عصر نو
www.asre-nou.net

احمد نائینی

محمود طریق الاسلامی، اسطوره مقاومت زندان های شاه و شیخ


Fri 1 10 2021

new/mahmoud-tarigholeslam.jpg
شگفت انگیز، پائیزی بود، تازه از زندان رهایی یافته بودم و تنها بازمانده عشق افلاطونی ام، از میان کتاب ها، نشریات، جزوات در پسین روزگار کتاب سوزان، نوار کاست “پاییز آمد” بود که قبل از دستگیری با چند کاست دیگر، لابلای یکی از شاخه های تنومند درخت درهم پیچیده و درهم تنیده شده حیاط خانه مان مخفی کرده بودم. در حیاط، ناخودآگاه، نگاهم به پشت بام و درب منزل دوخته شد، ” نکند حرامیان دوباره پیدایشان شود! ” نجواکنان: “لابه‌لای درختان لانه کرده کبوتر…”، بیدرنگ، با ولع خاصی نوارها را به اتاق ام بردم، درب اتاق را ورانداز و خاطرجمع شدم، محکم چفت شده است، نوار کاست را با فراغ بالی داخل ضبط صوت گذاشتم، با پژواک سرودۀ زنده یاد سعید سلطان‌پور، در خیالی محض، رهبر خودخوانده کر “پاییز آمد”، با هارمونی خاطرات زنده یادان، مجید نعیمی، علی حاج باقری، علی اکبر مرادی، محمود طریق الاسلامی، مقاوم‌ترین زندانی شاه و شیخ که لب از لب نگشود، شدم، که چه انسان های شریف و نازنینی را از دست دادیم.

صحبت از محمود طریق الاسلامی شد، باری ساواک او را در سال ۱۳۵۴ به خاطر به همراه داشتن کتابی به نام “نهضت مقاومت فلسطین” دستگیر می کند و تحت شدیدترین شکنجه ها قرار می گیرد، در برابر انواع شکنجه های ساواک جهنمی شاه در کمیتۀ مشترک و اوین مقاومتی جانانه کرده و لب به سخن نگشوده بود. ابتدا به اعدام محکوم می شود و بعد در اثر “فضای باز سیاسی” معروف به “جیمی کراسی” و اثرات آن در کاهش فشار بر زندانیان سیاسی، محکومیت وی به حبس دائم تقلیل می یابد. یکی از خاطرات از زندان های رژیم شاه: “سرش از دو قسمت شکسته و باند پیچی شده بود. کنار گوش چپش هنوز خون خشک شده باقی مانده بود و زیر هر دو چشمش از شدت خون مردگی، سیاه شده بود. پشت دست ها آماس کرده و هر دو پای ورم کرده و خون آلودش باند پیچی شده بود. با این همه با آن قامت تکیده و بلندش چنان فرز، چنان سرحال می نمود که گوئی همین حالا از یک مهمانی برگشته است!”

پس از دستگیری، رژیم جهل و جنایت جمهوری اسلامی بیهوده کوشش می کند هنگام ملاقات مادر، با ضبط ویدئو از محمود چهره ضعیفی به نمایش بگذارد. محمود از ضبط این ویدئو مطلع نبود. بر اساس اطلاعاتی که از سایر زندانیان سیاسی در بند دریافت شده است این فیلم بدون اطلاع وی و از پشت یک کرکره ضبط شده بود. محمود طریق الاسلام در تیرماه سال ۱۳۶۰ حین برگزاری جلسه کمیته مرکزی اصفهان سازمان راه کارگر همراه سایر اعضای، محمد جواد کرباسی، احمد ثابت جو، بهروز کرمی، بازداشت شد که جملگی مقاوم و سربلند اعدام شدند. محمود بر اساس تجاربش در زندانهای شاه و برخورد با نیروهای امنیتی با بسیاری از تاکتیک ها و روش های خام کردن دشمن مسلح و جانی آشنایی داشت. خاطرات روایت شده از زندگی محمود در زندانها نشان از این تجارب است.

محمود که در زندان های شاه نیز در “خود را به کوچۀ علی چپ زدن” و “بی گناه” نمائی برای بازی دادن پلیس و حراست از اطلاعاتش مهارت داشت، این بار برای رهائی خود از چنگال دشمن و پیوستن مجدد به سنگرهای نبرد انقلابی و هم رزمانش، تصمیم به خام کردن دشمن گرفته و قصد آن داشت به تاکتیک استفاده از نفوذ خاص مادر “فقیه” خود در میان فقهای حاکم متوسل شود. از این رو برای نرم کردن مادرش که برای ضبط صدا و ثبت در فیلم، مدام با صدای بلند تکرار می کرد: “من حاضرم به دست خودم تو را اعدام کنم”، می کوشید وانمود کند که از گذشته پشیمان شده، به خمینی وفادار است و حاضر است دست او را ببوسد!

هنگامی که از طریق زندانیان خبر رسید که جلادان در شکنجه گاه بر سر مبارزان و آزادیخواهان مقاوم فریاد می کشند: « خیال کردی محمود طریق الاسلامی هستی که حرف نمی زنی؟»، مدت ها از اعدام محمود گذشته بود، و تمامی روابط او با تشکیلات و کلیۀ اماکن و مسئولین تشکیلاتی که محمود دست رسی کامل به آنها داشت، مطلقاً سالم مانده بودند، زیرا او “محمود طریق الاسلامی” بود و حرفی نزده بود!

این نمایش زبونانه که با هدف تحکیم و تقویت موقعیت “آیت الله قتل عام رئیسی جلاد” صورت میگیرد را میتوان در کلیپ زیر مشاهده کنید.

محمود طریق الاسلامی سرانجام در باغ کاشفی اصفهان سرافراز تیرباران شد. اعدام محمود طریق الاسلامی ابزاری برای ایجاد وحشت در میان فعالین سیاسی مخالف در این شهر توسط جنایتکاران حاکم بود.

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد!

احمد نائینی
جمعه – ۹ مهر ۱۴۰۰
______________________________

پاورقی:

محمود و جواد و احمد چه رفقای نازنینی که نماد اخلاص و صمیمیت و تلاش در راه رهایی و آرمانهای طبقه ی کارگر بودند … و برای من بودن در کنار آنها غرور انگیزترین سالهای عمر من بود و فقدان آنها تلخ ترین، همراه با اندوهی سرد و سنگین.

محمود را ساواک شناسایی کرده بود و حدود ۶ ماه تحت تعقیب بود که نهایتا در تیراندازی متقابل با ماموران ساواک تیر خورده بود (محل تیر روی ران او را خودم در سفری که باتفاق به شمال و برای خالی نبودن عریضه به دریا رفته بودیم دیده بودم) و دستگیر شده بود و آن زمان از افراد بالا و کیفی مجاهدین بود که بعدها در زندان تغییر ایدئولوژی داده بود و به بچه های گروه فلسطین که بعدها به راه کارگر معروف شدند ملحق شده بود (خودش برای من تعریف کرد) و این همکاری تا به آخر که علاوه بر عضویت در کمیته مرکزی راه کارگر ، مسئول مرکزیت تشکیلات اصفهان هم بود ادامه داشت.

مذهبی ها با محمود به چپها پُز میدادند و وقتی چپ شده بود حسابی چرتشان پاره شده بود و بدجوری از آن کینه به دل داشتند و خودش هم میگفت: اینها من را زنده نمیگذارند.

همان هم شد که همه جا روی ملاقاتش با مادرش مانور میدادند و حتی رفسنجانی که از زمان شاه او را میشناخت در نماز جمعه از آن با نام محمود طریق الکفر یاد کرد . یاد و نامش گرامی



نقل از: زمانه