فقدان صدای مستقل و قدرتمند سکولار طبيعتا به نگرانی در مورد آينده جنبش دامن می زند. در شرايطی که صدای قدرتمند و با نفوذ سکولار وجود ندارد اين نگرانی باقی می ماند که در صورت پيروزی مبارزه کنونی، باز هم به قولهای داده شده عمل نشود و آنها در عمل به فراموشی سپرده شوند. بهترين تضمين موفقيت جنبش و حفظ دستاوردهای مبارزه کنونی، وجود صدای مستقل و قدرتمندی است که جدا از اراده رهبری کنونی در خدمت آزادی حرکت کند. | |
مدتی است که جامعه ما در شرايط بحرانی اجتماعی گرفتار آمده است. بيش ازيک سال است که بحران اجتماعی ايران به بحرانی سياسی بدل شده است. ايران آبستن حوادثی است که چشم انداز روشنی از آن در اختيار نيست. در اين شرايط می بايد راهکارهای روشنی داشته باشيم. پيچيدگی اوضاع ايران احتمال خطا رفتن را زياد می کند. با تمام اينها بايد راهکاری داشته باشيم. در اين نوشته طرحی برای بحث تقديم می کنم. اميدم اينست که اين طرح به بحثهائی بيانجامند ودر نتيجه بتوانيم بسوی راه حلی مثبت قدم برداريم.
اول – مضمون مبارزه مردمی ای که در يک سال گذشته جريان داشته آزادی خواهی است. البته اين مضمون به وسيله افراد مختلف به اشکال گوناگون تعبير می شود و بدين عبارت دارای ابهاماتی است ولی حتی در اشکال تکامل يافته تر آن، اين مضمون جوابگوی تمامی آمال و آرزوهای ملی مردم نيست. آزادی به همراه عدالت اجتماعی، دو پايه اصلی، ستونهای متحدی هستند که آمال و آرزوهای تاريخی ايرانيان را نمايندگی می کنند.
نکته اول در اينست که مبارزه کنونی مبارزه ای توده گير شده است. امواج وسيعی از مردم ما بدان معتقدند و برايش مايه گذاشته اند. نکته دوم در اينست که اگر اين آزاديها – حتی در همين اشکال مبهم و ناکامل – بدست آورده شوند، قدم مهم و اساسی ای برای دستيابی به اشکال متکاملتر آزادی و ديگر آمال و آروزهای مردمی برداشته شده است. منطقا می بايد از هر اقدام و سياست آزادی خواهانه – حتی در همين شکل نا روشن – پشتيبانی کنيم.
دوم – آقايان موسوی، کروبی، خاتمی و خانم زهرا رهنورد در عمل ( نه در هيچ ادعای شخصی هيچ کدام از آنان) مسئوليت هدايت اين جنبش را تا کنون به عهده داشته اند. در اين راه فشارها و خطرات مهمی را پذيرا بوده اند و عليرغم نگرانی ها و ضعفهائی که اينجا و آنجا قابل توجه هستند، توانسته اند به وظيفه خود عمل کنند. به همين دليل پشتيبانی از آنان، تا زمانی که، و تا حدی که، به اين مبارزه خدمت می کنند و نقش چشمگيری در مقاومت و هدايت مبارزه دارند، بايد در دستور کار همه آزادی خواهان سکولار باشد.
سوم - آقايان موسوی، کروبی، خاتمی و خانم زهرا رهنورد همگی دولت ايده ئولوژيک را قبول دارند. آنها می گويند " ميزان رای مردم است" و با اشاره به اين اصل درست معتقدند تمام آمال دموکراتيک مردم در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی قابل دسترسی هستند. آنها تعبيری دموکراتيک از اين قانون اساسی ارائه می دهند که بسياری از نگرانی ها را – ولی نه همه نگرانی ها را- جواب می دهند.اين تفکر در جامعه ما هواداران فراوانی دارد.
رسيدن به جامعه ايده آلی که در نگرش فوق نهفته است قدم مهمی در راه ترقی و تعالی ايران است. با تمام اينها محدوديتهای آن نوع تفکری که به دولت ايده ئولوژيک باور دارد درهمين يک ساله گذشته هم در اينجا و آنجا بروزکرده است.
اولا مشکل است که حتی با بهترين تعبير از دولت ايده ئولوژيک بتوانيم به معيارهای عالی آزادی و احقاق حقوق بشر دست يابيم.
ثانيا در دوران مبارزه کنونی هم می توان انتظار داشت محدوديتهای فوق خود را نشان دهند.اين تفکر نتوانسته است حساسيت لازم را نسبت به مسائل اقليتهای ملی در ايران نشان دهد.اين تفکر در زمينه اقليتهای مذهبی گرفتاريهای جدی ای دارد و نمی تواند با تعصبات موجود برخورد کافی و مناسبی داشته باشد. بالنهايه همين تفکر در زمينه تبعيضات به زنان (مثلا سنگسار) دچار بندهای عقيدتی می شود و قادر نيست قاطعانه عمل کند.
چهارم – سکولارهای دموکرات نيروی بزرگ و موثر ديگری هستند که از همان ابتدا در جنبش کنونی مردم فعال بوده اند. آنها برای اهداف آزادی خواهانه مردم با دل و جان مايه گذاشته اند. متاسفانه سکولارهای دموکرات در جنبش کنونی صدای مستقل و پرقدرتی ندارند. سکولارهای دموکرات پراکنده هستند.
فقدان صدای مستقل و قدرتمند سکولار طبيعتا به نگرانی در مورد آينده جنبش دامن می زند. در شرايطی که صدای قدرتمند و با نفوذ سکولار وجود ندارد اين نگرانی باقی می ماند که در صورت پيروزی مبارزه کنونی، باز هم به قولهای داده شده عمل نشود و آنها در عمل به فراموشی سپرده شوند. بهترين تضمين موفقيت جنبش و حفظ دستاوردهای مبارزه کنونی، وجود صدای مستقل و قدرتمندی است که جدا از اراده رهبری کنونی در خدمت آزادی حرکت کند.
نبود صدای مستقل سکولارها به دو مشکل مهم در راه ايفای وظائف کنونی جنبش هم بروز می يابند. اولا صدای پراکنده "کم صداست" . می گويند يک دست صدا ندارد. بهترين طرحها و نظرات سکولارها بالنهايه در محافل کوچک (يا نسبتا کوچک) باقی می مانند ، به گوش جمع وسيعی نمی رسند. بدنه فعالو پراکنده سکولار فرصت دست يابی به اين نظرات را پيدا نمی کند. ثانيا پراکندگی سکولارها به ما فرصت نمی دهد روی عمده ترين مسائل تمرکز کنيم. هر کدام يک ساز می زنيم. احتمالا اکثر اين نواها حاوی پيام درستی هستند – بايد به صدا در آيند و بايد شنيده شوند – ولی لزوما همه اين نواها مسئله عاجل، فوری و فوتی نيستند. سکولارهای پراکنده نمی توانند – نتوانسته اند – تمام توان جمعی خود را روی عمده ترين مسائل تمرکز دهند. می بايد عمده ترين و عاجل ترين روندها را تشخيص دهيم و توان خود را در آن موارد تمرکز دهيم.
پنجم – چگونه می توان به صدای مستقل و قدرتمندی دست پيدا کرد؟ اين هدف مسلما از راه تخريب چهره های سرشناس جنبش مردمی بدست نخواهد آمد. اقدامات و اظهاراتی که ديگر نيروهای جنبش را تضعيف کنند، دست آخر به نفع نيروهای سرکوبگر تمام می شوند. ما بايد از همه نيروهائی که در راه کسب آزادی مبارزه می کنند دفاع کنيم وکاری کنيم که اردوگاه وسيع آزادی خواهی از هر فرصت و هر امکانی برای قدرت يابی استفاده کند.
صدای مستقل سکولارها در پروسه ای کسب می شود که آنها به وظيفه تاريخی خود عمل کنند. در پروسه ای که برتری تفکر سکولار را برای همه مردم ، در عمل، در تجربه زندگی و مبارزه، آشکار می کند.
بايد بتوانيم نقاط ضعف چشم انداز دولت ايده ئولوژيک را برطرف کنيم. بايد مشکلات حاصله از آن چشم انداز را برطرف کنيم. اين کار بايد به نحوی باشد که به تقويت جنبش مردمی بيانجامد.بکوشيم مشکلات را "برطرف " کنيم، نه اينکه بکوشيم ضعفها ونواقص سياستهای کنونی را "برملا" کنيم. بين سياستی که می خواهد ضعفها را را برطرف کند و سياستی که می خواهد آنها را بر ملا کند خط تمايز فاحشی وجود دارد.
بايد نشان دهيم که آزادی مردم ايران بدون آزادی و برابری مليتهای مختلف، بدون آزادی کامل "عقيده" و برابری معتقدين به اديان و مذاهب گوناگون، بدون مبارزه با اجحافات و خرافات عليه زنان، و بدون مبارزه برای کسب کامل حقوق بشر، به دست آمدنی نيست.
صدای مستقل سکولارها ی دموکرات در پروسه مبارزه ای برای اين آزاديها، در خدمت تکامل مبارزه مردمی امروزی، شکل می گيرد. در اين روند، شبکه های خود جوش و محافل پراکنده مبارز انسجام درونی می يابند و با يک ديگر رابطه پيدا می کنند.
ششم – به نظر می رسد که در شرايط پليسی حاکم بر ايران برگذاری تظاهرات وسيع خيابانی هزينه اجتماعی سنگينی در بر خواهد داشت. شايد تظاهرات موضعی و محلی کوچکتر ممکن و ميسر باشند. ولی اين نکته می بايد به وسيله شبکه های محلی فعال ارزيابی شوند.
شايد مبارزات دانشجوئی به صورت تظاهرات در صحن دانشگاهها ممکن باشند. در هر صورت هرگونه اقدامی بايد با توجه به شرايط سياسی و اهميت موضوع روز ، در کنار ارزيابی از هزينه اجتماعی، توسط فعالين موجود بررسی شود. مبارزات بی امان زنان بايد تقويت شوند. مبارزه برای حقوق بشر بايد – عليرغم فشار دستگاههای سرکوب باز هم رشد بيابند. تقويت نهادهای مدنی يکی از ساده ترين – و شايد کم هزينه ترين – اشکال کمک به رشد جامعه مدنی است.
هرکدام از اين اقدامات ، به نوبه خود، سازماندهی شبکه های مبارز را تقويت می کنند. بايد سعی کنيم راههای جديد و بدعتهای بيشتری در راه استفاده از امکانات تکنولوژيک قرن بيست و يکم بيابيم.
بحران اجتماعی/سياسی ايران کشور ما رادر شرايطی انفجاری و غير قابل پيش بينی قرار داده است. نمی دانيم موضوع بعدی، موج بعدی ای که می آيد از چه جنسی است و در چه شکل اتفاق می افتد. می بايد بتوانيم برای تحولات بعدی آمادگی خود را بيشتر کنيم. کارهای فراوانی هستند که بايد انجام بگيرند. امروز نمی توانيم در تظاهرات خيابانی شرکت کنيم ولی می توانيم زمينه هائی را که در تمام اين سالها به حاکميت فشار آورده اند تقويت کنيم. مهم نيست که اقدامات ما – به تنهائی – دايره اثر کوچکی دارند و شايد زياد به چشم نيايند. مهم اينست که می دانيم همين مبارزات کوچک (و به ظاهر کم اثر) اهرمهای فشار بر دستگاه سرکوبگر را کارآتر می کنند.
بحران اجتماعی کنونی ايران از تجمع همين مبارزات پراکنده فراهم آمدند. بحران سياسی غيرقابل انکار کنونی، از همين مبارزات کوچک سرچشمه گرفتند. اين فشارها بايد ادامه يابند. بايد پيچها را سفت تر کنيم. فکر می کنم همه آنهائی که ستاره ای در دل دارند می توانند "گل، گل، گل" آفتاب را بکارند. يقين دارم هر کاشتنی به شاخه گلی می انجامد. شايد هر شاخه اش را نبينيم ولی جمع اين کاشته ها، حتما گلزاری با شکوه و مسلما فراموش نشدنی خواهد بود.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد