logo





سکولاریسم(رستارگرایی) جنبش سبز ایرانیان

(به مناسبت یک سالگی جنبش)

جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۸۹ - ۱۱ ژوين ۲۰۱۰

نیکروز اولاداعظمی

nikrouz-owladazami-s.jpg
سکولاریسم در وجه اندیشه و سیاست در جنبش سبز حاصل مجموعه ای از عنصر تحولی-فکری-اجتماعی ای است که نمی توان با تئوری های عجیب و غریب التقاطی مفهوم مجهولی را بدان چسبانده و هویت اصلی آن را مسخ نمود. تبیین درونی و بیرونی هویت جنبش سبز گویای وصف سکولاریسم آن است، این تبیین در حوزه روشنفکری به مثابه وجدان آگاه جامعه، نه تنها خطری از ناحیه آن جنبش سبز را تهدید نمی کند، بلکه درست برعکس عدم تبیین هویت آن خطر تحمیل اندیشه های من درآوردی نظیر "دموکراسی دینی" را افزایش می دهد.
صرفنظر از مفهوم و مضمون بسیط واژه سکولاریسم و سرچشمه های پیدایی آن، نگاه این سطور به جنبه معنایی –کارآیی آن در معنا دادن سعادت و خوشبختی در شیوه زندگی انسان یعنی "رستارگرایی" می باشد. با یاری جستن از این معنا و کارایی سکولاریسم می بایست به تبیین هویت جنبش سبز پرداخت تا راه را به هر نوع تحمیل عقیدتی- مفهومی- ارزشی (همچون "دموکراسی دینی" و یا تفسیر دیگری از "معیارهای اسلامی" به جهت پیوند آن به قلمرو حکومت و دولت) برجنبش مسدود نموده و آنرا از اندیشه های مجهول التقاطی که هدف برخی دینورزان است، رهانید.
هانا آرنت می گوید: وقتی انسان التقاطی فکر کند، بیشتر به طرف سیر و سلوک ایدئولوژیک کشیده می شود تا سیرتفکر و اندیشه. پس اگر خطر انحراف جنبش سبز موجود باشد، صرفأ از ناحیه تفکر التقاطی(کشش به سمت ایدئولوژیک) است نه از سوی روشنفکر در جستجوی حقیقت و پیرو سکولاریسم اندیشه(غیر ایدئولوژیک).
ضمنأ باید اذعان کنم معنای دقیق و روشن رستارگرایی از سکولاریسم را از کتاب "چرا غرب پیش رفت و ایران عقب ماند" اثر دکتر کاظم علمداری اخذ و وام گرفتم.
رستار گرایی (سکولاریسم) همان رستگاری به معنای سعادت و خوشبختی است. پرسش اینست، سعادت و خوشبختی انسان بر مبانی کدام نحوه اندیشیدن، سبک و سیاق عقلی-دنیوی و یا فقهی-اخروی که احکام و اصول آن از طریق وحی بوسیله واسطه بر انسان تحمیل گشته است؟ بررسی برخی ویژگی مفهومی-ارزشی جنبش سبز در این مطلب، به این پرسش پاسخ داده می شود.
قبل از هر چیز باید متذکر شد که؛ کارایی جنبش سبز به سکولاریسم(رستارگرایی) آن وابسته است، از پی این وجه مهم جنبش سبز بود که در این زمان یک سال عمر آن، آگاهی ها بگونه ای صریح شتابان و به شکل افقی گسترش یافت و پهنه وسیعتری از قاطبه ملت را در برگرفت و متعاقبأ برای مطالبات بیشتر و عمیق تر به بسترسازی امکانات جهت تحقق آنها اهتمام ورزیده شد.

جنبش سبز بر مفهوم فردیت:

فردیت یعنی یکتایی و گرایش حقوق فردی و شهروندی که دولت موظف به مدیریت و اجرای این حقوق در جامعه است. ضامن اجرایی این حقوق قانون است که از طریق مراوده های اجتماعی و توافقات شهروندی در شکل آرایش سیاسی دولت-ملت تحقق می یابد.
چنبش سبز برای نخستین بار در طول تاریخ بیداری ایرانیان،"من" خود را در شعار "رأی من کجاست" که کنشی در راستای مطالبه حقوق شهروندی بود، بازیافت و "من" بعنوان فاعل، برای ایفای نقش بر شیوه زندگی داوطلبانه و اراده اختیار به انتخاب کردن و انتخاب شدن بر زبان جاری شد. ملزومات این حقوق شهروندی بر شالوده انگیزه و هدفی بود که در رفتار کنشی برای آزادسازی "من" منعکس شد. بنابراین از این حیث می توان جنبش سبز را گام نهادن به سوی رستگاری "من" (سکولاریسم) قلمداد نمود.

جنبش سبز برمفهوم مدنی-سیاسی:

مفهوم مدنی-سیاسی جنبش سبز، یعنی نفی و گُسست از نظامات اجتماعی-سیاسی-سنتی پیشین. قالب های مفهومی غالب بر جنبش سبز را می توان از گرایش آن به سازمانیابی نهادها و شبکه های گسترده مدنی و کشش به سوی آزادی جهت الگوی جدید زندگی اجتماعی بر محور پدیداری عنصر ساختارهای دموکراسی تبیین نمود.
مطالبات جنبش سبز که با شعارهای متنوع و متکثر برآمد کرد، پیوند تنگاتنگ با مفهوم مدرن آزادی دارد که شکل گیری نهادها و شبکه های مدنی برای پس زدن عنصر استبداد، عرصه و فضای جدید سیاسی را می گشاید که هم اکنون زمینه های آنرا در جامعه شاهدیم. تحقق کامل چنیین عرصه ای به میزانی از قدرتمندی و توان نهادها و شبکه های جنبش سبز که در یک سال اخیر رو به گسترده شدن بود، بستگی دارد و همین گستردگی شبکه سبز آزادی قادر است در آینده قدرت سرکوب را مهار کند و اراده خود را بر مکانیسم قدرت حکومت و دولت تثبیت نماید. پس آنچه که پیداست از این منظر نیز جنبش سبز خصلتی سکولار دارد.

جنبش سبز بر مفهوم تحول درساختار اجتماعی:

حقیقت این است که تحولات شگرفی در ساختار اجتماعی ایران به وقوع پیوست، این تحولات در متکثری لایه ها، اقشار و قطب بندی های طبقات درون جامعه خود را نمایاند. جامعه ایران از مشخصات نظامات سیاسی شاه-رعیت و فقیه-امت در حال وداع است، مردم ایران دیگر آن توده بی شکل و قواره ای نیستند که نیازمند رهبری کاریزما باشند، شواهد تحولات ساختارهای اجتماعی نشان می دهد که مفهوم ملت مدرن در ایران جاپای خود را محکم می سازد و آرایش جدید سیاسی دولت-ملت یگانه پاسخی به روند ملت شدن است.
در حقیقت، ملت یکپارچه در تکثر طبقات و اقشار گوناگون ویژگی هایش در جامعه برجسته می شود، این تکثر را می توان در قطب بندی های مختلف اما دارای هدفی مشترک و مشخص بازگو نمود. قشر بزرگ دانشجویان که به لحاظ کمی قابل مقایسه با دوران قبل از انقلاب 57 نیست با قامتی استوار در مقابل سد استبداد و دیکتاتوری قد علم کرده و بدلیل آگاهی های اجتماعی و سیاسی نسبتأ بالا تأثیر مهمی بر روند آزادیخواهی و دموکراسی می گذارد. طبقه کارگر ایران با وجود سرسختی حاکمیت در مقابل مطالبات صنفی آنها، به روند تشکیل سازمانهای صنفی (سندیکاها) شتاب بخشیده اند و دمی از این امر غافل نیستند. نگرش فمینیستی در جمعیت عظیم زنان ایران که نقش مهمی را در جنبش سبز ایفا می کنند بر ساحت جهالت و زن ستیزانه سران اسلامی پرده دری می کنند. منافع و زندگی شایسته دهقانان ایران در یک جامعه با محوریت ساختار حکومتی دولت-ملت تأمین می گردد، این قشر جامعه در نتیجه سیاست های نابخردانه اقتصادی دولت احمدی نژاد از طریق وارد کردن بی رویه و نسنجیده کالاهای بُنجل، به زیر خط فقر کشیده می شوند و در صف ناراضیان دولت قرار می گیرند. در قشر روحانیت شیعه و دینورزان نگرشهای جدیدی در حکومتمداری و برخی مفاهیم مدرن دیگر بوجود آمده است و به جامعه ای با معیارها و ارزشهای چند صدایی می اندیشند.
همه ی این تغییر و تحولات در لایه بندی ها و طبقات جامعه، به سود تحولات ساختاری در نظام اجتماعی-سیاسی با سمتگیری آزادی و دموکراسی رقم خورده است، پس از این نظر هم اساس جنبش سبز سکولاریسم است، زیرا زمینه های تحولات اجتماعی ایران که بستری برای آزادی و دموکراسی است، معنایش حرکت به سوی رستگاری است.

جنبش سبز برمفهوم نظام فکری روشنفکرسکولار:

نظام فکری روشنفکر ایرانی دستخوش تحول ژرفی شده است، ویژه گی این تحول را می توان از طریق بریده شدن بند ناف روشنفکری ایران از ایدئولوژیک های بنیادگرایانه و هر نوع اندیشه های التقاطی نامتجانس به هم و نفی تک صدایی جامعه، دریافت. روند آغازین این بریدگی بوسیله پرسشگری و پرسش در خصوص مفاهیم اجتماعی و فکری- نظری و نقد پیشه گی، میسر شده است که جلوه خاصی نه فقط در محفل روشنفکری بلکه بیرون از آن و نیز اثربخشی اش بر جنبش سبز چراغ راه آینده جامعه ایرانیان شد.
در راستای چنین تحولی از نظام ذهنی-فکری روشنفکر به مسائل، حقیقت دیگر مطلق نبوده و در انحصار کسی و گروهی نیست، گرچه چنین جایگاه و منزلتی از روشنفکری ایران، تازه در آغاز راه است اما از هم اکنون اثرات آن بر ذهنیت جامعه مشهود است، از چنین جایگاهی قطعیت حقیقت وجود ندارد و از کشف هر حقیقت، حقیقت دیگری ظهور می کند. بر بستر این سپهر روشنفکری و فضای بوجود آمده، قابلیت و نیروی نقدپذیرکردن حکومت جان تازه ای گرفته و حکومتمداری را به سبک و سیاقی که مانع و سد بروز اندیشه ها در جامعه نباشد، سوق می دهد.
نقد درونی جنبش سبز و نقد جنبش سبز و رهبران آن آقایان موسوی و کروبی به قدرت سیاسی و نحوه حکومتمداری، از همین مقام و فضای روشنفکری تأثیر پذیرفته و از آن ملجاء سرچشمه دارد، این تأثیر گذاری روشنفکر سکولار و سکولاریسم اندیشه در ذهنیت جامعه به حد و اندازه ای است که دینورزانی همچون سروش به وجه سکولاریسم سیاسی اش تن داده اند. پس جنبش سبز از این نظر هم تابع سکولاریسم(رستارگرایی) است، سکولاریسم (رستارگرایی) ایدئولوژیک به مثابه حقیقت مطلق نیست آنگونه که برخی نگران آن بر جنبش سبز هستند، سکولاریسم در ضدیت با حقیقت مطلق بوده و هر مفهوم و هویتی که ارزشهایش قطعیت یافته باشد، آن دیگر سکولاریسم نیست.

جنبش سبزبر مفهوم تفکیک دین از دولت:

نهادینه شدن حقوق شهروندی و مدیریت سیاسی متناسب با آن بدون جدایی دین از دولت محال است. هر نوع تفسیری از دین در صورت آمیختگی با دولت هر دو نهاد را زایل و نسخ می کند. و توانایی برای تحول در نظام بی کفایت سیاسی نیز مجهول می ماند. "دموکراسی دینی" و "معیارهای اسلامی" بر قلمرو حکومت و دولت( آنگونه که برخی دینورزان در پی اش می باشند) در تناقض جدی با مطالبات مدرن جنبش سبز بوده و اساسأ هیچ سنخیتی با یکدیگر ندارند. "رأی من کو" محصول کنش( کنش ها دارای هدف و انگیزه ای هستند که مطلوبیتش بوسیله عقل درک می شود) سبزی است که این کنش از طریق طرح "من" بعنوان فاعل با معیارهای عقل گره خورده است؛ "من" سوژه عقل است که روشها و شیوه های زندگی و برخورداری اراده آدمی بر آنها بوسیله معیارهایش تأمین و تعیین می گردد. در قلمرو و ساحت فقه "من" مستقل وجود ندارد زیرا اصول و احکام بیرون از هستی زمان و مکان بر او متنفذ است و بر این بستر معیارهای عقلی بوجود نمی آیند. پس ظهور "من" بعنوان فاعل در جنبش سبز، معنایش کسب حق اختیار زندگی دنیوی خود است. خاتمه دادن به نظام بی کفایت سیاسی و تأمین حقوق شهروندی و حق اختیار شیوه زندگی که به طریق جدایی دین از دولت عملی می شود، خواست اساسی جنبش سبز است. پس بر این مفهوم هم جنبش سبز رو به زندگی سعادتمند(سکولاریسم) است.

جنبش سبز برمفهوم تفکیک قوا در کشور:

ساختار حقوقی- قضایی در ایران، خاصه در سه دهه اخیر در حاکمیت اسلامی، عقب مانده ترین ساختار حقوق قضا را بر قاطبه ملت و آحاد کشور تحمیل نموده که نقض کننده ترین جایگاه علیه حقوق مدنی ملت به شمار می آید. با تأسی از همین نقض و بی کفایتی ساختاری است که بیدادگاه های تفتیش عقاید اسلامی ابتدایی ترین حقوق انسانی و مدنی مردم را به شدیدترین وجه ممکن لگد مال می کنند. کافی است توجه شود که چگونه رئیس دادگاه های کذایی و فرمایشی متهمان سیاسی در ایران، جنبه های گوناگون حقوق متهم را در سیطره خود دارند تا گواهی باشد بر این مدعا.
وابستگی سیستم قضایی کشور به عالی ترین مقام رهبری و دستگاه سیاسی-ایدئولوژیک تفتیش عقاید آن، عدم استقلال قوه قضائیه را به خوبی نشان می دهد. در ماه های پس از کودتای انتخاباتی، جنبش سبز ایرانیان ناظربر صدور احکام بی رویه این بیدادگاه ها زیر نظر قوه قضائیه علیه شرکت کننده گان معترض در تظاهرات ها بوده و عدم اسقلال این قوه را با تمام وجود خود حس کردند، از اینرو، بطور منطقی تفکیک قوای کشور و استقلال قوه قضائیه ار دستگاه سیاسی و تحول ساختاری آن همطراز با زمینه های دیگری از خواست جنبش سبزبوده و این دلیل دیگری بر صحت سکولاریسم جنبش سبز یعنی پیشروی به سوی سعادت و خوشبختی زندگی بر بستر تفکیک قوای کشور و به دور از هرگونه نفوذ قدرت سیاسی بر حقوق قضایی و قضاوت با تأمین عدل و انصاف برای شهروندان، می باشد.

نتیجه:

موارد این سطور بیان مفهوم سکولاریسم(رستارگرایی) جنبش سبز ایرانیان است؛ چنین مفهومی نتیجه پیشرفت تحولات اجتماعی و زایش اندیشه های نوین است، نه آنگونه که برخی از طیف روشنفکران سکولار( که بیشتر دغدغه پیشبرد امر سیاست بر وجه اندیشه های مجهول التقاطی را دارند) و دینورزان پیگیر در امر تحقق "دموکراسی دینی" و "ارزشهای اسلامی" بر حکومت و دولت وانمود به تحمیل خطر سکولاریسم به مثابه ایدئولوژیک مطلق گرا بر جنبش سبز می نمایند. سکولاریسم در وجه اندیشه و سیاست در جنبش سبز حاصل مجموعه ای از عنصر تحولی-فکری-اجتماعی ای است که نمی توان با تئوری های عجیب و غریب التقاطی مفهوم مجهولی را بدان چسبانده و هویت اصلی آن را مسخ نمود. تبیین درونی و بیرونی هویت جنبش سبز گویای وصف سکولاریسم آن است، این تبیین در حوزه روشنفکری به مثابه وجدان آگاه جامعه، نه تنها خطری از ناحیه آن جنبش سبز را تهدید نمی کند، بلکه درست برعکس عدم تبیین هویت آن خطر تحمیل اندیشه های من درآوردی نظیر "دموکراسی دینی" را افزایش می دهد. خورده گیری نسبت به روشنفکری سکولار از سوی برخی نخبگان سیاسی به سبب این نوع تبیین هویت جنبش سبز عقلانی نیست، زیرا هدف روشنفکر، جستجوی حقیقت بوسیله وجدان بیدار، گرانمایگی فکری و تعهد اخلاقی اش است. در جستجوی حقیقت بودن یعنی آشکار کردن مکانیسم هر پدیده درقالب هویتی آن. انتظارداشتن و تلاش برای بازداشتن روشنفکری سکولار از این هدف والا، پرتاب روشنفکر به دوران مشروطه است که روحانیت را تنها قشر آگاه به درک آن معرفی می نمود.
این نظر، که این مفاهیم مدرن بر شمرده شده در قلمرو سکولاریسم اندیشه و سیاست با یکدیگر ارتباط تنگاتنگ دارند، با نظریات اندیشه های التقاطی در تضاد قرار می گیرد زیرا رستارگرایی(سکولاریسم) منشأ عقلی-دنیوی و مربوط به زندگی زمانی- مکانی انسان است، آن را با معیارهای دینی در آمیختن، یعنی تهی ساختن آن، چنین تهی سازی بر جنبش سبز یعنی خطر ایدئولوژیک شدن آن، پس فقدان و یا ضعف سکولاریسم(رستاگرایی) در هر مفهوم و هویتی، آنها را با خطر ایدئولوژیک مواجه می سازد( اگر گفته ی بالای هانا آرنت را قبول داریم). به سرانجام نرسیدن مشروطه در ایران از همین فقدان و ضعف سکولاریسم اندیشه ناشی می شود. و عجیب اینکه برخی اندیشه های التقاطی و غیربکر آقای سروش را خطر ایدئولوژیک بر جنبش سبز ارزیابی نمی کنند در حالیکه از ناحیه سکولاریسم اندیشه که هیچ سنخیتی با ایدئولوژیک های جزم گرایانه ندارد چنین روایت می کنند!

نیکروز اولاداعظمی
niki_olad@hotmail.com


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

رستارگرایی
peerooz
2010-06-12 17:39:01
جناب ادیتور کامنت قبلی من شرف انتشار نیافت، نمیدانم به علت زبان تند آن بود و یا مخالف با فلسفه شما . بهر حال در آن صورت هم شما بهتر است عقاید مختلف را تحمل کنید .برای من بی نام افتخاری نیست که عقیده ام را در سایت شما منعکس کنم و در پی کردیت نیستم .سر زلف دگر بسیار است . شاید برای شما افتخار باشد که عقیده متفاوت را اجازه پرواز بدهید .اینهم زبان مودب تر پیام قبلی :

نمیدانم این سفسطه و مغلطه و بی خبری و یا عوام فریبی برای چیست؟ جنگ بین سکولار و مذهبی چه معنی دارد ؟ سکولاریسم و سکولاریسم نو و رستارگرایی دیگر چه صیغه ایست؟ در تمام این الفاظ چه چیز هست که در سی ماده اعلامیه جهانی حقوق بشرنیست ؟ مگر چون که صد آمد نود هم پیش ما نیست ؟ شاید اعلامیه جهانی حقوق بشر به اندازه کافی سکسی نباشد و باعث تفرقه نشود ولی مطمئنا جامع الشرایط است . سکولاریسم یک فلسفه است و تنها با آن نمیشود جامعه را اداره کرد و به حقوق بشر و دموکراسی احتیاج دارد که همه اینها جزء حقوق بشر است .کاش این دکانهای سکولاریسم و غیره را به بندند و یک فروشگاه حقوق بشری باز کنند که همه بتوانند بدون احساس تفرقه در زیر آن سقف معامله کنند.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد