عصر نو
www.asre-nou.net

سکوت جهان و خیابان‌های بسته:
سلب اعتراض، محاصره‌ی دوگانه


Tue 17 06 2025

در روزگاری که بسیاری از خیابان‌ها در جهان به میدان‌هایی برای فریاد آزادی بدل شده‌اند، خیابان‌های ایران و پیرامون آن به منطقه‌ی ممنوعه‌ای از مرگ و انکار بدل شده‌اند. مردم نه از سر سکوت، که از سر محاصره، به اعتراض نمی‌آیند. آنچه به نظر غیبت صدای جمعی می‌آید، در واقع حاصل هم‌زمان دو ماشین سرکوب است: یکی از آسمان، با بمباران و ارعاب نظامی، و دیگری از زمین، با سرکوب دینی و امنیتی.

امروز، شکل کلاسیک مقاومت مدنی ، آنچه گاندی یا جنبش حقوق مدنی آمریکا وام‌دار آن بودند: حضور جمعی، اعتراض خیابانی، نافرمانی مدنی در این منطقه از جهان امکان ضعیف داشته و اکنون نیز ممکن نیست. و این، تنها یک اختناق سیاسی نیست، بلکه شکست اخلاقی جهان نیز هست.

خیابانِ تسخیرشده: از امکان به ناممکن

هانا آرنت در وضع بشر می‌نویسد که «کنش سیاسی تنها در فضای مشترک، جایی که انسان‌ها می‌توانند دیده و شنیده شوند، امکان‌پذیر است». اما اکنون، در بسیاری از شهرهای ایران، خودِ فضا به سلاح بدل شده است. خیابان نه فقط بسته شده، بلکه به میدان تیر و تهدید بدل شده است.

در ایران، هم‌زمان با تهدید هرساعته ی مهاجم خارجی، خیابان‌ها از درون نیز بسته‌اند: دوربین، باتوم، بازداشت، شکنجه، پیگرد خانوادگی، اعدام و نفوذ امنیتی. یعنی همان‌گونه که فانون در دوزخیان روی زمین می‌گوید: «استعمارگر فضای زیست را مین‌گذاری می‌کند.» این استعمار، خواه خارجی و نظامی باشد، خواه داخلی و ایدئولوژیک، خیابان را از آنِ مردم می‌گیرد.

سکوت مردم یا سلب حق حضور؟

مهم است که تأکید کنیم: در چنین شرایطی، سکوت مردم نه نشانه‌ی بی‌تفاوتی، بلکه نتیجه‌ی مسدود شدن میدان کنش است.

فرانتس فانون درباره‌ی مردمی که در شرایط استعماری زندگی می‌کنند، می‌نویسد:

سکوت آن‌ها سکوت سنگ نیست؛ سکوتی‌ست پُر از فریادهایی که اجازه‌ی تولد نمی‌یابند.»

در وضعیت فعلی ایران، دو نوع سلطه در کنار هم قرار گرفته‌اند:

سلطه‌ای که می‌کشد، ویران می‌کند، می‌سوزاند؛

و سلطه‌ای که بازداشت می‌کند، تحقیر می‌کند، خاموش می‌کند.

این دو، مکمل هم‌اند. نتیجه؟ خیابانی که دیگر نه خانه‌ی مردم، بلکه زندان متحرک قدرت است.

جهانی که نمی‌شنود: بحران اخلاقی سکوت

در این وضعیت، سکوت جامعه‌ی جهانی تنها یک موضع سیاسی نیست؛ بی‌اعتنایی به امکانِ زنده‌ماندنِ مفاهیم عدالت و حق است.

وقتی مردم نمی‌توانند به خیابان بیایند، رسانه‌ها نمی‌بینند، و نهادهای بین‌المللی معیار سنجش اعتراض را فقط حضور خیابانی می‌گیرند، خود غیبت، به جرم بدل می‌شود.

جهان به جای دیدن حذف، تنها غیبت را می‌بیند. و این، خطرناک‌ترین شکل حذف است: حذف از توجه.

مقاومت در سایه: بازتعریف کنش مدنی

اگر خیابان از مردم گرفته شده، مقاومت نیز باید بازتعریف شود.

میشل فوکو، در تحلیل مفهوم parrhesia (گفتار بی‌پرده و یا صراحت درگفتار)، یادآور می‌شود که در لحظاتی که قدرت همه‌چیز را تصاحب می‌کند، خودِ گفتن حقیقت عملی سیاسی و خطرناک است.
در چنین شرایطی، مقاومت مدنی، به معنای کلاسیک خود، دیگر کافی نیست.

باید از فرم‌های تازه‌تری سخن گفت:مقاومت در زبان: نوشتن، ترجمه، ثبت و روایت حقیقت،مقاومت در حافظه: بازگو کردنِ اسامی، چهره‌ها، حوادث فراموش‌شده،

مقاومت در شبکه‌ها
: همبستگی‌های پنهان، ارتباطات مستقل، هنر اعتراضی و مقاومت در زیستن: زنده‌ماندن، بدون تسلیم به دروغ و ترس.

در جهانی که قدرت خیابان را تصرف کرده، کنش سیاسی شاید در شعر، در یادآوری، در امتناع از مشارکت در دروغ، معنا یابد.

اگر امروز خیابان‌ها بسته‌اند، نباید فراموش کنیم که هیچ قدرتی تا ابد خیابان را از مردم نمی‌گیرد. تاریخ نشان داده که خیابان همیشه بازمی‌گردد، حتی اگر موقتاً اشغال شده باشد.

در زمانه‌ی محاصره‌ی دوگانه، نوشتن، می توان گفت : یادآوری، و حتی مقاومت خاموش نیز نوعی سیاست است ، سیاستی از آنِ مردم، نه از آنِ قدرت.

علی آشوری ، سندیاگو

پانویس ها :

1. Hannah Arendt, The Human Condition, University of Chicago Press, 1958
2. Frantz Fanon, The Wretched of the Earth, Grove Press, 2004
3. Michel Foucault, Fearless Speech, Semiotext(e), 2001
4. Michel Foucault, Discipline and Punish, Vintage Books, 1995