عصر نو
www.asre-nou.net

فروپاشی عمومی و فروپاشی حکومت الهی


Thu 26 08 2021

جلال ایجادی

ijadi12.jpg
شرایط ایران بطرز بیسابقه ای به گسیختگی کشیده شده است. هیات حاکمه در تشتت کامل و فروپاشی است و بسیاری از هنجارهای اجتماعی آشفته شده اند و کارآیی خود را از دست داده اند. ذهن جامعه در پرسش برای یک تغییر بزرگ است و در دلها اضطراب و نگرانی انباشت شده است. هم امید به تغییر و هم گیجی در فهم شرایط و هم ناتوانی برای ایجاد تغییر، ذهن ها را مشغول نموده است. وضع چگونه است و چه خواهد شد؟

جامعه شناسی فروپاشی عمومی

بنیاد جامعه چیست؟ انسانها پایه جامعه هستند. مناسبات شخصی و خانوادگی و اجتماعی و فرهنگی و دینی و اقتصادی اعضای جامعه ساختار و چهره عمومی جامعه را تشکیل می دهد. این مناسبات بر پایه هنجارها و کدها قرار دارند. این قاعده ها و قانون ها و معیارها و باورها هستند که رفتارها را نرم و هنجار می دهند، مناسبات را همسو می نمایند و جوش می دهند، اعتماد می آفرینند و آرامش می بخشند. حال، فروپاشی روندی است که در گسیختگی هنجارها و اغتشاش در معیارها و پارگی مناسبات اتفاق می افتد. فروپاشی بمعنای پارگی نقاط مشترک و پیوندزننده جامعه می باشد. فروپاشی ایست و مرگ جامعه نیست، واژگونی رژیم نیست. جامعه متناسب نیروهای درونی و در پیوند با اکوسیستم جهانی، نفس می کشد و مقاومت می کند و گرایش جدید تولید می نماید. ولی از نظر جامعه شناسی فروپاشیدگی جامعه به این معناست که جامعه از تعادل عادی خارج شده، هنجارها پاره و ویران شده، استرس و افسردگی و قدرت خودتخریبی بشدت افزایش یافته، میل برهم زدن وضع اوج گرفته و گاه به خطر پاشیدگی سرزمینی نزدیک شده است.

در ایران ما شاهد نوعی فروپاشی عمومی هستیم به این معنا که همه عرصه های زندگی در فروپاشی قرار گرفته اند. حالت نابودگرایی و بهم ریختگی همه جامعه و تمام شاخه های زندگی اجتماعی و وضع بالایی ها و پائینی ها را فراگرفته است. در این حالت، تمام هنجارهای عمومی مانند سیاست که برای خدمت و محار جامعه است از کار افتاده، تمام امکان سازش و همکاری طبقاتی در الگوی موجود اجتماعی پایان یافته، تمام پیوندهای دینی ایدئولوژیک گسیخته شده، همه بالایی ها متحدین خود را در پائین جامعه از دست داده و نزد پائینی ها احساس عدم امنیت و ترس از آینده عمومیت یافته است. در این شرایط، پدیده فرسایشی و بیزاری و گیجی و اضطراب روانشناختی عمومیت یافته، مبارزه درون الگوی اجتماعی موجود به نقطه اشباع و لبریزی رسیده و تمایل واژگون نمودن نظام و ایجاد الگوی جدید بشدت فضای جامعه را متاثر ساخته است. این فروپاشی عمومی در زمینه هایی مانند قدرت سیاسی، نظام آموزش، نظام دادگستری، نظام ارزشی، محیط زیست، اقتصاد و آسیب های جامعه خود را آشکارا نشان می دهد.

فروپاشی قدرت سیاسی

فروپاشی حکومتی یکی از ابعاد فروپاشی عمومی است. فروپاشی سیاسی شکل های مختلف دارد و از عدم کارآیی عمومی تا نابودی عملکرد نهادها و ارگان های دولتی را دربرمی گیرد. در ایران این نهادها از وظیفه و نقش خود خارج شده و سردرگمی و نبودکارآیی و فساد و رشوه آنها را فراگرفته است. این فروپاشی بیانگر بحران ساختار سیاسی و اجزای آن می باشد، متدها و روشها کارساز نیستند، آشکارا انبوه مراکز قدرت در جدال قرارگرفته و تصمیم گیری ها ناکارا بوده و بی اعتباری همه دستگاه اداری را فرا گرفته است. نگاهی به «مدیریت اسلامی» کرونا و بلبشوئی و ابهام و عدم شفافیت در تصمیم گیری، مداخله ولی مطلقه برای ممنوعیت واکسن جهت کشتار عمومی، پخش خرافه های اسلامی و آزادی مراسم دستجمعی مذهبی، محاصره دستگاههای وزارت بهداشت توسط آخوند و مافیاهای مذهبی و مالی، همه و همه نشانگر این فروپاشی حکومتی است. نظام پزشکی و هنجارهای مربوط به نهادهای آن، نظام نگهداری و حفاظت جانی و اجتماعی انسانها نمی باشد. نظام پزشکی حکومت با پنهانکاری و آشفتگی و مداخله سیاستمداران دینی خدعه گر، کرونا را رشد می دهد و مردم را به مسلخ هولوکاستی عمومی می کشاند.

در نظام سیاسی موجود ندام کاری ها و خطاهای تکراری، تمایل به قاچاق و خیانت و دزدی و رشوه گیری، جنگ درون گروهی و شخصی فراوان، فساد و بوروکراسی وسیع، عمومیت یافتن استفاده خصوصی از دولت و منابع عمومی، فساد سران سپاه، رشد بیسابقه یافته است؛ این وضع به قاعده رسمی تبدیل شده و این امر بطور مدام بیزاری و اعتراض و تنش های خشن می آفریند. قدرت سیاسی دینی اصل را بر عدم گفتگو با جامعه و انهدام نهادهای سیاسی و مدنی قرارداده است. انحصار در قدرت سیاسی در دست یک آخوند شیعه بزرگترین فساد است و خواست او همه چیز مملکت را تعیین می کند و به همین خاطر استبداد و اسلام همه چیز را به گند و فساد می کشاند. در انتخابات فرمایشی 1400 و استراتژی تازه، هسته مرکزی قدرت در هماهنگی با ولی مطلقه مستبد، متمرکز ترین شیوه را در دستورکار خود قرار داد. با بیرون راندن اصلاح طلب ها و بخشی از خودی ها، دولت رئیسی یکدست اصول گرا شد. انحصار قدرت در دست اصولگراها، حتا لاریجانی ها را حذف کرد ولی تشدید تضاد برای امتیازگیری در درون همین اردوگاه افزایش یافت. زمانی دو قطب اصلاح طلب و اصولگرا در همکاری و جدال بودند، یکی علیه دیگری در رقابت حاد بود و حالا با انحصار تصمیم گیری در یک قطب، در درون همین قطب جدالهای تند داخلی افزایش یافت. آنها در اخراج اصلاح طلبان بودند و امروز در تقسیم قدرت میان خود در جنگ اند. جدال برای معرفی کابینه نشانه همین تضادهای فامیلی و باندی و گروهی است. این دولت زیر کنترل بیت امام و سپاه، بسیار شکننده و بزودی پارگی های خود را بنمایش خواهد گذاشت.

فروپاشی شیعه گری

حکومت برای ماندگاری خود همیشه به دو وسیله اتکا داشته است: بکارگیری قوای سرکوب و شکنجه و کشتار از یکسو و از سوی دیگر استفاده از اعتقادهای اسلامی مردم و تحکیم دستگاه و ابزارهای ایدئولوژیک و آداب شیعه گری و کنترل مغزها با پروپاگاند اسلامی و حوزوی. تجربه جنایت باری حکومت اسلامی برای مردم تجربه بزرگی بود. بخش مهم و روزافزون جامعه دید که این ایدئولوژی قرآنی و شیعه گری همان ایدئولوژی حکومتی است و بمرور از اسلام دلسرد شد. روند این دلسردی به نفی دین و حتا نوعی عصیان علیه اسلام شیعه کشیده شد. بخش بزرگی از جامعه که بنادرست در اسلام، معنویت و آرامش می دید متوجه شد که این دین منبع خشونت و عقب ماندگی و سقوط اخلاقی جامعه است. ایدئولوژی پیامبرانه تبعیض و خرافه گری و دوروئی و چاپلوسی را در جامعه پخش کرد و انسان ها را به عبودیت و تسلیم و بندگی روانی کشانید. به اعتبار تلاش متفکران منقد اسلام و برنامه های رسانه ای در نقد اسلام و قرآن تعداد پرشماری دریافتند که اسلام زهر در بدن جامعه است.

برپایه نظرسنجی نهاد «گمان» فقط یک سوم جامعه اعتقاد دینی خود را شیعه گری می داند و اکثر جامعه ایران خواستار متوقف کردن موضوع های دینی در برنامه های آموزشی مدرسه می باشند.
پیش از این جامعه پیوند میان اعضای خود را با ریسمان مذهب توضیح می داد و امروز شمار زیادی می بیند که اسلام ضدارزش معنوی و ملی بوده و از آن دور می شوند. دین اسلام بمثابه یک پیوند و هنجار سنتی پاره می شود و باورهای دینی دیگر و یا ناباوری و فلسفه فکری دیگری جای آنرا می گیرد. با شکسته شدن تقدس اسلامی و با پاره شدن پیوند دینی، رژیم بخش دیگری از کنترل خود را از دست می دهد. ما میدانیم که دین یک پدیده روانشناختی عمیق است و در دل جامعه می ماند. ولی ما وارد یک دوران گذار ارزشی شده ایم و سقوط حکومت الهی در دورنمای جامعه ترسیم شده است. نقد و طرد اسلام که یک ایدئولوژی استعماری و توتالیتاریستی است، جامعه را برای پذیرش برابری زن و مرد و حقوق بشر و آزادی بیشتر آماده می سازد و زمینه را برای پیشروی پرسشگری فلسفی و پیشرفت مدرنیته هموار می سازد.(1)

فروپاشی اقتصادی

رشد اقتصادی ایران در سال ۲۰۱۹ به منفی ۹٫۵ درصد رسید و صندوق بین المللی پول بحران و رشد منفی اقتصادی را برای سال 2020 نیز اعلام نمود. تمام بخش های اقتصادی مانند خدمات، صنایع و معدن و کشاورزی و استخراج نفت و گاز دارای رشد منفی هستند. تحریم ها فروش نفت و گاز به بن بست کشانده است و دولت واداشته تا با قاچاق نفت مقداری درآمد برای کسری عظیم بودجه خود فراهم نماید.
کمیسیون اقتصادی مجلس در 2019 میلادی اعلام می کند که ۳ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان بوده‌است، خانوارهای ایرانی زیر این خط، ۵۵ درصد هستند. این در حالی است که پیش از این در اسفند ۱۳۹۶ همین کمیسیون اعلام کرد که ۸۰ درصد جمعیت ایران زیر حط فقر به‌سر می‌برند. برخی از اقتصاددان نیز «خط فقر مطلق» را برای یک خانوادهٔ چهار نفرهٔ شهری، نزدیک به چهار میلیون تومان دانسته و نتیجه میگیرند که ۳۳ درصد از مردم ایران دچار «فقر مطلق» هستند و شش درصد از آنان نیز در زیر خط گرسنگی به سر می‌برند.
مرکز آمار ایران در اردیبهشت 1399 نرخ تورم مواد خوراکی ابتدایی را بیش از 42 درصد اعلام نمود. کل صادرات ایران سقوط کرده است و در سال 2020 کشورهایی مانند هند و چین و ترکیه و کره جنوبی بمیزان پنجاه درصد واردات خود از ایران را کاهش دادند و گمرک روسیه نام ایران را از لیست تجارت خارجی خود خارج نمود.
صندوق بین المللی پول، بدهی خالص دولت ایران را در سال ۲۰۲۰ به حدود ۲۶۰ میلیارد دلار اعلام کرد. این مبلغ معادل ۴۴ درصد از کل تولید ناخالص داخلی کشور است.
بحران های گوناگون اقتصاد ایران را درهم پیچیده است. بحران گوشت، بحران مسکن، تعطیلی بسیاری از کارخانه‌ ها و صنایع تولیدی، کاهش قدرت خرید، کاهش ارزش ریال، تشدید بیکاری، همه و همه بیانگر بحران چند لایه و ساختاری اقتصاد ایران است. اوج گیری اعتصاب های کارگری و افزایش خودکشی ناشی از فشار اقتصادی و افزایش سرقت و تبهکاری نتیجه افت و گسیختگی اقتصاد ایران است.
نظریه ابلهانه فقهاهتی مانند «اقتصاد مقاومتی و خودکفایی»، هزینه های سنگین اتمی و جنگ جوئی و بحران سازی در خاورمیانه، فساد ساختاری در مراکز اقتصادی، عدم شفافیت در بنگاه ها و شرکتهای سپاه و آستان قدس، باندهای مافیایی رانت خوار و غیره اقتصاد ایران را به تخریب بیسابقه کشانده و این اقتصاد کربنی و رانتی را در فروپاشی قرارداده اند.

فروپاشی آموزش

جنبه دیگر از فروپاشی عمومی وضع آموزش در ایران است. بر اساس آمار ۳۰ درصد دانش آموزان ایرانی به حداقل توانایی‌های سواد نمی‌رسند و افزون برآن ۳۰ درصد آنها نیز از فرایند آموزشی به صورت کامل جدا می شوند. این آمار از مجموعه ارزیابی‌های بین‌المللی از علم ریاضی و علوم دانش‌آموزان در سراسر جهان، در آزمون‌های «تیمز»، بدست آمده است.
این بحران کلان نتیجه آسیب‌های اجتماعی و نظام ایدئولوژیکی دینی است. بحران کرونا وضع را نسبت به گذشته وخیم تر نموده و میزان ۳۰ درصد دانش آموزان (معادل ۵ میلیون) را از تحصیل محروم ساخته است. ستاد مبارزه با مواد مخدر کشور به تازگی گفته است: بر پایه یک پیمایش دقیق میزان ۹۰ درصد دانش آموزانی که ترک تحصیل می‌کنند به یکی از آسیب‌های اجتماعی همچون اعتیاد روی می‌آورند.(عصر ایران). سیستم آموزشی در فقر مالی دست و پا میزند زیرا بودجه کشوری در بودجه برای شبکه رسانه ای پروپاگاند دینی دولتی و سیاست تسلیحاتی منطقه ای مصرف می شود.
اموزش در ایران به انحطاط کشیده شده و درماندگی آکادمیک و مذهب زدگی تمام کتابهای درسی و فضای مدرسه گرفته است. کتابها با خرافه های دینی شیعه و تبلیغ خشونت برای جنگ و جهاد و پروپاگاند اسلامی آلوده هستند. نمونه اینکه در کتاب کلاس اول دبستان نوشته شده بود: « تمام ادیان دیگر غیر از اسلام جعلی هستند و هر غیر مسلمانی که بمیرد به جهنم خواهد رفت». در کتاب کلاس هشتم نوشته شد: « همانطور که در ابن عباس نقل شده جهود از نسل میمون اند و مسیحیان خوک اند.». تهمت و تبعیض و کینه جوئی جوهر آموزش در مدرسه می باشد. اینگونه گندیدگی ایدئولوژیگ نژادپرستانه در تناقض با یگانگی ملی و خردگرایی است.

با تلخ کامی باید گفت دانش آموزان ما، در این سیستم نه آموزش کافی می بینند و نه پرورش و تربیت آنها به جایی می رسد و نه آمادگی منطقی برای کسب دانش پیدا می کنند. «پی یر بوردیو» جامعه‌شناس فرانسوی می گفت به دنبال کارکرد نظام آموزشی باید دانش آموزان برای زندگی پس از مدرسه یا دانشگاه توانمند شوند و به آن‌ها مهارت‌های لازم برای فرهیخته بودن را بیاموزد. حال در بررسی تطبقی با جهان مدرن پیشرفته، در نظام آموزشی اسلامی نشانه های فرهیختگی دانش آموزان ما چیست و کدامین آنها به دنبال کارکرد این نظام، به مرتبه ای از پختگی منش و شیوه‌های درک جهان رسیده اند و برای یک زندگی پیچیده جهان با کدام دیپلم های معتبر و کسب دانش اعتماد به نفس پیدا کرده اند؟ سالانه 150000 از جوانان ما ایران را ترک می کنند و دانشجویان ایران درس خود را رها می کنند و به دانشگاه های کشورهای دیگر می روند. نظام آموزش ایران بلحاظ سلطه ایدئولوژی اسلامی قدرت انطباقی و رقابتی با جهان نداشته و میزان تخریب پتانسیل جوانان و هدر دادن نیروی انسانی را به اوج رسانده است. این نظام روند تشکیل نخبگان علمی و هنری و سیاسی سکولار را مورد هجوم قرار داده و جامعه را زیر کنترل تبهکاران و ایدئولوگ ها و مداحان قرار داده است. آموزش ایدئولوژیک کنونی عامل عدم توسعه می باشد زیرا افراد تخصصی و فرهیختگان و مدیران سالم و ماهر تربیت نمی شوند و بر خلاف ژاپن و چین و غرب، دانش و کارشناسی نیروی انسانی فاقد اهمیت می باشد. دین سالاری موجود جنگی علیه شایستگی سالاری است.

فروپاشی اخلاق

اخلاق اجتماعی در سقوط کامل است. از پیش از انقلاب مرتجعانه 57 و پس از آن، مبلغان آخوند و نواندیش و روزنامه نگار اسلام را نجات دهنده ایران و تجلی والاترین اخلاق در جهان نشان دادند. آنها جامعه توحیدی سالم و تربیت انسانهای مومن و پاک را هدف خود اعلام کردند و قرآن و شیعه گری را ضمانت اجرایی این اهداف قرار دادند. تجربه اسلامیست ها در جهان و تجربه حکومت اسلامی در ایران نشان داد که اسلام در کتاب قرآنی منبع خرافه و ضدیت با دانش و آزادی فرد است و در عمل جز عقب ماندگی و رشد فساد چیز دیگری نیست. واقعیت زندگی در جمهوری اسلامی چگونه است؟
گسترش ناهنجاری ها از جمله روسپیگری، اعتیاد، فریب، تقلب، تظاهر، بی اعتمادی، ریا، خشونت به زنان، تهمت، دروغ، حسادت، خودخواهی، قانون گریزی، زیر پا گذاشتن حقوق دیگران، خشونت سمبولیک و فیزیکی، درگیری‌های خیابانی، توهین به کرامت انسانی، تجاوز به حریم خصوصی افراد، جلوه های تخریب بیسابقه ارزش های اخلاقی در جامعه است. در یک نظرسنجی انجام شده در سال ۹۴ در حوزه‌های اخلاقی جامعه مطرح شده که به عنوان مثال در سال ۹۴ حدود ۸۰ درصد جامعه معتقد بودند که مردم ما خیلی زیاد دروغ می‌گویند. بر اساس این نظرسنجی حدود ۷۰ درصد جامعه بر این باور بودند که گذشت در جامعه ما خیلی کم است و حدود ۷۰ درصد اذعان داشتند که تظاهر، ریا و دورویی در جامعه خیلی زیاد است. حدود ۷۰ درصد گفتند فریب و تقلب در جامعه بالاست و ۶۶ درصد حسادت و خودخواهی در جامعه را بالا می‌دانستند و این در حالی بود که حدود ۷۰ درصد معتقد بودند که وفای به عهد و انصاف در جامعه خیلی کم است. (میزگرد ایرنا در باره ناهنجاری های اخلاقی 1398).

البته افول اخلاقی، کنش تاریخی جامعه ماست و برخی سفرنامه‌های نوشته شده برای ایران مانند یک سال با ایرانیان، سفر نامه حاجی بابای اصفهانی بیانگر این امر است. در قرن هفتم حافظ از سالوسی و ریا و دورویی بعنوان کنش‌های اجتماعی صحبت می کند. جامعه‌ای که تربیت راستگویی ندارد و با بیعدالتی و فریب دین درگیر است، دروغگو می‌شود، تظاهر می‌کند، انصاف ندارد، تقلب می‌کند، تبعیض گرا می شود و قانون گریز می‌ گردد. البته از نگاه جامعه شناسی انسانها پیوسته در کسب امتیاز متقلب و دروغگو می شوند. تربیت و آموزش و محیط خانوادگی و محیط اجتماعی اگر چنانچه مساعد و علمی و قانونمدار و خردمند باشند تاثیر پسندیده ای بر افراد می گذارند. ولی استبدادهای گوناگون و دین اسلام تاثیر ویرانگری بر اخلاق داشته اند. دین و مذهبی مانند شیعه گری که فاقد اخلاق پسندیده است بناگزیر انسان را نادان و دروغگو و مبتذل و جانی بار می آورد.
اخلاق اسلامی در تناقض با اتیک اجتماعی حقوق بشری می باشد. در جامعه ایران گرایش حقوق بشری و تمایل برابری حقوقی در میان گروهبندی های آگاه جامعه، پیوسته توسط نظام سیاسی و دینی سرکوب می شود. در تبلیغ اسلام و ایدئولوژی قرآنی، زن نیمه مرد تلقی شده و محرومیت و تبعیض علیه زنان معیار عادی گشته است. در این فرهنگ دینی، زن فقط برای داشتن فرزند و برای رفع نیاز جنسی و سکسی مردانه است. در فرهنگ مسلط حکومتی و عامیانه دینی، کشتن دیگر اندیش با برچسب هایی مانند مرتد و کافر و مشرک، امر عادی و صواب الهی است. اسلام بر سرکار آمد و سقوط اخلاق و اتیک اجتماعی همه جانبه شد.

فروپاشی هنجارهای حقوقی و اجتماعی

نظام سیاسی ولایت فقیهی در تناقض با اصل خودمختاری سه قوه می باشد. دادگستری فاقد استقلال است و آیت الله خامنه ای بر آن سلطه دارد. تصمیم گیران نهاد دادگستری آخوندها هستند و معیارهای انتصاب همان معیارها و اصول دینی و منافع گروه های نزدیک به بیت امام می باشند. افزون برآن بسیاری از قوانین دادگستری متکی بر فقه شیعه می باشد. این دادگستری فرسوده و جانبدار است.
جامعه ایران سرشار از درگیری و درهم ریختگی و فساد است. پرونده های قضایی در سال 1390 بیش از 13 میلیون شمارش می شد و همین گونه پرونده ها در سال 1400 به بیش از 17 میلیون پرونده رسیده است. پرونده‌های قضایی و آمارهای نیروی انتظامی و بهزیستی و سایر دستگاه های درگیر با آسیب های اجتماعی بیانگر افول اخلاق و وجود بی اخلاقی در جامعه است. آسیب های اجتماعی مانند قتل، دزدی، مواد قاچاق، کاهبرداری، جعلسازی، کشتار ناموسی، شبکه مافیایی روسپیگری، زمین خواری، تجاوز جنسی، آب دزدی، جدال های خانوادگی و غیره نتیجه سقوط ارزش های اخلاقی و گسترش بی عدالتی و فساد رهبران و مسئولان اسلامی است.
رفتارهای نابهنجار، آسیب‌های اجتماعی و سقوط اتیک و اخلاقی‌ اجتماعی در جامعه در نتیجه الگو گیری و الگوپذیری از دیگران نیز می باشد. بر این اساس یک شهروند، یک کارمند عادی و یک مسئول ساده هنگامی می‌بینند که در جامعه یک عده از حاکمان آیت الله و سپاه و مسئولان اداری در کار رانت بازی و زمین خواری و پولشوئی و دزدی هستند و برای منافع فردی خود اختلاس می‌کنند آنها هم الگو می‌گیرند. در زمانی که خانواده آسیب دیده است و نهادهای آموزشی در دوروئی و عزاداری مازوخیستی عاشورایی و تبلیغ خرفت کننده مذهبی گیر کرده اند و استبداد و بی عدالتی بیداد می کند، هنجارهای اخلاقی قابل بازسازی و نوسازی نیستند.

نظام دینی کنونی در بالا و پائین جامعه فساد را گسترش می دهد. این فساد به همراه رشوه گیری و اجحافات و زورگویی اداری و نبود روحیه قانونی در نزد افراد و بی لیاقتی مدیران و کارمندان، موجب تباهی منافع عمومی گشته و هرگونه اعتماد به عدالت خواهی را از بین برده است. این فساد در فروش نفت و در شهرداری و تخریب محیط زیست ایران فراوان است و همان فسادی است که آدمکشانی مانند سعید مرتضوی و محسنی اژه ای و ابراهیم رئیسی را در راس سیستم قضایی قرار می دهد. فساد در ایران سیستماتیک و ساختاری است. به گزارش سازمان شفافیت بین‌الملل رتبه جمهوری اسلامی ایران در زمینه فساد ۱۴۶ از ۱۸۰ کشور در سال ۲۰۱۹ میلادی ارزیابی شده است.
دزدان ثروت ملت در دولت و شبکه خانوادنگی حاکمان تمرکز دارند. موجودی حساب «آقازاده‌ها» بیشتر از ذخایر ارزی کشور است زیرا دارایی آقازاده‌ها در بانک‌های خارج ۱۴۸ میلیارد دلار است. فریدون روحانی چند ده میلیارد تومان ارتشا و پول‌شویی و رد پول کثیف، متهم و محکوم شده است. در بهمن ماه ۱۳۹۹ مهدی جهانگیری به جرم قاچاق حرفه‌ای ارز به ارزش ریالی ۲۶ میلیارد و ۸۲۱ میلیون و ۴۸۰ هزار ریال و انتقال ارز به‌صورت غیرقانونی به خارج از کشور و به جرم تحصیل مال از طریق نامشروع به تحمل حبس و ضبط ارز قاچاق شده و جزای نقدی و رد مال محکوم شد. دزدی های خانواده هاشمی، محمد باقر قالیباف، لاریجانی ها، مجتبی خامنه ای امروز شناخته شده هستند و پیگرد قانونی جریان ندارد.
طی مدت زمان دو سال ۱۸۰ هزار میلیارد تومان معادل ۶۰ برابر اختلاس ۳ هزار میلیاردی، از ثروت مردم در بورس بر باد رفت و ارزش بازار بر اساس شاخص قیمت ۴۲ درصد کاهش یافت. همه بازندگان بی پناه می باشند و همه متقلبان که فربه شدند به کار خود ادامه می دهند. قانون لال و خاموش است. به این ترتیب سوداگری بورسی با توطئه حکومتی بخشی از جامعه را فقیر نمود. این رویداد نشان می دهد که دولت نه بعنوان عامل تعادل در مدیریت جامعه بلکه بشکل عامل چپاولگری عمل می کند و خود منشا بی امنیتی در جامعه است.

فروپاشی محیط زیست

از دیدگاه زیستبومگرایانه فروریخت یا فروپاشی عبارت از روندی برگشت ناپذیری است که نیازهای پایه ای و حیاتی به آب و مواد خوراکی و مسکن و پوشاک و انرژی با قیمت مناسب و بر اساس قانون برای اکثریت جامعه تامین نمی شوند. نیاز جمعیت و منابع طبیعی موجود در تناقض قطعی قرار گرفته است. نیازهای آب کشاورزی و آشامیدنی و طراوات زندگی از یکسو و از سوی دیگر منابع طبیعی کمیاب و پرهزینه و سلطه گری ناشی از آن، در شکل آشتی ناپذیر خود را نشان می دهند. این ابر بحران ساختاری از دو عامل منشا گرفته: گرمایش زمین و آلودگی های فرا اقلیمی و ویرانگری مدیریتی و سیاستگزاری انسان در جهان و در هر کشور. این روند به اضمحلال تمدن ها کشیده می شود.
فروپاشی اکوسیستم ایران و ابربحران آب به این ترتیب است که منابع آبی موجود خوانایی با نیازها ندارد. نوع مصرف و مدیریت کنونی جز تشدید وخامت کار دیگری نمی کند.
نظام دینی و استبدادی دارای درک فرسوده و غارتگرانه است و نفت را رانت استراتژیک خود می داند. چرخش بسوی اقتصاد پایدار مستلزم یک سیاست نوین در صنعت و کشاورزی و تولید است و نیازمند استراتژی گسست با الگوی سوختی کنونی است. در ایران، مدل تصمیم گیری سیاسی کلان اقتدارگرا، وجود شبکه های مافیایی و حذف شهروند و کنشگر و نهاد مدنی از روند گفتگو و رایزنی، در تناقض آشکار با دمکراسی زیستبومگرا می باشد. امر محیط زیست یک امر تکنیکی و فرعی نیست. امر زیست محیطی، یک بینش، یک فلسفه، یک سیاست، یک اقتصاد و یک فرهنگ است.

در حال کنونی ۱۱۰ سد در ایران در حال ساخت بوده که هزینه ساخت آنها به گفته محمد درویش، کنشگر محیط زیست و از مسئولان پیشین سازمان حفاظت محیط زیست ۱۵۰هزار میلیارد تومان است. سدسازی در ایران راه فساد و پول اندوزی سپاه است. سپاه پاسداران و وزارت نیرو از جمله مخربین اصلی محیط زیست ایرانند. محققان در مجله «نیچر» تخمین می‌زنند که کل میزان آب‌های زیرزمینی از دست رفته در ایران در دوره 2002 تا 2015 با در نظر گرفتن نرخ تغییرات در مقیاس‌های حوضه و زیر حوضه ۷۴ کیلومتر مکعب باشد. تأثیر تخلیه و ازدست رفتن ذخایر آب زیرزمینی ایران، با برداشت بیش از حد در ۷۷ درصد سطح زمین ایران، رشد شوری خاک در کل کشور و افزایش فرکانس و میزان فرونشست زمین در ایران را بوجود آورده است.
در حالی که خشکسالی‌های هواشناسی هیدرولوژیکی به عنوان محرکی در افزایش سرعت تخلیه آب‌های زیرزمینی ذخیره شده در سطح کشور عمل می‌کنند، اما کاهش آب‌های زیرزمینی در مقیاس حوضه بطورعمده به دلیل برداشت گسترده و غیر منطقی است. بحران آب در ایران ناشی از مصرف بی رویه آب های زیر زمینی، خشکاندن دریاچه ها و رودخانه ها بوده و این وضع خشکسالی مکرر را دامن زده است. خشک شدن دریاچه ها و تالاب ها و مناطق مرطوب، بیابان زایی و افزایش گرد و غبار و فرسایش خاک و فرونشستهای زمین را به میزان بیسابقه افزایش داده است.

بینش حاکم و نظام تصمیم گیری الگوی استقرار جمعیت را بهم ریخته، کشاورزی را ناکارآمد ساخته و مصرف آب آن را ضداکولوژیک نموده است. ایران در سال ۲۰۲۵ با کمبود فیزیکی آب مواجه خواهد بود. این بدان معناست که حتی با بالاترین راندمان و بهره‌وری ممکن در مصرف آب، ایران برای تأمین نیازهایش آب کافی در اختیار نخواهند داشت. در بحران ساختاری محیط زیست ایران منابع طبیعی ایران بطرز بیسابقه نابوده شده اند. دریاچه ارومیه و بسیاری از دریاچه ها و تالاب ها و رودهای ایران مردند. در پوشش گیاهی و سبز۸۰ درصد جنگل‌ها و منابع طبیعی کشور طی ۴۰ سال اخیر نابود شده و از بین رفته و ۵۰ درصد از این نابودی‌ها در سی سال گذشته بوده است(همشهری). منابع بیشماری در محیط زیست ایران سوخته است. رژیم دینی حاکم ضد زمین، ضد طبیعت و ضد انسان است.

سخن پایانی

بحران های گوناگون همیشه در جمهوری اسلامی وجود داشته اند. بحران ها عمیق شده، گسیختگی ها سراسری شده، مردم در انتظار تغییر بزرگ هستند و حکومتی ها بشدت در سردرگمی و هراس قرار دارند. از نظر جامعه شناسی لحظه فروپاشی عمومی پخته ترین زمان برای فروافتادن حکومت است. حکومت قوای سرکوب خود را تمرین می هد و مقابله جوئی را تدارک می بیند و حس می کند بزودی واقعه ای اتفاق می افتد. مردم نسبت به ایت الله خامنه ای و کل نظام بی اعتماد بوده و حس می کنند رژیم ماندگار نیست. آنها حکومت و آیت الله خامنه ای را مسئول کشتار هولوکستی کرونا میدانند و از آخوندهای شیعه متنفر هستند. کشورهای دیگر ایران را رصدکرده اند و سناریوهای گوناگون را بررسی می کنند ولی شمار فزاینده ای از شهروندان معتقدند که به کشور خارجی نمی توان امید بست و مرتب از اپوزیسیون میخواهند تا کاری بکند. اپوزیسیون پر امید است، گفتمان خود را برای یک حکومت سکولار و حفظ تمامیت سرزمینی دقیقتر می کند، نیروسازی می کند، ولی ابزارهای مداخله ی موثر را ندارد. در دوره های اخیر در جامعه خیزش های گوناگونی رویداده است و همبستگی و همیاری های فراوانی از خود بزور داده است ولی طغیان نیرومند اجتماعی رخ نداده است. وضع در فروپاشی عمومی قرار دارد ولی روندهای متمایل به تغییر به هم متصل نشده و رویدادهای ناگهانی و غیرمنتظره هم هنوز در انتظارند. عصیان علیه کرونا عصبان علیه خامنه ای و قدرت الهی است.

جلال ایجادی
جامعه شناس دانشگاه فرانسه

_______________________

1- نویسنده از دیر باز در نقد اسلام و قرآن مقاله ها و کتابهای گوناگونی انتشار داده است و هر هفته برنامه های رسانه ای (مانی، میهن، کانال یک، رنگین کمان) در نقد اسلام و شیعه گری پخش می کند. او بزودی آخرین اثر خود را در باره تئوری های اکولوژیکی و چالش های زیست محیطی در جهان و ایران، در 600 صفحه منتشر می کند. ولی تا کنون از نویسنده کتاب های زیر انتشار یافته است: کتاب «نواندیشان دینی، روشنگری یا تاریک اندیشی»، 310 صفحه، جلال ایجادی، نشر مهری، لندن»، کتاب «جامعه شناسی آسیب ها و دگرگونی های جامعه ایران»، 400 صفحه، جلال ایجادی، انتشارات نشرمهری، کتاب «بررسی تاریخی، هرمنوتیک و جامعه شناسی قرآن»، 380 صفحه، جلال ایجادی و «اندیشه ورزی ها در باره جامعه شناسی، فلسفه، زیستبومگرایی، اقتصاد، فرهنگ، دین، سیاست»، 720 صفحه، جلال ایجادی، چاپ نشر مهری.