آنان از پاکی تو در ما شکست خوردهاند
آنان از حرمت تو در ما شکست خوردهاند
*
نمیشود چشم سبز تو را بست و آدم بود
نمیشود چشم سبز تو را ندید و آدم بود
*
دیوار حرمت زن را در این سرزمین
چه باوری چنین کوتاه کرده است؟
*
ما هنوز زندگی را در ایمانمان حلال میکنیم.
ما هنوز خواهر و برادر ایمانهای کور و کریم!
*
آنان نتوانستند فریادت را بسوزانند
آنان نتوانستند پاکیات را بیالایند
آنان نتوانستند راه اشان را در پیکرت بکوبند
آنان نتوانستند چراغهای هراس را در پیکرت روشن کنند
آنان نتوانستند به معنای خونات در دل ما دست ببرند
*
ترانه، خواهر شعرم
تویی که ستمگر را معنا میکنی!
تویی که آبرو را معنا میکنی!
*
چه زیبا میشود زنی که آبرویاش را از ستمگرش میتکاند
چه زیبا میشود زنی که سکوتاش را از ستمگرش میروبد
چه زیبا میشود کسی که خاطرهاش را از ستمگرش پاک میکند
*
اینان کور زندگیاند
اینان شکوه تو را در ایمان خویش نیاموختهاند
*
من هر روز گورت را
با سادهترین پُرسشها میشویم
و با زندگی پاک میکنم
*
ترانههای سفید خونات اکنون
از همهی عربدههای سیاه، بلندتر شنیده میشود
و گل بزرگ اسطورهات واژهها را سفید کرده است
*
نترس ترانه! نترس!
به چنگ دیو و دد که نیفتادهای نترس!
*
روی حرفِ خونات هیچ خدایی حرف نمیزند
روی حرفِ خونات هیچ پیامبری حرف نمیزند
*
خونات که حرف میزند
دروغ، دمبدم خود را انکار میکند
------------------------------------
ترانه، سبز فردا بود
http://www.rezafarmand.com/Taraneh.home.htm