logo





گزیده هایی از کتاب جنبش اجتماعی زنان- آندره میشل (۱)

ترجمه دکتر هما زنجانی زاده

چهار شنبه ۳۱ فروردين ۱۳۹۰ - ۲۰ آپريل ۲۰۱۱

لاله حسین پور

"ارزیابی وضعیت زنان در گذشته کاری بس دشوار است. در واقع در جامعه ای که از نظر جنسی و اجتماعی شدیدا قشربندی شده است علم بی طرف نمی ماند و به بیراهه می رود. با توجه به این حقیقت در دنیایی که قدرت مذکر است، تاریخ بیشتر به وضعیت گذشته دهقانان و کارگران مرد علاقمند بوده است (البته پس از توجه وعلاقمندی به صاحبان قدرت) تا به تاریخ زنان.
توضیح: کتاب بسیار قدیمی ست، اما مطالب آن، هم چنان از جذابیت برخوردار هستند. گزیده هایی که انتخاب شده اند، به معنی غیر جذاب بودن باقی قسمت ها نیستند. هدف، خلاصه کردن و نگاهی کوتاه به نکات اصلی است که نویسنده تلاش کرده به خواننده بگوید. امید است که صدمه ای بر این هدف نویسنده وارد نکرده باشم.
لاله حسین پور‍

در پیش گفتار که بر چاپ چهارم نگارش شده است، آمده:

"بر اساس آمارهای بین المللی، زنان فقیر که دو سوم کل زنان جهان را تشکیل می دهند، فقیرتر شده اند و در نتیجه مسابقه تسلیحاتی که هر سال صدها میلیارد دلار به خود اختصاص می دهد، شرایط زندگی آنان به شدت تنزل یافته است. این مبالغ هنگفت می توانسته است برای ایجاد بهبود و افزایش تجهیزات آموزشی، بهداشتی، اجتماعی و فرهنگی به کار گرفته شود و زنان را از فقر، بی سوادی، اعمال معلول کننده، بیکاری، بیماری و فقدان مراکز بهداشتی و تنظیم خانواده رهایی بخشد و برای آنان مراکز مهد کودک و مسکن و غیره فراهم آورد. اما مردان در این مورد تصمیم دیگری گرفته اند و فمینیست ها چندان تقویت و بسیج نشده اند تا این تصمیمات را واژگون کنند. "

"فمینیست های علاقمند به اثبات همبستگی با زنان محروم برای آن که بتوانند مؤثر واقع شوند باید از جائی شروع کنند که اولویت ها و انتخاب ها برای زنان در نظر گرفته می شود.این مسئله مستلزم بسط توانایی ها و تفکرات در قلمروهایی است که تا به حال کنار گذاشته شده بود. روابط بین المللی، تدوین بودجه ملی به شیوه دفاع اتخاذ شده، زنان نباید بگذارند که مردان امنیت و آزادی کشور و جمعیت زنان را به بهانه آن که قلمروهایی است که به سلسله مراتب مردان یا دستگاه دولتی مربوط می شود، تعریف و مشخص کنند. "

"ارزیابی وضعیت زنان در گذشته کاری بس دشوار است. در واقع در جامعه ای که از نظر جنسی و اجتماعی شدیدا قشربندی شده است علم بی طرف نمی ماند و به بیراهه می رود. با توجه به این حقیقت در دنیایی که قدرت مذکر است، تاریخ بیشتر به وضعیت گذشته دهقانان و کارگران مرد علاقمند بوده است (البته پس از توجه وعلاقمندی به صاحبان قدرت) تا به تاریخ زنان.

"وقتی که مورخ، باستان شناس، مردم شناس و یا جامعه شناس به بررسی وضعیت زنان می پردازند، اغلب این دیدگاه مردسالارانه است که تلاش می کند همان الگوها و نقش های خاص مردان و زنان خود را به جوامع گذشته یا معاصر نسبت دهد و گاهی ناآگاهانه در جستجوی مشروعیت پدرسالارانه در جوامع از بین رفته باشد. بدین سان یک مورخ فی البداهه در یک برنامه تلویزیونی اظهار می دارد که زنان سابین به قدری از ربوده شدن شان خوش حال بودند که تمایلی به بازگشت به خانه نداشتند. داستانی که بی شباهت به این گفته امروزی نیست که زنان از این که مورد تجاوز قرار گیرند، لذت می برند."

"این امر نشان می دهد که پنهان کاری که اغلب نیز ناخودآگاه است ایستار رایج محقق علوم اجتماعی است. به خصوص آن هنگام که در برابر مسئله زنان قرار می گیرد. آمار امروزه کار نمونه تکان دهنده دیگری را به ما نشان می دهد. زنان خانه دار جزو شاغلین محسوب نمی شوند در حالی که جمع ساعات کار خانگی آن ها بیشتر از کل ساعات کارمزدبگیرانی است که مستحق دریافت دست مزد شناخته می شوند. اگر امرزوه علم اقتصاد نوین، تولید خانگی زنان را نادیده می گیرد، محقق که در دو هزار سال آینده به مطالعه تولید زنان امروز خواهد پرداخت، چگونه خواهد اندیشید؟ آیا آنان را جزو بیکاران و انگل ها قلمداد نخواهد کرد؟"

وضعیت زنان از دیرینه سنگی تا دومین انقلاب نوسنگی

"شناخت وضعیت زنان در این جوامع بسیار مهم است زیرا این جوامع از دوامی میلیون ها ساله برخوردارند، در حالی که جوامع تاریخی که در دوره نوسنگی به وجود آمده اند، تنها حدود ده هزار سال دوام داشته اند."

"شیوه زندگی بیش از هر چیز بر پایه شکار و گردآوری خوراک است. زنان به خصوص به گردآوری خوراک اشتغال دارند اما در شکار نیز با مردان مشارکت می کنند"..."انسان ها در هماهنگی کامل با طبیعت زندگی می کنند، بی آن که محیط را بر هم زنند...با محیطی که در آن به سر می برند، کاملا یگانگی یافته و سعی می کنند صرفا مطابق احتیاجات شان در طبیعت دخل و تصرف کنند."...."نبود جنگ مشخصه روابط انسانی در این دوره است. "..."سابقه دوران دیرینه سنگی به ده ها هزار سال پیش از پیدایش جامعه های پدرسالار می رسد"...."اگر زنان در این گونه قبایل مورد معامله قرار می گیرند، مردان نیز چنین اند و این فقط مردان نیستند که مبادله می کنند، بلکه زنان نیز در تصمیمات جمعی قبیله حضور دارند."

"بدین سان تقسیم کار بین دو جنس در گروه ها انسانی دیرینه سنگی بر پایه تعاون قرار گرفته (مرد شکار می کند و زن به جمع آوری مواد غذایی و هم چنین شکار می پردازد) محل اقامت دومکانی است و فرزندان همواره دوتباری اند....... جامعه بیش از آن چه که بر پایه بهره کشی باشد بر پایه تعاون و همکاری افراد قرار گرفته است. بدون مالکیت خصوصی و انباشت، صرف تقسیم کار نمی توانسته است پایه ای برای بهره کشی یک جنس از دیگری باشد."

"برای آن که تصوری از این پایگاه داشته باشیم می توانیم به مشاهدات نخستین کاشفان راجع به قبایل شکارچی استناد کنیم..... همه از قدرت بسیار زنان در قبایل ایروکوازی شگفت زده و مبهوت هستند.زنان می توانستند زمین های کلان را که نتیجه اتحاد و ازدواج بوده است، بفروشند و به میل خود اقدام به عزل و نصب مأمورین امور مالی کنند..... از آنجا که زنان مالک اصلی محل سکونت یعنی چادر و کلیه ضمائم آن هستند، می توانسته اند در صورت عدم تفاهم همسرشان را بیرون برانند."

"تقریبا در حدود ده هزار سال قبل از میلاد مسیح.... نخستین انقلاب نوسنگی اتفاق افتاد که طی آن فعالیت شکار مردان به عنوان پایه اصلی تغذیه، با گردآوری و کشاورزی با "کج بیل" که اختراع زنان بوده است، همراه می شود..... این کشف سبب افزایش توانایی زنان در کاربرد فنون جدید می شود، مثل ساختن آسیای سنگی، ظروف بزرگ و سفالین، نخریسی و بافندگی...... افزایش قدرت زنان در اختراعات..... باعث ترقی وضعیت اجتماعی آنان نیز می شود.....نخستین خدایان نیز مؤنث هستند.....این مجسمه ها را خدایان مادر می نامند....."

" در این تمدن مادرسالار هیچ نشانه ای که حاکی از فعالیت خصمانه باشد، به دست نمی آوریم. این نظریه... مبنی بر آن که جامعه نوسنگی قدیم جامعه ای بسیار آرام و صلح جو بوده است، تأیید می شود."

وضعیت زنان از دومین انقلاب دوره نوسنگی تا دوره باستان

"در دوران نوسنگی میانه بین شش هزار تا سه هزار سال قبل از میلاد، دومین انقلاب تکنیکی همراه با یک انفجار جمعیتی به وقوع پیوست که منجر به واژگونی کامل سازمان اجتماعی و هم چنین پایگاه زنان در جامعه گردید.... در این دوران مرد به عنوان عامل تولید کشاورزی جانشین زن شد. کشتزارها جانشین تکه های کوچک زمین و خیش مرد جانشین کج بیل زن..... مازاد قابل توجه مواد غذایی، امکان انفجار جمعیتی و یک جا نشینی را فراهم کرد و.... سپس باعث پیدایی شهرها شد.... شهر که به دلیل مازاد کشاورزی و وجود طبقه ای که از طبقه دیگر تغذیه می کند، نخستین جلوه گاه تعارض طبقاتی است، توسعه مالکیت و انباشت را درپی داشت..... انباشت کالا توسط عده ای معدود، منجر به تشکیل جامعه دولتی شد که بر پایه بردگی، طبقات اجتماعی و انحطاط وضعیت زنان بنا شده بود."

"جای برون همسری را .... درون همسری می گیرد که در آن تمامی دختران خانه به عنوان عوامل تولید مثل، توسط رؤسای خانواده برای عموزادگان و دایی زادگان خانواده درنظر گرفته می شوند...... اتحاد از طریق ازدواج زنانی که از کلان های دیگر وارد می شوند، جای خود را به جنگ می دهد...... و بدین سان مفهوم ابزاری زنان تحقق می پذیرد و نقش آن ها را به موجوداتی زایا و مستخدمه تولید مثل کننده برای گروه خانواده تقلیل می دهد".

"مردمان شکارچی، ماهی گیر و شبان در هماهنگی کامل با طبیعیت زندگی می کردند....اما کشاورز برای ادامه حیات خود ناگزیر است به شیوه ای دیگر عمل کند. اکنون دیگر باید از طریق زور زمین های همسایه را از آن خود کرد.... او دیگر نمی تواند گله حیوانی که مزرعه گندم او را تخریب می کند، تحمل کند..... درختان را ازبین می برد ..... و پیوسته در جستجوی پیش رفتی هستند که هر لحظه از دست رس آن ها دورتر می شود..... به طور مداوم در حال آباد کردن و ساختن اند و فقط برای به دست آوردن زمین های جدید آن هم از طریق جنگ و کشتار انسان ها و حیوانات و درختان محل خود را ترک می گویند."

"در همین زمان است که سلطه زنان در مذاهب نیز ناپدید می شود.... و بازشناسی نقش پدر در تولید مثل است که موجب ظهور خدایان مذکر و هم چنین تضعیف پایه ایدئولوژیکی مادرسالاری در دوره ای می شود که خیش یعنی ابزار کار مرد جانشین کج بیل یعنی ابزار کار زن می گردد و بنیاد اقتصادی مادرسالاری را از بین می برد."

"برحسب نظر یک مورخ برجسته مذاهب، دو کشف اساسی منشاء پیدایش مذاهب پدرسالار بوده است: نخست شناخت و اهلی کردن حیوانات امکان کشف نقش فرد مذکر را در تولید مثل فراهم آورد و پس از آن وقتی که خیش اختراع و توسط مردان جانشین کج بیل زنان شد، مفهوم آلت تناسلی مرد را به خود گرفت که وسیله ای برای آماده کردن زمین به منظور حاصل خیز کردن آن است، اعتقادی که احتمالا محصول کشف نقش مرد در تولید مثل بوده است. "

"آخرین قدم با پیدایش مفهوم خدای قادر مطلق در ادیان پدرسالار برداشته می شود. هر چند مسیحیت و اسلام در آغاز موجبات بهبود وضعیت زنان را فراهم آوردند لکن وجود بذر بازدارندگی در برخی از مذاهب سبب شد تا زنان موجوداتی درجه دوم به حساب آیند و به سبب جنسیت خود شایستگی احراز نقش روحانیت را از دست بدهند. گسترش دایره نفوذ کاستی این نقش که بر پایه برتری مردان و نفرت از زنان استوار بود، دوام دامنه بازدارندگی را میسر کرد، امری که در دوران تفتیش عقاید در مغرب زمین به اوج خود رسید."
ادامه دارد

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد