- من خیلی بالاترم، من فیلم و تو پشه!
- باز یه دفه جن رفت تو جلدت؟ تو هم فیلی و هم پشه، من هیچی نیستم، استاد!
نیستی، پس هستی! چی کاری ازت ورمیاد؟ شبونه- روز شدی کرم کاغذپاره ،اینم شد کار خیر سرت؟
- کجاش به کی ضرر می رسونه؟
- به کی ضر رنم یرسونه؟ تموم عمرت کاغذ خیط خطیتی کردی، همه شم جم کنی ببری دکون عطاری، یه مثقال چایم بهت نمیدن، همه شو بایس بدی عطاری قیف کاغذی درست کنن و چای خشک توش بریزن.
- گیرم پرت و پلا می نویسم، به توچه؟
واسه چی فحش میدی، دیکتاتور!
- باز خلقت سگ شده امروزها! کی فحش دادم؟
- مگه نگفتی استاد بزه، واسه چی بهم گفتی استاد؟ بز بودن فحش نیست؟
- بابا همیشه که استاد بز نیست لامصب!
- می خوای بگی اگه به من بگن استاد، بزه، اگه به توبگن استاد، با مسماست؟
- کی من ادعای استادی کردم؟ لاکردار!
- ادعای درویشی و خاکسترنشینی می کنی، اما با هزار کلک و ایما اشاره و قر و قمیش خودتو بالاتر از استاد جا می زنی مرد رند روزگار! لبخندای ملیح پر معنا می زنی، لغتای قلمبه- سلمبه به خورد مردم می دی، قیافه ستاره های سینمارو به خودت میگیری ،همه جا تو همه جا با هزار پیچ و خمای رندانه به تماشا می ذاری که بگی تو سراسری هستی، خیال می کنی من از این گوشه- کنایه ها و اشاره ها چیزی حالیم نیست؟ خودتی! اگه سال به دوازده ماه تو کاغذپاره ها وول نخوری، به درد هیچ کاری نمیخوری، حتی واسه گدائی کردنم عاجزی! از بس بوف کور شدی و تو تاریکی کزکردی، نمی تونی بینی تو بالا بکشی، روابط اجتماعی تو پاک از دست دادی، سلام و خوش- بش به یه جنس لطیفو بلد نیستی و به تته- پته می فتی! یارو مث ماه اومده می گه دستمو ماچ کن، بعد از سالا الدرم- بلدرم، یه خم و راست
شدن و چم و خم دست بوسی رو یاد نداری! یه شاگرد بنگاه معاملاتی روابط اجتماعی زبون بازی و دست بوسی و دست به چاخانش صد تای تورو می ذاره تو جیبش! هی دماغتو واسه من بالا نگیر!
- این شد یه موعظه تموم عیار که! گیرم همه حرفات درست باشه، من اینم و کاریش نمی شه کرد.
- چرانمی شه کاریش کرد؟ خیلی کارا می شه کرد.
- می فرمائی چن وقتی برم تو بنگاه ها دوره روابط اجتماعی ببینم؟
- باز لنترانی بارم کردی که دهنم وگل بگیری، دیکتاتور؟
- بفرما واسه بیرون رفتن از این دقمصه، چی راهی پیدا کردی؟
- واسه مشهورشدن وسرزبونا افتادن،اول بایس ازشراین دخمه بوف کورواین کاغذپاره ها خلاص شیم.
- گیرم من همه ایناروول کردم،بعد ش میبا س چی کنیم؟
- بعد یه عمریه دند گی ولجبازی،گاماس گاماس میخوای بفهمی چی میخوام بگم.
- گوشم به شما ست،موعظه نکن،مختصرومفید بگو.
- تویه عمره قلم تومخ کاغذ میکوبی وهنوزهیچ کس کاه بارت نمیکنه،یه سپورشهرتش ازتوبیشتره،مشهورشدن
وسرزبونا افتادنم چم وخم خودشوداره،که توازیافتن اون عاجزی.
- چی جوری فهمیدی من عاجزم؟
- عاجزنبودی،مث همه سروزبون دارا،الان واسه خودت شهره آفاق بودی ویه عالمه مریدداشتی.
- خب،چی جوری میتونم منم مریددارشم؟
- اول بایس یه کارگاه،کانون،انجمن،یایه سایت اینترنتی راه بندازیم.
- گیرم یکی ازایناروراه انداختیم،چی جوری میشه سرزبوناافتادومشهورشدومرید پیداکرد؟
- همین جاست که میگم اگه این کاغذبازیانبود،گدائی کردنم ازت ورنمیومد!
- چی جوری به این تشخیص رسیدی؟
- واسه این که چیزبه این سادگی روحالیت نیست!
- خیلی خب،شما واسه م روشنش کن.
- مااینجاهاکانون نویسندگان درتبعید،کارگاه داستان،شعر،روزنامه نگاری،موزیک،رقص شکم وغرکمر،رما لی،
فا ل گیری وکف بینی ومارگیری ونمدمالی وکلاه مالی داریم.
- ازانجمن هاش بگو
- انجمن اصلاح طلبا،حقوق بشریا،فیمنیستا،حمایت ازسرطانیا،ایدزیا،کوروکچلا،بچه های بی پدرومادر،انجمن
حیوونا و.....
- ازسایت هام یه چندتائی بگو
- کاری به میلیونهاسایت دیگه نداریم،مریم سراغ سایتای ادبی- سیاسی مثلا!این سایتا عینهومجله های فرهنگی و
ادبی- سیاسی قدیمان.
- مزایای هرکدوم ازایناچیه؟
- آهاداریم به اصل قضیه نزدیک میشیم.
- سرپاگوشم استاد!
- استادبزه،یعنی خود تی!
- به گوشم،نمیدوم چی صدات کنم!
- مثلا یه کارگاه داستان نویسی یاشعرنویسی که راه بندازی،مایه- تیله خوبی به جیب میزنی،
- میفرمائی هنرمووسیله کاسبی کنم؟بشم همون شاگردبنگاه چی؟زنده یادا هدایت،آقابزرگ،احمد محمود و کسرائی عقل شون به اینجاها نمیرسید؟
- بازپابرهنه پریدی توحرفم،دیکتاتور؟دارم حرف میزنم آ!
- بفرما استاد
- واردکارگاه که بشی،همه جلوت بلن میشن،همه بهت میگن استادوپیرهن پیرهن بادتوغبغبت میفته!
- خب،اینابه چی دردی میخوره؟
- خنگه!آدمیزادواگه بزنی توسرش خردوتحقیرمیشه واحساس ناچیزی میکنه،اگه همه یکریزبهش بگن استاد،
گاماس گاماس خودشوبزرگ می بینه واستادی فرومیره توملاجش!
- گیرم خودشواستا د حس کرد،چی دردی ازسترونیش دوامیشه؟
- آد م ازاین پامنبریای چغلی که داشته باشه،مث بینا توشهرکوراست،هرچی مزخرفات واسه شون بلغورکنه،
یکریزبه به- چه چه میکنن وواسه ش د ست میزنن،اینجوری آد م سرزبونا میفته ومیشه مشهورخا ص وعام!
- تایادم نرفته بگم که ما میتونیم کارگاه « مچلا»،« مونگلا»یا« مافنگیا» را،تاد ست زیاد نشده راه بندازیم آ!
- هی حرفموقطع نکن!سررشته حرف ازدستم درمیره،لامصب!
- اگه نمی گفته م یادم میرفت،میگفتی.
- واما سایتای اینترنتی،این روزاتوسرسگ بزنی،یه سایت میندازه بیرون!
- یه بلانسبت بگو،بعضیا به با ل قباشون برمیخوره!
- زبون فارسی وسواد- موادم،توشون شده شلم شوروا،هررفیق ودوستی،هرآشغالی بفرسته،به اسم حاصل فکر
یه نابوغه زمونه چاپ میزنن وخودشونم با هزارشیوه وترفندازکارشون تعریفا ت میفرمایند،این منم طاووس علیین شده!یکیم که بگه بالای چشتون ابروست،دودمانشوزیرورومیکنن!یاسروته نوشته هارامیزنن وبه شکل انشاهای سوادحدمتوسط خودشون درمیارن،یاخیلی ازنوشته های غیرخودیاروبه دردنخورتشخیص میدن وآباازآسیاکه افتاد،
حروف وسطراشوکمی جابه جا میکنن وبه اسم خودشون می چا پن وبادتوغبغبشون میندازن وهیچ خدائی رو بنده نیستن!اونام ازاین راه میشن استادوشهره آفاق!حالافهمیدی واسه چی یه عمرمث یه مورچه رونوک یه سوزن،دورخورد ت چرخیدی وکسی کاه بارت نکرده،بی دست وپا؟
- درست میفرمائی،استاد!
- دیگه تاکارگاهو راه نندازم آروم نمیگیرم،ماازایناچی کمترداریم؟بایس هرجورشده مشهورشیم!
- بفرماباراه اندازی چی کارگاهی،گام اولوورمیداری،استاد؟
- کارگاه نمد ما لی راه میندازم!!!!!!!!!!!
- تواینهمه نبوغ روازکجات درمیاری ؟
- چطومگه؟
- یه دفه شد مث بچه آدم حرف بزنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد