فلسفه سیاسی یا فلسفه روضه خوانی
(قسمت
دوم )
به قلم : کاظم رنجبر
.kazem.randjbar@wanadoo.fr
پیشگفتار .
همانطوریکه در قست اول اشاره کردم ، در این رساله هدف ، تکرار نقد ها و نوشته ها در باره روشنفکران مذهبی
نیست . برای اینکه این کار تا کنون توٌسط صاحبان
اندیشه و قلم ، بنحو بسیار شایسته
انجام شده است . هدف
این رساله ، باز خوانی نوشته های روشنفکران مذهبی ، همراه با اعمال سیاسی و
فرهنگی آنها در تکیم قدرت عینی و ذهنی استبداد
مذهبی حاکم، در ایران امروزو 50 ساله
گذشته است . این روشنفکران مذهبی ،با این
نوشته ها ، یک نسل از جوانان ملت را به
گمراهی و به نابودی کشاندند . البته ، حاکمیت قرنها استبداد سلطنتی و متحد ارگانیک
آن ، یعنی اتحاد شاه و شیخ (اتحاد سازمانی شاه و شیخ زیر رهبری داهیانه استعمار کهن و استعار نوین ) ، در مقابل ، جنبش های ناسیونالیستی ضد
استعماری جهان سوم ، وجنبش های کمونیستی ضد سرمایه داری بعد از جنگ دوم جهانی ،
فرهنگ جهل و خرافات را بجای
دین، درجهان اسلام جایگزین کردند .
در سخنرانی رادیوئی آیت الله خمینی، که در بخش اول رساله به آن اشاره شد ،
رهبر انقلاب به یک مفهوم فلسفی
سیاسی معمول در بین بخشی از
ایرانیان سالهای 1340 ، 1350 ، اشاره می کند و میگوید : اسلام پشتیبان شما است
،آنهائیکه می گویند نمی توان اسلام را پیاده کرد ، برای اینکه اسلام را نمی شناسند
. و چند سطربعد میگوید :غرب ما را ،
غرب خوار کرد ، غرب روحیات ما را برد و
ما را غرب زده کرده اند .
خوانندگان می دانند ،صفت غرب زده
، و غرب زدگی ، مفاهیمی، با بارفلسفی - سیاسی و فرهنگی هستند ، که ابتدا احمد فردید (احمد میهنی یزدی ) خود را خالق این مفاهیم معرفی کرد. به دنیال او ، جلال آل احمد
در سال 1341 ، غرب زدگی را بصورت کتاب در آورد و در نسخه های متعد د بین خوانندگان جوان ایرانی آن عصر پخش کرد و بر
افکار و اندیشه های جوانان ایران تا ثیر عمیق گذاشت. منتها این سئوا ل پیش می آید ، آیا جلا ل آل احمد غرب
را می شناخت ؟ آیا جلال آل احمد هم
مثل اسلام شناسان وشرق شناسان اروپائی ،
آمریکائی ، که سالها زبان وفرهنگ کشور های شرقی و مسلمان را در وطن خود در مدارس
مخصوص این رشته ها، که اغلب هم بوسیله وزارت خارجه قدرت های استعماری تاسیس شده
اند، جلال آل احمد هم ، چنین تحصیلات و
معلوماتی از غرب داشت ؟ قدرت های
استعماری غرب ، که بیش از
5 قرن است تسلط خود را در زمینه
های فلسفی ، علمی ، اقتصادی ، صنایع مختلف
،فیزیک نجومی ، در یانوردی ، کشف
قاره های مختلف ، استعمار اقتصادی و فرهنگی سایر اقوام جهان ، قدرت خود را نشان داده
اند ، آیا زنده یاد جلال آل احمد ،و قبل
از او ، احمد فردید روی این غرب مطالعه و تحقیق کرده بودند، ،که بتواند غرب را بشناسد و غرب زدگی را
بمانند یک یک متخصص به ملت ایران معرفی بکنند ؟ یا همینطور به مصداق مثل معروف ، نخوانده ملاشده بودند ،و نظریه های با سمه ای صادر می کردند ؟
در جنگ دوم
جهانی، بعد از شکست ارتش فرانسه از آلمان و قرارداد متارکه جنگ بین این دوکشور در
18 ژوئن 1940، قبل از آنکه اتحاد جماهیرشوروی و آمریکا وارد جنگ علیه آلمان بشود
،انگلستان به تنهائی ، در مقابل حملات آلمان نازی مقامت می کرد.آلمانها با
داشتن نیروی هوائی قوی و بدون رقیب در آسمانها ،بمبارانهای
سنگینی علیه شهرهای انگلستان می کردند ، تا بتواند اراده ملت انگلستان را در دفاع از وطن خود ،
بشکنند و آن کشور را به قبول متارکه جنگ به نفع آلمان ، وادار بکنند.
در این دوره بسیار حساس و حیاتی ، فقط شجاعت ، مهارت و فداکاری خلبانان نیروی
هوائی انگلستان بود ، که با از جان گذشتگی ،روحیه مقاومت ملت انگلستان را در مقابل
دشمن مهاجم حفظ کرند. وینستون چرچیل در آن زمان مشکل و سخت ، در یک سخنرانی معروف خود در پارلمان
انگلستان ، از فداکاری ، شجاعت و
جانباختگی این خلبانان ، با این جملات
قدر دانی می کند ،و این جملات ،برای همیشه در تاریخ آن کشور ثبت شده است . این جملات چنین است :در
هیچ دوره ای از تاریخ بشریت ، چنین اکثریتی (منظور تمام ملت انگلستان ) مدیون چنین
اقلیتی نبوده است ( منظور ، خلبانان نیروی هوائی آن روز انگلستان است )
حقیقت امر هم چنین بود ، واین خلبانان در روز برای دفاع وطن شان پروازهای متعدد جنگی انجام می دادند .
اگر ما این قدر دانی ومحتوی سخنان
چرچیل از خلبانان نیروی هوائی
انگستان را برای شناساندن ومقایسه
عمل کرد روشنفکران مذهبی در ایران امروز را بکار گیریم ، باید بگوئیم :در هیچ دوره ای از
تاریخ ایران ،چنین اکثریتی ( منظور ملت ایران ، خصوصآ جوانان ایرانی ) قربانی چنین بیسوادی و نسخه پیچا ن بی مایه دردرک مسائل سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و
فرهنگی ( مظور روشنفکران مذهبی ) نشدند ،و هیچ ملتی ، این چنین قیمت گزافی ، چه از جنبه انسانی و معنوی و
چه از جنبه مالی و مادی نپرداخته است .
ما ملت ایران ، در بین روشنفکران
مذهبی متخصصین متعددی در رشته های مختلف فلسفی و علمی داشتیم و هنوز هم داریم .بعضی
از روشنفکران مذهبی، چون مرحوم احمد
فردید و آقای دکتر عبدالکریم سروش ، خود را فیلسوف جا می زنند وبعضی ، چون مرحوم
علی شریعتی خود را جامعه شناس ، بعضی
ها چون آقای ابوالحسن بنی صدر اقتصاد دان متخصص «اقتصا د توحیدی ! » ، ،و بعضی ها چون آقای دکتر
احسان الله نراقی ،که در رژیم پهلوی جزو گروه اندیشمندان زیر نظر خانم
فرح پهلوی ، در جستجوی دروازه های
تمدن بزرگ بودند ،و امروز در نظام جمهوری اسلامی در حا ل ساختن مملکت محمدی خمینی ، هستند . قبل از آنکه نوشته ها و تئوری های این
آقایان را باز خوانی بکنیم ، لازم است ،یک
لحظه هم روی فرمایشات آیت الله خمینی در باره غرب زدگی مکث بکنیم . ایشان چرا ، و از چه دیدی این
مفهوم فلسفی سیاسی را بکار می برد ؟
آیت الله خمینی در سخنرانی خود می
گوید : اینها اسلام را نمی شناسند ، بعد اضافه می کند ،و می گوید : اسلام پشتیبان
شما است. و چنین ادامه میدهد :ما را غرب زده کرده اند ! این کلمه غرب زده در آن سا
لها اگر خاطرتان باشد ( البته پیر ها را
عرض می کنم ) ، مثل آدامس خروس نشان سابق بود، و به قیمت یک ریال فروخته می شد و به آسانی ، در اختیار ملت ، خصوصأ
جوانان قرار می گرفت . هرکس کمی حوصله بحث سیاسی داشت ، تا قافیه را می باخت آنأ به
به کلی گوئی « غرب زدگی ، غرب زده »
متوسل می شد .. آیت الله خمینی ، و امثال
ایشان قبل از اینکه به ترکیه بعدأ به
عراق ، وچند ماهی در حومه پاریس
تبعید بشود ، او فقط برای زیارت
مکٌه ، ایران را ترک کرده بود ، و از
تاریخ ، فرهنگ ، دانش های غرب چیزی نمی دانست . بعلاوه در بین روحانیون مسلمان ،
کلمه غرب ، مترادف با سر زمین کفر و بی دینی است . حتی سال گذشته ، آیت الله جنتی
، علنأ در یکی از سخنرانی هایش گفت : غیر
مسلم ، از حیوان هم بدتر است !!! این جا
است ،که هر انسان صاحب شعور و عقل ، می تواند از خود بپرسد ، چگونه رهبر
انقلاب اسلامی نظام مطلقه فقیه ، وقتیکه غرب را نمی شناسد ،و حتی با هواپیمای
جت بئوئنگ شرکت هواپیمائی ار- فرانس ، دولت فرانسه( یعنی همین غرب ایکه او اینقدر از آن متنفٌر بود
) برای ادامه رهبری انقلاب ، به ایران برمی گردد ، این چنین گز نکرده می برد ؟
برای شناخت این نفرت و کینه ایکه بخشی از روشنفکران ، خصوصأ روشنفکران
مذهبی ، که هر کدام نیز چند سا لی در غرب
زندگی کرده اند ،و بعضی از آنها هم یک مدرک دکترا ( ولو این که اغلب شان فا قد
ارزش علمی هستند ) از دانشگاه های غربی گرفته اند ،و هر روز هر
لحظه ، از طرف خانواده خود ،و دوستان و آشنایان ، جناب دکتر دکتر ... نامیده می شوند ، باید به ریشه ًو ساختار
روانی – اجتماعی انسان مسلمان دقیق شد
،که کا ملأ با ساختار روانی اجتماعی انسان غربی متفاوت است . «...یک مسلمان تحقیر شده ، عقب مانده ، تحقیر شدگی و عقب ماندگی خود
را ، به عنوان یک بی عدالتی که بر او تحمیل شده است ، احساس می کند ، در
نتیجه در این عقب ماندگی و تحقیر شدگی احساس مسئولیت نمی کند و خود را
مسئول این تحقیر و عقب ماندگی نمی داند .انسان
مسلمان این عقب ماندگی ، را همراه با خجالت و شرمندگی زندگی می کند ،و خود را
مسئول نمی داند . این حا لت در انسان
مسلمان باعث بروز یک نوع تنفر ، و حس انتقام گیری از غرب را باعث می شود
. چون فکر می کند که خودش کاملأ معصوم و
مظلوم است ،وباعث تمام این بدبختی هایش ،
غرب است .در صورتیکه انسان غربی ،اگر دریک برنامه و هد ف شکست بخورد ، در درجه اول
از خود می پرسد : کجا اشتباه کرد م ؟ چرا اشتباه کردم ؟ چگونه می توانم هزینه اشتباهات خودم را ترمیم و جبران بکنم ؟ همین مسئول دانستن
خود در درجه اول ، باعث آرامش و در عین
حال تفکر و تعقل و برنامه ریزی جدید در
انسان غربی می شود . مسلمانان مثل مردمان یونان قدیم در مقا بل خجالت و شرمندگی ، از
خود انعکاس نشان می دهند ، به همین خاطر نیز ، ساختار روانی اجتماعی انسان غربی و
انسان مسلمان ،کاملأ متفاوت است . انسان مسلمان ، می خواهد تحقیر و عقب ماندگی را که ناشی از خود نمی داند ، به وسیله انتقام و خشونت از
غرب ، جبران بکند .اگر هم رابطه
قدرت بین جهان غرب و جهان اسلام ،
امکان انتقام گیری را به نفع مسلمانان
ندهد ، خشونت یک مسلمان فاقد قدرت ، بیش
از پیش ، حس انقام را در او بیش از پیش بالا
می برد .(1)
این تصویر از ساختار روانی و اجتماعی انسان مسلمان ، که توسط
یک مورٌخ لبنانی –فرانسوی ژرارد -د- خوری
کشیده شده است ، به نظر من راقم این سطور ، که خودم سالها است که با مخلوطی
از گذشته فرهنگ اسلامی و فرهنگ غربی
زندگی می کنم ،تصویر ی است که با
حقیقت ساختار روانی اجتماعی انسان
مسلمان همخوانی دارد . به عنوان نمونه ، آیت الله خمینی که اصلأ غرب را نمی شناسد
، به راحتی به خود اجازه می دهد که
برای تحریک و تهیج حس انتقام گیری ملت ،
انگ غرب زدگی را،
چون آدامس خروس نشان ارزان و مفت به صحنه بیاورد و بگوید : ما غرب زده شده ایم . چون قبل از او ،
روشنفکران مذهبی ، این شعار باسمه ای را در بین جوانان ، تبلیغ کرده و زمینه را
آماده نموده بودند .
آیت الله خمینی ، بعدأ اضافه می کند
:«.. این ها ( منظورطرفداران جدائی دین از دولت ) ، اسلام را نمی شناسند ، اسلام پشتیبان شما است.» در این شعار
هم روشنفکران مذهبی ، پشتبان رهبر انقلاب
بودند . هنوز هم همین روشنفکران مذهبی ،
اسلام را به عنوان ایدئولوژی سیاسی برای ادارهً مملکت ، به کمک اشعار مولانا و
اقبال لاهوری تبلیغ می کنند! آیت الله
خمینی ،و روشنفکران دینی ، مثل انسان های
امروزی پراکنده در کرهً خاکی از نژاد انسان همو ساپیانس، هستند . (Homo-Sapiens-انسان صاحب عقل ومستعد آموختن علم.) انسان
همو ساپیانس دارای پتانسیل عقل و استعداد آموختن علم و دانش است . امٌا این استعداد به نفس خود کا فی نیست .اگر کسی در خانه اش یک
دستگاه پیانو داشته باشد ، به صرف اینکه این شخص
صاحب پیانو است ،می توانیم اور را موسیقی دان ، واستاد پیانو بنامیم ؟
مسلمأ جواب منفی است . برای آموختن موسیقی و رسیدن به مقام استادی ، فرد باید سا لها زحمت بکشد ،و استاد شایسته ای داشته باشد
.به قول آن روزنامه نگار و روشنفکر عرب:برای ساختن یک
تروریست و تعلیم و تهیج آن ، سه هفته وقت لازم است ، امٌا برای تعلیم و تربیت یک روشنفکر حد اقل 30 سال وقت باید صرف کرد .
هر انسانی وقتی که سخنان آیت الله خمینی و همچنین روشنفکران دینی را می شنود ،که می گویند این ها اسلام رانمی
شناسند ، حق دارد از خود بپرسد ، آیت الله
خمینی و روشنفکران دینی ، از کدام اسلام صحبت می کنند ؟ از اسلام صدر اسلام
، زمان حضرت محمد (ص) ؟ مگر این حضرات آن موقع در حیات بودند ؟ خواهند گفت : نه در حیات نبودیم ،ولی تاریخ آن
موقع اسلام را می دانیم . اگر می دانید ،
پس حتمأ دلیل جنگهای داخلی ، فرقه ای ،و کشت وکشتار حتی در درون
خانوده پیامبر را هم می دانید. اگر
میدانید ، باید جواب بدهید ، که چگونه شخصیت هائی چون حضرت علی (ع) امام اول شیعه
یان نتوانستند ، جلو این جنگهای فرقه ای را بگیرند ، وحتی فرزندان آن حضرت و نوه پیامبر اسلام حضرت حسین (ع) امام
سوٌم شیعیان را ، خود مسلمانان صدر اسلام
، وابسته به خانوادهً خود پیامبر ، در کربلا گوش تا گوش سربریدند ، آنها بخاطر حرص و هوس بدست آوردن قدرت و ثروت ، جنگ های
فرقه ای و مذهبی راه انداختند ، یا برای اسلام ؟ ولی آیت الله خمینی ،و یا جانشینان او می خواهند کاریکه آن حضرات نتوانستند بکنند ، جهان اسلام
را به صلح و امنیت و شکوفائی برسانند، با کدام برنامه و کدام امکانات ؟!!!
اما اگر منظور آیت الله خمینی ، اسلام امروز و معاصر است ،که ما ایرانیان نمی
شناسیم ، لطفأ ایشان ومدافعان فکری و عقیدتی او بازماندگان ایشان ، خصوصأ روشنفکران دینی ، بفرمایند ، آن آرمان
شهر محمدی آیت الله خمینی کجا ست که ما
نمی شناسیم ؟ اسلامی را که امروز جهانیان می شناسند ، دین یک ملیارد و دویست
ملیون مسلمان است که از اندونزی تا مراکش ، در 57 کشور جهان ، پخش شده است .
اگر این 57 کشور مسلمان را از جنبه
های سیاسی ، فرهنگی ، علمی و اقتصادی ،و
حقوق شهروندی فرد فرد مسلمانان را، در وطن خودشان ، مورد مطالعه قرار بدهیم ، خواهیم دید ، که یک ملیاردو دویست ملیون مسلمان ، بدون استثنا
، توسط نظام های فاسد ، مستبد ،
زورگو اداره می شوند ، و دراین کشور ها ،نشانه ای از ترقی ، پیشرفت علمی ، اقتصادی ،
فرهنگی ، عدالت اجنماعی ، احترام به حقوق انسانی انسانها وجود ندارند .بعلاوه این کشور ها در طول دو قرن گذشته ، اغلب بطور
رسمی و مستقیمأ و یا غیر رسمی و غیر
مستقیم ، مستعمره قدرت های بزرگ استعماری بودند . امروز وضع این ملت ها در چنان حالت اسفناک است ، که برای نمونه 60 سال است ، ملت فلسطین ، بدست یک نظام صیهونیستی
جنایتکار و زور گو به قتل می رسند و از خانه و کاشانه شان آواره هستند. و
یا در عراق اشغال شده، اشغا لگران
به شرف وجان و ناموس مرد و زن ملت
مسلمان عراق تجاوز می کنند. مسلمانان با
داشتن ثروت های طبیعی بیکران و امکانات انسانی و حتی ثروت های مالی کشور های تولید کننده نفت ، در سطح جهانی ، در
فقر و پریشانی و حتی گرسنگی مزمن
زندگی می کنند . اگر آیت الله خمینی ،و جانشینان اش و روشنفکران دینی ، تصویر دیگری از اسلام
دارند ، لطفأ قدم رنجه بفرمایند و آن
آرمان شهری محٌمدی را به ملت خود
و خوانندگاه این مقاله نشان بدهند .آیت الله خمینی قبل انقلاب در یکی از نوشته
های خود چنین می نویسد :« اگر فقط یک سال ،
حدود و دیات (دیه های رایج در احکام اسلامی ) جاری شوند ، ریشه همه دزدی ها
، بی ناموسی ها ،در مملکت اسلامی کنده می شوند . ویا در رابطه با ظلم و تحقیر ایکه
دولت متجاوز و صهیونیست اسرائیل ،
بر ملت فلسطین تحمیل می کند ، میگوید : اگر مسلمانان هر کدام یک سطل آب بر سر اسرائیل بریزند ، اسرائیل را
سیل می برد !!( نقل به مفهوم ). این فرمایشات هم باز از آن فرمایشات
باسمه است، که زحمت اندیشیدن و آموختن
علوم انسانی ، اقتصادی ، حقوق ،
شناختن فرهنگ جوامع ، روابط انسانی ،
اقتصادی ندارد. اغلب مسلمانان پراکنده در کشور های اسلامی ، یک سطل آب خوردن
بهداشتی و سالم ندارند ، تا چه برسد که آن سطل آب را باخود به اسرائیل ببرند و بر
سر اشغالگران فلسطین بریزند . این نوع
سخنان ، فقط از زبان کسی می تواند جاری بشود ، که هر گز با دنیای واقعیت ها درارتباط نبوده ، و طول عمر خود را در حجره ها و حوزه های دینی، در یک دنیای بسته فکری و جسمی زندگی کرده است . حتی
دنیای کار و تولید مفید اجتماعی ،ناشی از کار های علمی وبدنی را نمی شناسد. چون خوشبختانه از برکت اسلام
ناب محمدی ، و خمس و ذکات ، مال امام ،
روحانیون دنیای کار و تولید را نمی شناسند . برای آنها کار و درد و رنج روحی و
مالی بیکاری ،و سر افکندگی در مقابل زن و فرزند
یک بیکارودر عین حال پدر خانواده ، قابل درک و احساس نیست . اما در
رابطه با اخلاقیات اجتماعی ، آیت الله خمینی ، دستورات با سمه ای صادر می کردند . لازم
بیاد آوری است ، که از زمان حاکمیت اسلام فقاهتی ، تحت رهبری ولایت مطلقه فقیه ،
در ایران دست دله دزدها رای می برند ، زنان را سنگسار می کنند ، مردان وزنان را حلق آویز میکنند ، شلاق می
زنند ، شکنجه می دهند ، امٌا با وجود این ،نه تنها ریشه فساد ، اعتیاد ، دزدی ، فحشا ، تجاوز به عنف ، قاچاق مواد مخدر و کالا در جامعه ناب محمدی ، کم نشده ، به مراتب هم برفساد جامعه افزوده شده
است . مسئولین مملکتی ،که اغلب آنها در کسوت روحانیون هستند ، خود بهتر می دانند
،که این قوانین دوره قرون وسطا ئی ، نه
تنها در عربستان ،و نه تنها در ایران ، حتی در قرون گذشته هم که نظیر این قوانین
در جهان مسحیت نیز رایج بود ، هرگزمانع قتل و دزدی و هرزگی و جلوگیری از ازدیاد قاچاق و اعتیاد نشده اند ،و هرگز
نیز نخواهند شد . اما متاسفانه جهل و
عناد ، و تظاهر به پیروی از دین و مذهب ، ریا و تزویر در ایران سکه
رایج است .سخنی است معروف از فیلسوف شهیر انگلستان قرن هیو دهم ، جان لاک ، که خود
انسان دین دار بود ، می گوید : دین اجباری ، انسان ها
را دروغگو وچاپلوس ببار می آورد .ایران اسلامی بهترین نمونه این سخن
حکیمانه است .
چرا در کشور های نظیر فنلاند ، دانمارک ، سوئد ، دزدی ، فساد ، تجاوز ، قتل به مراتب کمتر از سایر کشور های دنیا است ، در
صورتیکه در این کشور ها اعدام ، آزار ،
شکنجه قطع اعضا و سنگسار وجود ندارند ،
اما بر عکس ، دموکراسی و قانون بر خاسته از راًی آزاد ملت حاکم است ؟ در مقابل این
سئوا ل ، روحانیون حکومتی جوابی برای گفتن ندارند ،و روشنفکران مذهبی
هم هرگز به این جنایات قرون وسطائی
علنأ اعتراض نمی کنند ،و درست در راستای گفته های مرحوم علی شریعتی ، نماد روشنفکر مذهبی در سالهای 40 و 50 ، فکر می کنند . علی شریعتی می گفت : اسلام خیار چنبر نیست که بگوئیم این
قسمت اش را دوست دارم ، امٌا این قسمت اش را دوست ندارم. آری برای روشنکران مذهبی ، قطع اعضای دله
دزدان ، سنگساران زنان ، شلاق زدن به جوانان ، بخشی از احکام اسلام ناب محمدی یا به عبارت دیگر ، بخشی از خیار چنبر است ،
باید بخورید .،و لو اینکه این نوع مجازات ها
در جامعه نتیجه منفی، و زیان های
جبران ناپذیر به سلامتی روانی عموم
وارد بکند.
روشنفکران دینی فیلسوف !
حقیقت اینست ، وقتی که برای انتخاب
عنوان این رساله فکر می کردم ، که
چه عنوانی انتخاب بکنم ، که گویای محتوی
فکری رساله باشد ، به فکر « فیلسوفان !» وطنی چند دهه اخیر وطن خود بودم ، که در
ولایت مطلقه فقیه ، فلسفه بافی و فیلسوف سازی ،به اوج خود رسیده است . اغلب این«
فیلسوفان » عنوان روشنفکران دینی را هم با خود یدک می کشند .در
کشاکش این اندیشه درونی خود ، به این
نتیجه رسیدم ،که عنوان « فلسفه روضه خوانی »در تضاد با فلسفه سیاسی ،مناسب محتوی فکری این رساله است . فراموش
نکنیم ، هر نظام سیاسی ، فیلسوفان دولتی
و حقوق بگیران خود را تربیت می کند . نظام ناسیونال سوسیالیست
هیتلر ، مارتن هاید گر را داشت ، نظام استالنیزم اتحاد جماهیر شوروی سابق الکساندر
ژدانف (Jdanov-1896-1948 ) شخص سوم کمیته مرکزی حزب کمونیت در زمان استالین ،
تئوریسین معروف و مسخره !« ژن پرولتار یا
،و ژن بورژوا !» را به کشور شوراها !
هدیه کرد . نظام محمد رضا شاه پهلوی در شورای سلطنتی عالی فرهنگی ، گروه
اندیشمندان خود ، دکتر حسن نصر و دکتر
داریوش شایگان ،دکتر نهاوند ی دکتر احسان
الله نراقی را به خدمت خود داشت .در نظام
استبدادی ولایت فقیه ، اخوی گرامی رهبر ، آیت الله سید محمد خامنه ، رئیس بنیاد حکمت اسلامی صد را ، را دارد ،که در 25 اسفند
1379 ، در جزیره کیش ، یا به قول خود شان در «دانشگاه جزیره کیش » کنگرهً
جهانی تحت عنوان ملا صدرا و فلسفه معاصر
در جهان را بر گزار کردند !
اگر مجموعه این اعمال را شارلاتانیزم و حقه بازی و مردم فریبی آخوندی و
روشنفکری دینی ننامیم ، چه اسمی می توان
بر آن گذاشت ؟ خود ملا صدرا (صدر الدین محمد ابراهیم معروف به مولا متولد 1570 میلادی ، مرگ 1640 میلادی ، شاگرد شیخ بها الدین آملی ) در طول زنگی اش چنان از دست آخوند ،
جهل و خرافات در عذاب بود ، که در نهایت ، موطن خود شهر شیراز را ترک کرد و
مدت ها به یکی از دهات اطراف قم
پناه برد و بخشی از زندگی اش را در تنهائی ، دور از جنجال و هیا هوی آخوندی
، در آن روستا زندگی کرد. ( در بخش سوٌم فلسفه نو افلاطونی و متافیزیک صدار
را تحلیل خواهیم کرد) .
در حالیکه رهبر جمهوری اسلامی ، بایک
حکم حکومتی ، بیش از 80 نشریه را ممنوع الانتشار کرد ،وامروز صدها دانشجو ، روشنفکر ، روزنامه نگار یا در
زندان می پوسند و یا ممنوع القلم هستند ، و
بیش از سه ملیون ایرانی که در بین
آنان بخش مهم کادرو استا دان با تجربه
دانشگاه های کشور بخاطر نبود امنیت جانی و شغلی ، مجبور به ترک وطن خود شده اند ، سازمان دادن
کنگره بین الملی فلسفه و حکمت
اسلامی ، بخشی از برنامه های فلسفه روضه خوانی نیست ؟ در کشوری
که آزادی بیان و اندیشه نیست ، چگونه می توان از فلسفه ، به معنای واقعی آن یعنی دوست داران خرد پویا صحبت کرد ؟
برای اینکه خوانندگان به کنه و ذات
سیاست ضد فرهنگی نظام مطلقه فقیه از یک طرف ، فرهنگ مردم فریبانه نظام
خرد ستیزاز طرف دیگر ، پی ببرند ، عین مصاحبه آیت الله سید محمد خامنه ای
اخوی رهبر جمهوری اسلامی را ، در رابطه با فلسفه و جایگاه آن در جامعه را
، که نامبرده در 19 آبان ماه 1385 ، با خبرنگار سایت مهر، انجام داده است ، مورد مطالعه قرار می دهیم ، تا در ادامه این رساله ، خوانندگان ، با اندیشه
های سایر« فیلسوفان و ایده ئولوگ
های » نظام استبداد دینی ، چون
دکتر فردید ، علی شریعتی ، احسان
الله نراقی ،ابو الحسن بنی صدر ، دکتر عبدا لکریم سروش ، وسایر روشنفکران دینی
معروف و مشهور آشنا شویم .
آیت الله سید محمٌد خامنه ای در گفتگو با خبرگزاری مهر .
عنوان مصاحبه : فکر فلسفی استعداد پنهان مردم را آشکار می
کند.
آیت الله سید محمد خامنه ای معتقد است که می توان میان فکر فلسفی ، یعنی مفاهیم عمیق فلسفی و خرد ورزی با
فهم تودهً مردم رابطه برقرار کرد و
استعداد پنهان مردم را پرورش داد ،که بتواند
یک جهان بینی صحیح و نسبتأ کامل داشته باشد . آیت الله سید محمد خامنه ای ،
رئیس حکمت اسلامی صدرا در گفتگو
با خبر نگار مهر در پاسخ به این
پرسش ،که آیا می توان نسبتی میان فکر فلسفی و فهم تودهً مردم
برقرار نمود ، گفت : برای پاسخ دادن به این پرسش ، یکی ، دو مقدمه کوتاه
لازم است . اول اینکه طبق نظر روانشناسان
در انسان از زمان کودکی یک حس یا
غریزهً فلسفید ن و پرسش در بارهً جهان اطراف و حتی امور معنوی مانند خدا و دیگر
حقایق غیر محسوس وجود دارد ،و به عبارتی
انسان ذاتأ متفکر و فیلسوف بدنیا می آید . وی افزود : دوم آنکه مردم
جهان در ویژگی های فکری و روانی مختلف اند. مردم ایران دارای استعداد های
ویژه ای فلسفی می باشند و خیلی خوب مفاهیم
فلسفی را می فهمند و حتی بکار میگیرند و بیشتر ضرب المثل های ایرانی و
بسیاری از اشعار شعرای فارسی حکیمانه و فلسفی است .آیت الله خامنه ای تصریح
کرد ، با توجه بی این دو مقدمه در کشور ما به راحتی می توان میان فکر فلسفی یعنی مفاهیم عمیق فلسفی و
خرد ورزی با فهم توده مردم رابطه بر قرار
کردو آن استعداد پنهان مردم را پرورش داد
، که بتواند یک جهان بینی صحیح و نسبتأ کامل داشته باشد ، بدون آنکه محتاج آموختن
قواعد دشوار فلسفه شود .وی مقد مات
این کار را در عین حال سهولت و دشوار دانست و گفت : به تعبیر معروف این کار سهل و ممتنع است. به عدهً ورزیده و سازمان
و بنیاد ی مجهز و با تجربه و برنامه و
طراحی عام و دولتی لازم است. علاوه بر این ، به همکاری وسیع ادارات و نهاد های عمومی است که متاسفانه
در کشور ما این هماهنگی و خواست واراده
عام دولتی و عمومی به دشواری حاصل می شود . رئیس
بنیاد حکمت اسلامی صدرا ، تصریح
کرد : امٌا نتایج کار بسیار مهم وکار ساز است .زیرا انسان به طور طبیعی منطق
پذیر است .وقتی فکر با حسن فلسفی او پرورش بیابد در تمام جنبه های
زندگی خصوصی و عمومی – اجتماعی و سیاسی
او اثر خود را می گذارد و به انحراف کشیده نمی شود. قران مجید اصرار دارد که مردم اهل تفکر – تعقل و تدبٌر باشد و مقلد
و بی فکر بار نیاید و این همان فلسفیدن است. یعنی خرد ورزی و عقل و محاسبات منطقی
را در همه کارهای مهم بکار بردن . آیت
الله خامنه ای اظهار داشت هرکس هر شغل و علمی را دارد ، باید فیلسوفانه زندگی
و عمل کند و ندای فطرت و منطق درون و عقل خود وشناختن که از جهان و آفریدگار دارد توجه داشته باشد .(تهران 1385/8/19) آیت
الله سید محمد خاتمی رئیس بنیاد حکمت
اسلامی صد را است ،که در 25 اسفند 1379 –در
جزیره کیش گنگره ً جهانی تحت عنوان
ملاصدرا و فلسفه معاصر در جهان را سازمان داده بود و از کشور های مختلف متخصصین حکمت اسلامی را به این کنگره دعوت
کرده بود ).
خوانندگان فراموش نکنند ، که قتل دگر اندیشان که بنام قتل های زنجیره
معروف هستند ، در پائیز 1377 ، توسط
اعمال نظام ولایت مطلقه فقیه اجراء شد .
شش ماه بعد از این قتل ها در خرداد سال 1378 ، یعنی شش ماه بعد از آن جنایات
وحشتناک ،کنگره ً جهانی حکمت اسلامی
صدرا تشکیل می شود !!!به عبارت دیگر ، در حالیکه
ایران اسلامی ، قتل گاه و زندان دگر اندیشان ، روزنامه نگاران و نویسندگان است ،حاکمان جمهوری
اسلامی ، با هزینه کردن مبالغ هنگفت از ثروت های ملی ، برای مردم فریبی ، کنگره جهانی
حکمت اسلامی صدرا ترتیب می دهند
! اگر به متن همین مصاحبه آیت الله محمد
خاتمی با خبر نگار مهر، دقیق بشوید ، عین همین سیاست مردم فریبی را درآن متن ملاحظه خواهید کرد . به عنوان نمونه به چند نکته تکیه می کنیم . آیت الله سید محمد خامنهای میگوید «...»
طبق
نظر روانشناسان در انسان از زمان کودکی یک حس یا غریزهً فلسفیدن و پرسش
در بارهً جهان اطراف و حتی امور
معنوی مانند خدا و دیگر حقایق غیر
محسوس وجود دارد. به عبارتی انسان
ذاتأ متفکر و فیلسوف بدنیا می آید. حضرت
آیت الله سید محمد خامنه ای ،فیلسوف محترم ،
برای اولین بار اسکلت انسان همو ساپیانس( Homo-Sapiens ) ، یا به
عبارت دیگر ، انسان صاحب شعور و استعداد آموختن ، یعنی انسان های که امروز در کره
خاکی ساکن هستند ، مثل شما و ومن ، صاحب این قلم ، در سال 1967 در اتیوپی پیدا شد .روی این اسکلت ، دانشمندان
آمریکائی و استرالیائی ، به ریاست پرفسور
یان ماک دوگال (Ian Mac De
Gall ) از دانشگاه
کانبرا ،به روش ارسال ایزوتوپ بر استخوان
مطا لعه و تحقیق ومطا لعه کردند و معلوم
گردید ،که قدمت انسان همو ساپینس بر روی
کره خاکی به 196 هزار سال پیش می
رسد . به عبارت دیگر ، انسان های امروزی
که در کره خاکی ساکن هستند ، 196 هزار سال سابقه حضور در نقاط مختلف کره ًزمین را دارند. در صورتیکه ،
قدیمی ترین آثار از مظهر دین ،مذهب وخدا باوری ، 7 هزار سال بیشتر سابقه
ندارند . به عبارت دیگر ، هزاران سال قبل از
آفرینش خدا در اندیشه ها و باور های انسان ها ، خدا وجود نداشت .. حتی در طول این 7 هزار سال ، هر یک از تمدن
های انسانی پخش شده در جهان خاکی ،
اسطوره های متعدد ومخصوص خود از پروردگار را داشتند و دارند ، که چه بسا ، همین اسطوره و مشخصات آن با اسطوره های سایر فرهنگ ها فرق داشتند و هنوز هم فرق دارند
. این خدا و دستگاه دین و مذهب ، که در تمام
جوامع بشری ، به اشکال و اسامی مختلف ، مشاهده می شود ند ، ساخته و پرداخته
، خود همین انسان ( Homo-Sapiens ) است .
وانگهی ، حضرت آیت الله سید محمد
خامنه ای ، فیلسوف محترم ،
در باره گرویدن ایرانیان به دین اسلام ، فراموش نکنیم که شماو ملیونها ایرانی ، دین اسلام و مذهب شیعه را
بعد از مطالعه و یا به قول خوتان فلسفیدن قبول نکرده اید، بلکه از پدر و مادر شما
به شما رسیده است و به قد واندازه فکری ً شما خیاطی شده است . لذا
اگر پدر و مادر شما یهودی وساکن اسرائیل بودند ، حتما شما هم یهودی می شدید ،و چه بسا هم چند مدال افتخار ،در
فلسطینی کشی ، به سینه خود می زدید .
بعلاوه دین اسلام ، با شمشیر اعراب مسلمان ،وقدرت تاخت اسب عربی ، در یک محدوده جغرافیائی مجاور عربستان توسعه یافته است. اینکه امکان
داشت که سرخپوستان آمریکا ، ویا مردم
شمال اروپا ، ویا سیبری و یا استرالیا ، مسلمان بشوند و دین اسلام را به زور شمشیر
و تاخت اسب عربی بر ساکنان این قاره ها تحمیل بکنند ،این احتمال در صدر اسلام و امروز بسیار کم بودو کم است . چونکه اعراب مسلمان ،چه در زمان ظهور اسلام و
چه امروز ، فاقد صنایع کشتی سازی قاره پیما بودند و هستند ، که بتواند ،
مهاجمان اعراب مسلمان را ، در راه « جهاد فی سبیل الله! » از اقیانوسها گذرانده و در سواحل آمریکا ، استرالیا پیاده بکنند ویا به سرمای قطبی عادت نداشتند، که در راه الله و رسیدن به بهشت ، به
نقاط سرد قطب شما ل بروند و ساکنین آن منطقه را به زور شمشیر ، به صراط مستقیم هدایت بکنند و به آنها
وعده حوری در بهشت را بدهند بدهند ،و
در عین حال زنان و فرزندان آنان را به
زور شمشیر ، بصورت برده و کنیز در آورده و در بازار های مکه و مدینه بفروشند . در صورتیکه مسیحیت در قاره آمریکا ، و آفریقا به کمک مهاجمان مسیحی اسپانیائی و انگلیسی ، با
بهره گرفتن از برتری تکنو لوژی پیشرفته خود ، خصوصأ
از جنبه سلاح های آتشین ،و حیله مکر دیپلماسی ،توانستند مسحیت را به سیاه پوستان آفریقا و سرخ پوستان
آمریکا و بومیان استرالیا تحمیل بکنند .
چرا ژاپن ، چین مسلمان و مسیحی نشدند ؟ برای
اینکه مسلمانان و مسحیان از چنان قدرت
نظامی برخوردار نبودند ، که دین شان را به زور شمشیر و توپ بر آنها تحمیل بکنند .
حضرت آیت الله سید محمد خامنه ای فیلسوف ما ، در مصاحبه خود می گویند «...»زیرا انسان به طور طبیعی منطق
پذیر است .وقتی فکر با حسن فلسفی او پرورش بیابد در تمام جنبه های زندگی خصوصی و عمومی –اجتماعی و سیاسی او اثر خود را
می گذارد و به انحراف کشیده نمی شود.
قران مجید اصرار دارد که مردم اهل تفکر –تعقل و تدبٌر باشد و مقلد و بی فکر
بار نیاید و این همان فلسفیدن است. یعنی خرد ورزی و عقل و محاسبات منطقی را در همه
کارهای مهم بکار بردن .
حضرت آیت الله سید محمد خامنه ، اگر
جنابعالی واقعأ ایمان و قبول دارید که
انسان بطور طبیعی منطق پذیر است و قران مجید اصرار دارد که مردم اهل تفکر –تعقل و تدبرٌ باشند ومقلد بی فکر بار نیاید ، چرا
در ایران اسلامی زیر حاکمیت مطلق
اخوی گرامیتان ، ایرانیان را رسمأ صغیر
محسوب می کنند و دگر اندیشان را به مسلخ می کشند ،و یا زندانی و یا از وطن
آواره می کنند ؟ آیا این همه فلسفیدن شما
و روشنفکران دینی ، در ایران امروزی ،در
مغز روحانیون حکومتی تاٌثیر گذار نیستند ؟ یا اینکه ، زبان ام لا
ل این نوع فلسفیدن ها نوعی فریب دادن وگول زدن ملت است ؟
در 22 نوامبر در سایت اطلاعات نیوزhttp://www.ettelaat.net) ) یک فیلم ویدئوی با عنوان آخوندک دیدنی ، یک صحنه ً واقعی از
ایران را پخش می کرد ،و من راقم این سطور ، به عنوان یک پژوهشگر جامعه شناس ،
چندین بار آن فیلم را نگاه کردم. فیلم 8 دقیقه طول می کشد ،و نشانگر یک صحنه ً
روضه خوانی در ایران امروزی است . پسر بچه 9-یا 10 ساله ، در لباس روحانیت ، اما
بدون عمامه ، روضه مصیبت حضرت فاطمه
(ع) دخت گرامی پیامبر اسلام را می خواند ،و یک عده مردان 50 -60 ساله همراه
آن کودک ،برمبنای باور و اعتقادا ت خود ، بر مصیبت آن حضرت و امام حضرت علی (ع) گریه می کنند ،و دو پاسدار مسلح در چپ و راست آن کودک ،
بحالت خبردار نظامی ایستاده اند. البته
من باور نمی کنم ،که این کودک 10 ساله تاریخ واقعی اسلام را مطالعه کرده باشد . آنچه که میگوید و گریه می
کند ، مسلمأ دست پروده و دست آموز تربیت مذهبی او ست که به او آموخته اند . اما به
عنوان یک انسان و یک محقق ، باید
بگویم وقتی که یک کودک 10 ساله شاید کمتر، روضه حضرت فاطمه را
برای یک عده مردان 50 -60 ساله
میخواند و از آنها اشک چشم میگرفت، و در نهایت ، از مقام رهبری به اسم نام برد ، و عزت و عظمت رهبری و جمهوری
اسلامی را از پروردگار خواستار می شود ، این یک عمل کاملأ سیاسی ، ایدئولوژیک و
طراحی شده است .
حضرت آیت الله سید محمد خامنه ای ،
فیلسوف محترم و مدافع فلسفه و خردگرائی ،
وقتی که من این صحنه را دیدم ، این سئوال و در عین حال ، این شک و تردید در
من حاصل شد، که آنرا ، در چند جمله عرض
می کنم. از آنجائیکه شما خود را فیلسوف معرفی می کنید ، بهتر از هرکس می دانید ، که شک
اسلوبی و عقل نقاد پایه های بنیادین فلسفه
و خرد گرائی واقعی هستند. شک و
تردید من با دیدن این فیلم ، درست به آن دلیل و منطق ظاهر شد .حضرت آیت الله
سید محمد خامنه ای ، یک لحظه به قول خود جنابعالی با هم بفلسفیم . شما یک فرد مسلمان و پیرو مذهب شیعه اثتنی عشری هستید . در مذهب شیعه ، چهارده تن ، معصوم هستند ، و بنا بر باور شیعه ، جایگاه
این چهار ده تن ، بعد از مرگ ، در آن دنیا، بهشت است . به عبارت دیگر ، چهارده تن حضرات معصوم ، یعنی پیامبر
اسلام و اهل بیت او و امامان شیعه در حدود چهارده قرن است که در بهشت هستند و از نعمات بهشتی در کنار هم استفاده می
کنند . حضرت فاطمه (ع) در کنار پدر گرامی و
همسر خود ، مولای متقیان و فرزندان خود تشریف دارند . خوب اگر شما بر این
امر باور دارید ،و حتمأ هم باور دارید ،
چرا باید برای اهل بیت گریه کرد ، قمه بر سر زد ، زنجیرو سینه زد ، خاک و خاکستر بر سر پاشید ؟ آداب و رسومی
که بیش از 500 سال است ،که از زمان سلسله صفویه
در ایران رایج شده است را بجای
آورد ؟ در علم رجل ، هیچ نشانه ای نیست که امامان بلا فصل حضرت حسین ،
درسالگرد روز عاشور، به سرشان قمه و به
بدنشان زنجیر می زدند . وانگهی من در عمر
نسبتأ طولانی ام ، تا کنون ندیده ام ، که یک روحانی ، آیت الله ، یا حجت السلام ،
یا امام جمعه مسجد و یا روحانی زاده
، قمه برسر و یا زنجیر
برتن زده باشد . آیا فکر نمی کنید عوض اینکه بر چهارده
معصوم بهشتیان گریه بکنیم ، شایسته مقام انسانی و عرفانی و عدالت خواهی و حتی خرد ورزی نیست ، که به حال و احوال دخترکان ایرانی ،که بخاطر حاکمیت فقر فرهنگی و مادی ، ظلم و
بیعدالتی در جهنمی به وسعت ایران و حتی در امارات عربی ، به تن فروشی روی آورده
اند و ما بر حال و احوال و مظلومیت آنان
چاره اندیشی بکنیم ؟ و پول و سرمایه ملت را برای کنگره های بی مایه و بی پایه برای مردم فریبی صرف نکنیم ؟
حضرت آیت الله سید محمد خامنه ای ،
نکند زبانم لال ، خود شما ،به این دستگاه
و به این باورها اعتقاد ندارید ،و به همین خاطر نیز مسئولین کودک خرد سالی را برای روضه خوانی فرستاده اند
،که مردم را مشغول بکند ،و آقایان و آقا
زاده ها ، به کار اصلی خود ، یعنی تحکیم قدرت ،و
جمع آوری ثروت مشغول بشوند و
روشنفکران مذهبی شب و روز بفلسفند ، وقت عزیزشان را بیهوده تلف نکنند ؟!!!
به قلم : کاظم رنجبر – دکتر در جامعه
شناسی سیاسی –پاریس 30 نوامبر 2006
-اقتباس بطور کامل ، ویا به اختصار ، با ذکر نام نویسنده ،وسایت عصر -نو
بلا مانع است .
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------
(1)- یک قرن برای هیچ – صفحه 301
-فلسفه سیاسی ، یا روضه خوانی سیاسی
(بخش سوم ) ادامه دارد
بخش نخست این مقاله
در عصرنو:
فلسفه سيا
سی ، يا روضه خوانی سياسی ؟!
(بخش نخست)