یارانِ سکوتِ خون
Mon 21 07 2025
رسول کمال
خطاب به حمایت کنندگانِ بیانیه ی موسوی
تجربه ی تلخی ست
تنهایی
وقتیکه
در زنگار سکوت هق هق می زنی
خنجر دروغ را
بر درگاهِ خدایی که
جاودانه کرد قاموسِ خیانت را
میانِ سفره ی رنگینِ دوستی
آه
چگونه بگویم
از قلبِ عاشقم
آنگاه که نوشتند
خوابِ بی پایانِ تو را
میانِ خاک وُ چاقو
تا
حتی نباشد نشانی از گور تو
من
اما
در میانِ این جدالِ نابرابر
تو را
همچنان دوست دارم
ایران بانو
تو را من
دیوانه وار دوست دارم
و
حنجره ی بغضم
تمنای هوایی
از پنجره ی خسته ی خانه دارد
آه
نمی دانم
نمی دانم
این چه عشقی ست
در میانِ غوغایِ زخم ها وتیر
و
در بستری که یارانم
پای بوسِ ضحاکِ پیر
مرگِ تو
و
عشقِ مرا
آذین بخشِ رسانه ها
می کنند
می دانی؟
شاید...
نمیدانم
نمی دانم
اما
تجربه ی تلخی ست
تنهایی
در سرایِ خموش وُ درد
آنگاه که می نوشند
جنگجویانِ دروغین
شرابی فسونگر بر گور گمنامت
ولی
با این همه
تورا
همچنان دوست دارم
و
می نویسم نامت را
برگورِ قلبِ خویش
17/07/2025
رسول کمال
این شعر را با صدای شاعر بشنوید
|
|