logo





دنیای خیلی ساده شده

( این دولت ها هستند که باید از ملت ها بترسند و نه ملت ها از دولت ها )

يکشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۸۹ - ۰۶ فوريه ۲۰۱۱

رضا بایگان

bayegan.jpg
باور کنید دنیا خیلی ساده شده ؛ خیلی هم ساده شده؛ بقول قدیمی ها شده مثل آب خوردن .
حالا ماستخورمارو نچسبید که ؛ آب را می نوشند و نه می خورند ؛ ما توی این مسایل هیچ گناهی نداریم همه میگن خوردیم ماهم روش .فیلم قیصر یادتونه «حالا ما بهمه گفتیم زدیم شما هم بگین زده ؛ اخه خوبیت نداره » .
در هر حال داشتم می گفتم که دنیا خیلی ساده شده ؛ مثل آبخوردن . قبول ندارید یه مثال کوچک میزنم .
همین نون لواش که ما ایرونی ها از خوردنش سیر نمی شیم و قیمتش ظرف دو روز از طلا هم بیشتر شده رو در نظر بگیرید . قدیما خمیرگیر بدبخت صبح کله سحریا شاید یه کمی هم زودتر باید آرد و آب و نمک رومخلوط و با زور بازو بهم میزد تا خمیر آمده بشه و بمونه تا ور بیاد . حالا همه رو میریزی توی یه دیگ بزرگ و میزاری روی اتومات ؛ خودش هم مخلوط می کنه و هم بهمش میزنه و سر ساعت هم خاموش میشه واحتیاجی هم بزور بازوی خمیرگیرورزشکاربخت برگشته هم نداره .
چونه گیرهم لازم نیست ؛ حتا شاطر هم که یه موقعی برای خودش بیا و برویی داشت لازم نیست . دیگه لازم نیست به شاطر التماس کنیم که ؛؛ آشاطر نوکرتم یه زره برشتش کن ؛؛ . باباجان همه چیز اتومات شده .
همه چیز ساده شده و راحت . دیگه برای گیرآوردن یه کمی اطلاعات لازم نیست
کلی توی کتابخونه ها این ور و انور بری . مثل آبخوردن ( یا نوشیدن ) اطلاعات میاد توی دستت .
باور کنید دنیا خیلی راحت شده . یه موقعی ای شاه شدن خیلی مشکل بود .
البته اگرآن قصه قدیمی که راست و دروغش بگردن راویان ؛ آن قصه که کلاغ یا عقاب و یا شاید هم جغد رو پرمیدادند و روی سرهر که می نشست ؛ می شد شاه را کنار بگذاریم . دیگه امروزه روز؛ شاه شدن هم ؛ دیگه کار مشکلی نیست .
ببیند؛ آغا محمد خان قاجار که حالا داشت و نداشت بیضه اش را کنارمی گذاریم؛
یه ایل پشتش بود ؛ کلی توی حبس کریم خان بود ؛ کلی شب نخوابی کرد و شمشیرکشی تا شد شاه و ایران رو یکپارچه کرد .
خوب و بدش سرش را بخورد که دوسه قرن است زیر خاکه ؛ ولی الکی و کشکی هم شاه نشد .
رضا شاه چی کرد ؛ کودتاه کرد . نه جنگ کرد و نه دعوا ؛ چند نفر راهم گرفت یا فلک کرد یا خفه کرد و یا مثل نسیم شمال گفت خل شده که میگه تو شاه نیستی و انداختش توی دیونه خونه یا مثل عشقی داد اژنها با پیشتو بکشنش .
حالا میگن انگلیسها خواستند که شاه بشه ؛ من که با سفیر دولت فخیمه انگلیس مراوده ندارم ؛هر که داره خودش بره سوآل کنه . ولی همه دیگه میدونن که انگلیس ها بردنش . مرحوم دایی ما که کله اش بوی قرمه سبزی میداد ؛ اگرچه اصلان قرمه سبزی دوست نداشت می گفت « همونهایی که آوردنش بدرنش » راست یا دروغش گردن جنازه اونه ونه من .
همین سی چهل ساله اخیر خودمان که از سن بلوغ من هم گذشته ؛ محمدرضا شد شاه و تا دری به تخته ای خورد خودش هواپیماش رو که ارث پدربزرگش بود ورداشت و رفت ( میگن پسش فرستاد ؛ ما که در این جریان ها نیستیم و نمی دونیم که کی سر هواپیما رو خورد؛ بما هم ربطی نداره که بکار بزرگتر از خودمان دخالت کنیم ).
در هر حال انقلاب کردیم یا فکر کردیم انقلاب کردیم و یا ما را انقلاب کردند و یا شاید اگربی ادب باشیم انقلاب مارو . . .
حاج اقا خمینی پیغام دادند ؛ ما همه رفتیم خیابون ؛ گلوله بودو گاز اشگ آور بود وخیلی چیزهای دیگه هم بود ؛اولش ایشان امام نبودند و قرار هم بر شاه بازی نبود ؛ ولی نشد که شاه بازی شروع نشه . اول ایشان امام شدند وبعدش هم ولی و بقیه شدند صغیر؛ ای بابا صد رحمت به شاه و شاه بازی .
حالادیگه جای این حرفها نیست ؛ اینکه ما ها روبعد از پیروزی یا از کاربرکنار کردند و یا زندان و یا جلوی گلوله ای که از پول نفتمون خریده بودند گذاشتند و خیلی خوبش آوارگی این ولایت واون حکایت .
اینها دیگه جای گله وشکایت نداره ؛ چرا که از قدیم گفته اند «خودم کردم که لعنت بر خودم باد» .
بگذریم که قرار شد خودمان رییس جمهور انتخاب کنیم ( واقعان بهتر از دیگر انتخابات بود؛ اگر چه زیاد هم چنگی بدل نمی زد وکاندیدای خیلی از گروه ها قبل ازشروع حذف شدند ) و کردیم و چی شد ؟ مثل آبخوردن ورش داشتند و یکی رو گذاشتند که خودش هم حالیش نبود چرا رییس جمهور شده . البته اون طفلک اندکی ساده را هم فرستادند هوا. این ها همه هم بهمین سادگی صورت گرفت ؛ مثل آبخوردن یا شربت به لیمو نوشیدن .
باور کنید کار دنیا خیلی ساده شده از آبخوردن هم ساده تر. کار سیاست بازی که دیگه از همه ساده تر شده . هر بچه ای هم میتونه دیگه سیاست بکنه ؛ فقط باید حرف گوش کن باشه ؛ باور کنید.
آلمان را نگاه کنید ؛ بجای ویلی برانت و هلموت اشمیت و حتا هلموت کلن ؛ شرودرو مرگل آمدند و بجای ؛ فن وایسکا؛ و؛ راو؛ یکی میشه رییس جمهورکه چی بگم ؟.
ایتالیا که دیگه هیچ ؛ چشم بازار رو کور کرده .
فرانسه که مهد آزادی جهان نام گرفته ؛ اون آقایی که سربازان فدایی فرانسه در جنگ دوم جهانی و فرزندانش را( یعنی الجزایری ها و مغربی ها راو . . ) چند سال پیش در حد توان داد کتک زدند ؛ شده رییس جمهور.
روسیه بجای کهنه کاران سیاست نظیرخروچف و کاسیگین . پوتین ووردستش سرکار هستند.
حالا نمی خوام درس تاریخ بدم ؛ که زیاد هم حالیم نیست ؛ نمی گم که ؛ بعد از چند پاره شدن دولت عثمانی ؛ برای هر کشوری یه پادشاه پیدا کردند و یه تخت بهش دادون یه تاج و گفتند مال تو سهم ما یادت نره .
نا گفته نمونه و فراموش نشه که البته حال حاضرش را هم داریم ؛ افغانستان وعراق روداریم؛ که از چوب رییس جمهور و نخست وزیر براشون تراشیدند .
دنیا چی شده . واقعان هرکه هرکی شده . توی کشورهای عربی ؛ یکی میشه رییس جمهور و مثل اینکه ارث پدر در پدرشه ؛ ول کن هم نیست از پادشاهان بعداز جنگ اول و تقسیم عثمانی هم سمج تر ؛ بقول آبادانی ها ؛؛ سقزبلکم ؛؛ .
بابا جان این پست اگر پادشاهی بودو دایمی ؛ که دیگه اسمش رییس جمهوری نمی شد .
تازه این که تنها نیست ؛ مشکل یکی دوتا نیست ؛ بقول معروف ؛؛ اگر دردوم یکی بودی چه بودی ؛؛.
نه از حزب در این ولایات خبری هست و نه از آموزش حزبی و نه حضور آزاد حرکت سیاسی و رای گیرو رای دادن بی دردسر ؛ که نمونه اش را توی وطن خودمون داریم .
قربان شکل ماهتان شوم ؛حداقل معنای کلمه را به تمسخروبازی نگیریدونگوید جمهوری.
نکته مهم و نا پنهان اینکه هرکدام از این حضرات هم دمشان بیک ولایتی و یک صاحب قدرتی بند است ؛ که ضرورت چنین بودنیست و مثل قوزیست که بالای همه قوزها نشسته باشد.
نکته جالب و بکرات تجربه شده اینکه ؛ سران کشورهای خط دهنده و حمایت کننده ؛ که همان میخ ته دم این حضرات باشد ؛ همانانی که به ظاهر حامی و پشتوانه تداوم بودنشان هستد بر مسند قدرت؛ همونهایی که در واقع کشورهای بهره برنده و چپاول کننده هستند و از درد و بلای دیگران بدور . زودتر از همه هم پشت این سران رو خالی می کنند و سریع تر از هرکس می شوند دایه مهربان تر از مادربرای ملت ها ی اسیروبقول خودشان ؛؛ تحت ستم ؛؛ و نسخه دمکراسی می نویسند ؛ که صدالبته دارو را هم باید از داروخانه ی آنها تهیه کرد .
آخه بابا جان من ؛ این ممالک مترقی و آزادی خواه و پیشرفته ؛ این ابر قدرت های مهد دمکراتی جهانی ؛ هیچگاه عهد و پیمان برادری با کسی نبسته اند و نمی بندند . تا گاوتان شیر میدهد آنها می دوشند و وقتی شیرش خشگ شده ؛ گاه و یونجه را در آغل دیگری می ریزند و شیرگاو جدید را به بازار می برند .
البته شاید این رییس جمهورهای بی جمهور یادشان رفته ؛ که این قانون مشخص و عمل شدی بازار زیست جهان سیاست اسیردست تجارت است. همین که خودت را فروختی خریدار این حق رادارد ؛که ترا بدیگری بفروشد و یا بگوشه ای بیندازد ؛ اگرکه ترا قبلان در آتش نسوزانده باشد .
اما آنچه در من نشاط فراهم آورده این است که . در نهایت روزی فرارسید است ؛ که ملت ها برخواستند ؛ تا خود حق خود بستانند و از همه مهمتر این شعاررا درخیابانهای ودرعمل مطرح سازند که.
((این دولت ها هستند که باید از ملت ها بترسند و نه ملت ها از دولت ها))
باید که چشمی به انتظار داشته باشیم تا تکلیف ما چه می شود .
آیا تداوم سکوت وقبول درد زیستی اینچنین خواهد بود ؟ و یا پایی درحرکت بپیش نهادن.
نمی دانم باید چشم انتظار این باشیم تا نوه ونتیجه حضرات هم رهبر شوند و ولایت کنند ودر کنارولایت برصغرا ؛ همچنان نوه و نتیجه های سربازان چماق وساطوربشوند رییس جمهور؟ و یا از گذشته واشتباهایمان وحرکت شروع شده از سوی دیگران درس خواهیم آموخت .
بهمین سادگی ؛ مثل آبخوردن ؟ ؟ ؟ ؟

رضا بایگان _ آلمان روزهای اول فوریه 2011


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد