logo





میانه

شنبه ۶ شهريور ۱۳۸۹ - ۲۸ اوت ۲۰۱۰

بیژن باران

bijan-baran.jpg
aalborzray@yahoo.com
میانه موضعی بینابینی در طیف سیاسی راست-چپ دارد – اغلب خواستار مدرنیزاسیون برای راحتی بدنش است. بندرت هم مدرنیته را برای راحتی وجدان میخواهد. نمونه: کویت یا بحرین- توجه شود عمر این 2 کشور چند دهه بیشتر نیست. همانجور که وسایل مدرن از غرب می آید فرهنگ مدرن هم از غرب به شرق/ خاورمیانه میاید. میانه در جهان 3م نخست به سخنرانیهای جمال عبدالناصر، نظرات گاندی، آثار غربی روسو و کامو؛ اکنون به اعمال لوتر کینگ و مندلا گرایش دارد.
در سده 20م گاندی و مندلا نمونه های عالی خط میانه هستند که تعادلی بین آزادی از استعمار یا آپارتاید با چاشنی عدالت اجتماعی بطئی را زیر لوای قانون مطرح کردند. این نوع رهبری ادواری بوده؛ لذا نسل جوان که در شرایط آزاد جامعه جدید رشد کرده به گزینه قدرت سیاسی خود رای میدهد. نمونه دیگر مارتین لوتر کینگ، مصلح مذهبی سیاهان، زنان، اقلیتها در دهه 60 آمریکاست.
میانه در رهبری نهایتا به راست میپیوندد. میانه در مسند قدرت قتلهای انبوه نکرده؛ زیرا در پروسه دگردیسی به راست، در آغاز مخالفان و رفقای خود را تارومار میکند؛ سپس در موضع راست هم، قتلهایش بحساب راست گذاشته می شوند. برای نمونه صدام در عراق با کشتار کردها، چپها، شیعیان بصره، ایرانیان و کویتها.
ایده الوژی میانه متعلق به طبقات خرده پا در جامعه با مالکیت فردی بر اقلام منقول و غیرمنقول است. شاید بتوان آنرا در 2 محور عدم خشونت گاندی و خشونت بعثی تجرید کرد. اولی در هند، آمریکا، آفریقای جنوبی منجر به دستآوردهایی برای بشریت و تقلیل تدریجی فقر و عقب ماندگی شد. دومی با کودتاهای خونین در سوریه، عراق، الجزایر به بن بست رسید.
در سده 21 برزیل، روسیه، هند، چین رهبران بلوک جدید اقتصاد جهانی BRIC را تشکیل میدهند که بزودی قطب جدیدی در برابر آمریکا و اروپا خواهند شد. در آمد سالانه اکنون پس از آمریکا 2م است؛ چای ژاپن را گرفت. پیشرفتهای اقتصادی و صنعتی در شوروی و چین نیازی به شکنجه، زندان، اعدام مخالفان نداشت. چنانکه در هند و برزیل چند دهه پس از انقلاب روسیه این قلع و قمع شوم اتفاق نیافتاد. البته فقر مزمن و جنایات اقتصادی سده 20م در کشورهای اخیر بیداد می کردند.
اکنون روسیه با 70 سال سرمایه داری دولتی و اختناق و هند با سرمایه داری خصوصی و فقر مزمن، از نظر اقتصادی و صنعتی همگن اند. دهه 30 تا 50 هم سبعیت ساواک در شکنجه و اعدام جوانان لزومی نداشت زیرا نتیجه نه پیشرفت صنعتی بلکه پسرفت سیاسی به قرون وسطا شد. آنهمه تبلیغات رستاخیزی دهه 50 که ما به سوئد رسیده؛ از ژاپن جلو میزنیم؛ 5مین نیروی جهان شده ایم؛ نتیجه اش حاکمیت بنیادگرایی مستدام بعدی شد. این نتیجه با پایان استبداد رضاخان در شهریور 20 و شکوفانی جنبش سکولار صنعت نفت در تقابل است.
خط میانه در جهان تبلورات گوناگون دارد. در غرب با انتخابات و در خاور میانه با کودتا بقدرت می رسد؛ با خفقان تداوم می یابد. در سده 20 ایده الوژی میانه در 2 محور، عدم قهر گاندی در هند، لوتر کینگ در آمریکا، مندلا در آفریقای جنوبی؛ قهر خونین در عراق و سوریه بعثی تبیین شد.
میانه در قدرت در تاریخ مدرن 2 بخش غیرخشن و قهرآمیز می شود: نمونه بخش اول گاندی با اتکائ مردمی، ورای فرد و رهبری می باشد. اسد پدر در سوریه، صدام معدوم، قذافی قدرت فردی یا موروثی در خانواده خود را با خشونت در گفتار و کردار در جامعه می آمیزند.
انگیزه های میانه در جناح غیرخشن: اجرای قانون، تعدیل فقر، بهبود و رفاه زندگی مردم، نفع شخصی محدود، اجرای عقاید فردی، رقابت. در جناح دیگر خشونت، اقتدارگرایی، ریاست مادام العمری، راستگرایی افراطی، ملی گرایی حاد. این را درجناحهای میانه در اسراییل، هند، هلند هم می توان دید.
میانه غیرخشن. شاید بتوان بسیاری از جنبشهای ناکام سده 20م را هم از نوع میانه غیر خشن انگاشت. لذا می توان جنبشهای برهبری دکتر مصدق، سوکارنو، نکرومه را نیز در طیف میانه غیرخشن قرار داد. در زیر 3 نمونه از رهبری میانه موفق می آیند.
گاندی 1869 - 1948 نخست در آفریقای جنوبی از 1893 تا 1914 سپس در شبه قاره هند با روش عدم تمکین Ahisma بضد استعمار مبارزه کرد. از تاکتیکهای او مارش نمک و نافرمانی مدنی را می توان نام برد. اصول ایمانی او حقیقت، طرق غیرخشن، گیاهخواری، سادگی، تبعیت قانون بودند. او باخرده گیری به تورات گفت: تقاص "چشم در برابر چشم" جهان را کور می کند. در زبانهای هندواروپایی پیشوند ا معنی واژه را منفی می کند. این قاعده را در فارسی امرداد منفی مرداد
هم می توان دید.
لوتر کینگ 1929 - 1968 مذهبی کنشگر اجتماعی در جنبش حقوق مدنی دهه 60 آمریکا بود. در مارش عظیم طرفدارانش در 1963 به واشنگتن جمله معروف "رویایی در سر دارم.." را تکرار کرد. سبک کار سیاسی او نافرمانی مدنی، تبلیغ نظرات مذهبی حقوق بشری در رسانه ها برای پایان دادن به تبعیضات نژادی، جنسی و جنگ هندوچین بود.
او سنت غیرخشونت Quaker های سده 18 آمریکا را برای آزادی بردگان سیاه، با فرستادن مخفیانه آنها از جنوب به شمال، تداوم بخشید. او دکتر فلسفه از دانشگاه بوستون بود؛ صاحب جایزه صلح نوبل بود؛ مانند گاندی ترور شد. اکنون زادروزش تعطیل همگانی است.
مندلا متولد 1918 در مبارزه بضد آپارتاید آفریقای جنوبی، بیشتر جوانی خود را در زندان بود. او فعال حزب کنگره ملی آفریقا ANC بوده؛ در 1990 از زندان آزاد شد. پس از بقدرت رسیدن، او محدودیت دوره ریاست و نتیجه انتخابات را پذیرفت. بیش از 250 جایزه جهانی شامل نوبل صلح برای انسانیت خود گرفته است. او همیشه منقد سیاست خارجی انگلیس و آمریکاست. کردارش در تقابل با موگابه، رهبر استقلال زیمبابوئه که از 1980 تاکنون در حاکمیتی خشن است، ضبط در تاریخ است.
چند نگینه از گفتار مندلا: در کشور ما اول زندان باید رفت بعد رییس جمهور شد. اگر صلح با دشمنت می خواهی، باید با او کار کنی؛ آنگاه او همکارت می شود. هیچ چیز مانند برگشت به مکانی ثابت نیست تا دریابی که تو چقدر تغییر کرده ای. وقتی آب بجوش آمده ابلهانه است که تنور را خاموش کنی {باید آب داغ را بمصرف رساند.} اسن استعاره شاید برای مرحله غیرقابل برگشت انقلابی است که دیگر برای چاره کار دیر شده است.
*
میانه قهرآمیز. بعث بمعنی تجدد، احیاء، یک حزب سکولار ملی گراست. این ایده الوژی در 1940 توسط افلق و بیطار، 2 دانشجوی سوریه ای در دانشگاه سوربون پاریس، تحت تاثیر ژاکوبینهای انقلاب کبیر فرانسه تدوین شد. شعار آنها "وحدة، حریه، اشتراکیه" بمعنی وحدت اعراب، آزادی از استعمار، دولتی کردن معادن و صنایع یا نوعی سوسیالیسم بود. توجه شود که در این کشور اقلیتها و اقوام دیگر هم وجود دارند که تحت ستم این شعار نژادپرستانه قرار گرفتند؛ آزادی هم از یوغ استعمار است – نه آزادی بیان و اجتماعات.
ژاکوبینها با خواست جمهوری رادیکال و دمکراسی منشاء در جناح روحانیون کلیسای سن ژاک پاریس داشتند. آنها زن و غیر فرانسوی را مساوی با خود نمی دانستند. در قدرت 1792-1793 برای قلع و قمع مخالفان حکومت ترور را بکار بردند.
بعث در سوریه از 1954 تا 1963 با انتخابات به مجلس وارد شد. خرده بورژوازی بعثی در کودتای 1963 باز بقدرت رسید. در عراق کودتای عارف در 1963 با کودتای البکر 1968 منجر به ورود صدام به قدرت شد. از این پس بعث از روی حزب نازی سکولار شکل گرفت. در 2003 صدام شکست خورد؛ در 2009 اعدام شد. بعث در لبنان، یمن، بحرین فعالیت محدود دارد.
از گزینه های 10 گانه برای قبضه قدرت در اوضاع کنونی چندتا بیشتر مورد عنایت میانه نیست: وراثت، کودتا، انتخابات، خیزش همگانی. حکومت مادام العمری و سپس موروثی در میانه هم مد شده. برای نمونه: صدام در عراق، خاندان اسد در سوریه، قذافی در لیبی.
بدیل مورد علاقه میانه برای قبضه قدرت سیاسی کودتا است؛ که در بازه چند ساله سرانجام خود به راست خودکامه می رسد. برای نمونه: سوریه 1949، 1966، 1970؛ عبدلکریم قاسم در عراق با سرنگونی سلطنت 1956، کودتای ناصر در مصر 1952و ملی کردن کانال سوئز با الهام از دکتر مصدق، قذافی در لیبی 1969. گاهی کودتا در چند کودتای زنجیره ای تکرار میشود: برای نمونه: سوریه، عراق، مصر.
کودتاهای پیدرپی در پاکستان، ترکیه، عراق، سوریه در نیمه سده 20م همه براست گراییدند. گاهی در ترکیه و پاکستان وقتی که راست درمانده می شود؛ میانه معمولا نظامی با کودتا قدرت را قبضه می کند؛ در راستای سیاست راست حکومت می کند. تا راست نفس تازه کند؛ از طریق انتخابات یا اعتراضات عمومی زمام امور را قانونی بدست بگیرد.
انتخابات. در سده 21م امکان دوام این گزینه برای میانه در جهان سوم بیشتر شده. راست جهانی این نوع انتخابات را زیر نظر داشته؛ ولی تحمل می کند. برای نمونه: جنجال راست در باره کودتای راست در هندوراس پس از انتخابات 2009 و شاید رهبر منتخب عراق، ایاد علوی.
خیزش همگانی. این شکل اعتراض عمومی به ادامه حکومت از عهد باستان در شرق و غرب وجود داشت. برای نمونه: قیام مزدک در فلات ایران و اسپارتاکوس در رم. در سده 20 هم، تا پیش از فروپاشی اردوگاه، قیام مردم به خون کشیده میشد. در اروپا تظاهرات وسیع مه 1968 در پاریس، مارشهای گسترده در آمریکا در 1963 ببعد. در خاور میانه راست خیزش همگانی را بخون می کشد. برای نمونه: قیام 30 تیر، 15 خرداد 42 و 22 خرداد 89 در ایران.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد