در یاد و یاد آوری شاملو
Tue 23 07 2024
علی آشوری
آه چه پناهی اند
وقتی که دسته دسته کلمات تازه می شوند و
پوست می اندازند
این صدا و دستان جادویی کلمه کیست
زنگ و ضرب “شعر” دردل چشمه ،
خاک و باران، درخت و برگ و شاخه
باری از جنس عشق از آن میگیرند؟ .
حال رودباری از این کلمه ها دخترانی اند
که در ظلماتی بدین سان…
ویا در سوگخنده های شبانه ،
سحرگاهان ، با نام “تو” (آزادی) را
چون شیره ای از جان نثار
این دیار سوخته می کنند ،
تادر سایه رویای تو ، پناهی،
پناهگاهی بسازند
که دوبار ه و چند باره
بر “بام شوند با آیینه و سبزه”
لکه های نشسته برماه را بزدایند …
گیسو رها کرده باهم بخوانند :
من “درد مشترکم مرا فریاد کن“.
علی آشوری