logo





تحریم ایران و نتایج محتمل آن

پنجشنبه ۲۴ تير ۱۳۸۹ - ۱۵ ژوييه ۲۰۱۰

م. آذری

masoud-azari.jpg
تاثیرات تشدید تحریم ایران از سوی شورای امنیت و همچنین افزایش دایره آن توسط امریکا و اتحادیه اروپا چه می توانند باشند؟
اساسا تحریم یک کشور سوای دلایل و پیش زمینه های آن بویژه از سوی شورای امنیت در عرف دیپلماسی بین المللی رساترین پیام اجماع جهانی در مقابله با این و یا آن سیاست یک کشور مفروض است.
از این منظر برخلاف نظر برخی « هوشمندان » سیاست ندار جمهوری اسلامی که تحریم را ورق پاره ای انگاشته و حتی آنرا « نعمت الهی » می پندارند، کشور ما در روند تحولات ماههای اخیر در عرصه سیاست خارجی به شدت بسمت منزوی شدن هر چه وسیعتر از بعد سیاسی و اقتصادی پیش میرود.
برخی تصورشان براین است که تعمیق و گسترش این تحریم ها نه « کشور» ما بلکه «جمهوری اسلامی» را هدف قرار داده، لذا به نظر آنها بدلیل خصلت مردم ستیز و دیکتاتوری چنین نظامی می باید به استقبال چنین اهرم های فشار « سیاسی » و «اقتصادی» از سوی جامعه بین الملل شتافت و حتی خواهان افزایش آن نیز بود. برخی نیز هر چند در دل راضی به چنین تحریم هایی هستند ولی بدلایلی سکوت در این زمینه را ترجیح داده و اظهار نظری نمی کنند.
تنگتر شدن حلقه تحریم ها صرفا محدود به موارد مصوب در آخرین قطعنامه 1929 شورای امنیت، کنگره امریکا و یا اتحادیه اروپا نبوده و مدتهاست وارد فاز نامرعی خود، یعنی بستن گلوگاه درآمد نفتی ایران نیز گشته است.
امریکا و اتحادیه اروپا مدتهاست که در ارتباط با «تعریف» تحریم ایران به این نظر رسیده اند که علاوه بر بلوکه کردن شرکتهایی که در حوزه هسته ای و نظامی در ایران و خارج از کشور فعال هستند به ضعیف ترین حلقه اقتصادی ایران که همان وابستگی اش به درآمد نفتی ست حمله ور شده و جلوی فروش نفت و واردات انرژی ایران را محدود و یا متوقف سازند.
طبق آمار منتشر شده طی چهار سال اخیر تولید نفت خام ایران نیم میلیون بشکه در روز کاهش یافته و بمرز 3.7 میلیون در روز رسیده و صادرات نفت نیز طی اینمدت از دومیلیون بشکه در روز به یک میلیون و 700 هزار بشکه تنزل یافته است.
کاهش نزولی خرید نفت ایران از سوی چین بمیزان 74 درصد تنها طی دو ماه اخیر، که گفته می شود بدلیل فروش ارزان قیمت نفت عربستان به این کشور بوده از جمله موارد روند تنگتر شدن حلقه تحریم هاست.
در زمینه انگیزه و چشم انداز نهایی چنین تحریم ها یی نظریات گوناگونی مطرح است. عده ای بر این باورند که دور جدید محاصره اقتصادی و سیاسی ایران پیش زمینه ای است برای حمله احتمالی اسرائیل و یا امریکا به مراکز غنی سازی هسته ای ایران در آینده ای نه چندان دور. شکست سیاست ابوما مبنی بر مذاکره با ایران، چرخش روسیه در قبال ایران و سخنان اخیر مدودیف رئیس جمهور روسیه مبنی بر نزدیک شدن ایران به توانایی ساخت سلاح هسته ای و عدم تحویل موشکهای دفاعی اس 300 توسط روسیه ، بی ثمر بودن طرح مبادله سوخت هسته ای در ترکیه موسوم به بیانیه تهران، نوع واکنش ایران در صورت بازرسی کشتی های ایرانی و ...... از جمله مواردی هستند که احتمال فرارویی تنش سیاسی به درگیری نظامی را پیش بینی می کنند.
از سوی دیگر برخی بر این باورند که افزایش حلقه تحریم ها علاوه بر مسئولیت مستقیم سران جمهوری اسلامی در ادامه تنش هسته ای ایران با غرب، نه تنها تاثیراتی بر تغییر سیاست جمهوری اسلامی مبنی بر توقف غنی سازی نخواهد گذاشت بلکه از جنبه اقتصادی فشار مضاعف بر گرده مردم ایران بوده و ضررهای جبران ناپذیر بر منافع ملی ایران وارد خواهد آورد و به لحاظ سیاسی عاملی خواهد بود که در صورت تعمیق بحران و با ورود به فاز درگیری نظامی، گسست و فاصله طیف های مختلف درون و بیرون از نظام را به همپیوندی و همصدایی برای دفاع واحد از میهن تبدیل خواهد کرد.
در این زمینه برخی نیز بر این باورند که تلاش اوباما برای وارد کردن فشار بیشتر اقتصادی و سیاسی به ایران به دو دلیل صورت پذیرفته است. عامل اول وجود دیدگاه های متفاوت بین مشاوران و سیاستمداران امریکایی نزدیک به اوباما از جمله کلینتون وزیر امور خارجه امریکا در زمینه چگونگی برخورد با مسایل ایران از یک سو و حل مناقشه فلسطین و اسرائیل از سوی دیگر است که با موضوع مناقشه هسته ای و جایگاه ژئوپلوتیکی ایران در منطقه خاورمیانه ارتباط نزدیک دارند. بعبارتی از یکسو اوباما با افزایش فشار بر ایران در سمت کنترل و مهار اسرائیل هم از زاویه فشار به این کشور برای کاهش تنش با فلسطین قدم بر می دارد و هم بدلیل جلوگیری از اقدامات احتمالی و یک سویه اسرائیل مبنی بر بمباران مراکز هسته ای ایران، اتاق فرمان را در اختیار خود می گیرد.
فرای نقطه نظرات متفاوت که در اینجا تنها به گوشه ای از آن اشاره شد نگارنده این سطور بر این باور است که با عنایت به مجموعه فرآیند معضل هسته ای ایران با غرب و با توجه به ذات ایدئولوژیکی مبتنی بر توهم دشمن تراشی جمهوری اسلامی، این رژیم به خواست مجامع بین المللی در زمینه قطع غنی سازی اورانیوم پاسخ مثبت نخواهد داد و بر طبل مجادله اتمی بجای تعامل و سازش خواهد کوفت.
سیاست غرب و بویژه امریکا، روسیه و چین نیز بموازات فراخوان برای ادامه مذاکرات اجرای گسترده نقشه راهی خواهد بود که بر اساس منافع کشورهایشان، دولت ایران را به دام پرداخت بسیار پرهزینه تر حل این مناقشه وادار سازند.
چند صباحی جمهوری اسلامی برای پوشاندن اثرات چنین تحریم هایی لاجرم تمهیداتی از قبیل ورود بنزین قاچاق از مرزهای کردستان عراق و پرداخت هزینه های گزاف برای دسترسی به قطعات مورد نیاز خود در بخش صنعتی به دلالهای واسطه در دیگر کشورها و جابجایی مالی و . . . خواهد پرداخت، اما همانگونه که پیش از قطعنامه مصوب اخیر شورای امنیت، بیانیه تهران خبر از آمادگی نوشیدن "جام زهر" توسط رهبر می داد در آینده نیز غرب با علم به اینکه سیاست فشار به ایران نتیجه بخش خواهد بود و بلوف های سیاسی احمدی نژاد تنها بدرد مزاح و ملات روزنامه های فکاهی خواهند بود به این سیاست بیش از پیش ادامه خواهند داد.
اما خطر واقعی علاوه بر فشار اقتصادی که در نهایت بدوش فقیرترین قشر های مردم ایران خواهد بود بستر سازی و آمادگی ذهنی افکار عمومی جهان برای حمله به ایران در صورت وقوع یک حادثه « از قبیل بازرسی کشتی های ایرانی و واکنش ایران برای بستن تنگه هرمز » و یا اطلاعات امنیتی واقعی و یا خلاف واقع « نظیر دلایلی که در شورای امنیت در مورد عراق قبل از حمله توسط امریکا مطرح شد » از سوی منابعی هست که می توانند چنین استراتژی مخفی را با پیچیده ترین اشکال به پیش رانند و در رسانه ها بعنوان حقیقتی اثبات شده در ذهن مردم جاسازی کنند.
این خطر از آنجا واقعی و قریب به وقوع در چشم انداز یکسال آینده قرار دارد که عناصر مرکزی رهبری کننده خطوط کلی سیاست خارجی ایران در دست زنگان مستی گرفتار آمده که پیاله جامش با بحران و افزایش بحران پر می شود.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد