logo





بر محور دفاع اززندانیان سیاسی و قطع شکنجه و اعدام وسنگسارمتحد شویم.

شنبه ۲۵ دی ۱۳۸۹ - ۱۵ ژانويه ۲۰۱۱

بهروز ستوده

نیروی عظیمی برای مقابله با سیاست سرکوب و شکنجه و اعدام جمهوری اسلامی در خارج از کشور وجود دارد که اگر این نیرو فقط برای این منظور ، می گویم فقط برای این منظور و بر روی این منظور یعنی دفاع از زندانیان سیاسی و قطع شکنجه و اعدام های جمهوری اسلامی نه چیزی بیشتر از آن ، تأکید می گذارم چون تنها فراخوانی که می تواند اپوزیسیون هزار دسته ایرانیان خارج از کشور را به گرد خود جمع نماید همین است .
فهم این مطلب دشوار نیست که دانسته شود رژیم وحشی و افسار گسیخته جمهوری اسلامی ، فقط در پرتو وحدت ملی و همدلی تمام اقشار و طبقات و اقوام وادیان تحت ستم و مبارزه مشترک و سرتاسری تمام نهاد ها واحزاب و گروهها و شخصیت های اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و هنری ، از اریکه قدرت به زیر کشیده خواهد . همچنین نیازی به تخصص در دانش سیاسی و علم جامعه شناسی نیست که فهمیده شود ، زمانی که سرکوب و اعدام وشکنجه و ایجاد فضای رعب و وحشت ، به محوراصلی سیاست جمهوری اسلامی تبدیل شده است و هرصدای مخالفی را درداخل کشور در نطفه خفه می سازند، وظیفه تمامی نیروهای سیاسی و حقوق بشری در خارج از کشوربرای جلب توجه افکارعمومی جهان در مورد جنایات فاشیسم حاکم برایران و رساندن فریاد حق طلبانه مردم ایران و ندای مظلومیت زندانیان سیاسی به گوش جهانیان ، دوچندان می گردد.
و هرکس که درس کلاس اول سیاست را خوانده باشد می داند که پراکنده کاری ، خرده کاری ، فرقه گرائی و در مجموع تفرقه و تششت در صفوف نیروهای مخالف رژیم جمهوری اسلامی ، یعنی همین وضعیت موجودی که 30 سال است شاهد و ناظر آن می باشیم ، می تواند در خدمت استمرار و بقای رژیم ضدبشرجمهوری اسلامی باشد . پس چگونه است که احزاب و گروههای سیاسی و نهادها و فعالان حقوق بشری خارج از کشور که بعضاً نسخه ی حّل تمام معضلات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی جهان را درجیب خود دارند ! از درک این بدیهیات دنیای سیاست ورزی و جامعه شناختی عاجز اند ؟! چگونه است که تمام گروهها و کسانی که مدعی مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی اند ، در پیله هائی که به دور خویش تنیده اند خود رامحبوس و منزوی ساخته اند و آنچنان به خرده کاری های خود عادت کرده اند که حتی خیزش های رعد آسا و ملیونی مردم ایران در رویاروئی با حکومت اسلامی که دنیا را به لرزه درآورد و جهانیان را به تحسین ازمردم آگاه و سلحشور ایران واداشت ، نتوانست پوسته ی سخت فرقه گرائی و خود مرکز بینی گروههای سیاسی و حقوق بشری خارج از کشور را بشکند و آنان را درحول اقدام مشترکی علیه جنایات جمهوری اسلامی متحد سازد؟ و چگونه است که در برابر موج اعدام ها و شکنجه ها و تجاوزها و صدور احکام جابرانه دادگاههای شقاوت اسلامی ، پس از 30 سال هنوز سقف مبارزات اپوزیسیون خارج از کشور از صدور اطلاعیه ها و تهیه طومارهای امضای پراکنده فرا تر نرفته است ؟ تازه در صدور همین اطلاعیه ها و طومارهای امضاء نیز سیاست گزینشی و تبعیض و خودی وناخودی حاکم است یعنی هر گروه و دسته ای متناسب با باورها و "مقدسّات" خود ممکن است از یک زندانی سیاسی دفاع و نسبت به سایر زندانیان بی تفاوت بمانند .

وجود بیش از 50 حزب و جبهه و سازمان وگروه سیاسی (بدون احتساب صدها سازمان و انجمن و کانون و گروه حقوق بشری ) در خارج از کشور که همگی خود را مخالف حکومت تبهکار اسلامی می دانند و صف طویلی از مدعیان رهبری ، ریاست جمهوری ، شاه زادگی ، وزارت و وکالت ، و اطاق های فکرجنبش و دهها فرستنده رادیو وتلویزیون و صدها روزنامه و مجله و سایت اینترنتی و غیره وغیره همه حکایت از چرخه بزرگی از تکرار و خرده کاری و خود مرکزبینی وفرقه گرائی تمامی دست اندر کاران این چرخه بزرگ تکرار دارد و سمفونی بزرگی را نمایش می دهد که هیچ سازش هماهنگ نیست . و جالب این است که صحنه گردانان این چرخه تکرار و سمفونی ناهماهنگ ، آنچنان شیفته ی خرده کاری ها و فرقه گرائی های خود و دیگران شده اند که این امر را نه تنها نشانه ی ضعف اپوزیسیون خارج از کشور نمی دانند بلکه آنرا نشانه ی بلوغ و رشد اندیشه دمکراسی خواهی این اپوزیسیون ارزیابی می کنند !! و جالب تر این است که خودشیفتگان فرقه گرا برای توجیه خرده کاری ها و دوباره کاری های خویش فوراً شاهدی را هم از گذشته به عاریت می گیرند و شعار"همه باهم" که خمینی شیاد آنرا در جریان انقلاب 57 مطرح ساخت به ُرخ می کشند و پایه استدلال خود را براین قرار می دهند که گویا جمهوری اسلامی محصول و زائیده شعار"همه با هم" است ! و بعد هم به این جمعبندی غلط می رسند که گویا برای جبران خطای گذشته ، بهتر این است که تا می توانیم از شعار"همه باهم" دوری جوئیم و به پورالیسم وتکثر گرائی (بخوانید خرده کاری و فرقه بازی) روی آوریم ! غافل از آنکه اتفاقاً سیاست "همه با هم" برای پیش بردن یک پروژه سیاسی و اجتماعی و دستیابی به هدفی مشترک در ذات خویش نه تنها سیاست نادرستی نیست بلکه ضرورت مرحله ای هر جنبش اجتماعی است . اما آنچه که نادرست بوده و درجریان انقلاب 57 اتفاق افتاده است سقوط آزاد اکثر احزاب و گروهها وشخصیت های سیاسی و فرهنگی وهنری جامعه آن روز ایران ، بزیر چتر رهبری آخوندی یاغی برای بنیان گذاری حکومتی مجعول بود ، نه "همه باهم" برای تأسیس حکومتی ملی و دمکراتیک و متناسب با یک جامعه مدنی و پیشرفته در قرن بیستم . و طنز تاریخ این است که همین کسانی که امروزه برخرده کاری ها و فرقه گرائی های خود نقاب "پولاریسم" و "تکثرگرائی" می زنند و این درد مزمن اپوزیسیون خارج از کشور را تئوریزه می کنند از بقایای همان جریان هائی هستند که در بزنگاه تاریخی بهمن 57 ، در زیر پرچم رهبری خمینی صف آرائی کردند و در وصف رهبری او و امامت اش شعرها و ترانه ها سرودند و تا زمانی که حلقه ی دار"امام ضدامپریالیست" بر گردن شان محکم نشد و یا از گردونه قدرت راننده نشدند ندانستند که آتش بیار معرکه ی چه هیولای ضدبشر و آدمی خواری بوده اند و کشور ومردم ایران را به چه ورطه هولناکی سوق داده اند.
تأسف باراست که گفته شود احزاب و گروهها و شخصیت های سیاسی و اجتماعی وفرهنگی وهنری ایران ، در طول 50 سال گذشته فقط در یک مورد به وحدت نطر و اتحاد عمل رسیده اند و آن مورد ، اتحاد در پذیرش رهبری خمینی در جریان انقلاب 57 بوده است . و اینک کسی نیست که از این خانم ها و آقایانی که دربقدرت رساندن خمینی و تحکیم حکومت اسلامی در میهن بخت برگشته ما نقش داشته اند و امروزه به هر دلیلی در صف اپوزیسیون جمهوری اسلامی قرار گرفته اند سئوال کند که چطور در آن زمان می توانستید تمام اختلافات سیاسی و ایدئولويیک خود را کنار بگذارید و برای برانداختن رژیمی که با وجود دیکتاتوری اش لااقل به پاره از آداب و قوانین جامعه مدنی و قوانین بین المللی پای بند بود و میزان جنایات وتبهکاری ها و فسادش یک هزارم حکومت اسلامی نبود متحد شوید اما امروز که کشور و ملت ایران بواسطه سیاست های خانمان برانداز داخلی و خارجی جمهوری اسلامی در آستانه نابودی قرار گرفته است ، امروز که فساد و تباهی تا مغز استخوان جامعه بیمار و درمانده ایران رسوخ کرده است و امروز که مردم این سرزمین در سایه چوبه های دار و شکنجه و زندان زندگی می کنند ، اپوزیسیون خارج از کشور که در رفاه و آسایش و بدور از خطر زندان و شکنجه و اعدام زندگی می کنند ، حداقل نمی توانند بر روی خواسته های مرحله ای به اقدام مشترکی علیه جمهوری اسلامی دست بزنند؟ برای مثال آیا مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی(همه زندانیان سیاسی و نه فقط بعضی از آنان) و قطع شکنجه و و اعدام و سنگسار نمی تواند به خواسته ی مشترک مجموعه اپوزیسیون خارج از کشور تبدیل گردد و براین اساس کارزاری جهانی علیه حکومت خون و دروغ براه اندخته شود ؟
انشعاب های پی درپی در احزاب و گروههای سیاسی و تجزیه آنها به گروهها و محافل پراکنده و گاهی متخاصم و نیز تلاش های نافرجام برای متحد ساختن این اپوزیسیون بسیار ناهمگون در طی 30 سال گذشته ، این واقعیت را به اثبات رسانده است که متحد ساختن این لشکر شکست خورده و هزار تکه امری محال و غیرممکن و تلاش مجدد در این زمینه فقط اتلاف وقت است ولی این بدین معنی نیست که این اپوزیسیون هزار تکه و گروههای پراکنده و خرده کار نتوانند در مورد مسئله ای مانند دفاع از زندانیان سیاسی و مبارزه با شکنجه و اعدام و سنگسار به یکدیگر نزدیک شوند و دست همکاری به هم دهند چرا که صابون شقاوت وشکنجه و اعدام جمهوری اسلامی به تن همه ی احزاب و گروههای سیاسی ایران خورده است و همگی آنان از دالان خون وجنون این حکومت تبهکار گذشته اند . بنابراین اگر قرار است اپوزیسیون خارج از کشور در نقطه ای به یک اقدام مشترک دست بزنند این نقطه می تواند دفاع از زندانیان سیاسی و مبارزه با شکنجه واعدام و سنگسار باشد که این روزها شدت بیشتری یافته است . دامن زدن به مباحث انحرافی و بی نتیجه ای که به مرحله اجرا در آوردن آنها نه در توان و نه در صلاحیت اپوزیسیون خارج از کشور است حاصلی جز ایجاد تقرفه بیشتر در میان صفوف مخالفان جمهوری اسلامی و طرفداران آزادی وعدالت اجتماعی دربرنخواهد داشت . اگر کسانی نتوانند در باره موضوع ساده و درعین حال حیاتی مانند دفاع ازجان زندانیان سیاسی و مبارزه برای قطع شکنجه و اعدام وسنگسار با یکدیگر در ظرف مشترکی همکاری نمایند مطمئن باشید که اقداماتی ازقبیل تلاش برای ایجاد "آلترناتیو حکومت اسلامی" و تشکیل "دولت موقت" در خارج از کشور وغیره و غیره که هر ازچندی دوباره و صدباره از جانب برخی از شخصیت ها و محافل مطرح می گردد ، بیشتر به یک شوخی و یک شعار بی محتوا شباهت دارد تا ارائه یک طرح واقع بینانه و متناسب با وضعیت موجود اپوزیسیون خارج از کشور.

نتیجه و حاصل کلام :

برخلاف سالهای 60 ، برنامه تواب سازی رژیم جمهوری اسلامی این بار با شکست کامل مواجه گردیده است ، نه کشتارهای خیابانی ، نه آدم کشی ها و تجاوزها در کهریزک ها ، نه اعتراف گیری ها به ضرب شکنجه و نه نمایش های تلویزیونی ، هیچکدام نتوانسته اند که سکوت قبرستان که جهموری اسلامی در پی برقراری آن است بر جامعه جوشان و تحّول خواه ایران برقرار سازد اما جانیان حاکم هنوز از شکست سیاست سرکوب وشکنجه و اعدام برای خاموش کردن مردم درس نگرفته اند و همچنان براین سیاست شکست خورده پافشاری می نمایند . موج جدید اعدام ها ، صدور احکام سنگین با اتهامات واهی برای هنرمندان ، وکلا ، دانشجویان ، کارگران و کلیه ی فعالان جنبش مدنی ایران و اعمال فشارهای مضاعف برزندانیان سیاسی ، همگی نشانه اصرار قاتلان و متجاوزان برسیاست شکست خورده رعب و وحشت می باشد . وظیفه مبرم و عاجل تمام نیروهای اپوزیسیون خارج از کشور است که با تمام نیرو در مقابل این موج جدید جنایت جمهوری اسلامی متحد شوند ، باید کاری متفاوت از آنچه که تا کنون و طی سی سال گذشته انجام میشده است انجام داد. به پیام هائی که زنان و مردان زندانی و شکنجه شده ، از پشت دیوارهای بلند اوین و گوهردشت به خارج اززندان می فرستند نگاه کنید و ببینید که این شیران در قفس چگونه و با چه جرأت و شهامتی برای کشاندن خامنه و حکومت فاسدش به پای میز محاکمه ، ادعانامه تنظیم می کنند و شکنجه های مضاعف را برجان می خرند . فراموش نکنیم که زندان ها و شکنجه گاههای جمهوری اسلامی امروزه به سنگری از مقاومت جنبش در مقابل جانیان جمهوری اسلامی تبدیل شده است .
شایسته است که مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی و شکستن ساطور قصابی جمهوری اسلام در سرلوحه اقدامات اپوزیسیون خارج از کشور قرار گیرد . به لیست اعدامی ها ، شکنجه شده گان و زندانیان سیاسی جمهوری اسلامی نگاه کنید : زن ، مرد ، کودک ، بلوچ ، کرد ، ترک ، عرب ، ترکمن ، شیعه ، سنی ، درویش ، بهائی ، مسیحی ، کلیمی ، بی دین ، با دین ، دگر اندیش ، دگرباش ، دانشجو ، کارگر ، معلم و استاد دانشگاه ، هنرمند ، وکیل مدافع ، کشاورز، پیشه ور، اصلاح طلب ، کمونیست ، سوسیالیست ، دمکرات ، سکولار، ملی ، ملی-مذهبی ، مشروطه خواه ، سلطنت طلب ، و غیره وغیره . این لیست بلند بیانگر این نیست که دندانهای خون آشام جمهوری اسلامی بر گردن تمامی آحاد ملت ایران با هر گرایش فکری و از هر قشر و طبقه ای فرو رفته است و در پرتو حکومت خون وجنون ولایت فقیه ، هیچکس از زندان و شکنجه و اعدام وتجاوز بی بهره نمانده است . تنها جائی که تبعیض درکار جمهوری اسلامی نیست حذف مخالفان و آزار و شکنجه واعدام آنان است .
پس اگر زندانیان سیاسی ، اعدامی ها و شکنجه شدگان را چنین طیف وسیعی ار ملت ایران تشکیل می دهند آیا ضروت ندارد که تمامی مدافعان این آسیب دیدگان برای بازداشتن حکومت اسلامی از جنایت بیشتر دست به اقدام مشترکی بزنند؟ وخام خیالی نیست که پنداشته شود جانورخون آشام جمهوری اسلامی، با صدور چند اطلاعیه ای پراکنده و طومار امضا ، دست از شکنجه و اعدام زندانیان سیاسی برخواهد داشت؟
چندی پیش مجمع عمومی سازمان ملل متحد برای هشتمین سال متوالی با اکثریت آراء نقض حقوق بشر را در ایران محکوم کرد، شورای امنیت این سازمان نیز در ارتباط با فعالیت های مشکوک اتمی جمهوری اسلامی برای چهارمین بار این رژیم را محکوم نمود . حتماً بخاطر دارید که احمدی نژاد رئیس جمهور منتخب خامنه ای درجواب صدور این قطعنامه ها چه گفت : « آنقدر قطعنامه صادر کنید که قطعنامه دانتان پاره شود»!
وقتی رژیمی با جامعه جهانی چنین سخن می گوید آیا می توان انتظار داشت که این رژیم با صدور چند پیام و اطلاعیه و طومار امضای مجزا آنهم از جانب اپوزیسیونی که از نظر جمهوری اسلامی خود "مجرم" است و هرگاه دستش به هرکدام از آنان برسد با زندان و شکنجه و اعدام از آنان پذیرائی خواهد کرد ، تن به عقب نشینی دهد ؟!
نیروی عظیمی برای مقابله با سیاست سرکوب و شکنجه و اعدام جمهوری اسلامی در خارج از کشور وجود دارد که اگر این نیرو فقط برای این منظور ، می گویم فقط برای این منظور و بر روی این منظور یعنی دفاع از زندانیان سیاسی و قطع شکنجه و اعدام های جمهوری اسلامی نه چیزی بیشتر از آن ، تأکید می گذارم چون تنها فراخوانی که می تواند اپوزیسیون هزار دسته ایرانیان خارج از کشور را به گرد خود جمع نماید همین است . در این فراخوان است که گروههای معتقد به خودی و غیر خودی و عوامل جمهوری اسلامی که 30 سال بر روی ایجاد تقرقه در میان ایرانیان خارج از کشور سرمایه گذاری کرده اند شناخته خواهند شد . آری اگر چنین اقدام مشترکی در میان اپوزیسیون خارج از کشور شکل بگیرد و برای آن ستاد مشترکی از نمایندگان تمامی نهادهای حقوق بشری و احزاب و گروههای سیاسی بوجود آید آنگاه خواهید دید که چگونه سقف مبارزه اپوزیسیون خارج از کشور از صدور اطلاعیه ها و طومارهای پراکنده در محکوم کردن اعدام وشکنجه و یا تقاضای آزادی این یا آن زندانی سیاسی را کردن فراتر خواهد رفت . فقط چنین ستادی است که قادر خواهد بود کارزاری جهانی را برای آزادی زندانیان سیاسی ایران و قطع شکنجه و اعدام و سنگسار سامان دهد ، اگر چنین امری تحقق بپذیرد آنگاه خواهیم دید که سازمان ملل متحد و کشورهائی که مدعی دفاع از حقوق بشر اند مجبور خواهند شد که به گونه ای دیگر با حکومت فاشیستی جمهوری اسلامی برخورد نمایند و همچنین این امر سرآغازی خواهد بود برای گشودن پرونده ی 30 سال جنایت سیستماتیک جمهوری اسلامی . پرونده ای با نام " جنایت علیه بشریت ".
حال باید منتظر ماند و دید که آیا اپوزیسیون خارج از کشور قادر است که به ندای زندانیان سیاسی ایران و همه نیک اندیشانی که اندیشه ای بجز خیر و صلاح ایران و ایرانی در سر ندارند پاسخ مثبت دهد و حداقل در این مورد مشخص ، ازلاک فرقه گرائی بیرون آید یا خیر ؟

25 دی ماه 1389
15 ژانویه 2011


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:


بهروز ستوده
2011-01-18 08:21:00
هموطنان گرامی آقایان افتخار و ترابی
با سپاس از بذل توجه شما به موضوع مقاله که پیدا است دغدغه خاطر شما نیز تفرقه وهزار دستگی اپوزیسیون خارج از کشور می باشد.
تفکیک بندی که آقای ترابی از نیروهای مخالف جمهوری اسلامی در خارج از کشور نموده اند درست است و همانطوریکه بدرستی اشاره کرده اند حتی اتحاد گروههائی از یک خانواده بوده اند امروزه کاری است دشوار و تقریباً نشدنی ،اگرهنر بکنند و بر روی یکدیگر هفت تیر نکشند باید خوشحال بود ! اینکه این گروهها حاضر شوند حتی در چهارچوپ جبهه واحد دمکراسی خواهی با هم همکاری نمایند بعید بنظر می رسد. و قصد من از نوشته فوق ارائه طرحی برای متحد کردن و یا نزدیک کردن آنان به یکدیگر نیست بلکه می خواهم بگویم که آنها می توانند با حفظ دفتر و دستک خود لااقل برای دفاع از جان و کرامت انسانی که ارزشمند ترین است و این روزها به شدت مورد تهاجم جمهوری اسلامی قرار گرفته است صدایشان مشرک و هماهنگ سازند ، یعنی همین کارهائی که جدا جدا و هرگروه و دسته ای برای خود انجام می دهد در ظرف مشترکی بریزند و هماهنگ سازند تا جامعه جهانی ، اپوزیسیون جمهوری اسلامی را جدی بگیرد و صدای قدرت مند چند ملیون ایرانی خارج از کشور را بشنود .
شاید شما نیز با من هم عقیده باشید که جمهوری اسلامی نسل ما را کشتار کرد و با ایجاد رعب و وحشت تا توانست سی سال بی دغدغه حکومت کند. هراس من از این است با سرکوب ها و فجایعی که حکومت اسلامی این روزها مرتکب می شود این نسل جوان بپا خاسته را نیز مانند نسل های قبلی دچار یأس و شکست و بی اعتمادی سازد . ضمناً یکی از عوامل رشد تضادهای در درون جناحهای حکومت اسلامی نیز ، زنده بودن و روحیه مقاومت این جنبش است که اگر بتوانند این مقاومت را درهم شکنند متحد کردن صفوف خودشان آسان تر می شود. موفق باشید
بااحترام
بهروز ستوده


Massoud Eftekhari
2011-01-17 11:49:32
آقای ستوده گرامی

نوشته شما را که دیدم و با نوشته خودم مقایسه کردم با شوم نه احساس دوستی که احساس خویشاوندی کردم

اگر بشود بر سر یک موضوع به توافق رسید بر سر هزار موضوع هم میشه توافق داشت

مشکل ما تعداد بندهای مورد توافق نیست; مشکل ما

نبود سنت همفکری؛ دلسوزی و توافق برای رسیدن به هدف های بزرگ است
من فکر میکنم که جنبش آزادیخواهی و نیروهای تشکیل دهنده آن اساسن پذیرای نقشی نیستند که از آنها انتظار می رود

فرزندان ما به عدم انعطاف ما در زندگی می خندند.
آقای ستوده، امروز، این نوش
2011-01-15 20:00:09
آقای ستوده، امروز، این نوشته ی شما را که ابتدا در عصر روز خوانده بودم،در سایت «راه کارگر » دیدم و خوشحال شدم، بهمین دلیل تشویق شدم که این کامنت را برای مطلب شما بنویسم. ببینید،واقعا از امثال شما انتظار بیشتر میرود که با دهه ها سال تجربه ی مبارزاتی،با موضوع همکاری و همراهی که مورد بحث نوشته شما ست، مشخص تر صحبت کنیم.واقعا مخاطب شما کیست ؟
اطلاعیه 9 سازمان و تشکل را حتما مطالعه کرده اید.

- شما میدانید که این بار اول نبوده و چقدر برای این تفاهم سالها تلاش شده ست .
-آیا منظور شما اینست که بقیه تشکل ها هم باید به این 9 تشکل پیوندند؟ یا یشنهاد دیگری دارید؟
- برخلاف نظر شما من فکر نمی کنم رهبران تمام 50 سازمان که شما نام بردید،از نظر ماهیت،جهان بینی واهداف و حتی نقش کمی و کیفی خود خواهند توانست در زمینه ی مورد بحث شما به تفاهم و همگرائی برسند.

مشخصا دارای 6 بلوک سیاسی در اپوزیسیون هستیم:
- نیروهای ملی
- نیروهای مذهبی
- نیروهای ملی دموکرات و سوسیال دموکرات
- نیروهای طرفدار حکومت موروثی پادشاهی (مشروطه ی پادشاهی و مشروطه ی مطلقه)
- نیروهای چپ
- جوانان و زنان مستقل

من این بحث را بیش از این ادامه نمی دهم و فقط میخواهم نظر شما را به این نکته جلب کنم که در 6 بلوک فوق الذکر جریانهائی موجود ست که اساسا مطلق گرا هستند و یا خود محور هستند و حتی مانع همگرائی درون بلوک خود میشوند.

اگر نیروهای بلوک مذهبی مخالف حکومت نتوانند باهم همکاری کنند چگونه میتوانند جدا جدا با سایر نیروها مثلا چپ همکاری کنند؟ایا بین مجاهدین خلق و نیروهای پیرو شریعتی و اصلاح طلبان مذهبی
اتحادی صورت خواهد گرفت؟

در بین چپ ها نیز چندان جالب نیست «سازمان چریکهای فدائی خلق » مهدی سامع با مجاهدین خلق و شورای مقاومت همراه ست. آیا مهدی سامع به نوشته ی شما و سایر نیروهای چپ اهمیت میدهد؟ دو سازمان راه کارگر چگونه برخورد می کنند؟ چریک های فدائی خلق- اشرف دهقانی چه؟ فدائیان «اقلیت» هم به نوع دیگری مسئله دارد. بقیه هم کم بیش همینطور.

برای اینکه خیالتان را راحت کنم عرض می کنم که در چند شهر اروپائی اکثر رهبران و مسئولان بلوک های مذکور امکان تماس و گفتگو دارند. مانند 9 جریانی که توانسته ا ند بر اشتراکات سرمایه گذاری کنند حتما پی گیری شده تا به نتیجه رسیده و همه خوشحالند. متاسفانه وقتی بعداز 30 سال هنوز انشعابات صورت میگیرد امر همگرائی دشوار بنظر میرسد. وگرنه هرکدام از سازمانها جداگانه اعدام و شکنجه را محکوم کرده و خواهند کرد.

تا زمانیکه مسئولان سازمانهای بزرگ و کوچک که در دو رژیم مبارزه کرده یک، خانه تکانی جدی نکنند و به ملاقات دوستانه ی یکدیگر نروند و دوستی و رفاقت را بر «ایدئولوژی» ترجیح ندهند زخم های کهنه خود بخود التیام پیدا نخواهد شد. همه ی ما بالاتر از شصت سال هستیم. فرزندان ما به عدم انعطاف ما در زندگی می خندند.
این مسائل با نامه درست نمی شود.ببخشید ! با رفاقت،مهربانی و عشق و ارتباط مستقیم همانگونه که 9 سازمان تا بحال انجام داده و امیدوارم گسترش یابد.

منصور ترابی

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد