logo





نکاتی در باره:
جنبش سیاسی اخیر و چشم انداز آن

پنجشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۸۹ - ۱۰ مارس ۲۰۱۱

محمد اعظمی

یک- حرکتی که در ۲۵ بهمن امسال رخ داد، در تداوم خیزش مردم پس از تقلب در انتخابات ریاست جمهوری اسلامی و بر زمینه سی سال تبعیض، سرکوب سیاسی و تورم و گرانی، فساد اقتصادی و اخلاقی بوده و بار دیگر نشان داد که جنبش کنونی مردم ایران، جنبشی است با خواسته های دموکراتیک و ضد استبدادی، که تا رسیدن به خواسته های خود، با افت و خیز ادامه یافته و با سرکوب از میدان خارج نخواهد شد. خواست مردم شرکت کننده در این جنبش، دستیابی به حق حاکمیت بر سرنوشت خویش و پاسخگو کردن قدرت به اراده مردم است. برای دستیابی به این خواست است که شعار نفی ولایت فقیه پر طنین شده است.
این جنبش در پی اعتراضات مردم تونس و مصر و رشد مبارزات مردم خاورمیانه علیه استبداد، جان تازه ای گرفته است. درخواست راهپیمائی از سوی موسوی و کروبی، با پشتیبانی و همراهی جریانات سیاسی و نهادهای مدنی و فعالان حقوق بشری، به کمک اینترنت و رسانه های ارتباطی جهانی، بار دیگر هزاران نفر را به خیابان ها کشاند. افزون بر این ها، تحولات منطقه، شرائط را برای انعکاس اخبار جنبش در ایران، مساعدتر نموده است. مجموعه این شرایط، دولت های غربی را، که پشت سر دیکتاتورهائی مثل بن علی و مبارک ایستاده بودند، در تنگنا قرار داده است و فشار افکار عمومی آن ها را وادار کرده است تا از خواست های جنبش های ضد دیکتاتوری پشتیبانی کنند. برای جنبش سیاسی کشورمان اهمیت دارد این شرایط مثبت را درک نموده و از آن بهره گیرد. روشن است که این قدرت ها، دل در گرو منافع و مصالح خود دارند. تا دیروز بن علی و مبارک را یاری کرده و از آن ها پشتیبانی می نمودند، امروز با جنبش مردم تونس و مصر، همراهی می کنند و برای جلب نظر شهروندان خود، ناگزیرند با این جنبش ها همراهی کنند.
از سوی دیگر سرکوب خشن حکومت در طول ۲۰ ماه گذشته و حتی اعدام تعدادی از هموطنانمان، نتوانسته است مردم را از میدان به در کند. در ۲۵ بهمن ماه، تهدیدها و کشاندن نیروهای انتظامی و بسیج و لباس شخصی های وابسته به حکومت، تنها از به هم پیوستن جویبار حرکت مردم و راه افتادن سیل خروشان جمعیت جلوگیری نمود. حکومت با تمام آمادگی و بسیجی که کرده بود، نتوانست بخشی از مردم را از آمدن به خیابان ها باز دارد. کمیت حضور مردم در خیابان را، باید متناسب با حکومت نظامی اعلام نشده در نظر داشت. واکنش عموم سران حکومت نشان داد که حرکت مردم، در همین ابعاد، آنان را غافلگیر کرده است. آنان هرگز انتظار چنین واکنشی را نداشتند. واکنش ها، چنان مضحک و غیر معمول بود، که نمایندگان مجلس که برای قانون گذاری و دفاع از قانون به مجلس رفته اند، کف بر لب در صحن علنی مجلس "قانون گذاری" معرکه و دسته سینه زنی با شعار "اعدام باید گردد" راه انداختند و چنان اختیار از کف نهادند که رفتار این واعظان قانون، با دسته های حزب الهی "عناصر خودسر" قابل تفکیک نبود.

دو- بخش قابل توجهی از مردم در تهران و تعدادی از شهرها به رغم مجموعه تهدیدها به خیابان سرازیر شدند. شعارهای مردم با شعارهای آقایان موسوی و کروبی یکسان نبود. درخواست این دو برای راهپیمائی و دفاع از مردم مصر و تونس و علیه استبداد به طور کلی بود. اما، شعار عمومی کسانی که به خیابان آمدند علیه شخص خامنه ای متمرکز بود. این دو شعار به ظاهر متناقض، ولی در عمل، مکمل هم بودند. موسوی و کروبی نه می توانستند و نه درست بود با شعار خامنه ای باید برود، مردم را دعوت به خیابان می کردند. پس از مدت ها فاصله گیری از خیابان، باید بهانه مناسبی انتخاب می شد. ۲۵ بهمن و دفاع از جنبش مصر و تونس، مناسب ترین موضوعی بود که امکان بسیج با حفاظ ایمنی نسبی را در خود داشت. این درخواست، حتی مقامات حکومت را هم برای پاسخ، به تردید انداخت. از اینرو، مخالفت رسمی آنان اعلام نشد. تنها پس از ۲۵ بهمن و تائید حرکت مردم توسط موسوی و کروبی، که با شعار محوری علیه دیکتاتوری و شخص خامنه ای همراه بود، حکومت بر تردید خود فائق آمد و به حبس آنان در خانه هایشان، مبادرت ورزید. اهمیت کار موسوی و کروبی و همه آنانی که در این حرکت نقش داشتند، پافشاری بر حق مردم در تجمع و راهپیمائی بود. تجمع مردم در خیابان، با هر شعاری که دعوت شوند، امروز به مرگ بر خامنه ای ختم می شود. که شد. حکومت هم از همین امر وحشت داشت. معنای دعوت موسوی و کروبی فاصله گیری قطعی از دستگاه ولایت بود. به خصوص مسکوت گذاشتن سقوط مبارک که در ۲۲ بهمن رخ داد، نقش برجسته ای در شعارها و خواسته های تجمعات در ۲۵ بهمن داشت.

سه- خواست عاجل اکثریت مردم ایران دستیابی به آزادی است. مانع اصلی تحقق این خواست استبداد مذهبی حاکم و در راس آن دستگاه ولایت فقیه و شخص خامنه ای است. مردم در اکثریت خود به ویژه در شهرها از ادامه زندگی تحت این رژیم قرون وسطائی و تبعیض های رنگارنگی که وجود دارد، به ستوه آمده اند و با این دستگاه مخالف اند. اما مصاف با حکومتی که پول نفت را در جیب و زور سرنیزه را بر کف و فریب منابر و مساجد را در اختیار دارد و بر این سه ستون، تکیه کرده است، برای مردمی که از هر گونه حقی، از حق تشکل، آزادی بیان و حتی پوشش هم محروم اند، دشواری های خاص خود را دارد. مردم می خواهند که به استبداد پایان دهند، اما هنوز از ابزار نظر آزادانه و امکان ایجاد اراده متشکل برای این کار محروم اند. دستگاه سرکوب عریض و طویل حکومتی، چون تار عنکبوتی ارکان جامعه را در چنگ خود گرفته است. از این رو هر حرکتی که بتواند خفقان حاکم را به چالش کشیده و بدان، در این شرایط با مختصات داخلی و بین المللی کنونی، ضربه‌ای وارد نماید، راه پیش روی جنبش را هموار خواهد نمود. در ۲۵ بهمن، آن بخش از مردمی که خود را به خیابان رساندند و شعار خامنه ای باید برود را سر دادند، به فرو ریختن ترس از سرکوب کمک کردند. کافی است که دیوار ترس ریخته شود تا ابعاد خشم و نفرت از این همه تبعیض و سرکوب نمایان شود. جامعه ما ظرفیت این را دارد که در صورت تداوم جنبش، تا تعیین تکلیف با جمهوری اسلامی از حرکت باز نماند. از سوی دیگر، پیشرفت جنبش مرزهای تحمل در چارچوب نظام کنونی را برای بسیاری از پر و پا قرص ترین هواداران آن نیز در هم نوردیده است. طرح شعارهائی علیه استبداد و شخص خامنه ای، نتیجه حضور مستقیم او در سرکوب جنبش مردم، طی نزدیک به دو سال گذشته و بازتاب خواست مردم است. طرح این گونه شعارها تابوی قدر قدرتی حکومت را در اذهان افراد بیشتری آسیب پذیر کرده است. حرکت مردم، حتی در صورت سرکوب، به افت جنبش نخواهد انجامید. کما این که سرکوب حرکت مردم، در پی برآمد جنبش پس از انتخابات ۸۸، نتوانست جنبش را خاموش نماید. جنبش مردم از خیابان عقب رانده شد، اما از تکاپو باز نماند. اکنون مجموعه عوامل داخلی و بین المللی به نفع استمرار مبارزات مردم و عقب نشاندن استبداد تغییر کرده است. انعکاس تحولی که در خاورمیانه آغاز شده است بر ذهنیت مردم اثری مثبت به جا گذاشته است. مردم مبارک را دیده اند، که تا چند ساعت پیش از برکناری اش چه می گفت. شاهد تهدیدهای بن علی یک روز پیش از فرارش بوده اند. این تجارب از سوئی مردم را امیدوار می کند و از سوی دیگر سردمداران حکومت را به واهمه انداخته، ترس از آینده را در میان آن ها دامن می زند.

چهار - تداوم جنبش با مشارکت هر چه گسترده تر نیروهای اجتماعی مختلف میسر است. حضور فعال جنبش های اجتماعی مختلف از کارگران، زنان، دانشجویان، دانشگاهیان و ... تا جنبش ملیت ها و اقوام در جنبش آزادیخواهی و دمکراتیک کنونی ضرورت موفقیت آن است. تاکید بر اشکال مسالمت آمیز و پرهیز از خشونت مهمترین مساله ای است که می تواند از یک سو شرکت وسیع تر مردم را تامین نماید، از سوی دیگر قهر و خشونت دولتی را به عامل مشروعیت زدائی هر چه بیشتر از حکومت تبدیل کند. شکی نیست حکومت جمهوری اسلامی همانگونه که تا کنون رفتار کرده است با ترفندهای مختلف در صدد است که خشونت را به مردم تحمیل کند. تلاش ما باید متوجه خنثی کردن چنین دامی و تبدیل آن به ضد خودش شود. باید بکوشیم نه تنها نیروهای موجود را حفظ کنیم بلکه بر دامنه مشارکت اقشار و لایه های دیگر در این جنبش افزوده شود. شعار مشترک و نقطه اتصالی که می تواند این نیرو را متحد کند انتخابات آزاد است. انتخابات آزاد با معیارهای شناخته شده جهانی، البته با پیش شرط های آن، یعنی آزادی احزاب و مطبوعات و اجتماعات و... تنها شعاری است که هر جریان سیاسی بدون این که از برنامه و سیاست خود عدول نماید، می تواند پیرامون آن در جهت تحقق برنامه خود مبارزه کند. جنبش کنونی مردم، که در دو ساله اخیر علیه زورگوئی به میدان آمد، با تمام قدرت اش هنوز نتوانسته است استبداد را زمین گیر کند. از این رو باید از یک سو روی یک شعار محوری و متحد کننده تاکید کند، تا لایه های بیشتری را فعال کرده، وارد میدان مبارزه نماید و از سوی دیگر، نیازمند این است که خواسته های مشخصی را هم از جنبش زنان، جوانان و دانشجویان، ملیت ها و اقوام، کارگران و ... را طرح و از آن دفاع کند، تا بخش های وسیع تری از این اقشار را در این مبارزه سهیم کند.

پنج- هر جریانی که از حضور مردم در خیابان در روز ۲۵ بهمن، سرنگونی حکومت را انتظار داشته است، طبیعی است که حرکت را شکست خورده بپندارد. واقعیت این است که مردم نمی خواهند، اما حکومت هنوز قادر است به کمک پول و زور خود، حاکمیتش را نگهدارد. اما مجموعه عوامل به زیان حکومت عمل می کند. با چنین زمینه ای حرکت ۲۵ بهمن دستاوردهای متناقضی داشته است. این حرکت، موجب شد که برخی اختلافات اصولگرایان، به حاشیه رانده شود و لایه نازکی از اصلاح طلبان نیز مرعوب شده زانوانشان سست شود. اما همسوئی جریان موسوی و کروبی را با بخش سکولار جامعه و جریانات چپ بیش تر از پیش نمود. افزون بر این، پیوند این مجموعه را با بخشی از مردم، که نیروی اثرگذار در جنبش کنونی اند، مستحکمتر کرد. این حرکت باعث شد که نفوذ حکومت جمهوری اسلامی در میان جریانات اسلامی منطقه و در سطح جهان تضعیف شود. به خصوص در شرایط کنونی که جنبش های منطقه در حال یارگیری اند، این ضربه بسیار محکمی به تبلیغات عوامفریبانه حکومت بود. اما صف بندی کنونی چه در میان اصولگرایان و چه اصلاح طلبان، به سرعت تغییر خواهد کرد. حکومت با قطبی کردن فضای سیاسی، توانسته است به شکل موقت و در لحظه عناصر میانی و مردد درون نظام را مجبور به موضعگیری به نفع خود نماید. توجه داشته باشیم که جنبش کنونی در خیابان ها، با وجود شرائط سرکوب شدید دو باره به میدان آمده است. با سرکوب آشناست و درد آن را لمس کرده است. دچار خوش خیالی نیست. در زیر سرکوب آزموده شده است. به همین خاطر از روبرو شدن با آن، یکه نخواهد خورد.
از سوی دیگر دهانه شکاف در راس هرم قدرت بازتر می شود. درگیری های مجلس و قوه قضائیه با دولت و بلوک رفسنجانی با دولت و ولی فقیه، ریشه در منافع اقتصادی آنان دارد. اگر با یک توصیه و با یک تهدید امکان ختم آن وجود داشت، بسیار پیش از این ها باید موضوع اختلاف، منتفی می شد. این درگیری به خاطر میلیاردها پول نفت و امتیازها و رانت هائی است که با سکان قدرت پیوند خورده است. این که رفسنجانی ریاست مجلس خبرگان رهبری را واگذار می کند و یا پسر او از ریاست مترو تهران کناره گیری می کند، نشان از اوج بحران در بالاست. در این درگیری درست است که بلوک احمدی نژاد و دستگاه ولایت پیشروی کرده اند، اما این کل نظام و قدرت حاکم است که ضعیف تر می شود. ستون هایی که این نظام را بر پا نگاهداشته بود،در حال فروریزی است. هر حرکتی در جامعه، با این شرایط، باید دیده و سنجیده شود.

شش- وظیفه ما این است که بکوشیم همزمان با مشارکت در مبارزه و دخالت در سیاست و جهت دادن و فرموله کردن مطالبات مردم، بلوک خود را برای استقرار دموکراسی ایجاد کنیم. تا زمانی که به قدرتی تبدیل نشویم حرفمان به گوش مردم نمی رسد و اگر هم رسانده شود، مردم ما را جدی نمی گیرند. در حال حاضر فضا برای شنیدن سخنان ما در جامعه هموار تر شده است. باید تلاش کنیم حول چند محور مشخص منشوری برای جریانات طرفدار آزادی پیشنهاد نمائیم. اهمیت دارد این منشور در گام نخست از پرداختن به مسائل مورد اختلاف پرهیز نماید و این موارد را، به بحث و گفتگو و توافق، در هنگام عمل واگذار نماید. اگر نتوانیم وارد صحنه شویم در بهترین حالت در انتهای صف جنبش مردم، در حالی که دنیائی سخن برای مردم داریم، قرار خواهیم گرفت. آنچه که قابل شک و تردید نیست پایگاه مناسب نیرومندی است که با ورشکستگی جمهوری اسلامی برای جریانات سکولار و لائیک در این جنبش، ایجاد شده است. پتانسیل مردمی که به نفی حکومت مذهبی رسیده اند بسیار بالاست. و این زمینه پذیرش یک جمهوری سکولار و ارزش های دموکراتیک را بسیار بالا برده است. اما این بستر مناسب بدون حضور قدرتمند ما، بدون فشرده کردن صفوفمان، بدون یک سازمان گسترده و نیرومند، به زمین حاصلخیزی می ماند که اگر وانهاده شود، علف های هرز در آن رشد خواهند کرد.
افزون بر این، اهمیت دارد در مبارزه مشارکت فعال داشته باشیم. مبارزه فقط عرصه اش خیابان نیست. گرچه خیابان یکی از مهم ترین آن هاست. می بایست به مناسبت های مختلف از جمله به مناسبت چهارشنبه سوری، به طرق مختلف دست به حرکاتی زد که امکان سرکوب آن مشکل تر باشد. شب چهارشنبه سوری بدون شک خیابان عرصه ای است که در آن باید رژیم را به چالش کشید. اما در روزها و مناسبات دیگر، صحنه مبارزه می تواند مکان های دیگری باشد.

پنج شنبه نهم مارس ۲۰۱۱

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد