logo





موزه تاریخ مهاجرت در پاریس

دوشنبه ۲۰ آبان ۱۳۸۷ - ۱۰ نوامبر ۲۰۰۸

مهستی شاهرخی

immigration-19.jpg
موزه تاریخ مهاجرت یک سالی است که آغاز به کار کرده است و در پورت دوره (دروازه طلائی) پاریس واقع شده است، تا قبل از این کاخ پورت دوره، موزه هنرهای آفریقایی و اوقیانوسی بود. بنای آن در سال 1931 ساخته شده است و از دو طبقه و یک زیرزمین بزرگ تشکیل شده است. در دو طبقه موزه، معمولاً یک طبقه اش به آثار هنری دایمی موزه اختصاص دارد و یک طبقه اش به نمایشگاه های موقت. به دستور آندره مالرو این بنا به موزه هنرهای کشورهای مورد استعمار فرانسه و کشورهای آفریقایی و هنرهای اقیانوسی اختصاص یافت و مجموعه زیبایی از ازماسکهای آفریقایی در آنجا بود که اکنون آن مجموعه به "موزه که دوبرانلی" منتقل شده است.

موزه تاریخ مهاجرت به مهاجرت های دویست سال اخیر می پردازد و مهاجرت را از زوایای گوناگون مورد بررسی قرار می دهد.فرانسه تاکنون سه موج عظیم مهاجرت به سوی خود را داشته است. موج اول در قرن نوزدهم است و موج دوم در اوایل قرن بیستم و موج سوم در نیمه قرن بیستم. همه کسانی که در جستجوی کار به سوی فرانسه آمدند. مهاجران دوره ی جنگهای مختلف. از جنگ های جهانی گرفته تا جنگ ویتنام و یا فرار یهودیان در دوره ی نازی ها از لهستان و دیگر کشورها به سوی فرانسه و یا مهاجرت اسپانیایی ها در دوره فاشیست ها و یا به خاطر کار به سوی فرانسه و بالاخره مهاجرت آفریقایی ها برای کار به سوی فرانسه موضوعات متعددی است که در این موزه مورد بررسی قرار گرفته است.

بر روی پرده هایی عظیم در طبقه اول، نقشه و مسیر مهاجرت در جهان را در سالهای مختلف می بینیم. مثلاً در مورد ایران، دو جریان مهاجرت به سوی ایران وجود داشته که یکی از سوی عراق بوده است و دیگری از سوی افغانستان و بعد در کنارش مهاجرت ایرانیان است به سوی اروپا. این تابلو بر اساس اطلاعات و سرشماری های بین المللی در سال 2006 تهیه شده است و بسیار گویاست.

در ویترین های متعدد، دفترچه ها و یادگارهای مختلف از کشورهای مختلف را می بینیم. دفترچه ای دو زبانه از یک ویتنامی که فرانسه مهاجرت کرده و داستان هجرت خود و خانواده اش را در دوران جنگ ویتنام گاهی به زبان مادری و گاهی به فرانسه ثبت کرده است فقط یکی از دیدنی های جالب این موزه است. انبوه چمدانهای روی هم تلمبار شده، عکس ها و یادگاری های دوران مختلف. در کنار اسناد و مدارک گوناگون مهاجرت اقوام مختلف به فرانسه، آثاری از هنرمندان معاصر در بیان چهره های مختلف و گاهی دردناک مهاجرت به معرض نمایش گذاشته شده است.
یکی دیگر از مسایل مهاجرت، ادغام و تبادل فرهنگی و همنوا شدن با فرهنگ و زبان کشور میزبان است که به شکلهای مختلف خود را نمایان می سازد. مشکل عمده ی دیگر، قانونی کردن این سیل مهاجرت ها و سکنی گرفتن در کشور بیگانه است که گاه بسیار سخت و در حاضر تقریباً ناممکن به نظر می رسد.
زیرزمین بزرگ ساختمان که خود دو یا سه طبقه دارد دو طبقه اش ماهی خانه و جایگاه آکواریوم (یا به قول آقای مسکوب: آبخانه) های بزرگ برای انواع و اقسام ماهی هاست. در ویترین از ماهی های ریز رنگی گرفته تا ماهی های شاخدار و نهنگ را می شود دید.

در همین جا، یک گیتار ماهی کوچک هست که خیلی راحت توی آبخانه می چرخد و کسی هم مثل آن بانوی شاعر و روزنامه نگار و فعال حقوق بشر و فعال امور زنان در جهت غنی سازی خرافه در اینجا چو نینداخته که این ماهی یک پری دریایی است و پری دریایی وجود دارد و به عنوان سند گفته های غیرعلمی اش به فیلمی از یک ماهی با صدای روضه خوانی بر بالای سرش لینک بدهد. به روباه دروغگو گفتند: شاهدت کو؟ گفت: دمبم! اینجا از این معجزات خرافه خبری نیست، در کنار آبخانه های مختلف اطلاعات و گاه فیلم های در مورد اقیانوس های مختلف و موجودات ساکن اقیانوس گذاشته اند تا شاهکار خلقت را به چشم ببینی.
ماهی ها را تماشا می کردم به این فکر می کردم که ماهی ها بیشترین موجودات مهاجرند که مدام بین نهر و رود و دریا و اوقیانوس در سفر اند و اگر صدایی داشتند و یا گوش ما صدایشان را می شنید می توانستند تاریخ مهاجرت شگفت انگیز خود را برایمان نقل کنند.

الان در یکی از این ویترین ها چند کروکودیل نیل آورده اند که بسیار کوچک اند و در دوران نوزادی به سر می برند و فقط سه هفته است که به دنیا آمده اند ولی از کروکودیل های بزرگ، در حال حاضر دو تایشان هنوز زنده اند و در پایین ترین طبقه زیرزمین قرار دارند. تمساح ها را دوست دارم، آنها شکل و شمایل شان بسیار واقعی است. تمساح ها خودشان هستند و هیچ تظاهر به بشردوستی نمی کنند. تمساح ها هر وقت گرسنه اند می درند و می خوردند در حالی که هموطنان عزیزم، هر وقت هم سیر سیر باشند باز هم می درند تا ترک عادت نشود. دندان های کروکودیل همیشه مرا به یاد دندانهای تیز هموطنانم می اندازد. اگر نقاش بودم و قرار بود روح بعضی از هموطنان عزیزم را بکشم همشان را عین سوسمار می کشیدم با دندانها و آرواره های عظیم برای جویدن و خرد کردن!

در بخشی از آبخانه مجموعه ای از صدف ها و گوش ماهی هاست، و دیدنش هر بار سیاحتی است. الان یک ماهی کوچک به اندازه انگشت کوچک دست اما با دهانی بزرگ و لبهایی کلفت آمده و خودش را به شیشه چسبانده و با اصراری عجیب دارد داستان مهاجرت خود را را نقل میکند. بروم ببینم چه می گوید؟
راستی اگر وقت کردید موزه تاریخ مهاجرت را ببینید.
عکس ها و یادگاری های مهاجرت را برای کسانی گذاشته ام که دورند و نمی توانند از این موزه و از نمایشگاه های متنوعش که حول و حوش مهاجرت دور می زند دیدن کنند.

نوشته با تصاویر در آدرس زیر:
http://chachmanbidar.blogspot.com/2008/11/blog-post_04.html

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد