عصر نو
www.asre-nou.net

شرم نا گفته‌ی قرن (حلبچه) سالگرد فاجعه


Sun 17 03 2024

علی آشوری

و این مهر پارسایی ست !
که لابه لای انبو هه ایی از دود و دبدبه
به ناگهان سراسیمه درختان گیس اشان بریده شد
و بر مچ دست من در فاصله هزار هزار جاده
بسته شد !
این روایت تازه از آیه ای بود ؟
که در قمقمه و مناره به سادگی ، ساده
نیلوفر و ریحان و هر هر بهارانه ی برکه و چشمه
و نغمه ی خسروانی را دفن کرد ؟

نعمت آسمان اینگونه آراسته می شود
آوایی
“می له واند «” سوختم مادر
اینجا هو را مان است :
نغمه و رنگ و دندان رودبار ها ست
در بهت تلخآيي و حیران !

اینجا ، اینجا ، هورامان است
در گیوه و چوخا و شال به شرم خمیده ی
کوهستان.
اسبی درلثه و لجه ی سرمه ایش شیهه می کشد
و مردی در سهمگینی یک انجماد ،
با سربند و شال کمرش
“گلابی” سنگ شده را می فشرد :
“نشانی از عصر و عصای “حکمت”
و در قامت اندوه تندری بر فراز دجله می چرخد
اینجا هاورا مان ست
سوختم‌
واژه ها در خود می خوانندو
لب می گزند و “هوره “و چمری “می شوند :
چنانکه باد در سوزش واژه ها ، به شیون ٠٠٠٠٠
________________________________

۱-هوره و چمری و لواندن هرسه مقام هایی از موسیقی کردی اند که در مرگ و میر خوانده و نمایش داده می شوند
۲-گلابی از میوه های ویژه ی اورامان است
۳- چوخا نیمتنه بی آستینی ست که مردم هورامان به بهار و زمستان می پوشند

۴- نغمه هاي اروامان را در ادبيات فارسي خسرواني گویند
علی اشوری