«مهمترین حرفها در روزمرهترین
حرفها نهفته»
Fri 9 05 2025
علی آشوری

“مهمترین حرفها در روزمرهترین
حرفها نهفته”
شیوا ارسطوی
درگذشت شیوا ارسطویی، چیزی بیش از خاموشی یک صداست. او، زنی از تبار واژههای بیقرار، در میانهی میدانهای مردانهی ادبیات فارسی، با صدایی لرزان اما راستگو، آمد تا حقیقتی از هستی زنانه را روایت کند—حقیقتی که نه در فریاد جا داشت و نه در تسلیم .
او به آنچه اغلب بیاهمیت شمرده میشود دل میسپرد: به جزئیات زندگی روزمره، به دردهای کوچک اما مزمن، به خاموشیهایی که در دل گفتگوهای ساده پنهاناند. برای شیوا، ادبیات نه عرصهی نمایش، بلکه جستوجویی بیوقفه در رگهای زندگی روزانهی انسان بود—خاصه آنگاه که زن باشد و تنها .
شیوا، مثل نامش، روشن و بیپروا نوشت؛ از تن، از ترس، از خلأ، و از آن زخمی که زبان زن را همواره در حاشیه نگاه میدارد. اما نظم ریاکارانهیی که بر فضای ادبی ایران سایه انداخته، مجال کامل شدن، مجال شنیده شدن، مجال شکفتن بیملاحظه را از او دریغ داشت .
اکنون که دیگر نیست، صدایش بیش از همیشه در سکوت پیداست—مثل شعری که کسی فرصت خواندنش را نیافت، مثل نامهای که هرگز پست نشد. نبودنش، آینهایست روبهروی ما؛ که چهگونه ادبیات رسمی. و مردمحور وحاکم ، زنانی از جنس نویسنده( شیوا) را نه صرفا با سانسور مستقیم، که با بیتوجهی و فراموشی، حذف میکند .
شیوا ارسطویی، یکی از آن صداهایی بود که باید بیشتر شنیده میشد. و حالا، تنها از خلال غبار خاطره و رج زدن واژههای باقیماندهاش، میتوان با او حرف زد—زنی که سعی کرد از لابهلای شکستها، چیزی شبیه امید یا حقیقت را بیرون بکشد، اما جهان محاط شده بر او کوچکتر از رنجی بود که میشناخت. .
علی آشوری سندیاگو
|
|