logo





گفت و گوهاى درونى

بين دو سازمان چريك هاى فدائى خلق ايران و مجاهدين خلق ايران - ۱۳۵

يکشنبه ۳۰ آبان ۱۳۸۹ - ۲۱ نوامبر ۲۰۱۰

تراب حق‌شناس

mojahedin-ml-fadaii.jpg
«اندیشه و پیکار» نوارهای صوتی مباحثات درونی سازمان چریک های فدایی خلق ایران» و «سازمان مجاهدین خلق ایران - م. ل.» را با توضیحاتی از آقای تراب حق شناس، منتشر کرده است. انتشار این نوارها به عنوان یکی از اسناد تاریخی جنبش از اهمیت برخوردار است. «عصرنو» با ارج گذاری بر کار دوست ارجمند تراب حق شناس و «اندیشه و پیکار» این اسناد را بازتاب می دهد.

انديشه و پيكار براى نخستين بار منتشر مى كند
فايل هاى صوتى در اسناد آرشيو سازمان پيكار در راه آزادى طبقهء كارگر

آنچه در نخستين رديف از اين اسناد روى سايت مى آيد عبارت است از نوار گفت وگوهاى درونى كه در پاييز سال ۱۳۵۴ (كمى پس از انتشار «بيانيهء اعلام مواضع...») بين سازمان مجاهدين خلق ايران (كه در سال ۵۷ بخش منشعب يا بخش م. ل. ناميده شد) و سازمان چريكهاى فدائى خلق ايران، و طبعاً در شرايط بسيار دشوار امنيتى در تهران صورت گرفته است، به طورى كه حتى براى اجتناب از شناسايى يكديگر، در دو سوى پرده مى نشسته اند. اين گفت و گوها طى يك يا چند نشست، در خانه هاى تيمى انجام شده است. نوارها را سازمان مجاهدين ضبط مى كرده و پس از خاتمهء نشست ها، نسخه اى از نوارها را كه جمعاً حدود ۱۰ يا ۱۲ كاست مى شده، در اختيار رفقاى فدائى قرار مى داده است. از آنجا كه رفقاى فدائى در خارج كشور به دليل ضرباتى كه به سازمان چ. ف. خ. ا. وارد شده بود اين نوارها را دريافت نكرده بودند، رفيق شهيد محمد حرمتى پور كه نمايندهء سازمان چ. ف. خ. ا. در خارج بود در اواخر سال ۱۳۵۶ يا اوايل ۱۳۵۷ نسخهء ديگرى از نوارها را از ما خواست كه خودم در پاريس به وى دادم. در بهار سال ۱۳۶۱ كه من دوباره به تبعيد به خارج كشور آمدم، يك نسخهء ديگر از كل نوارها را به نمايندهء ديگرى از سازمان چ. ف. خ. ا (اقليت) كه از قديم مى شناختم يعنى رفيق حماد شيبانى، بنا به خواست خودشان دادم.
اين نوارها به علت گذشت زمان، يا هنگام ضبط و نسخه بردارى قديم، در مواردى آسيب ديده و گاه غير قابل استفاده شده است؛ اما با زحمت توانسته ايم در حد امكان، آنها را قابل استفاده كنيم و اكنون پس از ۳۵ سال، همان گونه كه برايمان باقى مانده و طبعاً بى كم و كاست، در اختيار جنبش انقلابى و كمونيستى و تاريخ مبارزاتى مردم ايران قرار مى دهيم.



در نشست ها، از طرف سازمان چ. ف. خ. ا. رفقاى شهيد حميد اشرف و بهروز ارمغانى شركت داشته اند و از طرف سازمان مجاهدين رفقاى شهيد تقى شهرام و جواد قائدى (احمد). قسمت اعظم صحبت ها از رفقا اشرف و شهرام است.
ترتيب شماره گذارى فايل ها از ويراستار است تا دريافت مطالب براى مراجعه كنندگان آسان باشد؛ اما كسانى كه مواضع دو سازمان را از نزديك مى شناخته اند در تشخيص پيوند بين مطالب و اينكه سخن از كدام سازمان است دچار مشكل نخواهند شد. ما براى تسهيل استفاده از نوارها توضيحى كوتاه در همين يادداشت مى آوريم.
اين اسناد براى درك بهتر نظر دو سازمان دربارهء اوضاع سياسى و اجتماعى ايران آن روزها و نيز به ويژه نظر آنها دربارهء تحولات درونى سازمان مجاهدين و اعلام مواضع ايدئولوژيك آن حائز اهميت تاريخى ست؛ تحولاتى كه تاكنون از ديدگاهها و انگيزه هاى مختلف طبقاتى، ايدئولوژيك يا معرفتى، در معرض داورى هاى متضاد، درست يا نادرست قرار داشته و دارد.
با بزرگداشت و احترام به رفقاى عزيز هر دو سازمان كه از جايگاه و مقدورات خويش، به جان مى كوشيدند در آن زمانهء دشوار، سقف سياه طبقاتى، تاريخى و فرهنگى آن روز ايران را بشكافند و طرحى نو دراندازند.
و حكايت همچنان باقى...
از طرف جمع تنظيم و انتشار آرشيو سازمان پيكار در راه آزادى طبقهء كارگر
تراب حق شناس
سپتامبر ۲۰۱۰

* * * * * * * * * *

توضيحاتى دربارهء نوار گفت و گوها:

در فايل صوتى شماره ۱:

از جمله، به روابط، و همكارى بيشتر و حتى وحدت بين دو سازمان و نيز فرآيند اعلام مواضع ايدئولوژيك مجاهدين... مى پردازند.
شروع كننده رفيق حميد اشرف است، و بعد رفيق تقى شهرام
از سازمان چ. ف. خ.ا. رفيق ديگرى نيز شركت دارد كه رفيق بهروز ارمغانى ست كه كمى لهجهء آذربايجانى دارد [اطلاع ما از نام اين رفيق اخير، مديون همكارى رفيق مهدى سامع است. با سپاس].
از سازمان مجاهدين هم رفيق جواد قائدى (احمد) شركت دارد.

فايل صوتى شماره ۱a


فايل صوتى شماره ۱b


فايل صوتى شماره ۱c


فايل صوتى شماره ۱d

- - - - - - - - - -

فايل صوتى شماره ۲:

سخن از تحول ايدئولوژيك سازمان مجاهدين و انعكاس هاى آن در درون خود سازمان و در جامعه و انتقادات متقابل دو سازمان به يكديگر در ميان است. ر. شهرام صحبت را شروع مى كند و بعد ر. اشرف. نكاتى هم ر. جواد قائدى مى گويد.

فايل صوتى شماره ۲a


فايل صوتى شماره ۲b


فايل صوتى شماره ۲c


فايل صوتى شماره ۲d

- - - - - - - - - -

فايل صوتى شماره ۳

سخن از روابط دو سازمان در ميان است و برداشت هريك از ديگرى قبل از «اعلام مواضع ايدئولوژيك مجاهدين» و...
فايل با صداى رفيق اشرف شروع مى شود...
رفيق شهرام است كه مى گويد: «سنتى يا نه؟»
پس از چند بار كه صداى ايندو را مى شنويم، اين رفيق جواد قائدى ست كه مى گويد: «البته من اين را قبول ندارم..»

فايل صوتى شماره ۳a


فايل صوتى شماره ۳b

- - - - - - - - - -

فايل صوتى شماره ۴:

سخن از فرايندى ست كه سازمان مجاهدين گذرانده تا به مرحلهء اعلام مواضع نزديك شده است. در اين نشست دو رفيق ديگر هم حضور دارند: جواد قائدى از مجاهدين و بهروز ارمغانى از س. چ. ف. خ. كه كمى لهجهء آذربايجانى دارد.

فايل صوتى شماره ۴a


فايل صوتى شماره ۴b


فايل صوتى شماره ۴c

- - - - - - - - - -

فايل صوتى شماره ۵:

برخورد به سياست هاى شوروى و حزب توده و موضعگيرى در قبال آنها. همچنين فعاليت هايى كه گروه هاى وابسته به حزب توده مانند گردانندگان نشريهء نويد [از جمله رحمان هاتفى] انجام مى دادند و يا آنچه با نفوذ و نقشهء ساواك همراه بوده مانند فعاليت هاى عباس شهريارى. و مطالب ديگر...

فايل صوتى شماره ۵a


فايل صوتى شماره ۵b


فايل صوتى شماره ۵c

- - - - - - - - - -
سخن از همكارى با گروه هاى مختلف ماركسيستى ست از جمله با كسانى كه مبارزهء مسلحانه را قبول ندارند و نيز گروه هاى مذهبى مبارز و همچنين جريان هاى كارگرى...
ظاهراً رفيق بهروز ارمغانى ست كه شروع مى كند و بعد رفيق شهرام صحبت مى كند. سخن از پيشنهاد وحدت بين دو سازمان از طرف مجاهدين است و پاسخ منفى سازمان چ. ف. خ. ا. در مقالهء «شعارهاى وحدت» در نبرد خلق.
همچنين ارتباط هاى جنبش در شهر و روستا.

فايل صوتى شماره ۶a


فايل صوتى شماره ۶b


فايل صوتى شماره ۶c

- - - - - - - - - -

فايل صوتى شماره ۷ :

كيفيت صدا برخى جاها خوب نيست. موضوع بحث ادامهء مسائل وحدت بين دو سازمان است.

فايل صوتى شماره ۷a


فايل صوتى شماره ۷b


فايل صوتى شماره ۷c

- - - - - - - - - -

فايل صوتى شماره ۸ :

كيفيت صدا برخى جاها بد است ولى آن را حذف نكرده ايم.

فايل صوتى شماره ۸a


فايل صوتى شماره ۸b


فايل صوتى شماره ۸c

- - - - - - - - - -

فايل صوتى شماره ۹ :

برخى موضع گيرى هاى سازمان مجاهدين عليه نيروها و كشورهاى خارجى كه ممكن است در تضادشان با رژيم شاه به نيروهاى انقلابى كمك كنند، اما سياست و ايدئولوژى شان مورد انتقاد مى تواند باشد. چه سياستى بايد در قبال شوروى و حزب توده داشت؟
همين طور بحث دز بارهء گروههاى ايرانى طرفدار چين و كلاً نظر دو سازمان دربارهء نظرات چين و سياستش.
جريان هاى درون كنفدراسيون دانشجويان ايرانى و نظر رفقاى فدائى راجع به كنفدراسيون.
رابطهء س. چ. ف. خ. ا. با جبههء ملى ايران در خاورميانه [كه بعدها سازمان وحدت كمونيستى نام گرفت] و بحث دربارهء نقش جريان هاى مختلف تروتسكيستى و چينى [مائوئيستى].

فايل صوتى شماره ۹a


فايل صوتى شماره ۹b


فايل صوتى شماره ۹c

- - - - - - - - - -

فايل صوتى شماره ۱۰ :

رفيق شهرام است كه شروع مى كند. انتقاد از مواضع سياسى گروه هاى خارج كشور، انتقاد رفيق حميد اشرف از جبههء ملى خاورميانه و مواضع ضد استالينى، ضد مائوئيستى، استبداد شرقى و...
بحث سياست خارجى چين و ... نيز دربارهء بخش خارج از كشور سازمان مجاهدين و انتقاداتى به آن توسط رفيق شهرام.

فايل صوتى شماره ۱۰a


فايل صوتى شماره ۱۰b


فايل صوتى شماره ۱۰c



فايل صوتى شماره ۱۱ :

موضوع اين نوار، كه در اينجا به ۵ فايل صوتى تقسيم شده، نشريهء مشترك دو سازمان است و چگونگى تشكيل هيئت تحريريهء مشترك و كاركرد آن و مسائلى كه به نزديكى نقطه نظرات، همكارى و پيشنهاد وحدت بين دو سازمان بر ميگردد. رفقا حميد اشرف و بهروز ارمغانى از طرف فدائيان و رفقا محمد تقى شهرام و جواد قائدى از طرف مجاهدين حضور دارند.

فايل صوتى شماره ۱۱a


فايل صوتى شماره ۱۱b


فايل صوتى شماره ۱۱c


فايل صوتى شماره ۱۲a


فايل صوتى شماره ۱۲b





google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

شگفتی
عباس
2011-07-15 14:59:36
برایم شگفت انگیز است که برخی مبارزه قهرآمیز را گمراهی و حماقت در آن زمان تلقی می کنند ... چرا با عقل امروزی آن زمان را محک می زنید ؟ ماهرویان به دلایل شخصی ضد چپ است و سال هاست که کمر به ناسزادادن به فداییان بسته است . منطق زمان را درنمی یابد و اصلا فرآیند تاریخ را به رسمیت نمی شناسد . گمان می کند درک امروزش از مبارزه و تلقی عمومی حرکت اجتماعی یک شبه در ذهنش جای گرفته است ... بدیهی است که من الان موافق مبارزه مسلحانه و حتی کمونیسم در مقام حکومت نباشم اما چرا میراث گذشته کشورم دشنام بدهم ؟ نقد با دشنام فرق دارد هر چیزی را می شود نقد کرد . فداییان خیلی اشتباه داشتند ولی بسیار نقطه قوت هم داشتند . این که جامعه ایران امروز در منطقه با معیارهای توسعه جلوتر است ناشی از سپری شدن گذرهای تاریخی است و الا همین الان بسیاری دوباره دست به اسلحه می بردند . دریغم می آید که می بینم در اروپا مبارزین تاریخی شان را ارج می نهند ولی این جا فداییان صادق ( گیرم ایدئولوژیک به فراخور زمانه ) را دشنام می دهند . در شگفتم که این چه ور مواجهه است ؟ در ضمن از الف - جیلو ممنون هستم که موشکافی دقیقی دارد و روشن گر است .


mm
2010-12-29 12:00:08

لاجرم ناله در كوه و كمر گمشده ایم
كه سپردیم عنان در كف گمراهی چند
امید

babak_mehrani@yahoo.com
2010-12-18 13:53:59
دوست عزیز الف .جیلو ، ممکن ست برای بسیاری از خوانندگان که مانند شما حضور ذهن یا اطلاعاتی از دهه ٤٠-٥٠ ندارند نقل شما که فرمودید :« شما با آنکه خود به طیفی تعلق داشتید که انفجار ذوب آهن را در سر می پروراند..» سوء تفاهم ایجاد کند. با اجازه کمی توضیح میدهم:

در خرداد سال ٥١ که در کمیته ی مشترک شهربانی سلولها پر از زندانی ؛ فدائیان و مجاهدین، دانشجویان، روشنفکران ، هنرمندان ،نویسندگان و روحانیون بود شخصی خود را به کمیته تحویل میدهد با چند تا سیانور که به قول این شخص حقیقی، ماموران شهربانی به او می خندند و موضوع را جدی نمی گیرند و بعداز آمدن ماموران ساواک، موضوع به روال معمول خود میرود و فردای آن روز در روزنامه های کیهان و اطلاعات تیتر زدند :« گروهی که قصد انفجار ذوب آهن را داشت متلاشی شد»
البته امروز تمام سندها و گزارش های این واقعه در کتابها ی متعدد موجود ست.

شخصی که خود را تسلیم ساواک کرده بود، از گروهی مشتمل بر مصطفی شعاعیان ،بهزاد نبوی و پرویز صدری نام می برد ، که در مبارزات دهه ٤٠ از فعالان دانشجوئی جبهه ی ملی بودند.
در آن روز های تیر ماه ٥١ در کمیته مشترک ، شنیده شد که افراد این گروه معتقد بودند: باید جبهه ی وسیعی از تمام گروهها تشکیل شود، اعم از ملی مدهبی و چپ- در ضمن معتقد بودند، شعار فدائیان و مجاهدین علیه امپریالیسم جهانی بسرکردگی آمریکا انحرافی ست . بهمین دلیل گروه به شخص تسلیم شده، ماموریت داده بود که در محل کار خود کوره بلند ذوب آهن را شناسائی کند تا با اقدامی به مردم نشان دهند که شوروی هم دشمن ما ست. ولی چون این شخص متوجه شد که یکی از همکاران او در محل کار او را تعقیب می کند و در هنگام سفر به تهران نیز تحت تعقیب یوده به سر قرار خود با شعاعیان نمی ورد تا قرارش بسورد و بعداز چند روز خود را معرفی می کند که در آن مدت شعاعیان ، نبوی و صدری توانسته باشند فرار کنند.

این قلم در آن روزها که بخاطر پرتاب سنگ از زمینهای پشت خوابگاه دانشگاه مشرف به اتوبان پارک به سوی اسکورت نیکسون رئیس جمهور آمریکا در کمیته بازداشت بودم ماجرا را جدی نگرفتم بیشتر به « بلوف » شباهت داشت . ولی بعداز ماهها که سر از زندان اوین در آوردم دریافتم که بهزاد نبوی دستگیر شده و قضیه جدی بوده ست.

من شعاعیان ، نبوی و صدری را از قدیم می شناختم و برخوردهای آنها با چپ برایم شناخته شده بود و رفتار سیاسی آنها در سالهای ٤٥ به بعد نسبت مبارزات آن زمان را دقیقا می شناختم اگر کسی نسبت به این گفته ها تردید دارد می تواند با مطالعه ی کتابهای مختلف از جمله «رمانتیسم انقلابی -مصطفی شعاعیان» که پر از مصاحبه ی زنده و بروز شده با دوستان و آشنایان شعاعیان صورت گرفته ست، بخوبی نشان میده که چگونه این محفل تا قبل ازسال ٥٠ ، نسبت به مبارزات عمومی مردم ،جنبش دانشجوئی و چپ برخورد میکرده ست و موضع ضد چپ آنها مشهود ست. شروع مبارزه مسلحانه از یک طرف و آغاز فعالیت چپ جدیدی با دیدگاههای آنروز فدائیان دیگر نمی توانست برای مصطفی شعاعیان قابل توجیه باشد .شعاعیان که تا آنروز با نوشته های خود علیه حزب توده و لنین فراوان نوشته بود در برابرخود با نسل جدیدی روبر شده که مانند چپ جهانی آنروز علیه دیکتاتوری بپا خاسته بود.

اختلاف اساسی:
چپ بعداز ٤٢ بتدریج از زیر خاکستر کودتا و حکومت نظامی رژیم دوباره شعله ور شد در مبارزات صنفی سیاسی و مردمی نضج گرفته بود و گروه جزنی -ضیاءظریفی و پویان - احمد زاده در بستر مبارزاتی خود را شناخته و آماده مبارزه با شیوه های دیگر بودند. در آستانه ی ٥٠ - هزاران روشنفکر و مبارز نسبت به مبارزات فدائیان سمپاتی نشان دادن و در آستانه ی ٢٢ بهمن این رقم بدون تردید میلیونی بود.

طیف نیروهای ملی و مذهبی بعداز ٤٢ مسیر دیگری را طی کرد و مجاهدین توانست نسبت به انفعال نیروهای ملی و مذهبی مسیر دیگری را نشان دهد .
گروه شعاعیان تا ٥٠ آنطور که باید نسبت مبارزات مردم و دانشجویان نیرو به خرج ندادند. نوشته های شعاعیان حالات روحی او را در آن سالها بخوبی نشان میدهد.
می توان گفت بی عملی نیروهای ملی بعداز ٤٢ باعث شد که مبارزین پیگیر ملی مثل شعاعیان ، نبوی و صدری مجبور شدند که بدون توجه به شرائط و امکانات خود به همان راهی بروند که فدائیان و مجاهدین شروع کردند.

شکست تلخ ست :
در بهار ٥٢ در زندان اوین قزل قلعه علاوه بر فدائیان و مجاهدین و هواداران آنها طیف های دیگری از مبارزان نیز بازداشت بودند یک از این طیف ها یاران شعاعیان، نبوی و صدری بودند که ساواک بیرحمانه تمام اقوام و دوستان آنها به خاطر « انفجار ذوب آهن » دستگیر کرده بود . شعاعیان که با اغلب محافل روشنفوری آن زمان حشر ونشر داشت باعث دستگیری ده ها روشنفکر و مبارز شده که فقط ناشی از عجله و رقابت و ماجرا جوئی می بود که شخصا شاهد رنج و تالم انسانهای شریفی بودم که ساواک مطابق روش همیشگی بدون منطق و اتهامی آنها را گروگان äرفته بود.

خوشبختانه مصطفی شعاعیان علیرغم تمام سوابق ضد چپ مورد حمایت فدائیان قرار گرفت که تمام کمک ها امروز از زبان و قلم بازماندگان آن روزگار موجود ست.
متاسفانه شعاعیات علیرغم حضور در خانه های تیمی فدائیان هرگز نسبت به مواضع خود تعدیلی انجام نداد و نوشته های او موجود ست و نشان میدهد برداشت او از انقلاب، تروریسم و انترناسینالیسم بسیار افراطی و خوشبختانه با مخالفت رهبری چریکهای فدائی خلق قرار گرفت. این نوشته و مکاتبات موجود ست .

متاسفانه هنوز معلوم نیست که بعداز ٥١ چه بلائی بر سر پرویز صدری آمد هیچکس او را در زندانی ندید و در هیچ خانه ی تیمی هم پناه نیافت. مسلما او نیز یکی از قربانیان مبارزه عجولانه ی مصطفی شعاعیان می باشد.

در باره ی آقای هوشنگ ماهرویان قضیه را از این زاویه باید دید. دستگیری بهزاد نبوی و یارانش فقط وفقط بخود گروه و تسلیم طلبی شخصی که یاران خود را لو داد بر میگردد.
برخورد های غیر اصولی به سایر نیروهای سیاسی که در سال ٥٠ به بعد با تورهای ساواک شکار میشدند بسیار غیر اصولی ست و در هر جریان موضوعات قابل بحث و انتقاد بسیار ست.
ولی باید با هر موضوع شفاف برخورد کرد. آقای ماهرویان این ها را میداند ولی باز هم به جای روشنگری به تیره کردن روابط ادامه میدهد.



برخورد نظری
احترام
2010-12-18 10:10:15
به نظر این حقیر که کامنت های این گفتگو ها را میخواندم ، این که جدل در مورد گذشته همیشه ضروری است - هر چند خود را در کنار کامنت های میبینم که به نسل رزمندگان دهه پنجاه با احترام نگاه میکنند ، ولی در مورد کامنت آخر آقای جیلو آنجا که نحوه برخورد شخصی میشود، دچار سردرگمی میشوم، وقتی که یک فرد نه با اساس استدلال های علمی و منطقی بلکه به خاطر گذشته شخصی ضعیف مورد حمله قرار میگیرد ...برخورد احساسی و حمله شخصی به او در کل به عنوان ضعیف بودن منتقد در یافتن استدلال میتواند تفسیر شود،و به نظر من به نظر های آقای ماهرویان میتوان با استدلال برخورد کرد(ایشان بهانه های زیادی برای برخورد نظری میدهند)، بدون اینکه این جنبه شخصی یا نوعی خراب کردن او باشد. با احترام به آقای جیلو.

پاسخی به دومین پانوشت آقای ماهرویان
الف.جیلو
2010-12-18 00:12:07

خیرجناب آقای ماهرویان، داستان آن قدرها هم ساده نیست که در آخرین پانوشت تان مرقوم فرموده و با ساده فهم پنداشتن ناقدان خود، نسبت به ادامه اسارت آنان درسوداهای قهرمان پرستی و تداوم رنجشان از این بیماری تاریخی دچار اندوه شده اید! موضوع ابدا قهرمان پروری نیست؛ تجاهل العارفی از جناب عالی پذیرفته نیست. سخن اینست که شما به شیوه درهم کردن کردن دوغ و دشاب، و با بهم دوختن تکه پاره هایی از درست وغلط در فرمایشاتتان آنهم از فراز تاریخ و بگونه ای بسی رندانه، رویکرد بخش بزرگی از چپ دهه های چهل و پنجاه ایران به مبارزه مسلحانه را، با تلاشی ساختارهای سنتی در جامعه و مقاومت خشمگینانه قربانیان این فروپاشی در برابر مدرنیسم پهلوی توضیح داده اید. شما این رویکرد را که خصلتی جهانی داشت واتفاقاً در بسیاری از نقاط گیتی توسط نوگرایان رادیکال نمایندگی می شد، به تعمد در جغرافیای تنگ خشم خرده بورژوازی سنتی جامعه ایران در دهه چهل به نظاره می نشینید. شما، گروه جزنی- ظریفی را با جریان " قتله" از یک نوع القاء می کنید ومیکوشید به شیوه خاص خودتان به خلایق بگویید که فداییان خلق یکی دیگر از گونه های فداییان اسلام بوده اند.
آقای ماهرویان! می دانید که نه اکنون، که دیر وقتی است واقعیت های مربوط به خطاهای کوچک وبزرگ جنبش فدایی مورد نقد و کنکاش است، وبی تردید در لزوم نقد اشتباهات فکری و عملی آنان هم هیچ تردیدی روا نیست، اما اینرا هم شما باید خیلی خوب بدانید – بد نیست مروری بر خاطرات گذشته خود بکنید- که نیروی جنبش فدایی خلق، اگرچه روحیه عصیان بر علیه دیکتاتوری وامپریالیسم و داشتن آرمان های عدالت خواهانه جز مشخصه های بارزشان بود اما اغلبً برخاسته از طبقات و اقشار میانی جامعه، واز پرورش یافتگان خانواده هایی با تعلق و آشنایی متعارف به فرهنگ نوین زمانه خود بوده اند.
با اینهمه شما با اصرارمی کوشید آنها را درآتش کارگاه ریخته گری خیالات وپیش فرضهای لایتغیر خود ساخته اتان ذوب کرده و سپس درچهار چوب طیف سنتی جامعه از نو قالب گیری کنید! به راستی چرا؟ نکند که جنبش فدایی خلق صرفاً یک سوء تفاهم تاریخی با ویژه گی رجعت به گذشته بوده، وبر عکس، شخص شخیص جنابعالی در دیروز و امروز ندای آگاهی بخشی ومشعل فروزان روشن بینی در برابرآن بوده اید و ...؟ می دانیم که چنین نبوده ونیست و احتمالا باید پاسخ این پرسش را درروحیه خاص شما ازهمان سالهای پنجاه جستجو کرد! شما با آنکه خود به طیفی تعلق داشتید که انفجار ذوب آهن را در سر می پروراند - البته با این تفاوت که برخلاف شجاعان صداقت پیشه دیگر این طیف که جان بر سر پیمان نهادند شما یکی هرگزمرد اقدام و هزینه دهی نشدید- اما هیچگاه نتوانستید کینه خودتان را نسبت به فداییان خلق پنهان کنید! هیچگاه، چه در بیرون، چه در زندان و چه بعد از انقلاب در کسوت آکادمیسین!
کسانی که از نزدیک رفتار شما را در زندان دیده اند، نیک می دانند که شما نه در مخالفت ایدئولوژیکی با مبارزه مسلحانه، بلکه برای بیرون کشیدن خود از زیر بار سنگین محکومیت بود که در دادگاه نظامی شاه مبارزه مسلحانه را نه تنها رد و محکوم که تقبیح هم کردید! و شما اکنون در تداوم خصومت ثابت خود علیه فداییان، رویکرد قهر آمیز بخش بزرگی از چپ ایران به دیکتاتوری شاه را اینبار از این زاویه می کوبید که چرا در برابر این دیکتاتوری، سیاست صبروانتظار پیشه نکردند وعجله ورزیدند؛ و چرا بجای این تعجیل های غیر موجه قادر نشدند در ناصیه خرده بورژوازی مدرن مطیع دیکتاتوری آنزمان به فیض کشف اصل رهایی و رستگاری نایل گردند؟!
جناب ماهرویان! بزرگواری کنید "نظم" مورد دفاع تان در برابر فعالیت فداییان علیه نظم حاکم آنزمان را، با تحلیل مارکس گره نزنید؛ این نوع سراغ نظم رفتن، ریشه در ستایشی پشیمان گونه از نظم شاهنشاهی دارد و این خود، باهمان استبدادی که شما در شناختن تبارش قلم زده اید به یک خا ستگاه واحد به نام ارتجاع تعلق دارند.

نیاز به تفکر نه قهرمان
هوشنگ ماهرویان
2010-12-16 14:30:27
من در نوشته ی خود به تیز هوشی حمید اشرف پرداخته ام. تیز هوشی که می گوید خرده بورزوازی سنتی نمی تواند با ما مخالفت کند. ولی این تیز هوشی را نا کافی دانسته ام. آخر حمید اشرف به دنبال چرائی این مساله نیست. دلایل آن را نمی کاود. فقط به آن دل خوش می کند. در صورتی که جای هیچ دل خوشی نیست. اما چرا حمید اشرف دلایل نزدیکی این طبقه و شعف اش را به عملیات تخریبی خودشان نمی کاود. در صورتی که یافتن این چرائی گره از بسیاری از معضلات نوشتن تاریخ نگون بخت معاصرمان را خواهد گشود. این که چرا خرده بورژوازی سنتی نمی تواند در مقابل عملیات مسلحانه سازمان حمید اشرف قرار گیرد.
خرده بورزوازی سنتی از نظر اقتصادی ضد توسعه و تحول و رشد ابزار تولیدی است. این رشد را برابر با حاشیه نشینی خود می داند و از نظر فرهنگی مخالف مولفه های مدرن است. شدیدا نوستالزیک و ارتجائی است. چشم به گذشته ها دارد. بهشت گم شده اش دیروز های دور است. اصلاحات ارضی هم شده است و روستاییان به خصوص خوش نشین که به ان ها زمین نرسیده است اواره شهر ها و زاغه نشین شده اند. بی خانمان و آواره اند. هر دو شدیدا ضد مدرنیته و توسعه اند. پس با هم یکی می شوند و فرهنگ سنتی را رشد می دهند و در مقابل مدرنیسم استبدادی و سطحی شاه می ایستند. وانتقام خود را از تاریخ معاصر می گیرند. این انتقام را به گذشته ها هم می کشانند و بالاخره از انقلاب مشروطه هم انتقام می گیرند. انتقام از به دار آویختن شیخ فضل الله و ...
خرده بورژوازی سنتی اما از نظر سیاسی مطلقا به دموکراسی باور ندارد. رواداری را نیاموخته است. چپ از دست حمید اشرف هم با واژه هائی هم چون سازش کار و اپورتونیسم به فرهنگ عدم مدارا مدد می رساند. به سی و یک نوار گوش کنید و این تکرار ملال انگیز را از جانب دو طرف ببینید. خرده بورژوازی سنتی اما ماجراجو و ضد نظام هم هست اما به نظم پیشینی دل خوش دارد. کلا واپس گراست.و توانائی تحمل "غیر"را ندارد. پس به محض یافتن فرصت نه تنها او را پس می زند بلکه به گلوله هم می بندد.این طبقه حمید اشرف و سازمان اش را با ارم داس و نمی پذیرد. اگر ازعملیات تخریبی شان لبخند می زند، کوتاه مدت و زود گذر است. این را نه تنها همان سی چهل سال پیش می شد فهمید، بلکه مثل روز هم روشن بود. و حمید اشرف این را در نمی یابد و فقط دل خوش می کند.... آخر آن هایی که نمایندگانشان در زندان بند لباس خشک کردن شان را از بند شما جدا می کردند که نجس نشود، چگونه می توانستند با شما مدارا کنند؟ وقتی تن شان به شما می خورد، تجدید وضو می کردند تا پاک شوند و این بعد از کشته شدن شریف واقفی شدت گرفت، همان زمان که بحث های تقی شهرام و حمید اشرف صورت می گیرد.
کامنت هایی که در مورد نوشته من و در اعتراض به آن نوشته شده هیچ کدام این جنبه ها را مورد توجه قرار نداده اند و من متاسف هستم. شاید قلم من الکن بود و یا آن ها با دقت نخواندند. در عوض همه قهرمان پرستی کرده اند و در صورتی که تاریخ معاصر نگون بخت ما نیازمند تفکر و اندیشه بود و این ها همه به دنبال قهرمان اند با گذشت این همه سال .... افسوس

به گذشته باید چگونه نگریست
سعید
2010-12-15 20:56:20
"هیچ چیز دردناک تر از تفکر مطلق گرایانی نیست که نمی توانند مسائل را در عرض هم ببینند. هنگام اوج مبارزات مسلحانه، مطلق گرایان هر نوع مبارزه ی دیگر را کلا نفی می کردند. به نظر آن ها همه نه تنها باید مبارزات مسلحانه را تائید می کردند بلکه هر مبارز غیر مسلحی را مماشات گر، ناچیز و ناتوان ـ وحتی خائن ـ تلقی می کردند. و حال که حرکت توده ای میلیونی آغاز شده بود با همان طرز تفکر مطلق گرایانه، به این نتیجه می رسیدند که مبارزه این است و نه ان چه ما می کردیم! این مسئله، مطلق گرائی، که بیان عمومی حزب فقط حزب الله و نظائر آن است، هم در گذشته از مصیبت های جامعه ما بوده است و هم اکنون، اگر گذشته را نمی توان تغییر داد، لااقل درس هایی از آن می توان گرفت. امروز شاید شواهدی از درس آموزی به چشم بخورد ولی من هنوز آن را بزرگ ترین نقیصه می دانم. و اگر این عیب را در همه ی گرایش ها می بینیم آن قدر تعجب نمی کنم که در میان سوسیالیست ها، کسانی که قاعدتا اندیشه را برخاسته از شرایط اجتماعی می دانند، به وجود طبقات و قشرهای مختلف باور دارند، ولی می دانند که حتی در جامعه ی بی طبقه یک سان نگری نه محقق شدنی است ونه مطلوب.
اما با تمامی این احوال، پرسش مهمی هنوز به قوت خود باقی است: با آنچه در گذشته رخ داد چه باید کرد؟ وجه انقلابی مبارزان را برجسته کنیم و آن ها را به حساب خطاهای اجتناب ناپذیر ایشان بگذاریم که در شرایط سختی پیکار می کردند؟ یا نه، هیچ کدام از این خطاها را فراموش نکنیم و آن چه را که تاریخا اجتناب ناپذیر بوده از آن چه که می توانسته رخ ندهد جدا سازیم؟ چنین موضع گیری ـ یی بیگمان جدید نیست. در هر بزنگاه تاریخی با این موضوع روبه رو بوده و خواهیم بود. و همواره هم در این مورد دو گرایش عمده با هم جدال می کنند: گرایشی که می کوشد با فراموشی تاریخی خود دیگران را نیز به فراموشی بکشاند و گرایش دیگری که گرچه انسان ها را وارث شرایط تاریخی می داند ولی درعین حال به انسان به عنوان عامل مداخله گر اهمیت می دهد و هرگز نقش او را در آفرینش امر نو فراموش نمی کند. تاریخ سازمان فدایی ها نیز از این امر جدائی ناپذیر است. بی هیچ تردیدی، شرایط تاریخی و اجتماعی جامعه ای در آن بالیده و به پیکار روی آوردند مهر خود را بر شکل مبارزه و خصوصیات مبارزان کوبیده بود. از مناسبات درونی و اخلاقیات حاکم بر خانه های تیمی تا نگرش سانترالیستی حاکم بر تشکیلات، همه وهمه بار آن شرایط تاریخی و اجتماعی را بر دوش داشتند، عده ی نه چندان قلیلی از انقلابیون آن سالها وظیفه ی خود می دانستند که این رسوبات دیرپا را از ذهن خود بزدایند و خودآگاهی در این امر پای می فشردند. اما طبعا گستره ی موفقیت آنان در این امر محصور به محدودیت های شخصی و ظرف تاریخی بود که چه از لحاظ نظری .چه از لحاظ عملی با آن روبه رو شده بودند.
مبارزه مخفی در شرایط پلیسی موجب رفتارهایی ناهنجار شده بود که نه تنها مطلقا قابل دفاع نیست بلکه کاملا محکم است. اتفاقاتی مانند ترورهای درون سازمانی که به نظر می رسد برخی جنبه ی انتقام گیری یا ایجاد ارعاب برای تنبیه دیگران داشته است یادآور روش های حکامی است که انقلابیون قصد مبارزه با آن را داشتند. این حکم نه تنها امروز با روشن تر شدن نکته هایی صادق است بلکه در همان زمان گذشته هم با همه ی کمبود فاکت ها از طرف عده یی که انقلاب را برای استقرار آزادی و عدالت می خواستند و نه قدرت یابی مطرح شده بود امروز نیز باید گفت تنها در صورتی می شد از بروز چنین رفتارهایی جلوگیری کرد که آگاهی پیشرفته ای در همه ی افراد، یا لااقل در افراد موثرتر، به رعایت موازین دمکراتیک وجود می داشت. متاسفانه در جامعه ی ایران در گذشته این آگاهی فراگیر نبوده است و آثار این کمبود را در سازمان های مبارز آن دوران هم می بینیم. آیا می توان امیدوار بود که افزایش این آگاهی هم در شمار دست آوردهای مبارزات گذشته در آمده باشد؟ امیدوارم جواب آینده مثبت باشد."
برگرفته از نوشته خسرو پارسا

آقای ماهرویان به دنبال چیست؟
الف. جیلو
2010-12-10 14:35:22
- می توان با اقتدا به " مجتهدین و مراجع تقلید در صف اپوزیسیون در این سو و محققین وزرات اطلاعات حکومت جمهوری اسلامی در آن سو و..." و یا هم بر اساس نظریه های آشنای کلاسیک رایج درصف نیرو های چپ کشور، جنبش مسلحانه را انحرافی تاریخی و از دست رفته گان آن را قربانیان یک خط مشی ماجراجویانه که توسط مشتی جوان ناشکیب و سودایی، و کم اطلاع و بی تجربه از تجربیات تاریخ معاصر ایران و جهان و مقهور ایده های استالینیستی، بر فضای سیاسی کشور تحمیل گردید، معرفی کرد.

اما می توان هم گفت انسان های با وجدانی که در خیابان ها و مخفیگاه ها و شکنجه گاهها، مجبور به سخت ترین انتخاب های دوران کوتاه زندگی خویش گشته، و جان های شیقته خویش را بی پروا در پای باورهای عدالت خواهانه خویش نثار کردند، از برتری های بی چون چرایی نسبت به همطرازان خود در گرایشات سنتی زمان خویش در چپ و راست کشور سود می جستند. ظرفیت اعلای آنان برای "زیستن در سخن و باور خویش" به بهای عزیزترین دارایی انسانی یعنی جان شیرین خود، و جسارت و شجاعت کم نظیرشان در آزمون و تجربه راه های نوین برای شکستن فضای اختناق و استبداد حاکم برکشور، و ایجاد سازمانی که نیروهای ضربتی قدرتمند دستگاه سرکوب حکومت شاه هرگز قادر به تسخیر و تسلیم آن نشدند و...از جمله مزیت های بی بدیل آنان به شمار می رفت. تاریخ معاصر ایران از دوره مشروطیت به بعد، چنین پدیده غریبی را، در ابعادی که در دهه ۵۰ در جامعه ایران رخ نمود، هرگز به خود ندیده بود. این جنبش، همزمان هم انعکاسی از تحولات نوینی بود که در عرصه بین المللی و در بسیاری از کشورهای" جهان سوم " در جنبش های "ضد استعماری و ضد امپریالیستی" و در فضای جنگ سرد حاکم برمناسبات بین المللی آن هنگام روی می داد، و در بسیاری از مناطق به پشتیبانی بلوک مقابل کشورهای غربی، که اصطلاحا به بلوک سوسیالیستی ملقب شده بود، دل بسته و وارد داد وستدهای پایدار سیاسی با آن گشته و به درجات مختلف از گفتمان های انقلابی حاکم بر مبارزه و مناسبات این بلوک با جهان غرب تاثیر پذیرفته بود، و هم موکدا ریشه در آرزوهای نسل جوانی داشت که رسیدن به جامعه ای عادلانه و بی تبعیض و فارغ از بلایای اجتماعی آن ایام را به یکی از دلمشغولی های عمده خود تبدیل کرده بود. این نسل در تعریف آن چه که در تلاش و تمنایش بود به دلایلی قابل توضیح و غیر اسرار آمیز به دشواری می توانست در قالبی خارج از ایده ئولوزی های چپ مسلطی که خواهان دگرگونی بنیادی بخش اول آن جهان دو قطبی بودند بیندیشد. گرچه تعدادی از بارزترین فرزندان گارگران ایران در آن زمان در درون جنبش چریکی و مهمتر از آن رهبری آن حضور داشتند، اما اغلب فعالین این جنبش به اقشار اجتماعی زحمتکش و میانی جدید رو به گسترش در جامعه ایران آن روز تعلق داشتند. این اقشار بودند که از طریق بارزترین سخنگویان خویش، و بعد از دلزدگی از احزاب سیاسی سنتی اپوزیسیون حکومت شاه، به دلیل ناتوانی آنان در گشودن راهی به سوی یک چشم انداز نوید بخش در افق سیاسی کشور، سازمانهای سیاسی نوین مختص خود را به وجود آورده، از آن پشتیبانی کرده، در لحظات دشوار و سر نوشت ساز، خون زندگی و پویندگی را در رگ های آن ها جاری ساخته، و هوشیارانه و مبتکرانه متناسب با جزر و مدهای اوضاع سیاسی حاکم بر کشور، آن ها را در موقعیت بزرگ ترین و پرنفوذترین گرایش متعلق به چپ کشور، از اوایل دهه پنجاه تا انقلاب بهمن قرار دادند.

-ظاهرا موضوع بیگانگی جنبش چریکی با ایده های دموکراتیک، مقوله دموکراسی و حتی روش های دموکراتیک در حل اختلافات درون تشکیلاتی از فرط تکرار به جایگاه حقیقتی مسلم جلوس کرده است. بدون تردید عناصر سخت جان و پررنگی بر له این مدعا در گذشته جنبش چریکی قابل ردیابی است، هم چنان که در گذشته بسیاری دیگر از جریانات سیاسی حتی راست و فارغ از تاثیر ایده های مسلط چپ هم همین وضع قابل دید است. اما باید گفت که دلایل مستند و عینی وجود دارند که بارزترین سخنگویان این جنبش نه بیگانه و نامانوس با این مقولات درامر مبارزه بیرونی و نه درروش برخورد خود با اختلافات درونی خود نبوده اند. خلاف گویان موفق نخواهند شد این مدعا را که گویا اعضای سازمان چریک های فدای خلق ایران در حل اختلافات درونی خود به ترور همدیگر متوسل شدند و حمید اشرف مخالفین خودرا با ترور از سر راه خود بر داشت، به حقیقت تبدیل کنند. این که ادعاهایی بسی سخیف تر از کتاب وزارت اطلاعات، توسط اقای ماهرویان در این مورد بدون حتی کوچک ترین دست مایه ای به میدان مباحثات کنونی پرتاب می شود خود به روشنی نشان می دهد که ایشان در کدام صف جا خوش کرده واز کدام فرهنگ مسلط بر کشور پاسداری می کنند. اگر ایشان واقعا به انتقادات خود از گذشته چریک ها پای بند بودند، و مهم تر از آن، دلی اندک در گرو آزادی وکرامت انسانی داشتند، انتقادات و افاضات خود را به سوی حکومت اوباش سالارانی که مدام در حال باز تولید تصفیه های بیرحمانه خونین در درون و بیرون خود هستند هدف می گرفتند.
شاید ایشان نه در آن ایام و نه در این زمان هیچ گاه دلی برای زدن به دریا و خطر برای مردم خود نداشته و ندارند.
کسانی یا نام و نشان با حملات شخصی و کینه توزانه بر علیه حمید اشرف و چریک ها در واقع در جستجو و گدایی حق حیات از حلقه های امنیتی و باند های مسلط بر کشور هستند، امید که آقای ماهرویان در زمره این افراد نباشند.
-کسی که مدعی بررسی جامعه شناختی و یا تاریخی جنبش چریکی است، باید نه تنها توانایی توضیح تئوری های راهنمای بررسی خود و در جه اعتبار علمی آن ها را داشته باشد بلکه باید با اسناد مکفی برای اعتبار بخشی به مفروضات خود بر آمد کند. متاسفانه در این زمینه ها، اغلب چیزی جز بی بضاعتی مفرط از آقای ماه رویان مشاهده نمیشود.

تقاضا از الف. جیلو
علاقمند
2010-12-10 08:28:07
چه خوب میشد اگر یولداش الف. جیلو سر فرصت در باره این بخش از نوشته اش "...ظاهرموضوع بیگانگی جنبش چریکی با ایده های دموکراتیک، مقوله دموکراسی و حتی روش های دموکراتیک در حل اختلافات درون تشکیلاتی از فرط تکرار به جایگاه حقیقتی مسلم جلوس کرده است. بدون تردید عناصر سخت جان و پررنگی بر له این مدعا در گذشته جنبش چریکی قابل ردیابی است، هم چنان که در گذشته بسیاری دیگر از جریانات سیاسی حتی راست و فارغ از تاثیر ایده های مسلط چپ هم همین وضع قابل دید است. اما باید گفت که دلایل مستند و عینی وجود دارند که بارزترین سخنگویان این جنبش نه بیگانه و نامانوس با این مقولات درامر مبارزه بیرونی و نه درروش برخورد خود با اختلافات درونی خود نبوده اند. ..." مقاله مفصلی ارایه میدادند. چون کسانی که در بطن جریانات بودند کم هستند و آنانی که رغبت به نوشتن دارند کمتر!

mahrooyan, tashih
تفاوت
2010-12-05 20:15:18
در کامنت قبلی با عرض معذرت یک اشتباه تایپی موجود است. جمله "...که به انسانهای نخستین یاد باید گرفت که چرا ... "غلط است، صحیح : ... که به انسان های نخستین ایراد باید گرفت که چرا...!

mahrooyan
تفاوت
2010-12-05 14:30:37
يک سينه سخن آقاي ماهرويان در مقابل يک کلام حميد اشرف اتفاقی نیست. آقای ماهرویان کلا به جنبش فدایی نگاه مثبتی نداشته و ندارد، که این موضوع ریشه در دلبستگی ایشان به شعاعیان خلاصه میشود . ایشان این مقاله را برای روزنامه شرق نوشته و چند روز پیش در ایران منتشر کردند.آقا ی ماهرویان بعد از ۳۰ و چند سال که همچنان کتاب در دست دارند (حالا چکار میکنند و چقدر در جامعه تاثیر گذاشتند پیشکش)و با تفاوت سطح سواد که در این ۳۰ سال برای ایشان ایجاد شده است، به شیراهن کوهمردان ان زمان سخره میگیرد. مثلان مثل این است که به انسانهای نخستین یاد باید گرفت که چرا برای روشن کردن آتش از فندک استفاده نمیکردند!! گویا کشف آتش خود در ان شرایط کار آسانی است. تفاوت امثال حمید اشراف ها با ماهرویان ها همین است که آنها با همان گیرم با همان سواد "چخوف و گورگی" وارد عمل شدند و به جنگ با دیکتاتوری برخاستند و ماهرویان ها در کنج کتاب خانه ها و کتاب ها به مبارزان انتقاد کردند و دست روی دست گذاشتند، قضاوت تاریخ روشن است....


محسن کوشا
2010-12-05 13:54:38
ّّهوشنگ ماهرویان از هر تریبونی استفاده می کند تا علیه چپ بنویسد . کتابی بنام «متفکر تنها» در باره ی مصطفی شعاعیان نوشته و در مصاحبه هائی در ایران بخصوص بعداز انتشار کتاب کذائی رژیم در باره ی «چریکهای فدائی خلق » تا آنجا که توانسته قصه سرائی نموده ست. ماهرویان با دوگانگی آشکاری هر جا خواسته از شعاعیان تمجید کرده و علیه سایر نیروهای چپ و فدائیان تا اعمال اتهام های واهی و بی اساس . معلوم نیست که چگونه ار این جا غیر منتظره همه را در هم ریخته و حرف دلش را علیه همه حتی شعاعیان میزند.
«مصطفي شعاعيان هم طرح انفجار ذوب‌آهن را مي‌داد و ديگري طرح نابود كردن تاسيسات برق را، و اينها همه خواست‌هاي همان خرده‌بورژوازي سنتي و در حال ورشكستگي بود.» معلوم نیست منظور ماهرویان از «دیگری» کیست ولی فرقی نمی کند آو همه را با یک چوب میزند.

ماهرویان نه مورخ ست نه جامعه شناس ، بهمین دلیل، هر چه میخواهد بدون پای بندی به ضوابطی می نویسد در ایران هم مرجعی نیست که علیه این قبیل اتهامات اعلام جرم کند. متاسفانه در نبود آزادی درایران، مانند زمان شاه ، بخشی از نیروها در نبود منابع معتبر به بدآموزی های ایشان مبتلا میشوند .وظیفه ماست ، برای جوانان و نسل بالنده مبارزات آزادیخواهانه مردم در حد توان خود در هر زمینه که از عهده ی آن بر میائیم مایه بگذاریم .
- بعداز سرکوب دانشکاه و نیروهای جبهه ملی و چپ قبل از ١٥ خرداد و نیروهای سنتی در بعداز ١٥ خرداد ٤٢ ، رژیم کودتا مجددا متوسل به اجرای حکومت نظامی شد و اغلب نیروهای مبارز را دوباره بازداشت نمود. بسیاری از انجمن ها و کلوب ها فرهنگی و ورزشی که هنوز فعالیت محدودی داشتند تعطیل شدند.
- درسال ١٣٤٥ بعداز مراسم ١٦ آذر ، مبارزات دانشجوئی حول اعتراض به شهریه در دانشگاه تهران دوباره شروع شد که در بهار ١٣٤٦ با سرکوبی دانشگاه و اخراج فعالان تشدید یافت.
- در زمستان ١٣٤٦ زنده یاد بیژن جزنی و یارانش در یک دام جنایت کارانه ی ساواک بازداشت شدند . وحشت حکومت از بیژن و جنبش دانشجوئی بحدی بود که در بهمن ٤٦ بعداز مراسم چهلم شادرون جهان پهلوان تحتی به شبیخون گسترده ای در سراسر ایران زد و اغلب فعالان دانشجوئی در تبریز، شیراز ، اضفهان ، مشهد و تهران را بازداشتگاهای قزل قلعه ، شهربانی و سایر زندانها منتقل نمود ابعاد این بازداشتها بعداز کودتای ٢٨ مرداد بی نظیر بود و رژیم تلاش کرد آنرا از چشم مردم مخفی دارد.
ساواک فرض را بر این گذاشته بود که با این شیخون می تواند یاران جزنی را دستگیر نماید و جنبش دانشجوئی را «عقیم » نماید.
- علیرغم تمام این سرکوب ها شعله ی مبازرات هرگز خاموش نشد و در سال ٤٨ با اعتصاب علیه گران شدن قیمت بلیط اتوبوس های شرکت واحد پایه های پوشالی حکومت به لرزه در آمد. مبارزات قهرمانانه دانشجویان نسبت به سفر راکفلر به ایران نیز نشان داد که دانشجو در تمام زمینه ها ی صنفی سیاسی و فرهنگی علیه حکومت کودتا می رزمد.

- نیروهای چپ مستقل در نهایت فروتنی بار اصلی مبارزات را متحمل شدند و اسناد و مدارک بسیاری در این زمینه موجود ست ،نقش سایر نیروها اعم از ملی و مذهبی انکار ناپذیر ست . ولی نیروهای دیگری وجود داشتند که تمام وقت و انرژی خود به مبارزات «ضد چپ » محدود کرده بودند و با بار ضد توده ای و ضد شوروی امکان ادامه ی مبارزه را دشوار نمود. یکی از این نیروها مصطفی شعاعیان بود که در جنبش دانشجوئی قبل از ١٥ خرداد شناخته شده بود و با کتابی که درباره ی نهضت جنگل و میرزا کوچک خان نگاشته بود علل شکست جنگل را در «خیانت » لنین به وطایف انترناسیونالیستی او تحلیل کرده بود.

- ١٩ بهمن ١٣٤٩ مبارزه مسلحانه فدائیان عملا در سیاهکل و بعدا رسما اعلام شد ، فدائیان و مجاهدین در بین جنبش روشنفکری و دانشجوئی پایگاه وسیعی یافتند.
- سال ٥٠ سال بی نظیری در جنبش مبارزاتی مردم ایران ست . در اینجا در مقام دفاع را مخالفت با فدائیان نیامده ام.
- مصطفی شعاعیان و یارانش با همان تفکر «ضد چپ» به میدان آمدند و میخواستند فداييان و مجاهدین را برای مبارزات جبهه ای متحد نمایند. این گروه معتقد بود که دشمن اصلی مردم ایران شوروی ست و فدائیان و مجاهدان اشتباها با آمریکا درگیر شده اند.
- بهمین دلیل میخواستند ذوب آهن را منفجر کنند که قبل از عملیات لو رفتند
- فدانیان علیرغم شناخت از مصطفی شعاعیان به او امکانات دادند و بحث ها بعدی موجود ست.

آقای ماهرویان این ها را میداند ولی آنچه میخواهد می نویسد.
رفتار فدائیان در ارتباط با شعاعیان و تقی شهرام واقعا آموزنده ست.

آقای ماهرویان این ها را میداند ولی آنچه میخواهد می نویسد.


در برابر صداقت و عشق مردمی فدائیان سر تعظیم فرود میاورم

يک کلام حميد اشرف و يک سينه سخن آقاي ماهرويان
بهروز
2010-12-04 17:04:46
رفيق حميد اشرف تنها در يک جمله مي گويد که اين خرده بورژوازي سنتي است که در مبارزه با رژيم شرکت مي کند نه بخش هاي مدرن آن ولي نمي دانم اين تفاسير آقاي ماهرويان از کجا در مي آيد که حميد اشرف معتقد بوده "خرده بورژوازي سنتي به مارکسيست ها نزديک است". اتفاقا اين با تحليل آقاي ماهرويان نزديک تر است که خرده بورژوازي مدرن "دمکراسي طلب" حاضر نبود با مدرنيسم پروغرب پهلوي مبارزه کند.

کار توده ای
بیژن
2010-12-04 06:43:42
"ولی ایکاش این گروهها به جای جنگ مسلحانه راه حل مسالمت امیز را انتخاب میکردند" پاسخ باین ایکاش: گروههای چپ ستاره سرخ، طوفان،کمونیست هر 3 مخالف مبارزه مسلحانه بودند. جبهه ملی و نهضت آزادی هم مبارزه مسالمت آمیز با استبداد شاهنشاهی داشتند.

حميد اشرف و خرده‌بورژوازي سنتي
هوشنگ ماهرويان
2010-12-03 19:07:50
10 بخش فايل صوتي كه هر كدام عمدتاً شامل سه فايل و گاه چهار فايل و دو فايل مي‌شوند و جمعاً به 31 فايل مي‌رسند به وسيله تراب حق‌شناس روي سايت‌ها آمده است. اين فايل‌هاي صوتي حاوي بحث‌هاي حميد اشرف و بهروز ارمغاني از يك طرف با تقي شهرام و جواد قائدي از طرف ديگر است. دو نفر اول چريك فدايي‌اند و دو نفر مقابل مجاهدين به اصطلاح ماركسيست شده. آنها از پشت پرده‌اي با هم بحث مي‌كنند و گفت‌وگوها به وسيله يك دستگاه ضبط شده است و اكنون بعد از 35 سال منتشر شده است. دقت به صحبت‌هاي فوق براي نگارش تاريخ معاصر و تحليل جامعه‌شناختي آن ضروري و واجب است. در ابتداي بحث حميد اشرف مي‌گويد رفقا مي‌گويند اين حركت يعني تصفيه دروني و به اصطلاح ماركسيست شدن سازمان آيا يك حركت بنياداً اصولي است؟ كه تقي شهرام تند مي‌شود و ديگر آنها، يعني حميد اشرف و بهروز ارمغاني صحبت را ادامه نمي‌دهند. نمي‌گويند كه قتل شريف‌ واقفي يك جنايت و ‌آدمكشي و رفيق‌كشي است و مي‌گذرند. اين بحث در پاييز 54 صورت گرفته است يعني زماني كه گروه وحيد افراخته دستگير شده‌اند، اعتراف كرده‌اند، كروكي سازمان را كشيده‌اند و اعدام شده‌اند و جامعه از فاجعه قتل شريف واقفي مطلع شده است. به اين ترتيب تقي شهرام نه‌تنها ترديدي در صحت اقدام كشتن شريف واقفي نمي‌كند بلكه به آنها كه در مقابل اين استحاله مقاومت و اعتراضي كرده‌اند بد و بيراه مي‌گويد و از الفاظي چون اپورتونيست‌ها و... ياد مي‌كند و گروه مقابل يعني حميد اشرف و بهروز ارمغاني هيچ نمي‌گويند. چه آنها خود نيز چنين رفيق‌كشي‌ها و تصفيه دروني‌هايي داشته‌اند. حتي آنها مي‌گويند سازمان در قبل التقاطي بوده و اكنون يكدست شده است لذا بحث وحدت دو سازمان پيش آمده است. تقي شهرام مي‌گويد مخالفان حركت ما در محكوميت‌مان مي‌گويند از شيوه‌هاي استاليني سود جسته‌ايم، مگر استالين چيست؟ جز خاري در چشمان بورژوازي.

اين بحث‌ها را بايد به دقت بارها و بارها گوش كرد و نكات بسياري از آنها را براي نگارش تاريخ معاصر روي كاغذ آورد، زير آنها خط كشيد و به تامل و تفكر روي آنها پرداخت. آيا اين اپوزيسيون چيزي از دموكراسي مي‌دانست؟ تقي شهرام از واژه سوسيال‌امپرياليسم سود مي‌جويد و حميد اشرف به او اعتراض مي‌كند و بعد آنها گروه‌هاي خارج از كشور را مورد تحليل قرار مي‌دهند. مي‌گويند جبهه ملي از فدايي‌ها حمايت مي‌كند اما انحرافاتي دارد. انحرافات تمايل به تروتسكيسم، نقد به استالين و مائو است. در ضمن آنها يعني جبهه ملي‌ها كه چپ شده‌اند و بعداً سازمان وحدت كمونيستي شدند و رهايي را چاپ مي‌كردند معتقد به استبداد تاريخي در ايران هستند. شيوه توليد آسيايي را قبول دارند و به مونيسم در حركت تاريخ اعتقاد ندارند. حميد اشرف نقد استالين و مائو و قبول شيوه توليد آسيايي و رد كردن وجود فئوداليسم در ايران را انحرافي مي‌داند و مي‌گويد اين يعني رد مونيسم در تاريخ. اشاراتي هم به تاريخ ماد نوشته دياكونوف كه كريم كشاورز ترجمه كرده و دكتر خنجي نقدي بر آن نوشته است، مي‌شود.

حميد اشرف مائو را در داخل چين و سياست‌هاي او را تاييد مي‌كند و سياست خارجي چين را به نقد مي‌گيرد و تقي شهرام براي اينكه كم نياورد و در زمينه ماركسيسم خود را وارد قلمداد كند مرتباً در ميان صحبت‌ها وارد مي‌شود و جملاتي مي‌گويد، اما در نقد از فدايي‌ها مي‌گويد چرا كتاب اقتصاد نيكيتين را به ما نداديد؟ كتابي ابتدايي و در ضمن سطحي از انتشارات پروگرس شوروي سابق.

حميد اشرف در جايي مي‌گويد: «به قول استالين راستي‌راستي كمونيست‌ها از سرشت ويژه‌اي هستند.» قرن بيستم اين سرشت ويژه را هم به دنيا نشان داد.

حميد اشرف پشتيباني جبهه ملي چپ‌شده كنفدراسيون را از خودشان ذكر مي‌كند و مي‌ستايد و به مائوئيست‌‌ها حمله مي‌كند كه چرا مبارزه مسلحانه را رد مي‌كنند. اين دو يعني جبهه ملي و مائوئيست‌ها در خارج از ايران در مقابل هم مي‌ايستند و مائوئيست‌ها عملاً آينده فكري تقي شهرام و گروه او را رقم مي‌زنند. در ابتدا واژه سوسيال‌امپرياليسم و بعد از يك سال و اندي نقد و رد مبارزه مسلحانه. حميد اشرف اما خود را شاگرد بيژن جزني مي‌داند و معتقد به سوسياليسم موجود است و چون و چرا هم در اين سوسياليسم نمي‌كند. سازمان فداييان اما در جانبداري از استالين بحثي هم با جبهه ملي چپ‌شده كنفدراسيون دارد كه طرف بحث در مقابل جبهه ملي و از طرف فدايي‌ها حميد مومني است. اختلاف مائوئيست‌ها و جبهه ملي چپ‌شده و وحدت كمونيستي تازه متولدشده ادامه يافت كه مي‌شد ادامه بحث‌هاي آنها را در ارگان‌‌شان يعني مجله «رهايي» يافت. همان زمان‌هايي كه تقي شهرام دستگير و اعدام شد. نقد حميد اشرف به مائوئيست‌ها عمدتاً به دليل رد مبارزه مسلحانه به وسيله آنهاست. نقد احمد قاسمي، سازمان توفان، كادرها كه از سازمان انقلابي جدا شده‌اند و خود سازمان انقلابي. او مي‌گويد آنها در مبارزه اخلال مي‌كنند و پليس هم در مقابل آنها سكوت مي‌كند و سردمداران‌شان را روشنفكر مي‌داند. اما مهم‌ترين مساله‌اي كه به نظر من در اين بحث و صحبت‌ها جلب نظر مي‌كند و چندين بار حميد اشرف تكرار مي‌كند اين است كه او خرده‌بورژوازي را به دو بخش تقسيم مي‌كند. بخشي را خرده‌‌بورژوازي مدرن مي‌نامد و بخشي را خرده‌بورژوازي سنتي. و در اين ميان مي‌گويد خرده‌بورژوازي سنتي به ماركسيست‌ها نزديك است و مي‌گويد آنها نمي‌توانند ماركسيست‌ها و حركات‌شان را رد كنند. چرا؟ چرا خرده‌بورژوازي سنتي نمي‌تواند حركات فدايي‌ها را رد كند؟ حميد اشرف از كادرها و رهبران عملي سازمان فدايي‌هاست كه كمتر طرف مباحث تئوريك كشيده شده است. بحث و رد كتاب «شورش » شعاعيان را هم به حميد مومني مي‌سپرد و خود از آن شانه خالي مي‌كند. اما اين سخن او بسيار هوشيارانه و نشان تيزهوشي اوست. اما اين تيزهوشي در همان ميانه مي‌ماند و جلو نمي‌آيد. حميد اشرف در اين فايل‌هاي صوتي خرده‌بورژوازي مدرن را زاييده بورژوازي كمپرادور مي‌داند و به آنها بد و بيراه مي‌گويد و آنها را در مقابل خود مي‌بيند. چرا؟ مگر همين طبقه متوسط يا به زبان حميد اشرف خرده‌بورژوازي مدرن نيست كه درس‌ خوانده است. در تضاد سنت و مدرنيته جانبدار مدرنيته است. حقوق بشر را مي‌پذيرد و خواهان دموكراسي است. ولي حميد اشرف آنها را زاييده بورژوازي كمپرادور مي‌داند. چرا؟ از طرف ديگر جانبداري او از خرده‌بورژوازي سنتي يا به زبان من خرده‌بورژوازي در حال ورشكستگي. آنها كه عجول‌اند، خود را در مقابل انباشت سرمايه و تكنولوژي مدرن در حال نابودي مي‌بينند، ضدتوليد انبوه‌اند، شتاب‌زده‌اند و با اينكه سنتي‌اند به قول حميد اشرف نمي‌توانند در مقابل و مخالف ماركسيسم آنها قرار بگيرند. ماركسيسم حميد اشرف هم عجول و شتاب‌زده است. ترور مي‌كند، بانك مي‌زند، تحت شعار مبارزه با بورژوازي كمپرادور خواهان به آتش كشاندن كارخانه‌هاست. از مجتمع‌هاي كشت و صنعت بيزار است. به كشت و صنعت نراقي در زير سد دز بد و بيراه مي‌گويد. مي‌گويد آنها با سرمايه‌هاي امپرياليستي يكي شده‌اند و مارچوبه كشت مي‌كنند. ما مارچوبه مي‌خواهيم چه كنيم؟

پس با آنها كه شتاب‌زده‌اند و در حال ورشكستگي احساس يگانگي مي‌كند. شايد هم بتوان گفت نماينده پيشگام آنهاست اما مطلقاً نمي‌توان گفت پيشگام كارگران صنعتي است. به قول ماركس كارگر صنعتي آينده را از آن خود مي‌بيند. اين طبقه خواهان به آتش كشاندن كارخانه‌ها و اخلال در خط توليد هم نيست. كارخانه محل درآمد اوست. هر چند در همان جا استثمار هم مي‌شود ولي براي مبارزه با اين استثمار هم به مبارزه منظم معتقد است. اما مبارزه حميد اشرف مطلقاً چنين نيست. در اوج خود وقتي آنها اعتصاب مي‌كنند، او نقشه ترور صاحب كارخانه را مي‌كشد و اين يعني به هم ريختن آن نظم مبارزات كارگري، و بالاخره كارگران ضدتوليد نيستند و وجود و درآمدشان وابسته به چرخيدن چرخ كارخانه است. خرده‌بورژوازي سنتي اما وجود و درآمدش و گردش كارش وابسته به تخريب كارخانه است. اگر كارخانه كار نكند كاسبي او رونق مي‌گيرد و درآمدش افزايش مي‌يابد و اگر كارخانه كار كند او در روند ورشكستگي قرار مي‌گيرد. بايد دكانش را تخته كند.

مغازه‌دار و كفاش دست‌دوز و تك‌دوز با توليدي كه كفش ملي مي‌كند محكوم به ورشكستگي‌ است. پس توليد انبوه را دشمن خوني خود مي‌داند و خواهان نابودي آن است.

اين طبقه با رشد توليد صنعتي از تمامي طبقات اجتماعي بيشتر و بيشتر متمايل به تخريب و تروريسم و ويرانگري است. پس حميد اشرف درست فهميده است كه اينان به آنها نزديك هستند. كارگران اميد به آينده دارند، منظم‌اند و به مبارزه آرام و پيگير معتقدند. و ضد خرابكاري در كارخانه‌اند. زحمتكش‌اند. پس ترور و انفجار و... را نمي‌پذيرند. اينها را در آثار ماركس و حتي در آثار لنين بسيار مي‌توان يافت. لنين در برخورد با نارودينك‌ها بسيار عليه ترور نوشت. كلاً در ادبيات انقلابي روسيه مي‌توان آثار بسياري يافت كه همگي نقد تروريسم‌اند و به قول تروتسكي اين جزوات و كتاب‌ها آنقدر زيادند كه با آنها مي‌توان كتابخانه كوچكي عليه تروريسم ساخت. حميد اشرف اما نمي‌داند كه اين خرده‌بورژوازي سنتي يا به زبان من طبقه در حال نابودي و ورشكستگي چگونه مستبد و سركوبگري است. ضدقانون است. حتي به قانون خود هم تن نمي‌دهد. آشوبگر است و غيرمتحمل. اصلاً غير را به رسميت نمي‌شناسد. اگر در مقابل آنها سكوت مي‌كند موقتي است. بگذريم. اما حميد اشرف اشتباه مي‌كند، يا خود را با اين اشتباه دل شاد مي‌كند و برچسب به مخالفان خود مي‌زند كه مي‌گويد پليس در مقابل آنها كه مخالف مبارزه مسلحانه‌اند كوتاه مي‌آيد. رئيس دادگاه نظامي من وقتي در دفاع از خود گفتم پرونده من گوياي نقدهاي من به مبارزه مسلحانه است، به من جواب داد اين يعني روش مبارزه مسلحانه را قبول نداري، يعني مي‌گويي با روش ديگري بايد با شاه مبارزه كرد. كور خوانده‌اي اين يعني دورانديش‌تر و زيرك‌تري. به بحث خودمان برگرديم و ببينيم خرده‌بورژوازي سنتي را چه كساني تشكيل مي‌دادند؟ آنها در حال ورشكستگي‌اند. هر تشكل بزرگ توليدي را وابسته به امپرياليسم مي‌داند كه دارد آنها را نابود مي‌كند. پس شتاب در تخريب دارند و با حميد اشرف و گروهش حس نزديكي دارند. و اين را خود حميد اشرف هم به درستي فهميده است.

ماست‌بند در حال ورشكستگي‌ است. كارخانه شير پاستوريزه آمده است و او را توانايي مقابله نيست. پيراهن‌دوز كه تك‌‌تك‌ اندازه مي‌گيرد و تك‌تك مي‌دوزد نمي‌تواند در مقابل كارخانه‌اي كه انبوه‌انبوه پيراهن مي‌دوزد رقابت كند. دكان بقالي دارد در مقابل سوپرماركت ورشكسته مي‌شود. كشك‌ساب سنتي بايد دكانش را ببندد چون كارخانه، كشك مي‌سابد و هزار كيلو هزار كيلو با بسته‌بندي‌هاي جالب به بازار روانه مي‌كند و او در حال ورشكستگي است. كارخانه آمده است و او را از كشك‌سابي كه حرفه اوست انداخته است. پس مخرب هم هست. به قول ماركس در كتاب مانيفست از سوسياليسم هم كه بگويد سوسياليسم‌اش ارتجاعي است، ضدتوليد انبوه و خط توليد است. و مخرب هم هست و تشكل‌ناپذير هم هست.

مصطفي شعاعيان هم طرح انفجار ذوب‌آهن را مي‌داد و ديگري طرح نابود كردن تاسيسات برق را، و اينها همه خواست‌هاي همان خرده‌بورژوازي سنتي و در حال ورشكستگي بود. اين طبقه آينده‌اي براي خود نمي‌ديد. پس خود را هم در پيش‌آهنگش به نمايش گذاشته بود و طبقه متوسط مدرن برخلاف گفته حميد اشرف حامل مولفه‌هاي مدرن است. حكومت قانون، جامعه مدني، حقوق كودكان و زنان و... همه مولفه‌هايي است كه به وسيله اين طبقه در جامعه نشر مي‌يابد. و حميد اشرف مخالف آنهاست و در مقابل آنهاست. آنها را زاييده بورژوازي كمپرادور مي‌داند. كاپيتال و گروندريسه خواندن پيشكش. آنها كتاب ساده و سطحي مانيفست نوشته ماركس و انگلس را هم دقيق نخواندند. هر چند اگر مي‌خواندند هم تفسيري مي‌كردند كه توجيه‌گر اعمال‌شان باشد. ولي باز اگر مي‌خواندند كمي باتامل‌تر اقدام مي‌كردند كه نكردند. با خرده‌بورژوازي سنتي و در حال ورشكستگي درآميختند و آن كردند كه ديديم.

حميد اشرف اما درس خوانده بود. خوب هم درس خوانده بود. در آن زمان‌ها آرزوي هر دانش‌آموزي قبولي در دانشگاه تهران، بالاخص اگر رياضي خوانده بود قبولي در دانشكده فني دانشگاه تهران بود. حميد اشرف هم در دانشكده فني درس مي‌خواند. هر چند در سال‌هاي 46-45 در اعتصابات دانشگاه چند باري وقتي صحبت مي‌شد گفت هر چه فرخ نگهدار بگويد من آن را قبول دارم. آخر نگهدار او را به بيژن جزني معرفي كرده بود و پل ارتباطي او بود. در بحث‌هايش با شعاعيان هم خود قلمي نداشت كه با كتاب شورش او درافتد و اين كار را به حميد مومني سپرد. در بحث راجع به استالين هم با جبهه ملي‌هاي اروپا باز كار را به حميد مومني سپرد. با اين همه در دانشكده به روال چپي‌هاي آن زمان چند كتابي از گوركي و چخوف خوانده بود. و مهم‌تر از همه فيزيك و مكانيك و علوم تجربي خوانده بود و مقدمات آنها را مي‌دانست. درست است كه تيپ‌هاي ما را كه اغلب كتاب به دست بوديم روشنفكر مي‌خواند و خود اغلب ساك ورزشي بر دوش داشت، بدني ورزيده داشت و شناگر هم بود و در رشته كرال‌پشت ركورد داشت. ولي تيزهوش هم بود؛ همين كه حس كرده بود كه خرده‌بورژوازي سنتي طرف آنهاست. اما تيزهوشي‌اش به آنجا قد نداد كه درك كند شرايط نمايندگي آنها را ندارد.

فایلهای صوتی با حجم کمتر
بهنام
2010-12-03 09:21:34
با تشکر از آقای تراب حق شناس که بالاخره این اسناد را منتشر کردند.
فایلهای صوتی این گفتگوها را می توانید با نصف حجم فعلی از آدرس زیر داونلود کنید:
http://iran-archive.com/fadaii_mojahed/goftogoo_fadaii_mojahed.html
در ضمن، در این سایت به بسیاری از اسناد مهم دیگر دسترسی دارید.

یادداشتهای تقی شهرام
ش. ح.
2010-12-02 17:02:43
با پوزش اگر این مطلب رابطه مستقیمی به این گفگتوها ندارد، ولی جای بهتری برای این درخواست نیست. اگر اشتباه نکنم، در اوایل سال ۱۳۵۸ یادداشتهایی از تقی شهرام منتشر شد که چند ماه بعد از انقلاب نوشته شده بود. حتی اگر اشتباه نکنم، در آن یادداشتها من برای اولین بار کلمه "فاشیسم" را در رابطه با آنچه در ایران آینده محتمل بود، دیدم و اشاراتی هم بود به آلمان سالهای ۱۹۲۰. سوال : آیا کسی به این یادداشتها دسترسی دارد؟ آیا در اینترنت قابل دسترسی هستند؟ اگر جواب مثبت است، ممنون اگر سایت آن را در این نظرها درج کنید. با تشکر فراوان.

ش. ح.


بهروز
2010-12-02 08:57:23
به عنوان کسي که در انقلاب 57در نوجواني به فداييان ملحق شدم شنيدن صحبت هاي رفيق حميد اشرف و رفيق ارمغاني بسيار لذت بخش و نوستالژيک بود. عليرغم آن که ساليان درازي بر ما گذشته است و جامعه بسيار متفاوت شده درک ما از يک چيز ثابت و بي تغيير مي ماند: ستايش از روحيه رزمندگي رفقا در آن سال ها که با کمترين امکانات و در زير ضرب يکي از خشن ترين رژيم هاي ديکتاتوري عصر خود مبارزه سياسي را به پيش مي بردند. حرفي از اين نيست که مشي مسلحانه چه ايراداتي داشت، اين که سازمان فدايي جقدر به منابع تئوريک دسترسي داشت، چقدر چريک ها مي توانستند به اين مسائل بپردازند. بيگمان اگر خود رفيق حميد زنده مي ماند خود اولين منتقد صادق گذشته بود. به نظر من حتي در همان جو و فضا درک واقع گرايانه حميد از پروسه هاي اجتماعي قابل تقدير ست، و نيز آن چه که برايم جالب بود ادب و متانت او در يک پلميک بر عکس زنده ياد شهرام که پيوسته در حرف هاي او مي دويد و با عرض معذرت گاهي به لفاظي مي افتاد.

فراخوان کمک برای پیاده کردن فایلهای صوتی
روز
2010-12-01 21:46:25
فراخوان کمک برای پیاده کردن فایلهای صوتی
«گفت و گوهاى درونى بين دو سازمان چريك هاى فدائى خلق ايران و مجاهدين خلق ايران»


«جمع تنظیم و انتشار آرشیو سازمان پیکار در راه آزادی طبقهء کارگر» ده سال است که فعالیت انتشاراتی خود را آغاز کرده و مرتباً اسنادی از تاریخ گذشتهء این بخش از جنبش انقلابی را (دوره های مجاهد، مجاهد م. ل.، و پیکار) با امانتداری و دقت تمام به صورت تایپی یا اسکن شده در اختیار عموم قرار داده است:

http://peykarandeesh.org/peykarIndex.html

این جمع در نظر دارد فایلهای صوتی «گفت و گوهاى درونى بين دو سازمان چريك هاى فدائى خلق ايران و مجاهدين خلق ايران» را که از جمله روی سایت اندیشه و پیکار قابل دسترسی ست، به صورت نوشته منتشر کند. از علاقه مندان به سرگذشت جنبش انقلابی و کمونیستی ایران که مایل اند ما را در این امر یاری دهند خواهش می کنیم با ای میل زیر آمادگی خود را به ما اعلام کنند تا به آنان بگوییم کدام یک از فایل های صوتی را پیاده کنند و بدین ترتیب، از هرگونه دوباره کاری و اتلاف نیرو جلوگیری شود.
هر فایل حدود 45 دقیقه است. متن پیاده شده، قاعدتاً، باید قبل از ارسال، کنترل گردد، کاملاً منطبق با اصل باشد و در حد اقل مدت لازم به صورت تایپ شده به آدرس زیر فرستاده شود.

fadaii.mojahed.dialog@gmail.com

پیشاپیش از همکاری شما بسیار سپاسگزاریم.
از طرف جمع تنظیم و انتشار آرشیو سازمان پیکار در راه آزادی طبقهء کارگر
تراب حق شناس
29 نوامبر 2010

مسئولین سایت عصر نو
بهروز
2010-12-01 20:27:03
سپاس از این که این سند بسیار مهم را در صفحه اول سایت قرار دادید و مهم تر از آن این امکان در سایت تان فراهم است که خوانندگان بتوانند اظهار کنند
با خواندن کامنتها و پیگیری موضوع برای من از شما، سایت عصرنو این سئوال را دارم، چرا لینک سایت وحدت کمونیستی که داری اسناد بسیار گرانبهاست
در محل " سایر سایت های دیگر" سایت شما وجود ندارد؟
من که به تازهگی سری به این سایت زدم برایم جای تعجب است این همه کار تئوریک در یک جا جمع آوری شده. تقریبا نقد و بررسی مواضع اکثر سازمانهای سیاسی ایران در این سایت موجود است و ما کمتر از آن مطلع هستیم


Jay
2010-11-30 16:08:59
‫جالب بود برای من که خیلی جوانتر از این دوستان هستم ولی ایکاش این گروهها به جای جنگ مسلحانه راه حل مسالمت امیز را انتخاب میکردند برای من جالب است بدونم ایا این افراد یک لحظه فکر میکردند که روزی برسد و دیکتاتور مذهبی اینگونه جوانان را قتل عام کنند و هزاران بار بدتر از دیکتاتوری شاه این همه مبارزه راه را برای خمینی خونخوار باز کرد که الان حسرت همان روزها را داریم

ندارد
عصبی
2010-11-30 13:05:45
آقای سیف پاسخ تان را داده ام ولی رفیق عزیزتون سانسور کردند. فقط بدانید که جوابت را داده ام تا وقتی که با خودتان ملاقات کنم.

دانلوود
حميد
2010-11-30 11:59:36
حجم فايل‌ها بسيار بالاست، در حد 16 الي 20 مگابايت يا بيشتر، و امكان دريافت آن براي اينترنت‌هاي اي. دي. اس. ال. با سرعت‌هاي كنوني آن در داخل كشور مقدور نيست. لطفا آن را به نود فايل تبديل كنيد.

arsiye bazi ya asnaad roshangrane jonbesh
Navid
2010-11-30 06:00:00
in hame faal mojahed o fadaii koshteh shodanbedon etelaah az in asnaad ta key mekhahid asnaad motealgh be hame ro ghayem konid.? vaghan rooton shod bad az in hame saal in asnaad ra ro konid.

حجم فايل
رها
2010-11-29 19:51:31
لطفا در برابر هر فايل، مشخص كنيد حجم آن چند كيلو بايت است. اين‌طوري مي‌توان اطمينان پيدا كرد كه فايل به طور كامل دانلوود شده است يا نه

محفل های خارج کشوری
hamid
2010-11-29 14:19:32
:حمید اشرف
(فایل-صوتی 10a)
در باره محفل های خارج کشوری : ... چون گروه های روشنفکری که عمل نمیکنند ، خیلی زود اختلاف بین شان پیدا میشه ، یعنی خیلی زود تجزیه میشوند ، کافیه سر یک کلمه با هم اختلاف داشته باشند تا یک سازمان دیگه تشکیل بدهند به خاطر همین اختلافاتشون زیاده، اونوقت بیشتر هم همین مواضع رهبری طلبی نمیدونم منافع جناحی و اینجور چیز ها مطرح در اونجا ها و هر کدام خلاصه دار و دسته ای برای خودشان درست کرده اند و کار میکنند ، نشریاتی دارند، حرف و سخن هایی دارند ...

comment
omid
2010-11-28 21:04:45
متاسفانهدرک دفقای داهل از گروهبندیهای خارج کشور ضعیف و نارسابودهاست

گذشته جنبش چپ ایران
پژمان
2010-11-28 20:44:23
اظهار نظر در باره جبهه ملی خاورمیانه و گروه اتجاد کمونیستی که بعدها به سازمان وحدت کمونیستی تغییر نام یافت در گفتگوهای درونی بین دو سازمان چریکهای فدائی خلق و مجاهدین خلق ایران(م ل) در فایلهای صوتی شماره 9 و 10 به آن پرداخته شده وسایر مسائلی که میان این دو سازمان مطرح شداز جمله استالین ، مائو ، ترو تسکی و مبارزه مسلحانه بشکل تئوریک و تحقیقی در سایت آرشیوه اسناد سازمان وحدت کمونیستی که در آن زمان بدانها پرداخته شد موجود است. من آدرس آن را از کامنتهای زیر یافتم و بدان رجوع کردم، چون همین سند بسیار ارزشمند هستند و برای جنبش چپ ایران که در تلاش برای غلبه به شکستهای گذشته است راهی جز مطالعه دقیق آنها و یافتن نقش خود در این شکتها و ایجاد تئوری برون رفت از آن است که هنوز با آن درگیر است. بحثهای تقی شهرام آینه تمام نمای بحثهائی است که سالیانی بعد منصور حکمت ادامه داد. حیات چپ ایران به این بستگی دارد که یکجا جلو این تکرار بگیرد و آن منوط به این است که مسئولیت این شکستهای به پذیرد
به امید آینده
http://www.vahdatcommunisti.com/Naghd.htm
واقعیت مسئله به زبان اسناد موجود در زمینه اظهار نظر یاد شده

1ـ پیرامون تغییرمواضع ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق ایران

2 ـ مسائل حاد مجاهدین ! یا« مسائل حاد جنبش ما
3 ـ مشکلات و مسائل جنبش
4- نکاتی در باره پرسه تجانس
5- تبادل نطر بین سازمان چریکهای فدائی خلق و گروه اتحاد کمونیستی
6-استالینیسم
7 - کندوکاوی انتقادی اندیشه مائوتسه دون
8 -صورت بندی های اقتصادی پیشا سرمایه داری(ترجمه آثار مارکس)
9 - تروتسکیسم، سقط دیالکتیک لنینی

یک تصحیح
الف.جیلو
2010-11-28 11:28:39

برای تعیین تاریخ قطعی آخرین جلسه فیمابین طرفین، دوستی مرا برای اصلاح اطلاع قبلی من به صفحه 23 "مسایل حاد جنبش ما، دومین« نشریه بحث» بین سازمان مجاهدین خلق ایران و سازمان چریک های فدایی خلق ایران" از انتشارات سازمان مجاهدین خلق اسفند سال 1355 ارجاع داد. آخرین جلسه مشترک دوجریان در واقع درماه پایانی سال 1354 پیرامون مسایل اصلی مورد علاقه دو طرف که اصلی ترین آن مربوط به چگونگی پیش برد مباحث مربوط به وحدت بوده است تشکیل می شود. بنا براین، این جلسه نه در فروردین یا اردیبهشت ماه 1355 بلکه در اوایل اسفند ماه 1354نه به مدت 8 بلکه 12 ساعت تشکیل می شود. بنابر این یادداشت های حسین روحانی و قاسم عابدینی یعنی متن اعترافات آنها در دست مامورین اطلاعاتی جمهوری اسلامی در زندان بعد از انقلاب که که به عنوان منبع وماخذ دراین رابطه، مورد استناد مولفین وزارت اطلاعات در تالیف کتاب سه جلدی مجاهدین: پیدایی تا فرجام ، قرار گرفته اند، در این مورد از دقت لازم برخوردار نیستند. درکتاب وزارت اطلاعات در مورد تاریخچه مجاهدین به طور قطعی روشن نیست که آیا ذکر شرکت سه نفر از هرسو در این جلسه و ذکر منطقه تقریبی این نشست در امکان فداییان بر اعترافات این دونفر در زندانهای جمهوری اسلامی استوار است یا اسناد باز مانده از ساواک. هم چنین وقتی عبدالله شهبازی به سیاق خود به این نشستها در نوشته دنباله دار اخیر خود در سایت خبر آن لاین اشاره می کند علیرغم استنادش به کتاب تاریخچه مجاهدین و در واقع اعترافات دو نفر فوق، نامی از حضور محمد رضا یثربی در این جلسه نمی برد. اما به هر صورت این امر محتمل است که اعترافات حسین روحانی وقاسم عابدینی منبع اصلی اطلاعات فوق بوده باشد.

تاریخ نسل ماست
گلرخ جهانگیری
2010-11-28 11:20:28
بر عکس آقای سیف با شنیدن این نوارها اصلا هم فکر نکردم، مبارزه برای دستیابی به آزادی بد است. یا اینکه این افراد از خلوص برخوردار نبودند. خلوص و امثالهم مسئله ی اخلاقی هستند. کسانی که خواهان قدرت سیاسی هستند. راه خود را می روند و به این مسائل نمی پردازند. بر عکس شما فکر می کنم این افراد خلوص داشته و حتی جان خود را نیز در این راه گذاشتند. ولی اصلا به این معنا نیست که حتما مشی که در پیش گرفته بودند، درست بود. بررسی این معضل برمی گردد به شرایطی که در آن مبارزه می کردند. در دورانی که خواندن کتابهای صمد بهرنگی جرم به حساب می آمد و زندان و حتی مرگ در انتظار مبارزین بود. سی و چهار سال پیش بود. فراموش نکنید.
حرفم با آقای تراب حق شناس و سازمان چریکهای فدائی خلق است که این نوارها را که به جنبش چپ تعلق دارد، در مالکیت خود گرفته و اینقدر دیر آنرا در دسترس علاقه مندان می گذارد. برخورد به گذشته جدا از تجارب شخصی به اسناد و مدارک نیز نیاز دارد.
از آقای تراب و دیگر سازمان خواهش می کنم، این مدارک را به آرشیوهای ایرانی خارج کشور(آرشیو اسناد و پژوهش های ایران در برلین که هجده سال به کار جمع آوری اسناد می پردازد} بدهند تا علاقمندان بتوانند به آنها دسترسی پیدا کنند. این تاریخ ماست. چه بد چه خوب، باید به آن پرداخت.
در آخر باسپاس از آقای حق شناس و آقای فتحی

توده های عوام میگویند ، ای کاش را کاشتیم سبز نکرد . به جوانه ننشست !
حمید - ب . از سوئد
2010-11-28 10:25:46
غرق لفاظی و خود بزرگ بینی اند آنانکه می بافند ای کاش ، ای کاش ، ای کاش . ای دریغ که خود کوچکترین سهمی در روشنگری توده های عوام نداشته و ندارند و از دولت ها و سایرین در خواست میکنند که این اسناد را در سطح جهان منتشر کنند و یا میکردند . کسی که در هوای آزاد در محیط امن !؟ نشسته است هنوز جُرات نمی کند که با صراحت و بی رمز و راز و ابهام و اشاره حرفِ دلش را بزند اگر در 35 سال پیش در آن فضای هول و هراس و مرگ میزیست در قبال آنهمه ظلم و ستم که در حق مردم وطنش میشد چگونه موضعی میگرفت !؟
با کدام صراحت و شهامتی بامردم یا با دشمنان مردم سخن می گفت !؟
سرشت ویژه یعنی داشتن شهامت و صراحت لهجه در بیان نظر خود و از آن مهمتر قدم در راه مبارزه نهادن برای استیفای حقوق فنا شده ای مردمان مورد ستم . خلوص کمونیستی هم یعنی صاف و راست بودن با مردم .
من در طول زندگی ام متاسفانه کمتر کسی از بقایای حزب طراز نوین !! را دیده ام که آنی باشد که می نماید . و اما دوست گرامی جناب فتحی از شما انتظار میرود که کامنت ها را درج بفرمائید . پشت این نوشته یک آدم نشسته که دارای شخصیت حقیقی و حقوقی است و سانسور را پدیده ای مشئوم بحساب می آورد. امیدوارم که شما هم چنین بیندیشید !؟

با سپاس از انديشه و پيکار و آقای حق شناس و سايت عصر نو
سيروس"قاسم" سيف
2010-11-27 17:55:23
ای کاش! رژيم شاه پس از بدست آوردن اين گفتگوهای درونی، آن را از طريق همه ی وسائل ارتباط جمعی، نه تنها به گوش ملت ايران، بلکه به گوش همه مردم جهان می رساند. و ای کاش! اکنون، جمهوری اسلامی ايران، همان کاری را بکند که رژيم شاه نکرد. و اين کاش! دارندگان نوار اين گفتگوهای درونی، پس از پيروزی انقلاب همين کاری را می کردند که اکنون کرده اند. و ای کاش! پيروان اين دو گروه سياسی و مشابهين و منشعبين آنها پس از گوش دادن به صدای گفتگوی درونی اين دوگروه، اول بنشينند و با خودشان خلوت کنند و در آن خلوت به روانکاوی "روان فردی، اجتماعی، تاريخی و کيهانی" صاحبان صدا ها بپردازند و بعد هم به خودشان و راهی که تا به حال به پيروی از صاحبان آن صدا ها پيموده اند. و در پايان، ای کاش! ميان اين همه مدعی داشتن " سرشت ويژه" و " خلوص کمونيستی"، يک نفر پيدا شود و به من بگويد که معنای" خلوص کمونيستی" و اينکه "کمونيست ها دارای سرشتی ويژه اند " چيست؟!

اسناد بیشتر
روشن
2010-11-26 23:33:17
گذشته چراغ راه آینده است
با درج سند بسیار مهمی با نام: گفت و گوهاى درونى بين دو سازمان چريك هاى فدائى خلق ايران و مجاهدين خلق ايران. در سایت اندیشه و پیکار، تاریخ گذشته جنبش چپ ایران بار دیگر مورد توجه و بازبینی همگان قرار گرفت . در فایل صوتی شماره 9 سند یاد شده از رابطهء س. چ. ف. خ. ا. با جبههء ملى ايران در خاورميانه [كه بعدها سازمان وحدت كمونيستى نام گرفت] بحث و اظهار نظر می شود. برای اطلاع خوانندکان از گروه ستاره که در جبهه ملی خاورمیانه فعال بود [كه بعدها سازمان وحدت كمونيستى نام گرفت] و در اوائل دهه 50 با سازمانهای فدائی و مجاهدین خلق همکاری نزدیک داشت ،آرشیو اسناد سازمان وحدت کمونیستی تصمیم کرفت تا اسنادی را که در باره تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق ایران که درسایت
http://www.vahdtcommunisti.com
موجود است ، لینک آن را برای دسترسی علاقهمندان به تاریخ گذشته چپ ایران معرفی کند

پیرامون تغییرمواضع ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق ایران
http://www.vahdatcommunisti.com/piramon%20taghir%20Mojahedin.pdf
« مسائل حاد مجاهدین ! یا« مسائل حاد جنبش ما

http://www.vahdatcommunisti.com/Masale%20had%20mojahedin%20ya%20masale%20had%20Jombesh%20ma.pdf

مشکلات و مسائل جنبش
http://www.vahdatcommunisti.com/moshkelat%20v%20masaelm%20jonbash.pdf


بشود این فایل های صوتی را بیاده کرد
سیمون
2010-11-26 01:33:20
چقدر عالی شد که این سند بسیار مهم را در اختیار ما گذاردید دم تان گرم اما برای اینکه برای داخل کشور اسان باشد ترتیبی دهید که بشود انهارا دانلود کرد با سپاس سیمون

سپاسگزاری
سیامند
2010-11-25 18:49:45
قصدم از نوشتن اين چند کلام تنها سپاسگزاری از پايگاه اينترنتی عصر نو و همينطور آقای راب حق شناس است که سندی چنين ارزنده را که سال های طولانی از دسترس جنبش دور مانده را در اختيار نهاده اند. گمان می کنم برای سهولت دسترسی به اين سند بد نخواهد بود که رفقا لينک دسترسی به اين صفحه را همواره در صفحه ی اول پايگاه عصرنو حفظ کنند تا بتوان بدون جستجوی طولانی به اين سند ارزنده دست يافت. مجددا از دوست عزيز آقای فتحی و تراب حق شناس برای اين امر خجسته سپاسگزاری می کنم.

چرا نقل قول از شهبازی؟
ش. ح.
2010-11-24 22:41:53
اسباب تاسف است که آقای جیلو ،بدون هیچ دلیلی، اتهامی از عبدلله شهبازی به تقی شهرام نقل قول میکند. حد اقل به خوانندگان بگویید عبدلله شهبازی کیست. تازه، در این باره لازم نیست شما از شهبازی نقل بکنید. سر تا سر نوشته ها و سایت های جمهوری اسلامی پر است از این گونه اتهامات تو خالی به شهرام. ولی هرفرد با انصافی میتواند قضاوت کند که اگر جمهوری اسلامی یک سند از ساواک برای این اتهام داشت، در همان محاکمه شهرام یا در طول این ۳۰ سال منتشر میکرد. حتی نگاهی به آنچه خود آقای جیلو ز اسناد ساواک کپی کرده، نشان میدهد که این اتهام چقدر احمقانه است. اگر این اتهام درست بود، چرا ساواک نوار این گفتگوها را لازم بود "در یکی از خانه های امن مکشوفه" پیدا بکند؟
در همین جا بگویم که صرف نظر از نظرات دو طرف در این گفتگوها، فقط شنیدن صدای این عزیزان برای من بسیار زیبا بود. با سپاس.
ش. ح.

یک اطلاع تکمیلی
الف. جیلو
2010-11-24 16:45:06
درارتباط با این نوارها اطلاعات زیر از آرشیو اسناد ساواک قابل توجه است. یکی از نکات مهم در این رابطه حدود تقریبی آخرین جلسه مشترک دو جریان در فروردین یا اردی بهشت ۱۳۵۵، یعنی قبل از ضربات اول به رهبری سازمان در ۲۶-۲۸ اردیبهشت ۱۳۵۵ می باشد. این جلسه در یکی از امکانت امن سازمان چریک های فدایی در تهران است و از هر طرف ۳ نفر در این جلسه شرکت دارند. حتی منطقه تقریبی محل تشکیل این جلسه در اسناد ساواک ذکر شده است. اخیرا عبدااله شهبازی مدعی شده که شهرام نفوذی ساواک در سازمان مجاهدین خلق ایران بوده است. البته او این ادعای خود را نه بر اسناد و شواهد مستقیم بلکه بر اساس قراینی که بر استنباطات او متکی هستند استوار ساخته است که لاجرم اعتبار ادعای او را مشروط کرده است و نمی توان آن ها را چندان محکمه پسند و مستکم محسوب داشتَ. بررسی این قراین البته در حوصله یک کار دیگری است و نمی توان در این جا به آن پرداخت.

متن ذیل بخشی از کتاب مجاهدین خلق: پیدایی تا فرجام، از انتشارات وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران است که بخشی از آن که مورد اشاره ماست، در لینک زیر قابل دسترسی است:

http://www.psri.ir/mojahedin/9-4.pdf

"....آخرین نشست مهم مرکزیت دو گروه در خصوص مسئله وحدت ٬ در فروردین یا اردیبهشت ٬۱۳۵۵ انجام شد. از طرف سازمان ٬ تقی شهرام ٬ بهرام آرام و محمدجواد قائدی و از جانب چریک های فدایی ٬ حمید اشرف ٬ بهروز ارمغانی و محمدرضا یثربی شرکت داشتند. ملاقات در یکی از خانه های مرکزی فدایی ها ٬ در حوالی خیابان حسینی (بین تهران نو و نظام آباد) ٬ انجام شد و بیش از ۸ ساعت به طول انجامید. ارمغانی٬ به شدت و به طور جدّی از پیشنهاد وحدت شهرام طرفداری می کرد. از جمله علل طرفداری وی٬ این بود که مدت ها از سوی چریک ها عنصر رابط بود و با قائدی ارتباط داشت. در همین جلسه ٬ شهرام ٬ اعلام کرد که قائدی به مرکزیت مجاهدین خلق وارد شده؛ که این نیز نوعی مانور به نفع فدایی ها تلقی شد. اشرف و یثربی با آن طرح مخالفت کردند و اهم دلایل آن ها ٬ وجود اختلاف درتحلیل های طبقاتی دو گروه؛ سوء عملکرد مرکزیت سازمان در مورد مذهبی ها و هژمونی طلبی آن ٬ بود. 1
پس از این مذاکرات ٬ روابط دو سازمان ٬ بار دیگر به تیرگی گرایید و به تدریج روابط مقطّع و ناپیوسته جایگزین روابطی از نوع قبل شد. در واقع هر دو گروه ٬ در آن شرایط ٬ یکدیگر را به مسائلی متهم می کردند که واقعیت داشت و اهمّ آن بدین قرار بود:
الف) هر یک از دو گروه ٬ ضربات سهمگین ساواک را به طرف مقابل ٬ ناشی از خطاهای تاکتیکی تحلیل نمی کردند ٬ بلکه علّت آن را عدم رهبری صلاحیت دار برمی شمردند.
ب) هر یک به دیگری انتقاد داشت که به جای این که به فکر جنبش باشد ٬ بیشتر در این اندیشه است که برای سازمان خود مانور دهد و تبلیغ کند.
ج) هر کدام ٬ دیگری را در ایدئولوژی دارای ضعف می دانست و به گرایش های مغایر با نگرش خالص مارکسیستی متهم می کرد.
د) هر یک از دو گروه ٬ ده ها مورد عهدشکنی و بی صداقتی از طرف مقابل سراغ داشت که در مواردمختلف ٬ مثل چماقی ٬ مورد استناد و استفاده طرفین قرار می گرفت. 2
واقعیت این بود که حرکت مسلّحانه چریک شهری در ایران ٬ فرایند انحطاط و زوالی ناگزیر را در هر دو سازمان « خودمحوربینی » می پیمود که به هیچ وسیله نمی شد از آن پیشگیری کرد. بخصوص که
از نخست رواج داشت.
به رغم این اختلافات شدید ارتباط منظم ادامه یافت و چریک های فدایی از امکانات مجاهدین تغذیه می کردند. به سندی در این رابطه توجه شود: 3
رفقای مجاهد!
بر اثر ضربات اخیر! سازمان ما از نظرتسلیحاتی دچار کمبود گردیده است ٬ بطوریکه قدرت آتش دفاعی پایگاه های ما در مقابل دشمن ناچیز است. لذا ٬ سازمان ماخواستار کمک حداقل نیازتسلیحاتی خود از سازمان شماست. که در صورت داشتن امکان ترتیب انجام آنرا به ما اعلام کنید.
حداقل نیازتسلیحاتی ما:
2عدد مترو (که یک عدد آن عملیاتی باشد) 5 عدد کلت 5عددنارنجک تعدادی فشنگ 38
بلند و اسپرینگ فیلد ٬می باشد.
موفق باشید
سازمان چریک های فدایی خلق ایران
18 8 55
2. طاهری ٬ جنگ چریکی در ایران...:ص 119
. 3. پرونده بهرام آرام ٬ صفحه 12
...
دست یابی ساواک به نوار مذاکرات رهبری دو گروه
در گزارش ساواک درباره کشف نوارهای مذاکرات مرکزیت سازمان و چریک های فدایی ٬ چنین آمده
است:
در یکی از خانه های امن مکشوفه تیم سیاسی نظامی گروه به اصطلاح مجاهدین خلق ٬ که به طرزی » بسیار ابتکاری و با مراعات اصول مخفی کاری جاسازی شده بود ٬ چهار حلقه نوار مغناطیسی که بر روی آن مطالبی ضبط شده بود ٬ به دست آمد. نوارهای مزبور مورد بهره برداری و بررسی قرار گرفت و معلوم شد که مطالب ضبط شده روی آن ٬ مربوط به گفتگوی چند نفر از اعضای کادر رهبری گروه به اصطلاح مجاهدین خلق (بهرام آرام و یک نفر با نام مستعار مسعود) و گروه چریک های به اصطلاح فدایی خلق (حمید اشرف و یک نفر ترک زبان ناشناخته) است که در جلسات منعقده به منظور نزدیک نمودن نقطه نظرهای سیاسی دو گروه ٬ با هدف غایی وصول به وحدت نظر کامل ٬ در زمینه فعالیت های تروریستی و خرابکارانه و براندازی به عمل آمده است ٬ می باشد.
کیفیت ضبط مکالمات روی نوارهای مزبور نشان می دهد که مکالمات از طریق میکروفن گذاری پنهانی ٬ ضبط شده و به همین جهت اصوات ضبط شده همراه با پارازیت و صداهای مزاحم مختلف دیگری است که پیاده کردن آن بسیار دشوار می باشد. به همین جهت و با توجه به اینکه تقدم و تأخر نوارها از نظر مکالمات و مطالب مورد بحث مشخص نبود ٬ با کمک وحید افراخته که خود در یکی از
جلسات مزبور شرکت داشته و مورد مشورت بهرام آرام هم قرار گرفته است و لذا از چگونگی علت انعقاد جلسات مزبور آگاهی دارد ٬ نسبت به پیاده کردن یک لبه از یک نوار اقدام گردید ٬ که چون درج جزئیات مکالمات به علل فنی میسر نبود ٬ چکیده آن ذیلاً به استحضار می رسد:
1 چکیده نظرات فداییان: حمید اشرف و شخص ناشناس دیگر در زمینه نقطه نظرهای گروه به اصطلاح فداییان خلق چنین اظهارنظر می کنند:
.« استراتژیک » 1. اصل
ما می خواهیم در استراتژی 1 اجتماعی ٬ در عمل سیاسی با توده ها ٬ با یکدیگر وحدت نظر داشته باشیم. ... در این صورت همکاری ما کامل و نزدیک به هم خواهد بود. ما دنبال اشتراک نقطه نظرها هستیم نه نزدیک بودن نظرها. برای روشن شدن قضیه ٬ به عنوان نمونه اقدام اخیر حزب توده را بررسی می کنیم
... درست است که حزب توده دارای ایستگاه فرستنده رادیویی خوب ٬ امکانات چاپ و پخش اسناد در خارج کشور است ولی در عوض هیچ پایگاه اجتماعی در ایران ندارد. حزب توده در پیام خود انقلابی بودن گروه های ما را که در حال حاضر در داخل ایران مشغول مبارزه مسلحانه هستیم تأیید می کند ولی مخالف با خط مشی مبارزه مسلحانه می باشد. این عمل حزب توده دو دوزه بازی کردن است و ما آن را یک توهین به خود تلقی می کنیم.
... با قاطعیت و بدون تردید برای پیش بردن جنبش خلق به مبارزه مسلحانه ادامه خواهیم داد. چرا ما اسلحه می بندیم؟ چرا تدارکات تهیه می کنیم؟ تمام اینها به خاطر اهداف سیاسی است. پس بایستی ازابتدای کار در نقطه نظرهای سیاسی به وحدت برسیم.
بنابراین ما ضمن ردّ پیام حزب توده ٬ سیاست کشور شوروی را در طرفداری از انقلابیون منطقه تأیید٬ و روش چین در اقیانوس هند و خلیج فارس را اشتباه آمیز تلقی می کنیم و با توجه به شرایط اجتماعی و
وجهه بین المللی شوروی ٬ روش این کشور را به منظور استفاده از امکانات آتی آن پذیرا هستیم...
2 چکیده نظرات مجاهدین: بهرام آرام و مسعود قصد خود را از برگزاری چنین جلساتی ٬ شروع گام های عملی برای نزدیک کردن نظرات خود با فداییان ذکر نموده و معتقدند که بایستی با کنار گذاردن انتقاد از یکدیگر ٬ یک سلسله همکاری عملی را به ویژه در زمینه تکنیکی در درجه اول شروع کرد و برای این کار ٬ وجود اشتراک نقطه نظرهای اصولی سیاسی ٬ اعتقاد به مبارزه مسلحانه بر ضد امپریالیسم و استعمار بین دو گروه می تواند بهانه موجهی باشد. اهم نظرات دو نفر مذکور به شرح زیر می باشد:
... هنوز سازمان های ما کوچک و در ابعاد نمونه ای عمل می کنند ٬ یا به اصطلاح دارای سازمانی مینیاتوری هستیم که می خواهند به سازمان های بزرگتر تبدیل شوند. ... ما نمی خواهیم ایدئولوژی مارکسیستی خود را اعلام کنیم. زیرا ممکن است بگویند که ما تحت فشار حزب توده مارکسیست شده ایم. اگر قرار باشد که با روس ها تماس بگیریم چرا از طریق حزب توده این کار را بکنیم.
ما حزب توده را یک نیروی داخلی ورشکسته می دانیم. بنابراین در صورت لزوم خودمان ترتیب تماس با شوروی را خواهیم داد. بنابراین شما که بارها مبارزات و فداکاری ها و به شهادت رسیدن رفقای مجاهد را نادیده نگرفته اید و عدم تأیید ما را نسبت به حزب توده هم می دانید ٬ باید موضع گیری سیاسی ما را مشخص و صریح تلقی کرده و موجبات وحدت را فراهم کنیم.
ناکامی ها و فاصله ها 221
3 موارد مورد توافق دو گروه در این جلسه:
الف همکاری در مورد مسایل تکنیکی. ب مطلع ساختن یکدیگر از تاریخ و محل عملیات (در تهران سه روز قبل از عمل و در شهرستان ها یک هفته). پ تبادل تدارکات ٬ نشریات و تجارب. ت ادامه جلسات تا اخذ نتیجه غایی. ث تشکیل جلسات ارتباطی. ج تعیین و معرفی رابطین. چ ضبط مکالمات
. 1. بولتن شماره ٬128515 جلد ٬4 صفحه 507 509
1«. به منظور تکثیر و آگاه نمودن سایر اعضا

نسخ بی‌ ایراد بیشتر اسناد محفوظ است!
حمید (اتاوا-مونترال، کانادا
2010-11-23 03:55:31
بر طبق یک مورد تاریخ‌نگری در اینترنت، به اشاره‌ای بر خوردم که حاکی از دست پیدا کردن ساواک بر این مکالمات داشت. در آنجا به همین لهجه آذری بهروز ارمغانی اشاره شده بود.

در اینصورت، در ضمن سپاس به همّت تراب برای نشر آن، باید به امید انروزی بود که دسترسی به نسخه‌های کامل تمامی‌ اسناد میسّر گردد. این اسناد در مرکز سابق ستاد ساواک در شمال تهران (سلطنت آباد یا پاسداران) نگهداری گشته و بارها مورد سؤ استفاده بی‌ رحمانه برای تحریف تاریخ معاصر قرار گرفته است.

asnad
soal
2010-11-22 08:36:10
با تشکر از رفیق حق شناس !
باید پرسید که چرا منابع تاریخی که به جنبش متعلق است بعد از ۳۰ سال رو میشود، این ها حتما تنها اسنادی نیستند که اعضای قدیمی سازمان ها آنان را متعلق به خود میدانند... آقایان باید بجنبند و اسناد را در اختیار تاریخ قرار دهند

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد