عصر نو
www.asre-nou.net

شارلوت ویدمان

چه کسانی مجوز برای کشتن صادر می‌کنند
نقض حقوق بین‌الملل در مقابله با تروریسم


Tue 2 12 2025

زوال حقوق بین‌الملل با جنگ علیه تروریسم ارتباط نزدیکی دارد. امروزه اتهام تروریسم در سراسر جهان به ابزاری برای سلب حقوق تبدیل شده است.

۲ دسامبر ۲۰۲۵

تعداد قابل‌توجهی از مردم بر این باورند که کشتن مظنونان تروریسم تحت حقوق بین‌الملل مجاز است. در حالی که حتی تعریف بین‌المللی توافق‌شده‌ای از تروریسم وجود ندارد، اگرچه سال‌ها دربارهٔ آن کنفرانس برگزار شده است. پس این باور که اتهام تروریسم حکم «مجوز کشتن» صادر می‌کند، از کجا آمده است؟ پاسخ ساده است: زیرا نزدیک به یک ربع قرن است که این شیوه اعمال می‌شود.

نقطهٔ عطف با جنگ علیه تروریسم رخ داد، که جرج دبلیو بوش، رئیس‌جمهور آمریکا، پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به برج‌های دوقلو اعلام کرد. معیارهای حقوق بین‌الملل کنار گذاشته شدند یا «بی‌شرمانه بازتعریف شدند»، همان‌طور که کریستوف سافرلینگ، حقوق‌دان جنایی، در کتاب جدید خود با عنوان «ناتوانی حقوق بین‌الملل» جمع‌بندی می‌کند. سافرلینگ، رئیس آکادمی بین‌المللی اصول نورنبرگ، یادآور می‌شود که حتی جنایتکاران جنگی اصلی نازی‌ها در دادگاه نورنبرگ از حقوق انسانی برخوردار بودند و حتی وکیل مدافع داشتند، در حالی که مظنونان مدرن تروریسم عملاً خارج از چارچوب قانونی قرار دارند.

علاوه بر این، اصطلاح جدید «مبارز دشمن غیرقانونی» تمایز بنیادین میان نیروهای نظامی و غیرنظامیان را از بین برد. در این چارچوب، جنگ نسل‌کشی در غزه با حجم بالای قربانیان غیرنظامی به نقطهٔ عطفی در تاریخ زوال حقوق بین‌الملل تبدیل شده است. این ایده که شخص به‌خاطر مکانی که در آن حضور دارد، حق زندگی خود را از دست می‌دهد، نخست در جنگ پهپادی آمریکا مطرح شد. کاخ سفید تحت ریاست باراک اوباما تصمیم گرفت کسانی که با مظنون تروریستی در یک خانه حضور دارند، غیرنظامی محسوب نشوند. در جنگ غزه، این قاعده بر منطقه‌ای به مساحت شهر کلن اعمال شد. هیچ‌کس بی‌گناه نیست!

انتقام به جای قضاوت

این اصل نیز با جنگ علیه تروریسم وارد شد. اسرائیل در مواجهه با حماس همان روشی را اعمال کرد که آمریکا در افغانستان: زندانی دستگیر نمی‌شود، بلافاصله اعدام به جای محاکمه. اعدام اسامه بن لادن توسط دولت اوباما در کاخ سفید به صورت زنده و تقریباً مانند نمایش در سینمای خانگی دنبال شد. در اسرائیل، جایی که زمانی محاکمهٔ آیشمن برگزار شده بود، علیه هیچ‌یک از عاملان کشتار ۷ اکتبر شکایتی مطرح نشد.

امروز ضدتروریسم به یک مدل جهانی تبدیل شده و هرگاه هدف سلب حقوق سیاسی و مدنی افراد باشد، از آن یاد می‌شود. اتهام تروریسم شامل پدیده‌های کاملاً متفاوت می‌شود، از خشونت‌های سیاسی تا مخالفت‌های کاملاً غیرخشونت‌آمیز. در هند، مصر، عربستان سعودی یا ترکیه، فعالان حقوق بشر هدف قرار می‌گیرند و در سوریه تحت حکومت بشار اسد، بخش بزرگی از مخالفان. دونالد ترامپ ماهی‌گیران ساحل ونزوئلا را تروریست می‌نامد و همین‌طور گروه‌های ضدفاشیستی. را

در بریتانیا، حامیان Palestine Action با خطر تا ۱۴ سال زندان روبه‌رو هستند. در فرانسه صدها فعال طرفدار فلسطین به اتهام «توجیه تروریسم» (apologie du terrorisme) تحت پیگرد قرار گرفته‌اند؛ دبیرکل اتحادیهٔ CGT-Nord یک سال زندان تعلیقی گرفت. این فهرست را می‌توان ادامه داد: در ۱۵۰ کشور جهان قوانین ضدتروریسم در حال اجراست. «ترور» برچسب دلخواه موج اقتدارگرایی است که سراسر جهان را فرا گرفته است.

خنثی کردن، از میان بردن: سیاست فرانسه برای سال‌ها در اشاره به کشتن اسلام‌گرایان مسلح در ساحل، از واژگانی برگرفته از «مبارزه با آفات» استفاده می‌کرد. جنگ نظامی علیه تروریسم در بیشتر عرصه‌ها شکست خورده است؛ گسترش دادن فراقانونی و روانی آن نیز کمکی نکرد. تلاش‌هایی در مالی برای مذاکره با جهادی‌ها تحت فشار فرانسه کنار گذاشته شد. به‌طرز طعنه‌آمیزی آخرین دولتی که غرب آن را در باماکو «دموکراتیک» می‌دانست، پس از سرکوب خونین معترضان صلح‌جو توسط یک بریگاد ضدترور سقوط کرد.

به محض آن‌که اتهام تروریسم مطرح می‌شود، پلیس و ارتش خود را مرجع نهایی می‌پندارند. مظنون تروریسم «قابل کشتن» است؛ می‌توان او را همان‌جا اعدام کرد — همان‌گونه که این روزها دو عضو «جهاد اسلامی فلسطین» در جنینِ کرانهٔ باختری کشته شدند، در حالی که دستانشان بالا بود اما بی‌اثر تلقی شد. رفتار سربازان با نظر غالب در جامعهٔ یهودی–اسرائیلی همخوان است: دو سوم مردم بر این باورند که مظنون تروریسم حتی اگر خطری نداشته باشد باید کشته شود.

شکنجه؛ خط قرمزی که مخدوش شد

هرچند ممنوعیت شکنجه مطلق است و هیچ وضعیت اضطراری نمی‌تواند آن را توجیه کند، اما جنگ علیه تروریسم حتی این خط قرمز را هم مخدوش کرده است. هنگامی که سیا زندانیان مسلمان را به مراکز مخفی بازجویی و شکنجه منتقل می‌کرد، دست‌کم پنج کشور اروپایی در این کار مشارکت داشتند. تصاویر زندان ابوغریب عراق موجی از انزجار جهانی برانگیخت، اما این واقعیت که آمریکا پس از ۲۰۰۱ شکنجه را به ابزار سیستماتیک تبدیل کرد، هرگز از بین نخواهد رفت. این تداوم همان روشی بود که آخرین‌بار در جنگ الجزایرِ فرانسه توسط دموکراسی‌های غربی به‌کار رفته بود.

در اسرائیل، پایگاه نظامی سده‌تیمان در صحرای نقب پس از ۷ اکتبر «در عرض چند هفته به مرکز شکنجه تبدیل شد». بنا به گزارش سازمان «Breaking The Silence» در میان نگهبانان زندانیان فلسطینی، نیروهای ذخیره از گروه‌های شهرک‌نشینِ تندرو حضور داشتند. زبان غیرانسانیِ مقامات ارشد دولت و ارتش دربارهٔ فلسطینی‌ها، عملاً چون چکی سفید برای سطوح پایین‌تر بود.

در مورد سوریه تحت حافظ و بشار اسد—جایی که به‌احتمال زیاد درصد جمعیتی که شکنجه شده‌اند در هیچ کجای دیگر دیده نشده—یاسین حجاج صالح شکنجه را «یک رابطهٔ سیاسی» توصیف می‌کند که دولت از طریق آن بر کل جمعیت اعمال اثر می‌کند. تحت شرایطی دیگر، شاید بتوان گفت در قبال دولت اشغالگر اسرائیل نیز وضعیت مشابهی صدق می‌کند: شکنجه، به‌ویژه انواع جنسی‌شدهٔ آن، قرار است احساس مردانگیِ فلسطینی را درهم بشکند. و بر همه اثر می‌گذارد.

*شارلوت ویدمان

نویسنده‌ای است که در برلین فعالیت می‌کند و سال‌ها تمرکز خود را بر «دنیای زندگی اسلامی» گذاشته است. تازه‌ترین اثر او با عنوان «درک درد دیگران: هولوکاست و حافظهٔ جهانی» (Propyläen) منتشر شده است.