logo





قدرت ما در تنوع ماست!

دوشنبه ۹ اسفند ۱۳۸۹ - ۲۸ فوريه ۲۰۱۱

فرزانه عظیمی

farzaneh-azimi.jpg
امسال در شرایطی به استقبال بهار می رویم، که خاور میانه در تب و تابی بی نظیر و با خانه تکانی شدید، خود را از شر دیکتاتوری های سی، چهل ساله رها می کند. دولت های دیکتاتوری در تونس و مصر فرو ریخته اند، دولت لیبی به رهبری قذافی نیز علیرغم سرکوب شدید و کشتار مردم این کشور، در حال سقوط است. دامنه این زلزله نه فقط به سایر کشورهای خاورمیانه، بلکه به شهرهای چین نیز رسیده است.

مردم ما که ۳۲ سال پیش، در گام های مشابهی با شعار «مرگ بر شاه» و «شاه باید برود» و « دیو چو بیرون برود، فرشته درآید» خود را از یوغ دیکتاتوری شاه خلاص کردند، اما بهار آزادی شان چندان دیری نپائید. استبداد مخوف تری جای آن را گرفت.

ما امروز به دلیل همین تجربه تلخ، در عین سرور بسیار از فرو ریزی هر یک از دیکتاتوری های منطقه، با نگرانی تحولات در این کشورها را دنبال می کنیم و امیدواریم که این پیروزی های زودرس، آینده موفقی نیز داشته باشند.

مردم خاور میانه امروز پس از چند دهه، در حالی طعم رهائی از دیکتاتوری را می چشند که در بسیاری از آن ها هنوز دولت آلترناتیو شکل نگرفته است. این قیام ها علیرغم تفاوت ها در چگونگی آن ها، نیروهای درگیر و شرایط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی این کشورها، در یک چیز مشترک اند و آن این که در نتیجه سرکوب تشکل های سیاسی و مدنی در طی دهه ها، هنوز امکان سازماندهی دولت جدید را نیافته اند و برای این گذار باید وارد عمل شوند.

۳۲ سال پیش، پیروزی ما نیز در فاصله نسبتا کمی پس از شروع اعتراضات علنی، به موفقیت انجامید، اما خودمان هم درست نمی دانستیم چه می خواهیم. شعارها و تاکتیک های مبارزاتی مان بیشتر بر حول نفی رژیم حاکم و نه در چگونگی برقراری رژیم آلترناتیو دور می زد، در عمل هم پس از پیروزی، نتوانستیم به موقع برای مستحکم کردن پایه های پیروزی مردم با استقرار یک رژیم دمکراتیک و مردمی، قدم های لازم را برداریم.

اما توده میلیونی که برای کسب آزادی به خیابان آمده بود، حاضر نبود که به راحتی از خواست خود دست بردارد. بازداشت و شکنجه وکشتار نسل بزرگی از مبارزان تنها پاسخ حکومت جدید بود. اما علیرغم سرکوب شدید و خونین، خواست آزادی و رهائی از استبداد هم چون آتشی زیر خاکستر به حیات خود ادامه داد. مردمی که برای تعیین سرنوشت خود به پا خاسته بودند، دیگر به راحتی به دنبال زندگی خود نرفتند. زنانی که به خیابان آمده بودند، دیگر علیرغم تلاش چند جانبه دست اندر کاران جمهوری اسلامی، راضی به بازگشت به چهاردیوار خود نبودند و علیرغم همه محدودیت ها و تبعیضات رسمی حکومت جدید، راه رشد خود را در دانشگاه ها، در ادارات، پشت دوربین های فیلم برداری، در روزنامه ها، مجلات و همه عرصه های زندگی اجتماعی جستند. راه انداختن انقلاب فرهنگی، بستن دانشگاه ها، اخراج هزاران دانشجو واستاد هم دانشگاه ها را اسلامی نکرد. با انفجار جمعیت تعداد دانشجویان هم به میلیون ها رسید و مراکز دانشگاهی هم چنان سنگر دفاع از حقوق و آزادی های مردم باقی ماند. گرچه احزاب مخالف در همان سالهای اولیه پس از قیام با پیگرد مواجه شده و فعالین و رهبران آن یا زندانی و به جوخه اعدام سپرده شدند و یا مجبور به ترک وطن شدند، اما ریشه کن نشدند. به علاوه احزاب و نهادهای مدنی جدیدی در مقیاس گسترده شکل گرفت و سیمای جامعه را علیرغم همه محدودیت ها دگرگون کرد.

میلیونها ایرانی که با محرومیت از حقوق اولیه و انسانی خود در سراسر جهان به تبعید تن داده بودند، از کار باز نماندند. در قالب نهادهای مدنی ایرانیان در سراسر جهان سنگری برای دفاع از مبارزات مردم ایران برای آزادی و دمکراسی بنیان گذاشتند. سازمان های سیاسی مخالف جمهوری اسلامی نیز که با خشن ترین روش های سرکوب و حذف فیزیکی از حضور در صحنه سیاسی کشور کنار گذاشته شده بوند، علیرغم از دست دادن بخش بزرگی از کادرها، رهبران و سازماندهندگان خود، علیرغم قطع ارتباط با پایه های اجتماعی شان و محدود شدن بسیار دامنه عملشان، توانستند در خارج از کشور با همه دشواری های شرائط جدید، تجدید حیات نمایند. سازمان یابی ایرانیان مهاجر و پناهنده،‌ در قالب نهادهای سیاسی یا مدنی جزئی از مقاومت مدنی مردم ایران علیه استبداد و بی حقوقی حاکم بر مردم کشور ما بوده و هست و کانون ها، انجمن ها و کمیته های ایرانی در عرصه های مختلف در سراسر جهان نقش برجسته ای در پشتیبانی از جنبش سبز مردم ایران در مبارزه برای آزادی و دمکراسی طی یک سال و نیم گذشته داشته است.

جنبش سبز که به دنبال کودتای انتخاباتی به یک جنبش همگانی فراروئید، نشان داد که امروز نیروهای وسیعی در جامعه ما عزم جزم کرده اند که به استبداد در کشور پایان دهند. خودکامگی حاکمان و بی حقوقی مردم را دگرگون کنند. تابعیت حکومت از اراده مردم را جایگزین تحمیل اراده حاکمان بر مقدرات مردم کنند. همه ایرانیان آزادیخواه در این دگرگونی ذینفع اند. رمز تداوم جنبش سبز در فراگیر شدن این خواست و گسترش این اراده به تغییر در ارکان جامعه ما و در میان هموطنان ما در اقصی نقاط کشور و جهان است. تحولات در منطقه علیرغم همه سرکوب های یک سال و نیم گذشته، امید به تغییر در کشور ما را نیز بارورتر کرده است.

طی هفته های اخیر به دنبال تظاهرات مردم در پشتیبانی از جنبش های ضد دیکتاتوری در منطقه، حکومت هم در ایران بر ابعاد سرکوب ها افزوده است. کشتار جوانان و سرکوب و دستگیری های گسترده را دوباره از سر گرفته شده است. «شعار مرگ بر» صحن مجلس را پر کرده است. اوباش حکومتی به خانه های آقای موسوی، خانم رهنورد و آقای کروبی و خانم فاطمه کروبی حمله کرده، آن ها را در خانه هایشان زندانی کرده اند و بنا به اخبار منتشره همراه به مکاتن های نامعلومی برده اند.

اما جنبش سبز نه فقط با بازداشت بسیاری از روشنفکران، رهبران سندیکاهای کارگری، دانشجویان، فعالین جنبش زنان، فعالان حقوق بشر و وکلا، روزنامه نگاران و … از پای ننشسته است، بلکه امروز با درس گیری از تجارب ارزنده جنبش آزادیخواهی مردم ایران در طول سی سال گذشته، می رود تا سرنوشت جدیدی را برای کشور ما رقم بزند.

نقطه قوت این جنبش در شبکه ای بودن آن است. این شبکه ای عمل کردن فقط در سازماندهی آن نیست، بلکه در تنوع درونی آن هم مطرح است. شبکه های درون این جنبش نه فقط در عمل خود مختارند و فقط خود را با همدیگر و در جهت هدف مشترک هماهنگ می کننند، بلکه در فکر و در اندیشه نیز این تنوع عمل می کند، بر اساس اشتراکات است که هم سو با هم گام بر می دارند و نه از طریق تحلیل رفتن در هویت یا فکر دیگری. این تنوع در عین هم سوئی و حتی فقدان ارتباط مستقیم بین شبکه ها نقطه قوت و رمز موفقیت جنبش سبز علیرغم شدت سرکوب و یا اختلافات عدیده فکری و حتی تاریخی بین نحله های مختلف آن است.

شکل گیری سریع شبکه های وسیع و اتحاد عمل های گسترده حول سه شنبه های اعتراضی علیه حبس خانگی آقایان موسوی و کروبی، در اعتراض به دستگیری ها و زندان نقطه قوت جنبش ماست. یکی از این سه شنبه های که همزمان با ۱۷ اسفند روز جهانی زن و دیگری شب چهارشنبه سوری، جشن باستانی ایرانیان است. باید از این فرصت ها بهره جست و نیروی هر چه وسیع تری را برای رسیدن به خواست آزادی همه زندانیان سیاسی، آزادی مطبوعات، اجتماعات، احزاب و بالاخره انتخابات آزاد و پایان دادن به حیات استبداد بسیچ نمود.

اعلام سه شنبه های اعتراضی به ابتکار شبکه های خودجوش بوده و با فراخوان شورای تازه تاسیس «هماهنگی راه سبز امید» و حمایت وسیع ایرانیان در خارج از کشور مواجه شده است. این استقبال را اما نمی توان و نباید، چه در ایران و چه در خارج از کشور، به حل شدن همه در هماهنگی راه سبز امید تلقی کرد. بخش مهمی از نیروی جنبش سبز و پیش از آن جنبش اصلاحات، نیروی حذف شده جامعه بوده و هست. این نیرو مثل تمامی کشورهای استبداد زده منطقه با زندان و کشتار از هر گونه تشکل و حضور مستقیم در کشور محروم شده است، اما از جامعه حذف نشده است. هر گاه که توانسته است، وزن خود را در ترازوی تغییر قرار داده است و امروز علیرغم همه مشکلات در حضور مستقل در جامعه، ذینفع ترین نیروی اجتماعی در تغییر و تحولات جاری است، هر موفقیتی در مقابله با استبداد تنها با حضور این نیرو ممکن است. همین نیرو هم نیروی محرکه برآمد جامعه مدنی در ایران و شکل گرفتن شبکه های اجتماعی بر اساس تجربه پیچیده مبارزه سی ساله با استبداد مذهبی است.

گرایش به انحصار در جریان مبارزه بزرگ ترین آفتی است که می تواند جنبش سبز را از دورن فروپاشد. مردم کشور ما از این نوع انحصار طلبی تجربه تلخی دارند. شعار هائی از قبیل: «بحث بعد از مرگ شاه» در جریان روزهای مبارزه علیه دیکتاتوری شاه که قصد حذف مخالفان خمینی را داشت، و یا «حزب فقط حزب الله» که توجیه سرکوب همه جریانات و گرایش های دیگر غیر از پیروان خمینی را دنبال می کرد، در ذهنیت تاریخی هر ایرانی هنوز حی و حاضر است. ما در عین استقبال و شرکت وسیع در این اعتراضات، اما باید با درس گیری از گذشته، از تکرار خطاها و یا درغلتیدن به خطاهای جدید بپرهیزیم. امروز بعضی از نیروها سه شنبه اول را که مصادف با تولد آقای موسوی است، به آن گره زده اند. گرچه در سال گذشته که ایشان در حصر نبودند، شدیدا از چنین اقدامی انتقاد کردند و چه بسا اگر امروز می توانستیم صدای ایشان را بشنویم، دوباره با چنین مخالفتی روبرو می شدیم. باید دقت کنیم که این نوع حرکات نه تنها به تقویت چنین اعتراضاتی نمی انجامد، بلکه می تواند ما را از هدف اصلی دور کرده و اتحاد شکل گرفته در جنبش ضد دیکتاتوری را زیر سوال ببرد.

جامعه مدرن امروز با شعارهای ضد دیکتاتوری و آزدی طلبانه خود، می رود که خود را از زنجیرهای استبداد رها کند. جامعه ما امروز نه به رهبران جدید، بلکه به مدیران لایق نیاز دارد. بنابراین بیائیم و تلاش کنیم با تربیت مدیران لایق، نیاز به رهبری افراد فرهیخته را از بین برده، خرد جمعی را افزایش داده و جامعه آینده را با درس گیری از انقلاب گذشته مان، بنا کنیم. شعار ایران برای همه ایرانیان را با حق شرکت تک تک آن ها در سرنوشت آینده خود و کشور، جامه عمل پوشانده و بهار آزادی را همراه با همه ایرانیان در هر کجای دنیا، با هر مذهب، هر جنسیت، و هر عقیده ای جشن بگیریم.


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

نظر
فریار
2011-03-01 09:20:14
دوست گرامی
آرزوی من این است که شعارها نه فقط مرک بر بلکه بر اساس در آینده
چه میخواهیم داده شود.

قدرت ما در تنوع است
تراب مستوفی
2011-02-28 14:23:13
خانم فرزانه عزیز ! به جز از این نیراز شماانتظار نمیرفت . مرقومه شما با بیانی شیوا و مستدل همه ایرانیان را با حفظ اعتقادات و گرایشات سیاسی شان در جنبش سبز متحدا بر علیه حکومت اجامر واوباش سوق میدهد.ما به این راه انتگراتیو ارج میگذاریم. موفقیت همه مان را در این راه آرزومندم
تراب مستوفی

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد