هر چه به سالروز جنبش نزدیکتر میشویم، ضحاکِ خامنه سراسیمه تر و در نبرد نهایی اش برای نجاتِ رژیمش به هر ترفندی دست مییازد. با توجه به جمع "اندیشمندانِ" طالبان صفت و اونیفورم پوشش جایِ تعجب نیست که راه حل نهایی را، چون روز نخست، در سرکوب و زهر چشم گیری ببیند. کشتار پنجگانهٔ ۱۹ اردیبهشت، احکام تازهٔ اعدام، و عربده هایِ اوباش خلیفه نشان میدهد که روزهایی که تا پیش از سالروز جنبش در پیش داریم، روزهایِ دشواری خواهند بود.
یکی از واکنش های بیشمار به کشتار ۱۹ اردیبهشت، نامه ای بود از سوی برادرمان مجید توکلی که هم زنجیر دو تن از شهدا: فرزاد کمانگر و فرهاد وکیلی بود. در بارهٔ فرزاد مینویسد:
"فرزاد که اسطوره ای بود در میان ما. ملتی بود به تنهایی و ایستاده. همیشه خندان و امید بخش در برابر همه سختی ها و در لحظه های سخت اشک و خون و بازجویی و احکام ناعادلانه دادگاه انقلاب…"
کشتار آنچنان بر علیه رژیم برگشته بود که حتی در زندانهایش، عزیزان بی هراس از انتقام ضحاک، به جمع ملت، برای ادای احترام و تجلیل عزیزان و اسطورهٔ نوزاد میهنمان فرزاد کمانگر، پیوستند. حتی در زندان هم ضحاک، نمیتواند سکوت اعمال کند!
"ادبیاتِ آزادیبخش زندان" در سیاه چالهایِ ضحاک، آنهم دو روز بعد از کشتار، توسط عزیزی که خودش یک سمبول مقاومت و آزادگی است !؟ چگونه میخواستید که ضحاک به این "گناه کبیره" پاسخ دهد؟ مجید عزیز بارانِ تازه ای از شکنجه دریافت کرد و به اعتصاب غذایِ خشک روی آورد.
هیچ گاه صحنهٔ مبارزه اینچنین به میدانِ جسارت و ایمان جوانانی که جانشان بر کف دست، با هر مقاومتشان تاریخ میهنشان را مینویسند، شبیه نبوده. کاک فرزاد و مجید دارند صفحاتِ تاریخ تازهٔ میهنمان را مینویسند.
هم چنین مادرانِ این عزیزان. مادران عزادار و مادران در بند. هم اکنون مادر مجید به اعتصابِ غذای فرزندش پیوسته. این شیرزن بار دیگر نشان داد که جنبش مادرانِ عزیزان دربند و در عزای میهنمان میرود تا صفحهٔ دیگری بر تاریخ مقاومت خلق های جهان بر علیه استبداد باز کند. دیروز آرژانتین، امروز ایران.
فردایِ از دست دادنِ مجید دیر است. از هر امکانی که در دست داریم برای خبررسانی و بسیج به افکار عمومی استفاده کنیم. نسل مجید نسل رهبرانِ راستین و برحق جنبش است. آنها بار آزادسازی همه مان را بر دوش دارند. نگذاریم که خون این نسل به هدر برود.
بسانِ هر رژیمی که تاریخ آنرا به اسباب کشی به زباله دانی محکوم کرده، ضحاک هر چه کند بر علیه از بر میگردد. بِکُشد رفتنی است، نَکُشد رفتنی است. تفاوت میان این دو گزینه برایِ او در خشم و داغ ِ خلق ِ خون به دل است. هر چه بیشتر بکشد بیشتر باید پاسخ بدهد. بسیاری از کادرهایِ بالای رژیم این واقعیت را ترک کرده اند و به خارج پناهنده شده و میشوند.
گفتن این که رژیم رفتنی است و کشتن عزیزان ما نیز بر علیه او بر میگردد، ما مهاجرین در تبعید را از بزرگترین وظیفهٔ اخلاقی و تاریخی مان که ساختن سپری دفاعی است برای عزیزان در بند باز نمیدارد. ما تبعیدیان هرگز هیچ وظیفه ای ازین بالاتر نداشته ایم.
وعدهٔ ملاقات با: روزنامه نگاران، نمایندگان رسانه ها، انجمن های حقوق بشر، نمایندگان پارلمان، شخصیتهای فرهنگی و هنری… زمان تنگ است!
با هم میتوانیم مجید و مادرش نجات دهیم!
ما بی شماریم!