logo





زندگی واقعا شیرین است، اما آیا بهر نحوی
و بهر قیمتی هم شیرین خواهد ماند؟!

سه شنبه ۳۰ آذر ۱۳۸۹ - ۲۱ دسامبر ۲۰۱۰

دکتر گلمراد مرادی

dr-moradi.jpg
اینکه همه بی عدالتان و دیکتاتوران برای حفظ رژیم غاصب خود بالاترین بودجه را جهت سر کوب مخالفانشان اختصاص می دهند و نا آگاه ترین و قلدرترین و بی پرنسیپ ترین و پابوس ترین و عقده ای ترین انسانها را به منظور این سرکوب در خدمت می گیرند، بر همه روشن است. اما از اینکه برخی کشورهای جهان، ابتدائی ترین حق و حقوق انسانی را زیرپا می گذارند و با این دیکتاتوران همگام می شوند و شیوه افراطی فردگرائی وپول پرستی وستایش ازاین زر را به بخش مهمی از تعلیم و تربیت تمام جوامع دیکتاتوری بدل می کنند و ارزش پول و مقام داشتن را به حد افراط بالا می برند و درتبلیغات خویش به "زر" و به قول شکسپیر انگلیسی این جادوی رخشنده به آن اندازه ارج می نهند که برخی انسانها حاضر می شوند حتاقبول شغل ناشریف جاپیچی را برای کسب آن قبول نمایند و خودرا به آن اندازه سبک و تحقیر کنند که حاضر شوند بهرقیمتی و بهرنحوی به زندگی یا بهتربگویم به بردگی ادامه دهند و دل خوش کنند که انسان اند. این واقعا جای تأسف دارد! در حقیقت این شیوه ی زندگی، همه ی انسانهای شریف را شگفت زده می کند. اما بهرحال آن کسانی که به ابتدائی ترین روابط سالم بین انسانها پای بندند وپرینسیپ انسانی را رعایت می کنند، درپاسخ به تیتر پرسشی مقاله با سر بلندی یک نه غلیظ خواهند گفت.
برای من کشش این پول وجادوی رخشنده یا زر دراصل یک معما شده است وهر چه توی سرخودم می زنم که آیااین زر ارزش آن را دارد که انسان شرافت وارزش انسانی خود را در پای آن قربانی کند؟! پاسخ من هم نه مطلق است. شکی در آن نیست پس از دست یابی و خواندن شعر زر این افکار در من بیش از آنچه که تصورش بکنید، تقویت شد. یعنی واقعا نمی توانم خود را قانع کنم که مانند این غلامان حلقه بگوش "زر"، نسبت به ارزش انسانی لاقید باشم. برگردان فارسی این شعر ویلیام شکسپیر توسط احسان طبری، این نابغه دوران خود، نه فقط بر افکار بنده ناچیز، بلکه بر افکار بسیاری از انسانهای شریف فارسی خوان، اثری جاودانی گذارده و می گذارد. لذا من واقعا حیفم آمد که انحصار دانستن این شعر فقط در اختیار تعداد معدودی بماند. بهمین دلیل آن را دراینجا می آورم که درافکار خوانندگان عزیز دگری ثبت شود.
"زر"
ای فلز پربها، ای جادوی رخشنده، ای زر
زشت از تو گشته زیبا، تیره گون از تو منور
پست والا، پیر برنا، کذب حق، ناکس دلاور
چیست گوئید ای خدایان! ازچه رو این دیو اصغر
کاهنان و زاهدان را راند از معبد به معبر
بالش آرامش بیمار برباید از بستر
گه بسازد دین وگاهی دین دهد برباد یکسر
مایه آمرزش جرم است بی فرمان داور
از جذامی دور سازد زشتی آن رنج منکر
دزد را بر مسند اقبال سازد تاج بر سر
بخشد اورا شهرت وجاه وجلال وقدرت وفر
وآن عجوز شوم را سازد عروسی نیک منظر
دور شو ای دیو ملعون! ای پلید تیره گوهر!
شاعر بزرگ اروپا، ویلیام شکسپیر انگلیسی دراین شعر، زر و قدرت جادوئی آن را به روشنی نشان داده است و احسان طبری، مترجم این شعر، بهترین وزیبا ترین نظم فارسی را به فارسی خوانان ارائه نموده است. آرزو دارم مفهوم پرارزش این شعر حتا بر آن دسته که زر را معبد خویش می دانند، اثری مثبت داشته باشد.

در سالهای هشتاد میلادی که هنوز جوان و دانشجو بودم، در سر کلاس درس صحبت از سازمان های اطلاعاتی، سیای آمریکا و ساواک شاه و موساد اسرائیل و کثافتکاری و نیرنگ آنها بود. استاد می گفت که برخی ار این سازمانها نه فقط در بخش داخلی کشور خود بلکه درسطح جهان جنایت ها می کنند و بسیاری از انسانهای بی گناه و حتا رهبران برخی از کشورها را از دم تیغ بی رحم خود می گذرانند و هرسیستمی که خط آنهارا نخواند، مانند حکومت ملی دکتر مصدق و کودتای 28 مرداد سال 1953 میلادی درایران و برکناری آن حکومت قانونی وزندان و تبعید نخست وزیر مردمی اش واعدام افسرات توده ای وزندانی درازمدت برخی از فعالان سیاسی و غیره با نقشه و همکاری سی. آی. ا. آمریکا بود و یا حمایت از کودتای نظامی اندونزی دردهه 1960 میلادی وقتل عام کمونیستها درآن کشور و به قدرت رساندن سوکارتو و بالاخره بوجود آوردن کودتای نظامی شیلی درسال 1973 میلادی و قتل سالوادور آلینده و غیره بود که پس از استقرار نظامیان و در رأس آنها پینوشه صدها وهزاران انسان بیگناه را درآن کشور آمریکای لاتینی سر به نیست کردند. تازه با این همه عملیات نفرت انگیز و ضد انسانسی و سابقه و شناسنامه ننگین این سازمانها که علنا رو شده، بعضی از آدمها، اگر بشود نام آدم برآنها نهاد، یافت می شوند که برای این چنین ارگانهائی، درقبال دریافت زر، خبر چینی و جاسوسی می کنند. یعنی فردی حاضر می شود برای مبلغی نا چیز در ماه، هم خودرا بفروشد و هم، هم ولایتی و دوست خودرا که باهم دریک شهر زندگی می کنند و حتا رفت و آمد خانوادگی دارند و نان و نمک با هم می خورند، ولی احتمالا دارای نظرات وعقاید متفاوت اند، لو بدهد و درباره ی فعالیت مخفی این دوستش به آن سازمانی که اورا خریده است، گزارش بدهد. بنابر این خواندن و آگاهی از ارزش کاذب این "زر" لازم و ضروریست. این نکته درست است بعضیها احتمالا خواهند گفت: اگر پول نباشد، انسان نمی تواند غذا بخورد، لباس بپوشد و جائی برای خواب تهیه نماید و غیره. طرح این نکته بجاست و مجموعه اینها برای زنده نگه داشتن یک انسان ضروریست، اما آیا این ضرورت را بهر نحوی و هر قیمتی به دست آوردن جایز است؟! به نظر نگارنده نه! مسلم است که هر انسان، از نظر فیزیکی و فکری سالم و توانا برای کار، هرگز از گرسنگی نخواهد مرد. لذا انسان، حتامعیوب ترین آدمها می تواند حداقل فقیرانه، اما شرافتمندانه زندگی کند. چیزهائی که برخی از انسانها را وا می دارد که به دنبال دست یابی آسان تر این زر لعنتی باشند، عواملی ازقبیل نا آگاهی، راحت طلبی، لاقیدی و نهایتا بسهم خود قانع نبودن است. بهمین دلایل کسانی نظیر برخی از مترجمان افغانی، پاکستانی، عراقی وایرانی وحتا ازافراد کرد بظاهر مسلمان افراطی برای جمهوری اسلامی خبر چینی می کنند. بعضی ازآنها بشهادت یک مأمور مخفی اطلاعاتی فراری جمهوری اسلامی، باپول دریافتی از این طریق توانسته اند در کشور خود خانه و زمینی خریداری کنند!! در اینجا یک نکته واقعا حیف است به کار گیری نام مترجم بطور مساوی برای کسی که شعر ذکر شده فوق را ترجمه کرده است و برای آن مترجمانی که همه چیز را، حتا آبروی خودرا، در خدمت زر قرار داده اند! اگر چه جاسوسان و خبر چینان در همه اقشار جامعه وجود دارند، اما واقعا شرم آور است کسانی دست به اینچنین کار مزدوری بزنند که خوب هم می دانند، این رژیم مردمی نیست. آنها برای رژیمی که منفورترین درجهان است و ابتدائی ترین حق انسانهارا زیر پا می گذارد، خبر چینی می کنند. انسان واقعا شرمش می آید، نام مترجمی را بدنبال خود بکشد و درکنار چنین خود فروشانی قرار بگیرد. درد ناکتر ازهمه همکاری آن مترجمان کردی است که پدران آنها صدها سال برای ابتدائی ترین حقوق ملت خود، علیه این چنین دیکتاتورانی مبارزه کرده و جان داده اند.
خوب یادم هست، در همان جلسه درس ذکر شده ی فوق بود که من دانشجوی دوره دکترا بودم و نقش کمک استادرا داشتم و معمولا درصف اول کلاس سمت چپ می نشستم، باشنیدن این توضیحات درباره جاسوسی وسازمانهای مخفی و اطلاعاتی، قلم دستم را چرخاندم و گرچه طبع شعر اصلا ندارم، این جملات زیر را به صورت نظم درباره جاسوسی بطور کلی نوشتم که مدتهاست آن را دردفترم حفظ نموده و نگهداری می کنم. من در انتظار فرصتی بودم که این افکار را به دید خوانندگان برسانم. اکنون که خبرناخوش آیند جاسوسی برخی ازمترجمان ایرانی وافغانی وعراقی و پاکستانی وحتا کردمسلمان افراطی رابرای جمهوری اسلامی اززبان یک مأمور فراری ازاین رژیم قرون وسطائی می خوانم، لازم وسودمند دیدم که این افکار را به صورت سروده بی قافیه ای، در اینجا بیاورم.
خبر چین و جاسوس و فتنه گر
سه عنصر، هر یک از دگری پست تر
فتنه گر را فتنه انگیز دانند
جاسوس را بد تر از جا پیچ خوانند
فتنه گر کارش فتنه انگیزیست
خبر چین آتش زیر هر دیزیست
جاپیچی شغلیست بس پست
خبرچینی و جاسوسی بد تر هست
جاپیچی لکه ننگی است برجبین انسان
خبرچینی بمراتب بود پست تر ازآن
بطوری که روزنامه ها نوشته اند، این خبرچینان بیشتر درکشورهای اسکاندیناوی بوده اند. در اینجا استناد می شود به یکی از این روزنامه های اینترنتی که نامه یک فردی به دوستش در آن بشرح زیر آورده است:
"وزارت اطلاعات رژیم ایران توانسته است خیلی از مترجمهائی که در کشور سوئد مشغول مترجمی هستند بخرد و به طور ماهیانه به اینها پول بدهد تا اطلاعات لازم در باره اشخاص مخالف رژیم ایران برای آنها ارسال کنند. این اطلاعات توسط یک فرد عضو سابق در وزارت اطلاعات رژیم ایران افشا شده است و به خاطر امنیت جانی ایشان از ذکر نامش خودداری می کنیم. این فرد گفته است خیلی از این مترجمها ایرانی نیستند بلکه اکثریت آنها عراقی هستند و افغانی و پاکستانی های شیعه تبار. البته در بین آنها ایرانیهای زیادی هستند لاکن کسانی که اخبار دقیق را در اختیار ما قرار می دهند عراقیهائی هستند که در کشور سوئد مشغول کار مترجمی اند و تعداد این افراد 65 نفر هستند که هم مترجم اند و هم باوزارت اطلاعات رژیم ایران همکاری می کنند این در یک نامه برای یکی از دوستان که درشهر استکهلم و سولنا به سر می برد، ارسال شده است و دراین نوشته گفته شده که وزارت اطلاعات رژیم ایران نزدیک به 80 نفر ورزیده و دوره دیده در کشور سوئد دارد و 6 نفر ازاین مترجمها درشهر کارلستاد به سر می برند و بعضی از این مترجمها متاسفانه عضو احزاب سیاسی سوئد هستند که اسم 3 حزب درسوئد آمده است حزب سبز حزب چپ وحزب محافظه کار حاکم در سوئد. حتی در ایران با پول جاسوسی خانه و زمین خریده اند. اگر آنها با مشکلی روبرو شوند، توسط دیپلماتهای ایرانی کمک دریافت می کنند و دولت سوئد به خاطر منافع اقتصادی خودش چشم پوشی می نماید.
هم اکنون نام و مشخصات و آدرس محل سکونت و شماره تلفن این 65 نفری که باوزارت اطلاعات رژیم ایران همکاری می کنند ومترجم هستند دردست داریم ودر زمان لازم آن را منتشر می کنیم 6 نفر در استان وارملند به سر می برند 3 نفر در شهراسکیلستونا 2 نفر دروسنروس، 2 نفر درشهر خفده، 8 تن درشهر گوتنبورگ، 12 تن در شهر استکهلم بقیه در شهر لوند هلسینبورگ مالمو کالمار کارلسکرونا و چندنفری دیگر هم درشمال سوئد به سر می برند تا لیستها تمام وکامل نشود اسم و مشخصات آنان منتشر نخواهد شد، چرا چون تعداد این افراد بیشتر از این ارقام هستند و در سرتاسر اروپا پخش شده اند. ما این را بهمکاران خود گفته ایم وبرای جمع آوری اطلاعات بیشتر دست به کار شده ایم". قابل ذکر است تغییرات کوچک انشائی دراین نوشته داده شده است.

هایدلبرگ، آلمان فدرال، 21. 12. 2010
دکتر گلمراد مرادی
g-moradi@t-online.de

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد