logo





۳۰ خرداد ۱۳۶۰
باز بینی یک رویداد تاریخی پس از سی سال*

دوشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۰ - ۲۰ ژوين ۲۰۱۱

حمید نوذری

hamid-nouzari.jpg
خرداد 1۱۳۶۰ نقطه‏ ی عطفی در تاریخ پیکار دموکراتیک مردم ایران است. با این همه این رویداد تاریخی که مسير زندگی اجتماع و اشخاص بسیاری را دگرگون ساخت و فاجعه‌ ى بزرگی برای کشور به بار آورد، از یادها گریخته است. بررسی رسانه‏ های اپوزیسیون نشانگر آن است که این واقعه در زندگی سیاسی جامعه ‏ی تبعیدی نيز جايگاه بايسته‌ى خود را ندارد و بيم آن مى‌رود كه در هاله‏ ای از فراموشی فرو رود.
درآمد؛

سی سال از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ می گذرد. یادآوری روندهائی که به آن راه پیمائی بزرگ انجامید واختناقی که در پی آن آمد موضوع این بررسی است. چونکه اسناد نویافته ای در این زمینه به چاپ نرسیده است، اساس نوشته خود را بر متون زیر نهاده ام:
" و گورستانی چندان بی مرز شیار کردند" مهناز متین و ناصر مهاجر، آرش ۷۸-۷۷، خرداد۱۳۸۰
http://www.arashmag.com/
مهناز متین و ناصر مهاجر،" کشتار ۶۷، پرده دوم خرداد ۶۰ "
http://www.asre-nou.net/

هنوز در برلن قاضی هست، ترور و دادگاه میکونوس- پاینده/ خداقلی/ نوذری- نیما ۲۰۰۰

از آنرو که این متون آزمون زمان را از سر گذرانده و همچنان بر جایشان محکم ایستاده اند و به گمانم پژوهشهای آینده در جهت تعمیق و تکمیل این بررسی بر پایه این متون بنا خواهند گشت.

**********************************************************

غروب یکشنبه، ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ سیمای جمهوری اسلامی اعلام کرد "۱۵ مفسد فی‏الارض و محارب با خدا، ظهر امروز در زندان اوین تیرباران شدند".

دادستانی انقلابِ جمهوری اسلامی ایران درباره‏ی "عاملین اغتشاشات ۳۰ خرداد [۱۳۶۰]" دو اطلاعیه صادر کرد. در یک خبر اعدام هفت تن و در دیگری خبر اعدام هشت تن را اعلام کرد. اعدام‏شدگان، اما مدت‏ها پیش از ۳۰ خرداد ۶۰ و به اتهام ارتكاب " جرايم" دیگری دستگیر شده بودند. در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ چه اتفاقی افتاده بود؟ نگاهی به حکومت دو سال و نیمه‏ ی جمهوری اسلامی ایران می‏تواند پاسخگو باشد.

جمهوری اسلامی ایران از همان ابتدا پدیده ‏ای نابهنگام و ناهم‌خوان با ‏زمانه‌ى خود. رهبران و پایوران این به اصطلاح جمهوری، در مبارزات دهه ‏ی چهل و پنجاه خورشیدی، به ویژه در ميادين اصلى فعالیت‏ سياسى ( دانشگاه ‏ها، فضاهاى روشنفکری، زندان و خارج از کشور) در حاشیه قرار داشتند. با اوج‌گيرى جنبش مردمى بود كه آن‌ها رفته رفته از حاشيه به متن كشيده شدند و سپس به دلايلى كه از حوصله‌ى اين گفتار خارج است، قدرت را به چنگ آوردند و در يك رفراندام غير دموكراتيك نام جمهورى اسلامى را بر آن نهادند. برخی از بنیانگذاران و رهبران اين قدرت که تجربه‏ی کار سیاسی - تشکیلاتی داشتند و تجربه‏ ی زندان را از سر گذرانده بودند نیک می‏دانستند وجود یا عدم وجود شخصیت‏ها، رهبران و سازمان‏های سیاسی مخالف، چه تاثیر تعيين كننده‌اى بر زندگی و بالندگی یا مرگ و میر نيروهاى سیاسی يا اجتماعی دارد. آنها همچنین می‏دانستند که از میان برداشتن برخى از رهبران و كادرهاى جريان‌هاى مخالف، مالاً به معنای ضعيف كردن، نا كارآمد ساختن و از میان برداشتن جنبش‏های اعتراضی نیز خواهد بود و واپس نشاندن آن‌ها برای مرحله یا مراحلی.

از این رو بود که اندک زمانی پس از به قدرت رسیدن، سیاست از میان بردن مخالفین، چه فرد و چه تشکیلات، را در دستور کار خود قرار دادند و آن را به شکل غیررسمی پیش بردند. دل‏مشغولی قدرت‏مداران جدید تنها از میان برداشتن شخصیت‏‎ها و تشکلات مخالف نبود، بلکه جلوگیری از تشکیل هر تشکل و انجمن مستقل و مخالف اصولی نظام نیز بود.

بدین سان خشونت سازمان‏یافته علیه مخالفین در دستور کار قرار گرفت. اعدام بی محاکمه یا محاکمات چند دقیقه ‏ای سران و وابستگان رژیم گذشته، حمله به مراكز بهائيان و کشتار رهبران آنان، حمله به تظاهرات زنان، به رگبار بستن گردهم‏آیی ترکمن‏ها و ترور رهبران آنها، به خاک و خون نشاندن مبارزان راه "دموکراسی برای ایران - خودمختاری برای کردستان"، قلع و قمع کردن روزنامه‏ها و تشکلات،تعطیل دانشگاه به بهانه‌ى "انقلاب فرهنگى"... زمينه‌ساز برپايى نهاد‌هاى جمهورى اسلامى( مجلس خبرگان، مجلس شوراى اسلامى و...) و تصویب قانون اساسی شد که بر اساس آن تبعیض میان زن و مرد، مسلمان و غیرمسلمان، دیندار و بی دین و... قانونی شد. تصویب و راه‏اندازی قوانين جزای اسلامی، سنگسار، قصاص و شکنجه و ترور و آدم‏ربایی راهکار اجرای این قانون اساسی بود.

در ۱۱ بهمن ۱۳۵۹ دومین جلسه‏ ی هماهنگی مقابله با احزاب و گروه‏ های "ضدانقلاب" به کار خود پایان داد. این جلسه پس از متمایز کردن "گروه ‏های متخاصم" از "گروه ‏های مخالف" اطلاعیه ‏ای در ۱۵ بند منتشر کرد. لیست شرکت‏ کنندگان در این جلسه‏ ی تدارک مرگ و ترور در دست است.

اعتراض به این خشونت روزانه، سازمان یافته و دولتی، کار روزانه‏ ی گروه‏ ها و گرایش ‏های متفاوت سیاسی، اجتماعی و مدنی در دو سال و نیم اول انقلاب بود. روزی نبود که گزارش یا خبری در مورد شکنجه، آدم‏ربایی، ترورهای مخفیانه و... به گوش نرسد و یا در روزنامه‌ها و هفته‌نامه‌ى مخالفين منعكس نشود. میتینگ ۱۴ اسفند ۱۳۵۹ در دانشگاه تهران و دستگیری چند تن از اغتشاش‌گران و حمله‏کنندگان به این میتینگ رسمی رییس جمهور وقت، باعث شد که دیگر همه و همه بدانند سر نخ خشونت‌ها در کجاست. این آغاز پایان رییس جمهور وقت نیز بود.

طرح بهمن ۱۳۵۹ در فروردین ۱۳۶۰ تصویب شد. و گفتنى‌ست كه بسیاری از اعدام ‏شدگان ۳۱ خرداد ۱۳۶۱، کوتاه زمانى پس از تصویب این طرح در فروردین ۱۳۶۰ دستگیر شدند و به "اتهامات" مختلف راهى زندان‌ها گشتند.

در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ در اعتراض به عزل یا کودتای "شرعی" عليه رییس جمهور وقت، ابوالحسن بنى‌صدر، راهپیمایی عظیمی با حضور بیش از پانصد هزار نفر در تهران برگزار شد که فراخوان اصلی آن را سازمان مجاهدین خلق ایران داده بود. بخشى از نیروهای چپ، لیبرال،دموكرات و ملی در این تظاهرات شرکت کردند. این اعتراض مسالمت‏آمیز نیز به مانند ديگر راه‌پيمايى‌ها و گردهم‌آيى اعتراضى، به خون کشیده شد. از ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ تا اوائل سال ۶۳ موج بی نظیری از دستگیری، شکنجه، کشت و کشتار و اعدام در دستور کار بود که با شروع عملیات مسلحانه‏ی مجاهدین در ۶ تیر ماه ۱۳۶۰ حدت و شدت یافت. روزنامه ‏ها به طور مرتب خبر از اعدا م‏های ده‏ها و صدها نفر می‏دادند. از تعداد واقعی کشته‏شدگان این دو سال و چند ماه اطلاع دقیقی در دست نیست و گاه به ارقامی بالای ده هزار نفر برمی‏خوریم.

۳۰ خرداد ۱۳۶۰ نقطه‏ ی مهمی در تاریخچه‏ ی پیکار دموکراتیک مردم ایران پس از انقلاب ۵۷ است. پس از آن تاريخ حکومتی در ایران مستقر شد که کشتار و ترور مخالفین در داخل و خارج، به صورت رسمی از وظایف وزارت اطلاعات تازه تاسیس شده‌ى آن بود.

با این همه این رویداد مهم تاریخی به تدریج از یادها گریخت، به دلائل مختلف و از سوی نیروهای متفاوت سیاسی و اجتماعی و مدنی:

اصلاح‏طلبان اسلامی امروز که بخش اعظمی از آنها حزب‏اللهی دیروز بودند طراح و سازمانده‌ى اصلى اين سياست سرکوب‏ مى‌باشند؛ البته در همکاری با دیگر جناح‏ها و دار و دسته‌هاى سازنده‌ى جمهورى اسلامى. و طنز تاريخ این كه اين‌ها در اين چند سال گذشته خود به "منافقین جدید" و "فتنه‏گران" و "همدست و بازیچه‏ ی نیروها و دولت‏ های خارجی" قلمداد شده ‏اند و با همان برخوردها، برچسب‌ها و انگ‌ها که خودشان در دهه‏ی اول انقلاب به گرایش‏های مخالفِ دگراندیش می‏زدند، روبرو بوده‌اند. آن‌ها پس از اين كه از به حاشيه رانده شدند، گاه به تلویح و گاه به تصریح، شروع به تدوین روایت‏هایی از دهه‏ی اول پس از انقلاب کرده‏اند. و دريغ كه در مورد حوادث ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ روایت همگی آنها تقریباً همان روایت محافظه ‏کاران و دیگر همدستان سابقشان است: افراط‏گری‏ها و مبارزه‏ی مسلحانه‏ی مخالفین، به ویژه مجاهدین باعث به وجود آمدن این خشونت شد. این دروغ‏ها کم کم به روایت رسمی تبدیل شد.

این روایت اصلاح ‏طلبان در ادامه‏ ی خط عمومی سیاسی‏شان یعنی مماشات با حکومتگران است. اینها نه هرگز در خیال گسست ریشه‏ای از این حکومت جهل و ترور بوده‏اند و نه در فکر رویارویی جدی با آن. اصلاح‏طلبان بنیاد این نظام تبهکار را باور داشته و دارند. پایبندی به "ارزش‏های انقلاب اسلامی" و "قانون اساسی" نشانگر آن است که جدال امروز "اصلاح‏طلبان" و "محافظه‏کاران" بر سر قدرت است. این جدال نه جدالی است تاریخی، نه جدالی است بر سر ارزش‏ها و نه حتی جدالی جدی بر سر مبانی فکر و فلسفه‏ ی حكومت اسلامی.

اگر اینها می‏خواستند به ریشه‏ی خشونت ۳۲ سال گذشته در ایران برسند، می‏باید از مبانی فکری و فقهی این حکومت شروع می‏کردند و بر قوانین جزای اسلامی مكث مى‌كردند. بررسی ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ اما احتیاج به تهوری سیاسی، نظری و اخلاقی دارد که اصلاح‏طلبان فرسنگ‏ها از آن دورند. سخن گفتن امروز آنها از "نهادهای مدنی"، "جامعه‏ی مدنی"، "حقوق بشر" و غیره تا زمانی که بر مبانى حق حاکمیت ملی، مردم‏سالاری، جدایی دین از دولت، آزادی وجدان( دین‌باورى و يا بی‌دينى)، آزادی‏های سیاسی، آزادی اندیشه و بیان، آزادی تحزب و تشکل، برابری حقوق زن و مرد، راهکارهایی برای همزیستی مسالمت‏آمیز اقوام و مليت‌هاى گوناگون ایران و نیز عدالت اجتماعی استوار نيست، در جوهر جدالی سیاسی برای کسب و تقسيم مجدد قدرت است.

سکوت در مورد ۳۰ خرداد و پى‌آمد آن تنها منحصر به اصلاح ‏طلبان نیست، بسيارى از "ملی – مذهبی ها" و "چپ"‏هایی که آن زمان همراه و پشتیبان واپسگرایان جنایتکار بودند، همچنان آن فاجعه را به سکوت بر‏گذار مى‌كنند و از كنار آن مى‌گذرند. فراتر از اين، هنوز هستند گرایشاتى از این طيف که آن را توجیه مى‌كنند و خشنوت حكومت را اجتناب ناپذير مى‌نمايند. آنچه در بخش بزرگی در این گرایش به وضوح می‏توان تشخیص داد، همراهی هماره‌ى آنها با جناحی از جمهوری اسلامی ایران است و تنظیم کردن تاکتیک‏ها و استراتژی خود در هماهنگی با این نیروی مدافع "ارزش‏های انقلاب اسلامی" و "قانون اساسی" آن.

بخش‏های خیلی بزرگی از اپوزیسیون نیز عملا این واقعه‏ ی سیاسی را به فراموشی سپرده و يا به گونه‌اى تحريف‌ شده آن را ارائه مى‌دهند. مهم‏ ترین از همه در اين طيف مجاهدین خلق هستند که از طرفی تمامی جریان ۳۰ خرداد را انحصارطلبانه به خود نسبت می‏دهد و از طرف دیگر حاضر به قبول این واقعيت نیستند که روی‏آوری آنها به مبارزه‏ی مسلحانه و دست زدن به عملیات نظامی وحشت‏زا و برق‏آسا، اشتباهی فاحش در ارزیابی نیروها و آمادگی ذهنی و روحی مردم بود، فروکاستن "خلق" به تماشاگران صحنه و نیز به شکست كشاندن غيرعمد جنبشی که علیه آن کودتای "شرعی" به راه افتاده بود.

شواهد موجود نشان مى‌دهد كه گرایش‏های چپ به رغم آشفته فکری‏ها، کژی‏ها و کاستی‏ها و شناخت محدود و سطحی‏شان از گره‏گاه‏های پیکار دموکراتیک، به اهمیت نبردی که درگرفته بود کم و بیش آگاه بودند و هوادارانشان در صحنه حضور داشتند. با شکست این جنبش، عقب‏نشینی و تبعید، فرصتی برای بررسی این کاستی‏ها و سستی‏ها به وجود آمد که متاسفانه به خوبی مورد استفاده قرار نگرفت. حرکات انحصارطلبانه‏ی مجاهدین به نوبه‌ى خود باعث شد که این بخش ازنيروهاى چپ‏ نیز اندک اندک از بررسی آن واقعه‏ی مهم دوری جويند و پاره‏ای از ارزش‏ها، سنت‏ها و آیین‏های جنبش دموکراتیک مردم ایران را به دست فراموشی بسپرند. 30 خرداد یکی از این وقایع مهم فراموش شده در تاریخ معاصر ایران است.

امروز سی سال پس از آن واقعه‌ى تاريخى و فروکش کردن جنبشی که دو سال پیش پس از به اصطلاح انتخابات دهم رياست جمهورى در ايران روی داد، باز هم عده‏ ای کشته، زندانی، شکنجه شده‌اند. بخش بزرگی از اصلاح ‏طلبان و فعالین سیاسی و اجتماعی و مدنی به تبعید روانه شده ‏اند، فضای بزرگى از مطبوعات خارج از کشور نیز در اختیار این نیرو قرار گرفته که از حمایت ‏های همه جانبه‏ ى آشكار و نهانى هم برخوردار است.

پس از این زورآزمایی خرداد ۱۳٨٨، جمهوری اسلامی پا به مرحله‏ ی تازه ‏ای از سوخت و ساز تضادها گذاشته است. دولت حاکم هم جناح‏های عمده‌اى از جمهوری اسلامی را در برابر خود دارد، هم مردم را و هم مخالفین اصولی نظام را. به نظر می‏رسد در این زورآزمایی جديد، هيچ يك از جناح‌هاى حاكم و محكوم حكومتى، توان حذف جناح ديگر یا دقیق‏تر بگوئيم حذف یک طیف سیاسی توسط طیف سیاسی رقیب را ندارد.

از تناقضات جدی کنونی می‏توان به تناقض میان جناح‏ها و طیف‏های سیاسی در ایران، مشکلات اقتصادی و هم‏صدایی جناحی از حکومت با مردم اشاره کرد.

آن جناح يا طيف از حکومت که اینک در "اپوزیسیون" قرار گرفته برای از دست ندادن پایه‏ی اجتماعی خود مجبور به ارائه‏ی برخی از خواست‏های مردم شده است، گاه به تلویح و گاه به تصریح. از این رو گرایشاتی از "خودی"‏ها یا "خودی‏"های سابق که در دوره‏ی گذشته مغضوب واقع گشتند و موقعیت سابق خود را از دست دادند، مجبور به اظهارنظرهایی در ارتباط با نظام و منطق سرکوب و ترور دهه‏ی اول زندگى جمهورى اسلامى شده‏اند. در ميان اين طيف نيز برخی هنوز هم آن جنایت‏ها را ناگزیر و یا درست می‏دانند، و برخی منتقدانه به آن دوره می‏نگرند و شباهت‏هایی میان دیروز و امروز می‏بینند. واقعیت اين است که منطق سرکوب ده یا پانزده ساله‏ی اول رژیم در داخل و خارج از کشور از بین بردن کامل مخالفان بود؛ به هر قیمتی. منطق سرکوب‏های دو سال گذشته ارعاب و بر جاى خود نشاندن مخالفین خودی است و ناسور کردن حرکت غیرخودی‏هایی که در موضع برانداختن مجموعه‏ی این نظام بیدادگر هستند.

*****

خرداد 1۱۳۶۰ نقطه‏ ی عطفی در تاریخ پیکار دموکراتیک مردم ایران است. با این همه این رویداد تاریخی که مسير زندگی اجتماع و اشخاص بسیاری را دگرگون ساخت و فاجعه‌ ى بزرگی برای کشور به بار آورد، از یادها گریخته است. بررسی رسانه‏ های اپوزیسیون نشانگر آن است که این واقعه در زندگی سیاسی جامعه ‏ی تبعیدی نيز جايگاه بايسته‌ى خود را ندارد و بيم آن مى‌رود كه در هاله‏ ای از فراموشی فرو رود.

بی اعتنایی به خرداد ۶۰ اما تنها به معنای فراموشی عمدی یا سهوی یک رویداد مهم تاریخی و ارج نگذاشتن به یاد کسانی نیست که به دست حکومتی تبهکار سر به نیست شدند. به این معنا نیز هست که واقعیت حضور گسترده‏ی نیروهای چپگرا و دموکرات و آزادیخواه ما در یکی از مهم‏ترین وقایع سياسى معاصر از صفحه‏ی تاریخ حذف می‏گردد.

برلن ۳۰ خرداد ۱۳۹۰

*با سپاس از یاری دوست محققم ناصر مهاجر.


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

چپ و فراموشی یا وارونه نویسی ۳۰ خرداد ۶۰
ش. ح.
2011-06-21 17:07:31
اول باید تشکر کرد از آقای نوذری که در ۳۰ امین سالگرد ۳۰ خرداد ۶۰ مطلبی در باره آن نوشته اند، و این سایت که آن روز را شایسته آن دانسته اند که یادی از آن بشود. ولی چند نکته.
در اینکه اصلاح طلبان امروز درباره ۳۰ خرداد ۶۰ سکوت میکنند، یا بدتر، روایات رسمی جمهوری اسلامی را به عنوان "تاریخ" به خورد نسل جوان میدهند، جای تعجبی نیست. آنها ۳۰ سال پیش خود بخش مهمی از رژیم و دستگاه جنایات آن را تشکیل میدادند. و متاسفانه نه روشنبینی، نه صداقت، و نه شجاعت آن را دارند که به گذشته خود و دیگران صادقانه بنگرند.
اما سوال اینجاست که چرا "چپ" ها در این باره سکوت میکنند، و حتی اگر سکوت هم نمیکنند، تاریخ آن روز را طوری مینویسند که در مقابله با رژیم در خرداد ۶۰ خودشان را بهتر، و مجاهدین را بدتر، و نقش "چپ" را بیشتر و مجاهدین را کمتر از آنچه که بود، جلوه دهند. متاسفانه این مقاله نیز، علیرغم تلاشش برای روایتی بیطرفانه از آن روز، دچار همین مشکل است.
به نظر نگارنده این سطور، دلیل اصلی این نحوه برخورد چپ به ۳۰ خرداد ۶۰ عملکرد و اشتباهات سازمان مجاهدین در سالهای بعد از ۶۰ نیست. به نظر من دلیل اصلی سکوت یا بدگویی چپ درباره ۳۰ خرداد ۶۰ ناشی از عملکرد و اشتباهات خود چپ در آن دوره است. نگاهی کوتاه بیاندازید به آنچه چپ در آن زمان کرد، و مقایسه اش کنید با آنچه مجاهدین در ۳۰ خرداد کردند. بخشی( اکثریت، حزب توده) که در بست از جناح خمینی و حزب جمهوری اسلامی و حزب الله حمایت میکردند و در این گفتمان نمیگنجند. میماند چپی که در اپوزیسیون بود: بخشی خود به مبارزه مسلحانه، البته در ابعادی بسیار محدودتر از مجاهدین، روی آوردند (اقلیت، اتحادیه کمونیستها). بخشی دیگر اگرچه خود دستی در مبارزه مسلحانه نداشتند، یا از بنی صدر حمایت میکردند (رنجبران) و یا بلافاصله به شورای ملی مقاومت مجاهدین و بنی صدر پیوستند (اتحاد چپ، جبهه دموکراتیک). کومله و حزب دموکرات هم که خود درگیر مبارزه مسلحانه بود ند و حزب دموکرات متحد مجاهدین. میماند آن بخش از چپ رادیکال که در اپوزیسیون بود و مخالف مبارزه مسلحانه (پیکار، راه کارگر) که هنوز درگیر این بود که در شرایط جدید چه باید کرد. و به عنوان مثال رهبری پیکار در خرداد ۶۰ سیاست خود را از "لیبرالها و حزب جمهوری هر دو سر و ته یک کرباسند" به "دشمن اصلی حزب جمهوری و جناح خمینی است" تغییر داد که متاسفانه به انشعاب در سازمان انجامید.

منظورم از این یاد آوری این است که به خاطر بیاوریم وقتی مجاهدین، در عمل و با قاطعیت و از خود گذشتگی بی مانندی، ۳۰ خرداد را سازماندهی کردند، به خیابان آمدند، و سعی کردند مردم را به خیابان بیاورند، تا جلوی فاجع ای را که امروز ۳۰ سال ایران را به زیر سلطه خود کشیده، بگیرند، ما چپها کجا بودیم.
شاید بعضیها تصور کنند که نگارنده این سطور هوادار مجاهدین بوده. کاملا بر عکس (من در پیکار فعالیت میکردم). ولی حقیقت را باید گفت.
بسیاری از چپها به نظر میرسد وقتی به ۳۰ خرداد میرسند، آن را در پرتو سیاستها و عملکرد مجاهدین در سالهای بعد ارزیابی میکنند. به نظر من اگرچه برای ریشه یابی مجاهدین امروز باید ۳۰ خرداد و شکست آن
را در نظر گرفت، ولی درستی یا نا درستی به خیابان آمدن مجاهدین در ۳۰ خرداد را باید در شرایط خرداد ۶۰ ارزیابی کرد، نه اینکه به جلو زد و گناه اشتباهات و خطاهای مجاهدین و شخص رجوی در سالهای بعد را به حساب آن صد ها هزار نفری نوشت که در ۳۰ خرداد ۶۰ بیشترین تلاش خود را کردند تا جلوی فاشیسم مذهبی ای را که همه ما نتیجه اش را دیده ایم بگیرند. همان گونه که مثلا نمیتوان اشتباهات فداییان اکثریت در سالهای بعد از ۵۹ را به حساب چریکها در سال ۴۹ نوشت!
شاید تعجب بکنید، ولی به نظر من برای ارزیابی ۳۰ خرداد ۶۰ باید ۳۰ سال بیشتر به عقب برگشت و از ۳۰ تیر ۳۱ و ۲۸ مرداد ۳۲ شروع کرد. باید به خاطر آورد که ما، چپها و مجاهدین، همیشه چگونه از پیروزی قیام ۳۰ تیر در به شکست کشاندن ارتجاع، و بر عکس از عدم حضور مردم در خیابان در دفاع از مصدق بعد از ۲۸ مرداد ۳۲، یاد میکردیم. مگر ما چپها و مجاهدین سالها و سالها از مصدق و حزب توده انتقاد نکرده بودیم که اعضای خود، و مردم را، به خیابان نیاوردند، و دلیل پیروزی کودتای ۲۸ مرداد و ۲۵ سال دیکتاتوری شاه را گردن انفعال مصدق و حزب توده نمی انداختیم؟
به نظر من مجاهدین در ۳۰ خرداد ۶۰ نمیخواستند به سر نوشت حزب توده بعد از ۲۸ مرداد دچار شوند، و نمیخواستند تاریخ کودتای حزب جمهوری اسلامی، عزل بنی صدر، انفعال اپوزیسیون، و استبداد آخوندها، تکرار تلخ تجربه کودتای ۲۸ مرداد، عزل مصدق، انفعال حزب توده، و استبداد شاهی باشد.

یک بار دیگر باید بگویم که منظور من در این سطور تایید عملکرد مجاهدین در سالها، و یا ماههای بعد از ۳۰ خرداد ۶۰ نیست. اصلا و ابدا. ولی به نظر من چپ باید با صداقت بیشتری به آنچه در ۳۰ خرداد ۶۰ روی داد بنگرد، و نقش آن را در تاریخ مبارزات مردمی میهنمان ارج نهد.

با احترام.

ش. ح.


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد