logo





دهه فجر یا ۳۲ سال حاکمیت استبداد و ارتجاع و خشونت

دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۸۹ - ۰۷ فوريه ۲۰۱۱

جهانگير عبداللهي

jahangir-abdolahi.jpg
در دوره 32 ساله نظام اسلامی و حاکمیت جمهوری اسلامی ایران ما شاهد فشار و سرکوب شدید جامعه ، حذف و نابودی گروه ها و جریان های سیاسی و دگر اندیش بوده ایم.
پس از انقلاب 1357 با در دست گرفتن قدرت از سوی جریان های اسلامی ، به مرور این جریان سعی در حذف گروه های سیاسی دیگر کرد ،این حذف تدریجی در چندین دوره مختلف و متاثر از شرایط متفاوت سیاسی در ایران بود . این حذف تدریجی از جریان ها و احزاب سیاسی کردستان شروع و به مرور تمامی طیف های دیگر سهیم در انقلاب را در بر گرفت .جنگ با احزاب کردستانی ، احزاب چپ و... از این زمره اند.
وضعیت سیاسی ایران در مدت 32 ساله حاکمیت نظام اسلامی ، دوره های متفاوتی را به خود دیده است و متناسب با این دوره ها جمهوری اسلامی سیاست های خود برای حذف رقبای سیاسی و مسلط کردن خود بر فضای ایران تغییر داده است. به صورتی که در در هر یک از این دوره ها ما شاهد نوع برخورد متفاوتی هستیم که همه آنها البته در یک مسیر هستند حذف جریان واحزاب سیاسی که دیدگاهی متفاوت با حاکمیت اسلامی دارند.
در این مبحث سعی می شود که حذف جریان های سیاسی و دگر اندیشان و به صورت کای نحوه تعامل حاکمیت اسلامی با مخالفین سیاسی خود که در شیوه های متفاوت جنگ مستقیم ،ترور ،زندان ، اعدام و ... عینیت می یابد را به تصویر بکشیم . به این منظور می توان دوره حاکمیت نظان اسلامی در ایران را در سه دهه متفاوت بررسی کرد.
در دهه اول حاکمیت اسلامی شیوه تعامل با مخالفین سیاسی شامل مناطق حاشیه ایران است که می توان به جنگ کردستان اشاره نمود. در این دوره گروههای اسلامی همگام با جریانات دیگر مرکزی به جنگ با کردستان می پردازند و سعی در سرکوب خواسته های بر حق این ملت می کنند و جنگی نابرابر بر آنها تحمیل می کنند . ضربه های شدیدی انسانی و اقتصادی بر کردستان وارد می کنند و فضای کردستان را کاملا امنیتی کرده و پتانسیل های توسعه انسانی آن را نابود می کنند.
در همین دوره است که تصفیه ی گروه های دیگر شروع می شود،بازرگان و بنی صدر و جریان وابسته به آنها از حکومت به حاشیه رانده شده و بعد حذف می شوند،حذف جریان های چپ نیز همزمان با آنها آغاز و از شرکت در قدرت محروم می شوند .این حذف به شکلی تدریجی و در مقاطعی به شکلی خشن تداوم می یابد و به سیاستی تبدیل می شود که تا زمان حاضر نیز تداوم داشته است و این جریان های سیاسی در مقاطعی همگام با گروه اسلامی حاکم سعی درحذف دیگری داشته و در دست آخر خود نیز قربانی شده اند.
جنگ ایران و عراق فرصتی تصفیه کامل را در اختیار جمهوری اسلامی قرار می دهد.در این جنگ علاوه بر تلفات سنگین انسانی که در آن تمامی توان های سازنده نابود شدند و چندین هزار نفر در جریان جنگ کشته شدند ، تصفیه های وسیعی در تمامی بخش های جامعه از بخش دولتی تا بخش خصوصی انجام شد که تصفیه وسیع در ارتش ،قتل و ترورهایی که در داخل اتفاق افتاد (که به خاطر شرایط جنگی صدایی از نیامد و در مقاطعی اپوزیسیون ایران به اشتباه این ترور ها را گردن گرفت )از نمونه های آن است.
جنگ ایران و عراق عملا تمامی توان های لازم برای توسعه بخش هاس سیاسی ،اجتماعی و اقتصادی را هزینه خواسته های ایدئولوژیک جمهوری اسلامی کرد و نتیجه آن تثبیت حاکمیت جمهوری اسلامی بود.در این 8 سال جنگ توانستند تمامی مخالفین خود را سرکوب کنند و جامعه را از نیروهای سازنده که لازمه توسعه ایران بودند خالی و جامعه را هر چه بیشتر به عقب ببرند.
با روی کار آمدن دولت سازندگی به نمایندگی آقای رفسنجانی برخورد با مخالفین سیاسی همچنان ادامه دارد و ابعاد دیگری نیز به خود می گیرد .در این دوره قتل و یا ترورهای دولتی در خارج از کشور اتفاق می افتد که در همه این موارد نقش جمهوری اسلامی مشهود است و در چندین مورد از این پرونده ها ایران محکوم می شود. ترور دکتر قاسملو و شرفکندی دبیر کل های وقت حزب دمکرات کردستان و... از نمونه های مشخص این بعد از سیاست جمهوری اسلامی برای حذف مخافین است.
این روند همچنان ادامه داشته و در هیچ مرحله ای از حاکمیت نظام اسلامی شیوه برخورد با اپوزیسیون فرق نکرده است . جنگ کردستان ،ترور رهبران کرد ، فروهر ها و دیگر سیاسیون نمونه های مشهود آن است.
با روی کار آمدن دولت اصلاحات به نماینگی آقای خاتمی شاهد یک سری آزادی های سیاسی در ایران هستیم.در این دوره است که روزنامه ها و نشریات متنقد دولت انتشار می یابند و گروه های سیاسی هر چند با لوایی اسلامی ظهور می یابند و فراکسیون هایی در مجلس شکل می گیرند.در دانشگاه ها انجمن ها ، روزنامه و نشریات منتقد تندی به عرصه می آیند.
با همه این موارد دولت نتوانست جوابگوی خواسته های مردم باشد .و در مقابل شعارها و امید هایی که داده بود بسیار ضعیف عمل کرد. در رابطه حذف مخالفین سیاسی همچنان ادامه دارد و حتی دولت در مقابل افرادی که به حمایت از خاتمی فعالیت می کردند تعهدی نشان نداد. در این دوره شاهد قتل های زنجیره ای هستیم که سعید حجاریان تنها نجات یافته آن است .حادثه کوی دانشگاه 78 نیز از نمونه های آن است که چندین نفر کشته شدند و دانشجویان زیادی به زندان رفتند. در همین دوره در کردستان اتفاقاتی می افتد و دولت و حکومت به شدیدترین شیوه ان را سرکوب می کند .حادثه قتل شوانه سید قادر کردستان را به اعترض می آورد و در همه شهرهای کردستان اعتراضات شروع می شود که دولت در آن به سرکوب شدید پرداخت و چندین نفر کشته بر جایی گذاشت و یا 3 اسفند سنندج که در آن چندین نفر کشته شدند.
دولتی که شعار ایجاد فضای باز سیاسی داده بود خود در سرکوب فعالیت های شکل گرفته سهیم شد و شعارش در حد همان شعار باقی ماند و مشخص کرد که هویت و ساختار اسلامی نظام حاکمه هیچ گونه هم خوانی با آزادی ،دموکراسی و مفاهیم انسان شمول ندارد.
با روی کار آمدن دولت احمدی نژاد حاکمیت اسلامی رویکرد واقعی و ماهیت ضد بشری و خارج از عرف بین المللی خود را بیشتر نشان داد.از همان اوایل برخورد دولت با گروه های سیاسی داخلی شروع شد . در این دوره است که روزنامه ها و نشریات منتقد و مستقل یکی پس از دیگری بست می شوند و مخالفین سیاسی دوباره و به مراتب شدیدتر سرکوب و به زندان می روند و روند اعدام ها و قتل های مخفیانه سرعت می گیرد. در بعد اجتماعی مردم زیر فشار قرار می گیرند و عملا خواسته های نظام را بر مردم تحمیل می کنند .حکومت و دولت است که تصمیم می گیرد مردم چگونه فکر کنند ، چی بپوشند و چگونه رفتار کنند ،فضای جامعه پلیسی تر می شود و حتی زندگی خصوصی مردم مختل و مورد حمله حکومت قرارمی گیرد.
در دوره دهم انتخابات عملا رای و انتخاب مردم نادیده گرفته می شود و کودتای انتخاباتی اتفاق می افتد . معنرضان با شدیدترین سرکوب ها روبرو می شوند و به زندان می افتند و یا در جریان اعتراضات مدنی خود کشته می شوند . در زندان برای ایجاد ترس انواع شکنجه ها بر معترضان پیاده می شود و اعدام ها گسترش می یابد.
حذف مخالفین سیاسی در این دوره طیف هایی از از خود نظام را نیز در بر می گیرد گروه های اصلاح طلب از عرصه سیاسی حذف می شوند .فعالین سیاسی اصلاح طلب سر از زندان در می آورند .اعدام های سیاسی به بیشترین حد خود می رسد به شکلی که آمار حاکی از آن است که در هر 8 ساعت یک اعدام روی داده است . در جریان اعتراضات هزارن نفر دستگیر و به حبس های طولانی مدت محکوم می شوند و ده ها نفر نیز به اعدام محکوم شد اند.
در دوره 32 ساله حاکمیت نظام اسلامی در ایران ما شاهد فضای بسته سیاسی ،سرکوب ، زندان و اعدام و ترور های سیاسی هستیم.این نظام تحمل کمترین نقد و مخافت سیاسی با سیاست های خودرا نداشته و همواره سعی در سرکوب و حذف این مخالفین داشته است .فضای جامعه به حدی پلیسی و بسته بوده که هر گونه فعالیت سیاسی در نطفه خفه شده است . این روش مقابله با مخالفین سیاسی به عنوان سیاست اصلی حاکمیت چه درداخل و چه در خارج در مواجهه با مخالفین همواره پیدا شده و از سیاست های اصلی نظام بوده است.
انقلابی که در ایران شکل گرفت و در سال 57 به نتیجه رسید انقلاب مردم برای رسیدن به آزادی های سیاسی و خواسته های مشروع و اداره حکومت به شیوه ای دموکرات و جاگیر کردن حقوق شهروندی و حقوق بشر بود، انقلابی که برای ایجاد تغییر اصلاحات اساسی در اصول سیاست ،حاکمیت ،اقتصاد ،فرهنگ و تعامل با دنیای خارج بود.اما حاکمیت نظام اسلامی عملا عکس آن را ایجاد کرد .نه اینکه آزادی سیاسی به وجود نیامده حتی در بخش هایی نظیر اقتصاد و دیگر بخش ها عقب گرد زده است.
دولت به مانند اختاپوسی تمامی بخش های جامعه را زیر چنبره خود گرفته فرمان می راند وامر می کند. دستور می دهد که یک فرد چطوری زندگی کند و افراد جامعه را به مهره های شطرنجی تبدیل کرده است که می بایست نقشی که به آنها دیکته شده را بازی کنند.
این انقلابی است که جمهوری اسلامی ان را انقلاب مردم ایران می نامد و به حاکمیت 32 سال آن می بالد.بخش اول ادعای حاکمان اسلامی ایران راست است واین انقلاب متعلق به مردم بود .اما آیا این نتیجه و این حاکمیت ضد بشری که ایجاد شده خواست مردم بود و این خواسته هایی است که مردم به خاطر آن جان داده و انقلاب کردند مطئنا که جواب منفی است .مردم ایران برای دست یابی به حقوق شهروندی خود و برای دست یابی به حقوقی انقلاب کردند که حاکمان قبلی آنها را ممنوع کرده بودند . مردم برای رسیدن به آزادی ، دموکراسی و نهادینه شدن حقوق بشر قیام کردند.آنها خواستار تغییرات اساسی در سیاست و شیوه حکومت در بعدهای داخلی و خارجی بودند.
این تاریخ32 ساله حاکمیت اسلامی است که به شکلی کلی مورد بحث قرار دادیم و جمهوری اسلامی به آن افتخار می کند و روز ها و هفته هایی را برای یادبود آن نام گذاری کرده است.
باید تعریفی دیگر از دهه فجر و این نام گذاریها داشته باشیم. دهه فجری که جمهوری اسلامی به آن می بالد یادمان 32 سال استبداد و ظلم هایی است که در حق مردم صورت گرفته است .یادمان کشتار و ترورها و اعدام هایی است که در جنگ کردستان ، کشتار ۶۷ ، سرکوب جنبش دمکراسی خواهی ،حمله به کوی دانشگاه و دانشگاهیان در دو مقطع و اعدام های سیاسی و هزاران نمونه دیگر می باشد. به راست تنها نامی که شایسته این حاکمیت ۳۲ ساله باشد ۳۲ سال حاکمیت استبداد و ارتجاع و خشونت است.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد