logo





نقش زنان در ترویج صلح در خاورمیانه

پنجشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۸۹ - ۱۷ ژوين ۲۰۱۰

عباس شکری

abbas-shokri.jpg
گزارش سمینار بین المللی “امید برای انسان گرایی” در شهر اسلو
شهروند:
سمینار دو روزه ی “امید برای انسان گرایی، درون غرب، ورای غرب” که با همکاری مجله ی آمریکایی “The New York Review of Books” بررسی و نقد کتاب و نهاد نروژی “کلام آزاد” در روزهای شنبه و یکشنبه هفته ی آخر ماه می در خانه ی ادبیات اسلو برگزار شد، با حضور کارشناسان متعددی، موضوع های گوناگونی را مورد بررسی قرار داد که می توان از عنوان پنل های گوناگون چنین یاد کرد: “آموزش و ارزش های انسانی”، “تکنولوژی، کار و مهارت”، “بهداشت”، “غرب و خاورمیانه ی اسلامی”، حقوق بشر، درون غرب، ورای غرب” و … در یکی از این پنل ها خانم شیرین عبادی در مورد “نقش زنان در ترویج صلح در منطقه ی خاورمیانه” سخنرانی کرد که متن سخنرانی ایشان را در زیر خواهید خواند.
در پنل “حقوق بشر، درون غرب، ورای غرب” خانم هاله اسفندیاری شرکت داشت که موضوع “چشم انداز پیچیده ی ایران از غرب” را با حاضران در میان گذاشت. در هفته های بعد، متن سخنرانی ایشان را پس از برگردان از انگلیسی به نظرتان خواهم رساند.

متن سخنرانی خانم شیرین عبادی
خانم ها و آقایان، صبح شما بخیر و سپاسگزارم که در این مکان گرد آمده اید تا به حرف های من گوش فرا دهید. هم چنین سپاسگزارم از همه ی افراد و نهادهایی که در برگزاری این کنفرانس تلاش و کوشش کرده اند تا ما را در اینجا دور هم گرد آورند.

یکی از مسایلی که هماره تیتر اخبار غرب می باشد، موضوعات مربوط به خاورمیانه است. [که نشان می دهد] مشکلات خاورمیانه به تدریج در زندگی غربی ها هم تأثیر گذاشته و من امروز می خواهم راجع به خاورمیانه ای که سال ها است در آتش جنگ می سوزد با شما صحبت کنم و به شما بگویم که زنان در خاورمیانه چه می کنند تا کمک کنند این آتش خاموش شود. این منطقه از جهان همان طور که می دانید مدت ها است که دستخوش آشوب و هرج و مرج است و سال ها است که مردم بی گناه آن هم در آتش جنگ می سوزد. در بعضی از سخنان صحبت از تغییر نقشه ی خاورمیانه می شود که این نشانگر مقاصد شومی است که برای این منطقه دارند. چه انسان های بی گناهی که کشته شده اند و خانه های بسیاری که ویران شده اند و در بیغوله های بازمانده از جنگ و تروریسم، مردم از خود می پرسند که این سرنوشت را چه دستانی برای آنها رقم زده اند. به عنوان مسلمانی که بیشتر عمرم را هم در ایران گذرانده ام و به وضعیت سیاسی کشورهای اسلامی این منطقه هم آشنا هستم، باید بگویم که چند عامل موجب چنین مسایلی شده است. اول از همه، نبود یا کمبود دموکراسی و نقض گسترده ی حقوق بشر. متأسفانه اغلب کشورهای اسلامی این منطقه بنا به دلایل تاریخی از دموکراسی پیشرفته محروم اند. اکثر کسانی که بر کشورهای این منطقه حکومت می کنند واقعا منتخب مردم نیستند. در ظاهر انتخاباتی صورت می گیرد، اما بیشتر جنبه ی نمایشی دارد تا انتخابات به معنای واقعی. مثلا می بینید که در سوریه که حکومت اش جمهوری است، بعد از فوت حافظ اسد، پسرش، بشار اسد می شود رئیس جمهور. یا در ایران، ما به طور مرتب انتخابات داریم، اما مردم آزاد نیستند به هر کس که بخواهند رأی دهند، بلکه ابتدا باید صلاحیت کاندیداها به تصویب شورای نگهبان برسد و بعد مردم از بین تأییدشدگان به کسانی رأی دهند. هر کس هم که کوچکترین انتقادی به رژیم جمهوری اسلامی داشته باشد در هر انتخاباتی رد صلاحیت می شود و متأسفانه کلیه انتخاباتی که در ایران انجام می شود ـ شورای شهر، مجلس شورای اسلامی، ریاست جمهوری و شورای خبرگان رهبری ـ همه به همین صورت است. یا در کشورهایی مثل عربستان سعودی و امارات متحده ی عربی، اساساً پارلمان ندارند. فقط تعدادی از افراد خانواده ی سلطنتی برای مشورت با پادشاه یا شیخ انتخاب می شوند و طبیعی است که چنین پارلمانی نمی تواند به معنای واقعی آزاد باشد و دموکرات. طبیعی است که مردم در چنین کشورهایی از حکومت فاصله می گیرند. برای این که می بینند حکومت به خواسته های آنها توجه نمی کند، منافع ملی را در نظر نمی گیرد، انتقاد سیاسی را تحمل نمی کند، بنابراین مردم دست به خشونت می زنند و به تروریسم روی می آورند. نکته ی جالب توجه هم این است که حکومت های غیردموکراتیک خاورمیانه از دوستان قدیم غرب خصوصاً ایالات متحده آمریکا می باشند. مردم این کشورها که از حکومت های خود نیز ناراضی اند، به خوبی می دانند که اگر آمریکا دست از حمایت از حکومت های غیردموکراتیک بردارد، مردم پیروز می شوند. بنابراین، نسبت به سیاست های خارجی آمریکا، احساس خوبی ندارند و با سوءظن به آمریکا نگاه می کنند. تنها استثنا در این میان، کشور ایران است که سال ها است رابطه ی سیاسی اش با آمریکا قطع شده است. با این توصیف، جوانان مسلمان منطقه ی خاورمیانه که از حکومت های خود ناراضی اند، فریفته ی حکومت جمهوری اسلامی می شوند که به هر بهانه ای پرچم آمریکا را به آتش می کشد و سعی می کند در برابر آمریکا و اسرائیل ایستادگی کند. از طرف دیگر، رژیم جمهوری اسلامی به علت نقض گسترده و مستمر حقوق بشر، در داخل ایران اصلاً محبوب نیست. از جمله ایران بیشترین تعداد خبرنگاران را در زندان دارد. در سال پیش ایران بیشترین تعداد اعدام نوجوانان در دنیا را داشته است و در مورد اعدام بزرگسالان بعد از چین دومین کشور در جهان بوده است. رشد اقتصادی ایران در سال 2009 فقط نیم درصد بوده و تورم اقتصادی بیش از بیست درصد. ایران فقط پانزده پله با فاسدترین حکومت های دنیا از جهت اقتصادی فاصله دارد. مردم ایران روز به روز از حکومت ایران دور می شوند، اما حکومت ایران نارضایتی مردم را منتسب به آمریکا می کند و می گوید؛ مخالفان من تحریک شده و جاسوس آمریکا هستند. به هر حال جوانان مسلمان خاورمیانه از وضعیت داخلی خودشان ناراضی اند از وضعیت داخلی ایران هم اطلاع زیادی ندارند، به علت این که مخالف آمریکا هستند، روز به روز جذب رژیم ایران میشوند و رژیم ایران که در داخل کشور محبوب نیست، در منطقه مورد پسند جوانانی است که از حکومت های خود ناراضی اند و مخالف سیاست های آمریکا. یعنی رئیس جمهوری که مردم ایران او را دوست ندارند، در خاورمیانه، جوانان مسلمان او را دوست دارند. تنها راه حل این مسأله این است که آمریکا دست از حمایت از کشورهای غیردموکراتیک منطقه بردارد. مثلا، برای مدتی فروش اسلحه را به آنها ممنوع کند، روابط دیپلماتیک خود با کشورهایی که پارلمان ندارند، مثل عربستان سعودی را به حداقل برساند. از سوی دیگر، باید مردم ناراضی منطقه را توجیه کرد که رژیم جمهوری اسلامی الگوی مناسبی برای کشور آنها نیست. برای این که مردم ایران از حکومت خود ناراضی اند. نقض گسترده ی حقوق بشر در ایران را باید به مردم منطقه ی خاورمیانه و دنیا نشان داد تا همه بفهمند که صرف مخالفت با آمریکا کفایت نمی کند تا رژیمی مشروعیت پیدا کند. با شعار مرگ بر آمریکا یا مرگ بر اسرائیل نمی شود مردم گرسنه را سیر کرد.

اما نقش زنان در این خصوص چیست؟ ایران خوشبختانه دارای زنان فرهیخته و آگاهی است. بیش از شصت و پنج درصد از دانشجویان دانشگاه های ایران دختران اند. زنان ایران به طریق مسالمت آمیز مدت ها است برای تساوی حقوق زن و مرد مبارزه می کنند. به همین دلیل هم پیروزی آنها می تواند مقدمه ی پیروزی سایر زنان مسلمان این منطقه باشد. زنان ایران با قبول مخاطراتی که وجود دارد در مجامع و سمینارهای بین المللی گوناگونی شرکت و نقض حقوق بشر را گوشزد می کنند. یعنی زنان ایران با مردم جهان می گویند که در حکومت ایران، مجازات هایی مثل سنگسار، قطع دست و پا به جرم سرقت یا اعدام نوجوانان (که هنوز در ایران ادامه دارد) و نابرابری و تبعیض در ایران وجود دارد تا همه بدانند در ایران چه می گذرد و ایران الگوی مناسبی نیست که بقیه ی کشورها بخواهند مثل ایران بشوند. تکرار می کنم، با شعار مرگ با آمریکا نمی شود مردم را خوشبخت کرد. ما با سیاست های آمریکا در منطقه ی خاورمیانه مخالف هستیم. آمریکا در خاورمیانه اشتباهات زیادی کرده. اما برای این که یک رژیمی مشروعیت داشته باشد و مردم راضی باشند فقط شعار مرگ بر آمریکا کافی نیست. زنان ایران این مسأله را به مردم دنیا ثابت می کنند. هم چنین زنان ایران در همکاری با سایر زنان خاورمیانه هستند و به اتقاق آنها با فرهنگ پدرسالار حاکم بر خاورمیانه مبارزه می کنند.

خوب اکنون بپردازیم به علت دوم ناامنی در خاورمیانه.
دومین علت ناامنی خاورمیانه و جنگ هایی که در آن وجود دارد، اختلاف بین اسرائیل و فلسطین است. تا این دو کشور با هم صلح نکنند و تا دو کشور مستقل فلسطین و اسرائیل در کنار هم با آرامش زندگی نکنند، این منطقه، خاورمیانه، روی صلح و آرامش را نخواهد دید. مادران اسرائیلی و فلسطینی از حکومت های خود می پرسند؛ تا کی باید داغدار جوانان شان باشند؟ این مادران با تشکیل کمیته هایی به طور مستمر با یکدیگر همکاری می کنند برای صلح و راه های مختلف ارتباط بین دو جامعه ی یهودی و مسلمان را بررسی می کنند و فریاد صلح خواهی زنان این منطقه از دنیا را به گوش همه می رسانند. زنان، نیمی از افراد هر اجتماعی اند. نادیده انگاشته شدن آنها یعنی نادیده گرفتن نیمی از پتانسیل جامعه. بنابراین نقش زنان در پیشبرد صلح و دموکراسی در خاورمیانه انکار ناپذیر است و حتی می شود گفت که نقش آنها مهم تر از مردها هم است، چون زنان به علت نفوذی که بر فرزندان خود دارند در تربیت فرزندان شان مؤثر واقع می شوند. مادران مسلمان با عملیات انتحاری موافق نیستند و مدام به فرزندان خود گوشزد می کنند فریب گروه های افراطی را نخورید و بدانید که هر عمل خشن واکنش خشن تری را در پی خواهد داشت.
اما می رسیم به عامل سوم اغتشاش و ناآرامی در خاورمیانه. سومین عامل به نظر من، حمله ی نظامی به عراق بود. متأسفانه پس از حمله به عراق، تروریسم به نحو چشم گیری در این منطقه افزایش یافت. بنیادگرایی به سرعت رشد پیدا کرد. تا اکنون بیش از یک میلیون نفر کشته شده اند. چندین گروه از زنان عراقی برای صلح فعالیت می کنند، یکی از آنها در سمیناری سخن جالبی به من گفت؛ او گفت: ما در زمان صدام حسین یک مشکل اساسی داشتیم و آن مبارزه با رژیم صدام حسین برای دستیابی به دموکراسی بود، حالا اگرچه تا حدودی این مشکل برطرف شده، اما با مشکلات بیشتری مواجه هستیم که بزرگترین آنها ناامنی، هرج و مرج، گرسنگی و از همه بدتر بنیادگرایی است. می دانیم که بنیادگرایی در خط مقدم به حقوق زنان صدمه می زند. جای تأسف است که وضعیت زنان در عراق حتا از زمان صدام حسین هم بدتر است. زنان عراقی که سال ها با دیکتاتوری مبارزه می کردند، الان سعی می کنند با بنیادگرایی مقابله کنند و ضمناً امیدوارند با خروج سربازان آمریکایی از عراق، بهانه از دست تروریست ها و بنیادگراها خارج شود تا به این صورت بشود آرامش را به عراق بازگرداند. زنان عراق ضمن مبارزه با مهاجمان نظامی مدام با بنیادگرایان هم در ستیزند.
من سخنان خود را با درود به مادرانی که در سال های اخیر فرزندان خود را از دست داده اند، اما امیدشان را برای آینده بهتر از دست نداده اند و برای صلح، تلاش می کنند پایان داده و با آنها ابراز همدردی می کنم و امیدوارم به زودی شاهد خاورمیانه ای آرام و به دور از جنگ، تروریسم و استبداد باشیم.
متشکرم که با حوصله به حرف های من گوش دادید.

* عباس شکری دارای دکترا در رشته ی “ارتباطات و روزنامه نگاری”، پژوهشگر خبرگزاری نروژ، نویسنده و مترجم آزاد و از همکاران شهروند در اسلو ـ نروژ است که بویژه اتفاقات آن بخش از اروپا را پوشش می دهد.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد