوسرانی ایجاد کرده ، ولی نه تنها کارگران این بخش بلکه کارگران سایر صنایع نیز همچنان از تاثیر حرکت این سندیکا سخن میگویند و بدون تردید در فضایی که ایجاد خواهد شد بسرعت در گسترش سندیکاهای مستقل موجود و بیشتر خواهند کوشید . سندیکای هفت تپه نیز با وجود راکد بودن در چند سال اخیر ، همچنان ارزش خود را در بین کارگرانش که رسمی شده و حقوق و مزایای خود را دریافت میکنند ، داراست و عجیب آنکه بعضی از گروههای چپ هنوز بدلیل بیعملی خود در کوبیدن رهبران این سندیکا تلاش میکنند . بهرحال جنبش طبقه کارگر نیاز دارد که به سازماندهی خود بپردازد و کارگران پیشرو و فعالین کارگری باید از صدها مورد اعتصاب ، راهپیمایی ، اعتراض و موارد دیگر در اینراه استفاده نموده و جنبش کارگری را سازماندهی کنند .

جناح های طبقه حاکم در کنار جنگ قدرتی با یکدیگر بغیر از سرکوب مبارزان کارگر و دانشجو و زنان و سایرین ، تلاش دارند تا ضمن رقابت با یکدیگر با فریب مردم از گسترش و سازماندهی جنبشهای داخل کشور جلوگیری نمایند . احمدی نژاد پس از موفق نشدن در فریب و تلفیق تاریخ کهن با فرهنگ بسیج و یارانه از باغ و ملک ۶۰ میلیون تومانی برای هر نفر برنامه میدهد و در کنارش سعی دارد به مردم بگوید که میخواهد نقش روحانیون و رهبر را کم نماید . سران اصلاح طلب جنگ قدرتی جناحهای اصولگرا و در راسش سپاه را فرصت خوبی برای مانور انتخابات مجلس و ریاست جمهوری آینده تلقی کرده و از طریق رفسنجانی و خاتمی و سایر شرکا در داخل و خارج کشور با ذکر اصل حفظ رضایت مردم است ، تلاش دارد که با طرح بعضی شروط مردم را به دام انتخاباتی بکشاند . فرمانده سپاه از شروطی برای شرکت خاتمی و سایر سران اصلاح طلب گفتگو کرده و همراه سایر فرماندهان فاسد خود نشان میدهند که در انتخابات آینده نقش فعالتر و مستقیمتری بازی خواهند کرد و جالب اینکه بسیاری از روحانیون نیز از چنین نقشی که مخالف اظهارات خمینی است حمایت میکنند . خامنه ای ضمن تلاش برای ایجاد توازن بین دو جناح و حذف تعدادی از نیروهای احمدینژاد ، خواستار حفظ وحدت و پایین کشیدن فتیله اختلافات توسط سپاه میگردد تا به کل سپاه بفهماند که هنوز رهبر مطلق کشور است و در اینراه جنتی عجوزه از کنار کشیدن سپاه در جنگ قدرتی حرف میزند . خامنه ای حتی اگر در این مرحله بخشی از سپاه را قانع کند که که زمان قدرت مطلق آنها نرسیده است ، دیر یا زود آن اتفاق را خواهد دید ، چرا که قداست خامنه ای و قدرتش با عدم تایید دستورات رهبری توسط احمدینژاد بزیر سوال رفته است . مطهری خامنه ای را به تبدیل مجلس به شاخه ای از دفتر رهبری متهم کرده و افروغ از شاه کردن ولایت فقیه پرده بر میدارد تا نتیجه گردد که تکرار چنین حرفهایی در آینده بیشتر شده و دیگر رهبری را قبول ندارند که در مقاطع مختلف آنها را بازی گرفته است . کوشش مجتبی واحدی ، تاجزاده و بعضی روشنفکران و گروههای سیاسی دیگر که سعی دارند از سران اصلاح طلب فاصله گرفته ، با طرح انتخابات آزاد به نتیجه نخواهد رسید چرا که با وجود جمهوری اسلامی و ولایت فقیه و قوانین اسلامی هیچ راهی برای رسیدن به دموکراسی و آزادی امکان پذیر نیست . جنبشهای کشورهای منطقه و فشار کشورهای غربی در محور قرار دادن حقوق بشر و محروم کردن فرماندهان و مسؤلین نظام برای خروج از کشور و ایجاد حسابهای بانکی ، عدم توانایی در پرداخت یارانه و هزینه کردن سایر بودجه های سالیانه تاثیر بسزایی در مسؤلین و فرماندهان سپاه بدلیل نداشتن رابطه حزبی قوی دارد که منافع فردی آنها از حفظ حکومت و یا ایدئولوژی اسلامی ترجیح داشته و لذا امکان دارد درصدد فرار باشند.

در ماه های باقیمانده تا انتخابات موارد گوناگونی از طرف جناح های درگیر حکومت و سران اصلاح طلب برای فریب مردم جهت شرکت در انتخابات پیش خواهد آمد ، و چنانچه در انتخابات ۸۴ و ۸۸ با پرداخت وجه نقد بسیاری را بپای صندوقهای رای کشیدند وعده های بیشتری هم برای جلب مردم داده خواهد شد . مردم شهرهای بزرگ که آگاه تر بوده و دریافت یارانه ها هم اختلاف هزینه های سرسام آور آنها پر را نکرده است ، کمتر قابل فریب خواهند بود ولی مردم شهرهای کوچک و روستاهای دور افتاده که یارانه برایشان مقبولتر بود ( امکان عدم پرداخت همین یارانه در ماههای آتی نیز هست ) با وعده های نقدی و نه زمین و باغ ۱۰۰۰ متری غیر قابل تحقق امکان فریب خوردن دارند . در این میان نقش گروههای دانشجویی ، کمپین زنان ، معلمان ، اقوام و سایرین بسیار اهمیت دارد که جلوی تبلیغات اصلاح طلبان را برای کوبیدن به طبل انتخابات بگیرند تا بار دیگر مردم بازیچه جنگ قدرتی اقشار حکومتی نگردند و رژیم به کشورهای غربی بفهماند که همچنان قادرند حکومت را حفظ کرده و مردم را کنترل نمایند . کارگران بدلیل جایگاه طبقاتی کمتر فریب تبلیغاتی انتخاباتی را میخورند ، بخصوص برای اکثریتی از آنها که با حقوق کمتر از ۱/۳ خط فقر زندگی نموده با بیکاری فراوان و عدم پرداخت حقوق روبرو بوده و موارد دیگر که برای زنان کارگر و کودکان کار وضعیتبمراتب بدتری وجود دارد ، دست دولت و حکومت و اقشار حاکمه بیشتر رو میباشد . تقریبا هر روزه با وجود سانسور چند خبر در مورد اعتراض کارگران بجهت عدم دریافت حقوق و مبارزه برای تبدیل قرارداد موقت به رسمی و موارد دیگر بچشم میخورد ، طوریکه سایتهای وابسته به جناحهای حاکمه نیز به انتشار چنین اخباری دست زده و آینده تاریکی را در اقتصاد کشور پیش بینی میکنند ، کما اینکه هر روزه تعطیلی یک یا چند کارگاه و کارخانه نیز در نشریات منتشر میگردد . خبر اعتصابات مختلف کارگران پیمانکاری پتروشیمی ماهشهر و تبریز بدلیل ایستادگی برای رسمی شدن قراردادشان ، خبر ایستادگی کارگران ایران خودرو برای تشکیل سندیکای مستقل پس از کشته شدن چند کارگر در کنار صدها خبر تجمع و اعتراضات کارگران کارخانجات مختلف نشان از بالقوه گیهای جنبش کارگری دارد که میبایست توسط کارگران پیشرو و فعالین کارگری سازماندهی گردند . چه خوب میشد اگر گروههای سیاسی چپ که حول محور رهبری کارگران نشریات خود را پر مینمایند و حاضر نیستند مانند گروههای سیاسی به وحدتی برسند ، حداقل وقت گرانبهای خود را در این موقعیت حساس جهت سازماندهی کارگران نه از راه دور بلکه با شرکت در مبارزات روزمره آنها بکار میبردند . اخبار گوناگون که گاها از عدم دریافت حقوق بیش از یکسال کارخانه هایی حکایت دارند و یا ایستادگی طولانی کارگران مجتمع هایی همچون پتروشیمی تبریز و ماهشهر و یا خودروسازان و سایر اخبار که به نتیجه مطلوب نمیرسند ، همه ناشی از عدم وجود سندیکای مستقل در میان آنهاست تا سرعت اخذ نتایج زیاد شود . جنبش کارگری اگر نتواند در جنگ قدرتی جناحهای حاکم به سازماندهی خود بپردازد ، باید مطمئن باشد که پایان هر جنگ قدرتی ، سرکوب شدیدتر کارگران و سایر اقشار درپیش خواهد بود همانطور که در سالهای قبل اتفاق افتاده است . جنبش کارگری اگر موفق به سازماندهی خود گردد ، خواهد توانست در جبهه دموکراتیکی که توسط سازماندهی سایر اقشار ایجاد خواهد شد ، اهداف خود را در سرنگونی نظام تحقق بخشد .
محمد ایرانی شنبه ۲۵ تیرماه ۱۳۹۰ ، ۱۶ جولای ۲۰۱۱

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد