حکومت اسلامی در سیاهه سی ساله اش پنج کشتار بزرگ, وارتکاب به قتل ۸ شاعر و نویسنده عضو کانون نویسندگان ایران را ثبت کرده است. حسین اقدامی ( صدرایی) یکی از این عزیزان است , که در کشتار سال ۶۷ " قد افراخته از آزمون سرخ " گذشت.
حکومت اسلامی ایران در سومین کشتار بزرگ خود , درمرداد و شهریور ماه سال 1367 حدود 5 هزار تن از زندانیان سیاسی و عقیدتی را قتل عام کرد. این کشتار با فتوی آیت الله خمینی و همکاری نزدیک بسیاری از روحانیون حکومتی پس از محاکماتی 2 تا 3 دقیقه ای به اجرا در آمد.در میان این قربانیان تنی چند از خانواده اهل قلم نیز بر دار شدند.
حکومت اسلامی دراین 5 کشتار بزرگی که در سی سال عمرش مرتکب شده است - یعنی کشتار سال 58-57 , کشتار سال 62-60 ,کشتار بزرگ تابستان سال 67 , قتل های زنجیره ای ,و کشتارهای خارج از کشور- 8 شاعر و نویسنده عضو کانون نویسندگان ایران و دهها شاعر , نویسنده و پژوهشگر را به قتل رسانده است .
حسین اقدامی( صدرایی) شاعر , نویسنده , پژوهشگر, عضو کانون نویسندگان ایران و از کوشندگان سیاسی جامعه , از قربانیان کشتار بزرگ سال 67 است ,که وفادار به سروده ی خویش :
........
برتافته و عاشق
با تیری در قلب
تیری در گلو
و پرنده ای کوچک در دهان
که با هزار لهجه
برای پیروزی مردم
نغمه می خواند .
..........
قد افراخته از آزمون سرخ گذشت.
او که داس مرگ فقها در جوانی پرپرش کرد, به یاری استعداد,توانایی و پشتکار شگرفش کارهایی ماندگار از خود بر جای گذاشت, آثاری که با فروتنی ای نمونه وار با نام مستعار و گاه به عنوان ترجمه منتشر کرد:
خدا را هجی کن , از نیمه راه یک صحنه, کنسرو فلسفه, قبل از شروع , رویای یک قو, شطرنج یکطرفه, طرح یک نقد , ( مروری بر زندگی سید جمال الدین اسد آبادی ), حد دوام , شدت بر خورد, دو مقاله از شیلی, شعرهای ممنوعه امریکای لاتین ..... و ترجمه هایی چون : سفر شرق ( هرمان هسه) , تاریخ مختصر سه انترناسیونال , بحران وحدت در حزب ما و........برخی از آثار او هستند.
" فرهنگ گیلکی" , مجموعه " شعرهای در خلوت" و ترجمه چند اثر فلسفی نیز از کار های منتشر نشده اش هستند که به هنگام دستگیری اش به تاراج رفتند . حسین از پاهای اصلی جنگ هنری و سیاسی " بیداران" نیز بود. او درچاپ و نشر کتاب نیز خدمات شایسته ای کرد, که برای نمونه به مدیریت او در انتشارات "درفک"- روبروی دانشگاه تهران- , می توان اشاره کرد.
"نشر معلم " در آلمان در سال 1369 آخرین سروده های زندان او را در مجموعه " فریاد های بند" منتشر کرد , سروده هایی جاندارو ماندگار که از سویی آیینه تمام نمای عشق و آزادگی و شجاعت , و از سوی دیگر تصاویر درد آفرین شقاوت و بیرحمی و سبعیت اند. اوست که در دی ماه سال 1365 در زندان اوین نغمه سر داده است :
.........
شبیخون باد ها
در خیمه علف
و حسرت زردگون برگ ها
بر شاخه شکسته
شولای پاره پاره پروانگان
بر خارهای پرچین
و نعش تازه اطلسی ها
بر دست های باغ
پاییز تلخ را
گویی امسال
سودای دیگریست,
با رقص تند داسهایش
در موج موج خون شقایق
وچنبر آرام افعیانش
در باغ شوکران
..........
و حسین چهل سالگی اش را در شکنجه گاه اینگونه جشن گرفت:
دیریست مانده ام
تن سوخته، در آفتاب نگاه تو
با حسرتی به چله نشسته
و خاکستر آرزوها در باد
آن جا که رودخانه بی بازگشت عمر
بر بستر پیچ پیچش
از چهل گذار درد گذشته است
تا به دریای تیره خاموش نزدیکتر شود.
بر دشت گرم رویاها
توفان هنوز می غرد
آنسوی غرش طوفان
حکایتی دگر است
اما بر این کرانه که من ایستاده ام
نیست جز موج خیز یاد تو
و خیزاب خاطرات
و زورق بی لنگر خیال
که بهر سو می راند.
سودا زده ایستاده ام
در زیر آسمان حضور تو
بر آستان واپسین آه:
که کاش، پرنده ی بوسه ای را به پرواز آری
زان پیشتر که روخانه بی بازگشت
از مصب مه آلودش، برگذرد
........
حسین پس از تحمل چهار سال شکنجه و زندان , در سن 42 سالگی بردار شد, آهوی جوانی که پیش تر در سوگ آهوان دیگر گریسته بود:
........
دیدی چه سان نیامده رفت
آن آهوی جوان کویر دور
کز بوی نافه اش
آغوش عشق معطر بود؟
........
برخی از زندانیان بازمانده از آن تابستان خونین," سوگند" و صدای این آتشفشان شور و عشق را در گوش دارند , پیش تر که بر دار بشکفد:
به جرم آن که به دل عشق مردمان دارم
شگفت نیست بخواهندم ار به زاری کشت
هزار بار کشندم اگر, نخواهم کرد
به آرمان فروزان پاک مردم , پشت.
………………….
و این وصیت نامه ی اوست , واپسین گلواژه های جسارت ودلاوری شاعر و نویسنده ای کم تا .
برهنه پای بر تیغ
برهنه تن در آتش
قد افراخته از آزمون سرخ می گذرم
و سرنوشت
نه پیشاپیش من
که چون سگی رانده
به دنبالم می دود.
سبکبال می گذرم
سراپا همه خونشعله
بر آتش و تیغ
با قلبی آکنده از امید بهاران
و کول پشته ای
سرشار از فریاد و رنج
رنج، رنج
رنج های تلخ مردم سرزمینم
که فرداهای آبستن را می زایاند،
و فریاد، فریاد
فریادهای سرخ رفیقانم
که فلق را خونرنگ می کند.
می گذرم
بر تافته و عاشق
با تیری در قلب
تیری در گلو
و پرنده کوچکی در دهان
که با هزاران لهجه
برای پیروزی مردم
نغمه می خواند.