logo





"کنگره ملّی دموکراتیک مردم ایران"

پنجشنبه ۱۷ تير ۱۳۸۹ - ۰۸ ژوييه ۲۰۱۰

دنیز ایشچی

آیا روزی خواهد رسید که ره روان راه "حنیف نژاد"ها و" سعید محسن" ها و رضایی ها، با پیروان راه "بیژن جزنی "ها ،" حمید اشرفها" و بهروز دهقانیها دور یک میز بنشینند و چاره مشترکی برای دردهای هفتاد میلیون مردم تحت زجر استبداد، شکنجه و خفقان کشور بیاندیشند؟ بر ماها چه میشود؟ سربازان گمنام بازوبند بسته ای که روزهای 21 و 22 بهمن سال 57 در کنار همدیگر یکی یکی سنگرهای استبداد را فتح میکردند، چرا دیگر با هم و در اتحّاد با همدیگر اقدام به برچیدن نهادهای استبداد کرده و پایه ریزی بنیادهای نهادهای جامعه آزاد، دموکراتیک و مدرن را پی ریزی نمیکنند؟ این چه سّم نفاق افکنانه ایست که در خون و رگهای ما جاریست که حاضر نیستیم از افترا، تهمت به همدیگر دست برداشته مثل انسانهای "سیویل" در کنار همدیگر بنشینیم و با همدیگر به دیالوق سیاسی بپردازیم؟

مردم یک کشوری هفتاد میلیونی زیر زجر و شکنجه سرکوب و خفقان استبداد هر روز قربانیها داده و ندای "وحدت ملّی دموکراتیک" سر میدهند، در حالیکه بعضی از ما ها با سماجت تمام به همدیگر تهمتهای آنچنانی میزنیم، بین خود و غیر خودی دیوارهای غیر قابل عبور ایجاد میکنیم و از همدیگر فاصله میگیریم. اندیشه های سکتاریستی و فرقه گرایانه را داّل بر قدرت و قوّت اراده و اقتدار و درستی خود میدانیم. به کّل چشمانمان را بر واقعّیتهای جاری در جامعه میبندیم که انگار نه انگار خارج از چهارچوبه وجودی تشکیلاتی ما در ایران اتفاقّات سیاسی رخ میدهند. آیا این دقیقا خواسته جناح استبداد و خفقان و شکنجه حاکم نیست که ما ها هیچ موقع با همدیگر به دیالوق مشترک نپرداخته و همیشه پراکنده بمانیم؟ چه زمانی فرهنگ سیاسی حاکم بر جامعه روشنفکران سیاسی جامعه ما بر اساس "احترام به هوّیت سیاسی غیر خودی" استوار خواهد شد و خواهیم توانست مثل همه انسانهای متمّدن قرن بیست و یک با قبول و احترام به هوّیت وجودی سیاسی دیگری، با همدیگر به دیالوق سیاسی بپردازیم؟

صاحبان چه افکار اندیشه ها و کدام جریانهای فکری سیاسی مانع از شکل گیری چنین ساختار فراگیر متحّدی از سازمانهای سیاسی سکولار دموکراتیک هستند؟ رهروان کدام اندیشه های سیاسی در این گذر هم به نعل و هم به میخ میزنند و از یک طرف خود به شکل گیری چنین نهادی اقدام نمیکنند، از طرف دیگر کسانی را که تشویق به سازماندهی چنین نهادی مینمایند به اتهاّمات مختلف نشانه دار میکنند؟ این دوستان ما عملاُ فرسنگها از فاز حرکت مردمی و خواسته قلبی آنها عقب مانده اند. اندیشه های مسموم نفاق افکنانه و تهمت زنانه که جوّ مناسبات سیاسی جبهه اپوزیسیون سکولار دموکراتیک را مسموم کرده اند، مثل میکروبهای بیماری مزمنی جنبش مبارزاتی در راه سکولاریسم، مدرنیته و دموکراسی را از درون به مانند خوره میخورند و مانع از ایجاد اتفاّقها و اتحّاد عملهای سیاسی دموکراتیک میشوند.

پیروان کدام افکار و اندیشه های سیاسی اجتماعی پیگیرانه دنبال شکل گیری ساختار اتحّاد دموکراتیک فراگیری هستند که تحوّل گذر دموکراتیک را رهبری نماید؟ کدامین سازمانهای سیاسی و یا صاحبان اندیشه های سیاسی با گوشت و پوست خود به ضرورت تشکیل ساختار سیاسی هماهنگ و متحّد کننده مبارزات راه سکولاریسم، دموکراسی، مدرنیته و عدالت اجتماعی رسیده اند؟ کدام ساختار سیاسی با چه پلاتفورمی بصورت پراگماتیک پتانسیل آن را دارد که جامعه را از این فاز تحوّل اجتماعی عبور داده و به فاز بالاتری که جامعه آبستن آن است برساند؟ شاخصه های فاز بالاتر اجتماعیی که هم جامعه ما آبستن آن است، هم قابلّیت ارتقاء به آن را دارد چه ها میباشند؟ آیا سپردن رهبری این مرحله گذر به دست کسان یا سازمانهایی که ظرفیّت و پتانسیل به ثمر رساندن آن را ندارند، بزرگترین اشتباهی نیست که ما میتوانیم مرتکب آن بشویم؟ چگونه میشود از این اشتباهات پرهیز کرد و در مسیر درست و با گامهای استوار و مطمئن به پیش حرکت کرد؟

فاصله زمانی کوتاه آرامش قبل از طوفان فعلی که الان ما داریم میگذرانیم، فرجه محدودی برای همگی ماها فراهم کرده است تا بر نواقص قیام یک سال پیش غالب آییم. آیا این فرصت های طلایی را به بطلان خواهیم گذراند، یا اینکه به ضرورت نیاز حیاتی وظایف تاریخی خود پاسخ درست خواهیم داد؟ همه نقطه ضعفهای اساسی یکسال پیش را هر روز باید برای خود یاد آوری بکنیم و در راستای رفع آنها گامهای جدّی برداریم. آیا در راه رفع ضعف رسانه ای تبلیغاتی جنبش سکولار دموکراسی و به خصوص جنبش سوسیال دموکراسی چه گامهای جدّی برداشته شده است؟ آیا پیشرفتها در این راه قابل اندازه گیری میباشد؟ آیا پروژه این پیشرفتها بر اساس برنامه ای زمان بندی شده، به موقع خود ثمره لازم را خواهد داد تا ماها قادر باشیم با توسّل به آن به ضرورت و نیاز تاریخی اجتماعی که در مقابل ما قرار دارد پاسخ دهیم؟

آیا تک تک سازمانهای سیاسی معتقد به اصول جهانشمول دموکراسی و حقوق بشر، تا چه اندازه با احترام به هوّیت سیاسی غیر خودی و در یک بستر سالم اخلاق سیاسی گام گذاشته اند تا به دیالوق سیاسی با همدیگر بپردازند؟ چه موقع بعضی از ماها اخلاق سیاسی نفرت، دشمن تراشی، مارک چسباندن، سکتاریسم را کلاُ کنار گذاشته و این رفتارهای ناشایست سیاسی را کنار خواهیم گذاشت؟ چه موقع فرهنگ سیاسی حاکم بر سازمانهای سیاسی سکولار و دموکراتیک و خصوصاُ بخشهایی از جنبش تحوّلگرا و رادیکال که بیشترین ضربه های جانگداز را از استبداد حاکم خورده اند، عوض برخوردهای عاطفی، احساساتی و کینه توزانه نسبت به دیگر رهروان راه آزادی، دموکراسی، مدرنیته و عدالت اجتماعی غیر خودی، به مناسبات توام با احترام به سازمانهای دیگر ، برقرای و مستحکم کردن مناسبات و دیالوق سیاسی به صورت رفتار سیاسی روزمره خود تبدیل خواهد شد.

شاید بزرگترین ضرورت تاریخی که در مقابل سازمانها و شخصیّتهای سیاسی خواهان آزادی ، مدرنیته و عدالت اجتماعی قرار گرفته است، تشکیل دادن یک نهاد ساختاری مستقّل جبهه ای متحّد با پلاتفورم مستقّل، هیأت اجرائی مستقّل و استراتژی مشخّص، شفاّف و مستقّل خود میباشد. چنین جبهه ای عوض دنباله روی از نیمه دموکراتهای غیر سکولار، که یک چشم در انتخابات بعدی دارند، یک چشم در حفظ کلّیت الیگارشی ولایی نظامی، تلاش بکنند تا آنها را بدنبال حرکت استراتژیک در راستای استقرار نظام سیاسی مبتنی بر مدرنیته و دموکراسی و حقوق بشر خود بکشاند. عدم شکل دادن به چنین نهاد سیاسی که بر مبنای اتحّاد فکری و اتحّاد عمل همه رهروان راه آزادی و مدرنیته مبتنی باشد، منجر به تکرار اشتباهاتی خواهد شد که چندین بار در سه دهه گذشته مرتکب آن شده ایم.

یکی از اساسی ترین آن اشتباهاتی که ما میتوانیم مرتکب آن شویم، امیدوار کردن مردم به رهبری کسانی برای عبور دادن جنبش مردمی به سکولاریسم و مدرنیته میباشد که نه خواهان عوض شدن قانون اساسی میباشند، نه میخواهند از تعریف سیاسی جمهوری اسلامی ایران یک کلمه هم کم بشود. در شرایطی که مردم بطور غریضی تاکتیک پیشروتری از پیشاهنگان خود میگیرند و به اصطلاح پیشاهنگان سیاسی مردم آنها را به اتخاّذ تاکتیکهایی دعوت میکنند که خود مردم میدانند چاره درد آنها نخواهد شد، عجیب نیست که شاهد شکست روانی سیاسی جنبش مردمی بشویم.

"مارتین لوتر کینگ" رهبر سیاسی معنوی سیاهان آمریکا در یکی از مشهورترین سخنرانیهایش به این اشاره میکند که " آرزوی دیدن آمریکایی را دارد که در آن انسانها نه بخاطر رنگ پوستشان، بلکه بخاطر ارزش شخصیّت انسانیشان شناخته و ارزش گذاری میشوند". اگر امروز سیاهان و سفید پوستان آفریقای جنوبی پس از دهه ها حکومت آپارتایدی در کنار هم زندگی کرده و در حکومت شریک هستند، به این دلیل است که آنها توانستند در مورد گذشته خود پروسه آشتی ملّی را بگذرانند. جبهه نیروهای سکولار و دموکراتیک جهت دست یابی به آرمانهای آزادیخواهانه خود، در وحله اوّل باید پروسه آشتی و احترام متقابل درونی سیاسی را طی بکنند. گذراندن چنین پروسه ای از طرف نیروهایی که هنوز به شیوه احساساتی و عاطفی تخم نفاق و نفرت میکارند، به یک ضرورت تاریخی تبدیل گردیده است.

آیا جبهه سازمانهای دموکراتیک میخواهند به نقد نظرگاهها و عملکردهای سیاسی سازمان مجاهدین خلق ایران بپردازند؟ آیا دیوارهای بلندی که سازمان مجاهدین به دور خود کشیده اند، اجازه خواهد داد که نظرهای منتقدان را بشنوند؟ آیا جوّ سیاسی روانی حاکم بر سازمان مجاهدین اجازه خواهد داد بحث و دیالوق سالم، "سیویل" و سازنده ای با سازمانهای سیاسی سکولار دموکراتیک دیگردر این زمینه ها پیش برده شود؟ تا کی چشم بستن سازمان مجاهدین به وجود و حیات سیاسی دهها سازمان سیاسی دیگر دموکراتیک ادامه خواهد یافت؟ تا کی بخاطر جوّ روانی سیاسی حاکم بر سازمان مجاهدین، سازمانهای دموکراتیک دیگر ترجیح خواهند داد که در مورد سیاستها و عملکرهای این سازمان سکوت بکنند؟ آیا امکان دیالوق سیاسی با سازمان مجاهدین خلق ایران وجود دارد؟ بهتر است من هم فقط در این زمینه ها به سوال کردن اکتفا بکنم.

قدمهای سنجیده ای که در راستای وحدت عمل سازمانهای سیاسی سکولار دموکراتیک صورت میگیرد گرچه لازم است، ولی جهت پاسخگویی به ضرورت و نیاز تاریخی امروز به هیچ وجه کافی نیست. آیا لازم است مناسبتهایی مثل اعدام شهیدان راه آزادی از جمله "کمانگرها" پیش بیاید تا ما دور یک میز جمع شویم و اعلامیهّ مشترک صادر بکنیم؟ چرا این میز گردها را به شکل یک حرکت ، عملکرد برنامه ای دنباله دار و مستمر ( مثلاُ ماهی یکبار) تبدیل نمیکنیم تا از درون این بحثهای مشترک فورمولهای "منشور آزادی و برابری" بیرون بیاید؟ چرا بر بستر تداوم نشستهای مشترک، ساختار اولّیه و نطفه های اولّیه "کنگره ملّی دموکراتیک ایران" را پایه ریزی نمیکنیم؟

صدای گامهای مردم را بشنویم که مثل پتک بر زمین کوبیده میشوند. پیشاهنگانی که رسالت تاریخی پاسخگویی آرمانی و ساختاری به نیاز و ضرورت زمانی را بر اساس قابلّیتهای اقشار وسیع روشنفکران سیاسی درک میکنند، باید نطفه های اوّلیه ساختار "کنگره ملّی دموکراتیک مردم ایران" را بر محور "منشور آزادی و برابری" تشکیل داده باشند. در غیر اینصورت مثل دفعات قبل از یک طرف در مقابل چالشهای مردمی غافلگیر خواهیم شد و از طرف دیگر به دنباله روان حرکات مردمی تبدیل شده و چشم امید به نیروهای نیمچه دموکرات غیر سکولار خواهیم دوخت که برای کشور سکولاریسم، مدرنیته و دموکراسی به ارمغان بیاورند، و یا منتظر باشیم تا از طرف قدرتهای سیاسی اقتصادی بین المللی مورد سورپریز قرار بگیریم.

دنیز ایشچی 06/07/2010

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد