logo





از حقوق کارگران و زحمتکشان دفاع کنیم!

سه شنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۹ - ۰۹ نوامبر ۲۰۱۰

ک. معمار

توی هفت آسمان یک ستاره هم نداریم. دراوج تنگدستی و درماندگی, زحمتکشان این عبارت را بر زبان جاری می کنند.و واقعا هم چنین است. آسمان, از همه چیز امروز برای زحمتکشان تهی گشته است. شب ها در میهن , آسمان برای همه, بجز اندکی که روزگار را, برمردم تیره روز سیاه کرده اند , سیاه تر است, کدام نقطه ازخاک میهن, زحمتکشان سربربالین گذارند تا روزی دیگروتیره تررا آغازکنند ,در آسمان ,ستاره ها نیستند که,چشمک می زنند ورخ می نمایند.ازسمت شرق دنیا,ازورای این قیراندودپهنه بیکران, ین ,یوان, روپیه, ریال,دینار, روبل, لیر,و... است که بالاترازخطرفراهم شده برای حیات زحمتکشان به بانک های اروپائی وامریکائی, سرازیرمی شود وفردا,درروزروشن, مجدداازسمت غرب,دلار,یورو, پوند, و...است که به بانک های خاوردور,آسیا و...برمی گردد.این چرخه مالی فقط وفقط برشانه های زحمتکشان هموارگشته وبا نیروی کاردرپیوندباسرمایه امکان پذیرشده است.این حاکمیت سرمایه مالی را, زحمتکشان باگوشت واستخوان خود لمس ی کنندوبرسفره یشان جای پای آنها نقش بسته است.چه بایدکرد؟
همه جا به این نیروی اردوی کارمحتاج اند وبه آنها رجوع می کنند.هرجنگی درگیردابتداسراغ آنها می روند, چون گوشت و استخوان شان برای شرایط زندگی دشوارتربیت شده است.می گویند شما همیشه در سنگرزندگی کرده اید,شرایط جنگی راخوب می دانید.شما روزوشب دارید با گرسنگی می جنگید واین جنگ کمترازآن نیست.
درمحیط کار,برایشان جوازوطن دوستی صادرمی کنند ومی گویند ازشما انقلابی تر,طبقه ای درتاریخ بشریت یافت نشده است.کارکنید وتولیدراافزایش دهید, دشمن پشت دروازه هاست.آنهارامانند خروس,در عزاو درعروسی سرمی برّند.
آنهاصدایشان راچگونه می توانند به هم و به همه برسانند؟.بارهاآزمودند.بیش ازصدسال است با صداهای متفاوت ,با حاکمان سخن گفتند,جزمجازات نصیبشان چیزی نشد.ازمکلا تا معمم, فقط,به قامت شان به اندازه جیب شان قبا دوختند.درهردوره به شکلی,از آنها برای دوام وبقای خود استفاده نموده اند.وقتی شرایط دشوارگشت,درمیدان ستمگران رها گشتندوهرآنچه ستمگران توانستند,باآنهاکردند.فرزندان شان را درروزوشب به داروتیروگلوله بستند واز پوست سر آنها,دهان شان را بستند.چشمان شان را بستند .و بر گرده شان,ستمی روا داشتندکه درقانونی جز قانون توحش آنها اینگونه ظلم نوشته نشده است.پس از انقلاب مشروطیت, قزاقی حاکم بر سرنوشت شان شد. باشلاق می خواست ارابه تمدن را با گرده شان به پیش ببرد. تازه خیلی ها مفتون اراده تغییراوشده واقدامات اورا باخون میلیونها انسان رقم خوردراستایش می کنند.دردی برجانشان اوهموارننموده بودتابدانندرضاخان چه ملقمه ای پر آشوب ازآستان بوسی بیگانگان تا چکمه لیسی فاشیست هارادردرون داشت. برای این دسته ازعاشقان دلخسته مدرنیته, چه اهمیت دارد,کرورکرورسلاخی شوند, شکل باید تغییرکند,محتوایش چه باشد,به آنانی مربوط می شودکه تن به این نوع تغییرداده اند.ازکارگران و زحمتکشان چه دوره و چه نیروئی دفاع کرده است؟
تقابل نیروی فکری کارباسرمایه درمیهن مازمان طولانی رادربرنمی گیرد.با انقلاب مشروطیت ,مردم خواستند صاحب شکلی ازاداره کشوربا اراده ملت شوند که, به خاک وخون , کشیده شدند.داغ و درفش ودار فراهم کردندوگفتند:شما نمی توانید ازخود قانون وضع کنید.جامعه رابا سرکوب وکشتار,آرام کردند و به مردم درس اطاعت را,ازفردایش آموختند.درآن فضای سرب اندودصدای کارگران به سختی شنیده می شد چراکه هنوز,درمیدان تغییرات وتحولات ,نیروئ قابل توجه درمتن جامعه نبودند.فقرچهره خودرا با همه مظاهرش نشان می داد.اندیشه ای که می توانست با این وضعیت واقعا موجود خودرانشان دهد عدالت خواهانه ورفع ستم ملی بودودراین بین اندیشه ورزانش,تلاش می کردند برای رهائی ازآن شرایط دشوار,راه حلی بیابند.با بکارگیری ومد د ازافکارترقی خواهانه و بشردوستانه دیگرملل, حیات زحمتکشان را پیوندباآن ایده هادادندوتا پای جان برسرآرمان شان ایستادند.وچه شعله های پرفروغی به خاموشی گرائیدند.در این راه نیروی عرصه کارذره ذره به حقوق خود آشناگشته واندک اندک جمع شدند و یکدیگررایافتند.اوج حضوروحیات شان درعرصه صنفی وسندیکائی , سال های 1320 تا 1332 بود.با کمک رهبر نهضت ملی نفت, دکتر محمد مصدق و تشکیلات کمونیست ها, حزب توده ایران, کارگران وزحمتکشان,قدرت خودرا به انگلیسی هاوآمریکائی ها نشان دادندوپاسخ آن راباکودتای ننگین 28 مرداد سال 32 دریافت کردند.ان تجارب,از بین نرفت. هیچ گاه,نیروئی که از درون مبارزه زحمتکشان سر بر می آورد نه فراموش می شود و نه به خاموشی می گراید.با شکلی دیگروازجائی دیگرخودرانشان می دهد.پس ازکودتا,میهن مظاهرستم را باچهره ای دیگر شاهد شد.
.شاه بادرس گرفتن ازاسلاف خود,روش دیگری رابکاربرد.این باربا خاطری آسوده کشورراچوب حراج زد. برای منافع خودوهزارفامیل اش هرگوشه مملکت رابه اعوان وانصارش بخشید.
آنهائی هم که دستی در ثروت وسرمایه داشتند را مجبورکرد مانند قلدرها, سهمش رادرچپاول از شیره جان زحمتکشان,به اووایادیش بپردازند.اندک مردانی دراین عرصه توانستند,نقشی دردگرگونی ازامکاناتی بعهده شان بود دوام بیاورندوچهره حیات رادرمیهن,ازبافت عقب مانده روستائی, برهانند انها هم در سرازیری سقوط محمد رضا شاه به دامن امپریالیست ها,لبه تیغ قرارگرفته ونتوانستند نقشی درخور توجه ایفا نمایند.بازار, پس ازروی گرداندن ازمصدق ومواجه با هجوم حکومت کودتا, به سمت روحانیت شیعه کشیده شد وبه بده بستان های داخلی وخارجی مشغول گشت.کارگران وزحمتکشان زیرسایه سنگین حکومت کودتا تنها ماندند.شاه برای اینکه حکومت خودرابه ,پائین دستی ها تفهیم کند ,زورکافی نبود,باید با تاج اش به درون خانه های آنها می رفت این وظیفه را, رادیو, تلویزیون,روزنامه , کتاب, سینما, کاباره, دانسینگ, مینی ژوپ,و.... که جوانان را ازدامان خانواده ها برباید و مقابل شان قرار دهند.بهر حال پس ازکودتا هرخانه یا یک مصدقی بودیا یک توده ای,صدائی را هم شاه قابل شنیدن دانست از مجرای مشاوران امنیتی اش می گذشت.با یک طول موج مشخص وکنترل شده,دراین رابطه بعضی ها را نمیتوان کنترل کرد.این نیروها همه جا حضورداشتند.درمدرسه,دانشگاه, کارخانه, ادارات و....
هرچه شاه وایادیش حلقه راسفت ترمی کردند, این نیروها هوشیارترمی شدند.تا اینکه به روی هم آتش گشودند. کارگران در درون کارخانه ها, پشت ماشین ها,ذره ذران آب می شدند وتوسط عوامل امنیتی برای شان" سندیکا های زرد" تشکیل داده به دیدار سالانه اعلجضرت مشرف می نمودند خصوصا پس از سهیم کردن کارگران در سود کارخانجات,همینطورهرسال که برای افزایش دستمزد شان به صاحبان کارخانجات و مدیران منصوب شده درکارخانجات,فشارمی آوردند.تا نشان دهند اعلحضرت توجه به رعیت اش دارد.برای کسبه وبازاری , کارکنان کشوری و لشگری, بازرسان شاهنشاهی را براه انداختند و گریبان چند نفر را گرفته که بگویند شاه در خواب و بیداری حواسش به مملکت است. توی این 25 سال حکومت مجدد شاه کارگران شب و روز کارت زدند, کارکردند وحاصل دست شان بر باد فنارفت. برایشان سوت کارخانه هاوسرویس منظم ایاب وذهاب کار,آهنگ زندگی شان شده بود.بندرت اعتراضی رخ می داد,صدائی اگرازجانب کارگران شنیده می شد. آن اعتراض ها و بانیان اش رابه چندین سال زندان گرفتار می کردند..بعد ازآن انگاردرگلوی همه سرب ریخته بودند.جوانان این مملکت با انتخاب راه های گوناگون به ستیزباقدرت پرداختند وبا جان سپردن برسرآرمانشان,جامعه را آگاه به وجود استبدادو حقوق زحمتکشان کنند,شیوه دشواری را برجان شان هموار کردند, تاراهی بگشایند,راه حیات را بر خود بستندو دیکتاتور رابه میدان فرا خواندند. تا اینکه منفذی از جائی دیگرگشوده گشت.تا حالا هم معلوم نشد این منفذ چگونه بازشد.هرنیروئی یک جورتحلیل می کند.چریک هاکه باجانشان درمیدان دیکتاتور بودند و با آنها, مشق شب می کردند, آنهاهم درک نکردند چه نیروئی, نظم خانه های تیمی شان را بهم زد و مردم خیابانهارافتح کردند.کارگران وزحمتکشان ,کشیده شدند به میدان فتح, موثر ترین نیروی به میدان آمده , کارگران صنعت نفت بودند که شاه و نظام دیکتاتوری اورابه زانودرآوردند.کارگران هیچ تشکیلاتی نداشتند. با ایجاد کمیته های کارگری, اعتصاب هارا,سازماندهی واختیارکارخانه ها وواحد های تولیدی رابدست گرفتندوزمان ظفرمندی ,سروکله" شورای انقلابی ها" پیداشد.کارگران درخواست عضویت در" شورای انقلاب "را نمودند,به این خواسته اعتنائی نکردند.پس ازمدتی فهمیدند انقلاب شد. شاه رفت, همه جا از کارخانجات تا میادین شهرهامردم, مجسمه شاه را با نیروی هم پائین کشیدند و عکس " آقا" را بالا بردند. وآیت الله خمینی آمد و پشت سر هم بیانیه و اطلاعیه و شکلی از بودن را تصویر نمودند.هنوز چند صباحی نگذشت, تازه از بند دیکتاتور رها گشته می خواستند, سفره دل هم را باز کنند و دوستان و دشمنان را بشناسند,که قیم ها پیدایشان شد.
صاحبان قدرت چرا از اسم" سندیکا" واهمه دارند؟ گفتند: آن کمیته هائی که تشکیل دادید را به شورا تبدیل کنید و کم کم با نفوذ و یورش به داخل تشکل ها, یک کلمه اسلامی هم به آن اضافه کردند و خط کشی ها و خط و نشان هاشروع شد. با تشکیل" گروه تحقیق" سندیکالیست ها را شناسائی کرده خصوصا چپ ها را و از کارخانجات اخراج کردند. بسیاریشان را بعدا اعدام کردند.بعد مدیران حزب اللهی به جای مدیران قبلی گماردندوبه پاکسازی مجدد مشغول گردیدند.جنگ که شروع شد,بهانه به دستشان دادوخیرهرنوع سازمان وحزب وتشکیلات کارگری وغیرکارگری راخوردند.صحن کارخانجات شد, مانند مساجد شهرها, کوله پشتی و اسلحه با قرآن جیبی وسلام وصلوات وروانه جبهه ها شدن. آنها ئی که درکارخانه ها ماندند ,نفس گیربایدبه تولیدفکرکنند, چون انقلاب اسلامی درمحاصره قرارگرفته بود.نََُطق ازکسی درمی آمد دادگاه انقلاب اسلامی با حاکم شرع,در خدمت اش بود.
بابت کمک به جبهه ازهمه کارکنان لشگری وکشوری یک روزحقوق هم کسرمی کردند.
با تعویض هروزیرکار,سرنوشت کارگروقانون کاردست به دست می شد.درمحیط کاربا یک سیستم مشخص,ساعات کارمشخص, و نظمی قراردادی سروکارداشتند, به بیرون ازکارخانه که می رفتند بلبشوئی بود که نپرس,از همین نیروی کارگر,وزحمتکشان,درانجمن اسلامی مساجد,محلات,گروه های فشار,بسیج محل,زندان ها,میادین اعدام ها,خلاصه هرجا رد پائی ازحکومت نوبنیاد بود,استفاده می شد. بسیاری ازهمین نیروها بااعزام به جبهه های جنگ با روح خشنی که داشتند,درجبهه ها تلف شدند.با طرح بازنشستگی که سال های 59 و 60 انجام پذیرفت به جای کارگران با تجربه و قدیمی عوامل و عناصرخودرابه درون کارخانجات گسیل کردند.تاکارگران راکنترل کنندومانع ازنفوذدیگرجریانات شوند. همین تفکردررابطه با تشکل" خانه کارگر",انجام دادند.با حمله چماق داران رژیم " خانه کارگر" را از وجودحامیان کارگران وسندیکالیست ها تهی کردند.دراین زمان دولت برهمه ارکان تولیدی حاکم شد. کارخانجات خصوصی که صاحبانشان کشوررا, ترک کرده بودند, تحت نظر بنیادهاقرارگرفت.دراین بین کارگران هیج تشکلی ازخودنداشتند.آن تشکل هارا برای آنها حکومت درست کرده بودند.کارگران نیروئی شدند, برای حکومت, نه نیروی برای خود.جنگ که تمام شد, تعداد بیشماری ازکارگران, به کارخانه ها بازنگشتند.یابه پادگانها ی سپاه پیوند خوردند یا درمناطق جنگی درستادهای بازسازی به کارگرفته شدند.درطول این زمان شهرها, خیابانها, کارخانجات, به نام کشته های جنگ ومجموعه ای از مکان ها به همین ترتیب ,نامگذاری شد تا مردم , فلاکت جنگ را به خاطرداشته باشند وزیاده خواهی نکنند.آقای هاشمی که سرکارآمد,شعارسازندگی مدروزشد و پس ازمدتی, اعتراض هاازگوشه وکنار,
کارخانجات,واحد های تولیدی, شهرک ها, و...ظهور کرد و قاعدتاَ سرکوب گردیدند.همان تشکل های زردی که حکومت به شیوه خودبرایشان احیاء کردگریبان شان راگرفت.اما چون باحکومت خویشاوند بودند و مستقل ازنیروی مسلط نبودند,اعتراض ها راخفه کردند.حکومت,پشت سنگردین وآرمان مستضعفین, خودتبدیل به قدرت بلا منازع مالی و سرمایه گردید.حاکمان ازولی فقیه تا رئیس جمهور و دیگر عمله ها و نکره های قدرت,اینجا وآنجابا دست های جنایت کارانه شان و دراختیارداشتن شریان حیاتی کشور, چهره واقعی خود را پنهان می نمودند.زمان آقای هاشمی حتی رادیکال های مذهبی, مانند طیف روشنفکران جمع شده درسازمان مجاهدین انقلاب اسلامی , شعار استقلال را برعدالت اجتماعی ترجیح میدادند.گرسنه بخوابیم اما,مستقل باشیم.براین بستر,مافیای قدرت وثروت درحاکمیت سیاسی پدیدار گردیدوریشه دوانید,سنگربه سنگرپیش رفت وبرای هریک ازمتولیان خود سهمی هم درنظرگرفت.همیشه در میهن ما قدرت دست درسرمایه, داشت.کارگران وزحمتکشانی که درمواجه با قدرت قرارمی گرفتند.و قدرت چه از نیروی مسلط ,چه سرمایه دارانی که ازمنبع مالی خود دور گشته بودندومدیریت این قسم از ثروت شان رابه نیروهای بورکرات سپرده بودند,با ریشه داشتن درلابی های قدرت,اهرم اقتدارقدرت گشته وبرگرده کارگران وزحمتکشان قوانین ضد کارگری راهموارمی کردند.حیات سیاسی میهن پس از جنگ ,با کشتاروقتل عام سیاسی که, آیت الله خمینی براه انداخت,ازحضورنیروهای مدافع کارگران و زحمتکشان تهی گشته وحکومت اسلامی دایه عزیزترازمادر,این وظیفه رابه عهده گرفت.روزی نبود که آقای هاشمی دراستانی نباشد, یا افتتاح داشت, یا کلنگ برزمین می زدوباد درعبایش می انداخت وسخن از سازندگی می کرد.اوتلاش داشت رنگ ورخسارجامعه راهم دستی بکشد.درنمازجمعه ها سخن از صیغه وروابط آزاد وکمی تا قسمتی بازنمودن فضا, که ازخارج بیایند وکشوررادردوره صدارت او ببینندو در ممالکی که بسرمی برند, تغییرات انجام شده را, منتقل کنند.که صد البته همه فهمیدند پشت این ظاهرسازی های سالوسانه, چه دشنه خون آلودی خوابیده است. قتل های زنجیره ای یک نمونه از سوغات دولت هاشمی , ازاین تغییر بود.آنچنان فضائی ازدروغ وتزویرواختناق برای مخالفان با کمک نیروهای امنیتی سازمان یافته دروزارت اطلاعات, نهاد ریاست جمهوری و... بوجود آورد که در سال 76 زمان کاندیداتوری آقای خاتمی, جامعه پیامش را به عملکرد گذشته گان داد.آقای خاتمی وقتی پا به میدان گذاشت ازهمه چیز گفت و هیچ نتوانست انجام دهد.بارها به زبان آورد,نمی گذارند.ودراین حلقه حیات کارگران وزحمتکشان هم درگروآن نیروئی قرارگرفت که همه جا بدون اینکه ازخود,ردّی بگذارد, مورد حمله قرارگرفت.بحران سازی که اززمان آقای خاتمی ,دستورکارنیروی مخالف اودربرنامه قرارداده شده بود,کاملا درجامعه خودرانشان می داد.آقای خاتمی ودولت اورادرمنگنه قرارداده واین پیام رابه تحتانی ترین لایه های اجتماعی می رساندند که, آقای رئیس جمهور,اهل عمل نیست .روی همین موضوع کارمی کردند.هشت سالی که به نام آقای خاتمی زمامداریش, رقم خورد,اعتماد مردم را به اصلاح طلبان به صفر رساندندو مردم را روانه خانه هایشان نمودند. بگیر و ببند و ترورهای سیاسی که از درون ناپیدای" قدرت سایه" با کمک تیم های وزارت اطلاعات انجام می پذیرفت,هشدارهای کوتاه وبلندی به جامعه بودکه, حاکمیت به هیچ کس رحم نمی کند.وقایع 18 تیردانشگاه تهران ولشگرکشی نیروی ویژه ولایت فقیه, تحت نام لباس شخصی ها, تحت حمایت نیروی انتظامی وزارت کشور,که ابدا به حرف وزیر کشوروقعی نمی نهادند, اوج حضیض دولت آقای خاتمی بود.کارگران وزحمتکشان با نظاره این وضعیت, درجنگ جناح ها ,نشانی ازپیگیری حقوق خود نمی دیدند. با تنش های موجود این چنینی و بحران های فزاینده ای که نیروی بازنده درعرصه انتخابات درپرونده داشت,توانست با طرح شعارهای فریبنده بیش ازآن قشری از جامعه راکه همیشه دراختیاردارد باانفعال درجبهه رقیب,بخشی دیگرازنیروی جدا گشته ازاین گسل رابه خود جلب کند و برنده میدان گردد.تعدادآرا به آقای هاشمی خود گویای عدم اعتماد مردم به عملکرد دوران او داشت. ایشان از این لحظه به بعد به پست های کلیدی و مقام هائی که مردم در دگرگونی اش نقشی نداشتند, توانست در قدرت خود را حفظ کند.با آمدنآقای احمدی نژاد به میدان قدرت,حیات کارگران وزحمتکشان درریل دیگری قرار گرفت.اقشار تهیدست وروستائی با فرهنگ سنتی, ساکنین شهرهای کوچک به نوعی از حیات بستۀ خود کفا و ابتدائی به تلاش معاش مشغول اند, چشم به آقای احمدی نژاد دوختند.تا این دانشجوی خط اما,که ازدیوارسفارت آمریکابالا رفت وامروزبرصندلی ریاست جمهوری خود رارساند چه درچنته دارد.دراین دوره به مدد فضائی که زمان اصلاح طلبان, باز شده بودوخیل بیشماری ازنیروهای پای بند تغییرتوانستند, نوری برتاریک خانه ها بتابانند, پاداش آن را با زندان و شکنجه و گلوله دریافت داشتند.بخش کوچکی ازجامعه کارگری هم دراین فضا به تلاش افتاده وتشکل های خودراسازمان داده ودرعرصه بیرونی توانستند صدائی گردندوصحنه رابا حضورشان حفظ کنند.پس از 26 سال از انقلاب بجز تشکل هائی که از شکم حکومت اسلامی سزارین شد و با نام شوراهای اسلامی کار,اتحادیه های اسلامی کار,انجمن های اسلامی کارخانجات وخانه کارگر, تشکل های مستقل کارگری, خودرابه جامعه کارگری معرفی کردند.متعاقب آن پاسخ خود رادریافت نمودند.رهبرانش را آشنا با زبان حکومت اسلامی نموده و به زندان گرفتار کردند.دولت احمدی نژاد حیات زحمتکشان را با دست بخشی از آنها, به بازی گرفت.با پرورش روحیه صدقه, که خاص فرهنگ تحتانی ترین اقشار جامعه که ئه درتولیدنقش دارندونه به کارموثری بیرون ازحیطه زندگیشان مشغول هستند,این گروه اجتماعی به هیچ دولتی هم نیاز ندارند.اما درکشمکش های سیاسی وتغییرات می توانند با حضور خود توازن را به هم بزنند.یک نوع زندگی ,خودکفا که با بافت عقب نگه داشته روستائی و حاشیه نشینی با مشاغلی که نه درجائی ثبت می شود ونه حضوردرمعادلات بحران های اجتماعی رامی دهد.اما با گسترش فشارهای اجتماعی و بحران های معیشتی که نان مسئله اصلی می شود,این نیروویرانگری خود را عیان می کند.رژیم جمهوری اسلامی همیشه از این لایه اجتماعی سود برده است.آقای احمدی نژاد دکترین خود رابا کیسه های سیب زمینی ودادن میهمانی های مکتبی باحلقه پیرامون خودازبین این لایه اجتماعی, گواهی هراقدامی را درجامعه دریافت کرد.چهارسال زمامداری آقای احمدی نژاد , با بکارگیری روش سرکوب عریان دربرابر جامعه آگاه و ایجاد دیکتاتوری به مدد بیت رهبری و حمایت بیدریغ ولی فقیه ,وبکارگیری از نظامیان سپاه درپست های کلیدی سیاسی, اقتصادی وفرهنگی عملا حکومت نظامیان را پایه ریزی نموده است.بدون پرواهراقدامی می کند. هرتشکلی را منحل, هرمصوبه ای ازمجلس را تغییرودرقوه قضائیه با بکارگیری ازنیروهای کاشته شده اش, هرحکمی را صادریا باطل می کند.اودرچهارسال عملکردش, به هیچ نهادی خود راپاسخ گونمی داند.این همه قدرت اوازکجا ناشی می شود؟ برای دوردوم ریاست جمهوری, اززبان بخشی ازجامعه گریبان خیلی ازحکومتی هارا گرفت.و همین بستری شد که درزمان انتخابات, با ظهور آقای موسوی, حضورمردم درعرصه بیرونی که انتخابات را, امکانی برای بیان اعتراضشان تبدیل کردند.این بار هم مردم پا پیش نهادندوازهمه اقشار و طبقات نیروی خود را به حکومت نشان دادند.فردای روز انتخابات واعلام زودهنگام نتیجه, ودزدیدن راُی, مردم به خیابان هاریختند.این اعتراض به شیوه اعلام نتیجه انتخابات ورئیس جمهور خواندن آقای احمدی نژاد, خشم فروخفته مردم را برانگیخت, مردم خیابان هارافتح کردند.رودررو با رژیم خواسته های خودرااعلام کردند.هیچ تشکل وهیچ حزبی ادعای این راندارد که حضورمیلیونی درخیابان را میسرشد.همه آمدند.ازهمه اقشاروطبقات دربین کشته شدگان ودستگیر شدگان نشان ازوجود بحران در جامعه است.آقای رئیس جمهور و حکومت, با ایجاد بحران وسرکوب,اعلام می داردجامعه خشنی را اداره می کند.وخود نیزبا زبان خشنی در بیرون مرزها با دولتمردان و حکومت ها سخن می گوید و همه را تهدید می نماید. پشتوانه آن تهدید ها,معرفی ایران به جهانیان که ما همه زبانمان این گونه است. امَا با تولد جنبش سبز, و مقاومت مدنی مردم دربرابرخشونت عریان رژیم ازقتل,تجاوزدربازداشت گاه ها, دستگیری های خشونت باردرخیابان ها وخانه ها,اعدام درزندان ها وسربه نیست کردن ها ودفن های شبانه,درکمترازیکسال مشروعیت رژیم رادرداخل وخارج عیان کردند.امروزکشورودولتی دردنیا نیست که احمدی نژاد ودولت وحکومت اسلامی را به نقض حقوق ابتدائی مردمش نشناسد.این به همت پایداری مردم درداخل وکارپرثمرنیروهای حامی دربیرون ازمرزها میسرگردیده است.علیرغم همه این مسائل رژیم همچنان به کارخود مشغول است ودربوق وکرنا می دمد که دیگرتمام شد.با گسترش اعتراضات در اردوی کارواعتصابات کارگری, چه خود پو و مستقل ازهم وازتشکل های موجود دولتی,هراس رژیم از عمق یافتن این اعتراضات ,فقط درتهران بزرگ 2000 نقطه رامعین کرده وهم اینک درمناطق حساس نیرو مستقرکرده است.حکومت اسلامی,علیرغم شیوه هائی که دردولت های متفاوت آمدند و رفتند, بطورجدی مانع ایجاد تشکل های مستقل کارگری شد, با خصلت ضد کارگری که درنهاد این رژیم است وحامیان فکری زحمتکشان رادرعرصه فعالیت های سیاسی با شدیدترین وجهی سرکوب کرد, کارگران وزحمتکشان,صدای پایشان امروزدرمیهن شنیده می شود.واین رژیم رابسیارنگران نموده است .اعتراض های پراکنده درسطح کشور,اعتصاب هائی با انگیزه صنفی درواحد های تولیدی,پیگیری خواسته ها وحقوق نادیده گرفته شده زحمتکشان وبازنشستگان ,هر یک حلقه ای ازبهم پیوستن نیروهائی هستند که امروزرژیم را به چالش کشیده اند.هشت میلیون کارگروبیش ازیک میلیون نفر بازنشسته , نیروی عظیمی هستندکه,با بحران پدید دارگشته از عملکرد رژیم در عرصه ملی و بین المللی,از اعماق جامعه به سطح فرا خوانده شده اند.
سرکوب و شیوه پلیسی و امنیتی دیگر پاسخ گو نیست.رژیم ناتوان از عبور از این بحران, هر روز با دست زدن به ترفند هائی, از بیت ولی فقیه, نظامیان سپاه و دولت نامشروع, چهرۀ درمانده شان را آشکارمی کنند. با اتخاذ مواضعی که از عقل سلیم عاری است, علیه هم و دوستانشان و همه کسانی که می توانند به نوعی حامی شان باشند, اوج بیراهه بودن مسیری را نشان می دهد که در سراشیب آن غلطیده اند. با دفاع از حقوق کارگران و زحمتکشان, و افشای اقدامات ضد مردمی رژیم, به احیاء تشکل های زحمتکشان یاری رسانیم. 30 سال حکومت اسلامی با نام مستعضفین وسرکوب ابتدائی ترین خواسته های مردمی که خود پایه های این رژیم رابرشانه های زخمی شان استوارکردند, امروز در میدان شان به جستجوی نان آمده اند.از حقوق کارگران و زحمتکشان دفاع کنیم

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد