حاشیههایی برای تزریق واکسن کرونا در تهران
Sat 17 07 2021
س. حمیدی
در ایران هر لحظه خبرهای وحشتناکتری از کرونا رسانهای میگردد. تازه اخبار مگوی حکومت از آسیبهای کرونا، هرگز به فضای رسانهها راه نمییابد. آنوقت دولت خیلی راحت و آسوده اعلام میکند که دور پنجم کرونا در کشور آغاز شدهاست. ولی برای مقابلهی با این دور پنجم، هیچ برنامه و راهکار اثرگذاری در اختیار ندارد. با این همه، آمارهای روزانه مردگان کرونایی همچنان فزونی میگیرد. ولی باید دانست که در این آمارها هرگز شمار واقعی مردگان بازتاب نمییابد. بلکه آمارهای دولتی فقط افرادی را در بر میگیرد که پیش از مرگ از ایشان تست کرونا به عمل آوردهاند تا مثبت بودن آزمایش ایشان مشخص شود. اکنون نیز شهروندان ایرانی با فاجعهای بزرگتر از پیش دست به گریبان هستند. چون کرونای دلتا توانسته است، حضور مرگبار و آسیبزای خود را بر همه جای کشور بگستراند. اما این فاجعه از سویی چنانی دردناکتر میشود که مدیران بالادستی حکومت اعلام میکنند کرونای دلتا کودکان کشور را هم هدف گرفتهاست.
آمارهای رسمی حکایت از آن دارد که تا این لحظه هفتاد و هفت نفر از کودکان تنها در بیمارستان مفید تهران جان باختهاند. اما از کارگزاران نظام هرگز کسی در قبال این فاجعهی ملی احساس مسؤولیت نمیکند. معلوم نیست که این همه مرگهای ناخواسته را به پای کدام یک از مدیران بیکفایت جمهوری اسلامی باید نوشت. ولی مشخص است که پروندهی کاری همهی آنها بدون استثنا از این همه مرگ و میرهای انسانی سهم میبرد. از سویی، هر چند قریب یک سال و نیم است که از شیوع کرونا میگذرد، ولی تا کنون دولت جمهوری اسلامی هیچگونه تسهیلاتی برای شهروندان خود فراهم ندیدهاست. مدیران دولتی یاد گرفتهاند که آسیبهای پیش آمده را به پای مردم بنویسند. حتا در رسانههای دولتی چنان تبلیغ میشود که علت اصلی رشد کرونا در ایران به عدم رعایت مسایل ایمنی و بهداشتی از سوی مردم بازمیگردد. آنوقت دولت نیز خیلی راحت پایش را در پیشگیری از این فاجعهی انسانی بیرون میکشد.
همه چیز در سامانهای از تبلیغات حکومتی ادامه مییابد. گفته میشود که سپاه واکسن کرونا تولید کرده است. اما کسی نمیپرسد مگر تولید واکسن به حوزهی اختیارات سپاه بازمیگردد. تازه مدعی هستند حتا به امریکا نیز میتوانند واکسن خود را صادر نمایند. تبلیغات زیادی هم برای شرکت داروسازی برکت فراهم میبینند و چندین بار هم از واکسنهای تولیدی آن رونمایی کردهاند. فقط با این دیدگاه که به عوامالناس بباورانند، از توانایی تولید واکسن کرونا چیزی کم نمیآورند. ولی موضوع به اینجا بازمیگردد که دیگر همین عوامالناس هم بالادستیهای حکومت را باور ندارند. درواقع دستشان برای همگی باز شده است. هر از چندگاهی نیز از واکسن مشترک با کوبا یا روسیه و چین صحبت میشود. ولی مردم این برادریهای بیپشتوانه و یکسویه را هرگز در جایی از ذهن خود به حساب نمیآورند. چنانکه تا کنون هیچ یک از این واکسنهای مشترک یا تولید داخل نتوانستهاند وجاهتی علمی برای خویش فراهم ببینند و به تولید انبوه راه بیابند. حکومتیان همگی دوست دارند تا شهروندان کشور دروغهایشان را بپذیرند. اما دامنهی بیاعتمادی از حکومت چنانی بین مردم بالا گرفته است که سخن راست مدیران نظام را هم باور ندارند. البته سخن راست هرگز از دهنشان بیرون نیامده است و در آینده نیز بیرون هم نخواهد آمد.
مردم خبرهای کرونایی را به موضوعی طنزآمیز برای خود بدل میکنند. سپس همین مضمونها به شبکههای اجتماعی نیز راه مییابد. چیزی که مدیران حکومت نیز از کم و کیف آن آگاهی مییابند. اما هرگز گوششان به این حرفها بدهکار نیست و خود را نسبت به خواست و ارادهی مردم پاسخگو نمیبینند. پوست کلفتی آقایان هم مثل عقلشان بینظیر است. مردم درمحاورهی خود یادآور میگردند، چون در گوششان فرو نمیرود باید مجرای دیگری برایش پیدا کرد.
در تهران، مراکز تزریق واکسن کرونا را به یک سوم کاهش دادهاند. علت آن هم چیزی نمیتواند باشد جز اینکه دولت بر خلاف تبلیغات رسانهای خود، واکسن کافی ندارد. به همین دلیل هم در هر منطقهای از تهران فقط دو یا سه مرکز در خصوص تزریق واکسن فعال باقی ماندهاند.
دیدن یکی از مراکز تزریق واکسن کرونا که در ابتدای اتوبان کردستان تهران قرار گرفته است، تصویر و نمای وحشتناکی در دیدرس بینندگان خود میگذارد. ساختمان این مرکز به ستاد بحران شهرداری منطقهی شش تهران اختصاص دارد. بیرون این ساختمان را بیش از صد متر داربست زدهاند تا مراجعان تزریق واکسن همگی در آن به صف شوند. اما این صف از طول این داربست هم خیلی فراتر میرود و تا پانصد متر هم ادامه مییابد. از ساعت پنج صبح مردم در همین مکان گرد میآیند و اسمشان را هم در کاغذی مینویسند تا از نوبت جا نمانند. اما درب این مرکز از ساعت هشت صبح باز میشود. در فضای ییرونی ساختمان، بینرهایی را آویزان کردهاند با این مضمون که مراجعان تزریق واکسن به حتم باید از قبل در سامانهی واکسن کرونا ثبت نام کنند. اما چنین اتفاقی هرگز نمیافتد. هرکسی که سنش از شصت و پنج سال بالاتر باشد، میتواند در صف، نوبت بگیرد و واکسن بزند. واکسنها نیز چینیاند. مردم هم از این بابت خوشحال به نظر میرسند. چون از این میترسند که مبادا واکسن سپاه و یا برکت را به ایشان تزریق نمایند.
هر وقت درب وردی این مرکز باز شد، عدهای ضمن درگیری و فشار، خود را به داخل میکشانند. از پلیس و نظم هیچ خبری نیست. پلیسها در شهر همگی به بازدید از روسری یا مانتوی زنان اشتغال دارند. باقیماندههایشان نیز دنبال صاحبان سگ راه افتادهاند تا از حضور سگ در اماکن عمومی جلوگیری شود. در اتوبان کردستان هم مردم تا چند کیلومتر اتومبیلشان را پارک کردهاند تا از نوبتگیری در صف جا نمانند. اتومبیلها همچنان دوبله و سوبله به امان خدا رها میگردند. گفتنی است که تهرانیها به اعتبار دوبله اصطلاح سوبله را در محاورهی خود جا انداختهاند. بسیاری هم از این نیز فراتر عمل میکنند. چون اتوموبیلشان را در پیادهرو پارک میکنند. انگار این طوری کارها قدری آسانتر میشود. با این همه محل داربست را حفاظ پارچهای بستهاند، تا راهیابی به این صف ناممکن شود. ولی عدهای بیاعتنا به همهی این ماجرا از بالای داربست خود به درون صف میکشانند.
بعضیها که با پدیدهی صف بستن آشنایی کامل دارند، با خودشان صندلی مناسبی هم آوردهاند که بتوانند بر روی آن بنشینند. هستند افرادی که از این هم حرفهتر عمل میکنند. چون به جای صندلی معمولی، صندلی تاشوی پارچهای با خود به همراه دارند. انگار این صندلیها را برای چنین کارهایی سفارش دادهاند. بدون تردید صندلی داشتن، مشکل صفهای چندساعته را برای آدم قدری آسان میکند.
فروشندهای دورگردی هم مسیر چند صد متری صف را بدون توقف دوره میکند: "ماسک، الکل، دستمال استریل، دستکش. از تولید به مصرف. از مغازهدار نخر. ماسک دولایه، الکل نود و هفت درصد. آتش زدم به مالم، بدو بیا". آدم را به یاد سینماهای سابق میاندزاد: "تخمه، آجیل، کالباس، نوشابه". انگار کاسبی و پول درآوردن چندان هم در تهران مشکل نیست. فقط باید فوت و فناش را کمی بلد باشی.
بحثهای توی صف هم حسابی گل کرده است. از هر طرف که بگویی و بخواهی انواع و اقسام فحش نثار بالادستیهای حکومت میشود. لابد از همان نوع آبدارش. دعوای با حکومت، به طبع منطق خودش را پیش رویشان گذاشته است. چون در این دعوا، نزاکت و اخلاق متعارف رنگ باختهاست. مگر همین مدیران ستاد کرونا نیستند که جلوی دوربین خبرنگاران، انواع و اقسام "پفیوز" و "گه نخور" را نثار همدیگر میکنند؟ دانشکدههای پزشکی جمهوری اسلامی چه وروجکهایی تحویل مردم میدهند! چون اخلاق پزشکی متعارف را در ایران جمهوری اسلامی پس میزنند تا اخلاقی از نوع آنچه که گفته شد، بر جایش بنشانند. مردم نیز خودشان را با همین همدلیهای خیابانی تسکین میدهند تا شاید قدری سبک شوند. اما همگی از ته دل باور دارند که جمهوری اسلامی آدم بشو نیست. میگویند واکسن و پول هم داشته باشند برای هنیه و حسن نصرالله یا حوثیها میفرستند. چون موقع سرکوبهای خیابانی هم همینها به کارشان خواهند آمد. یکی میگفت: "بزار رئیسی بیاد از این هم بدتر میشه، آنوقت باید لباس کهنهی کرهایها و نزوئلاییها را به تنمان بکنند. رئیسی هنوز هم کارهای آدمکشیاش نیمه کاره مونده".
مردم به خوبی فهمیدهاند که با حکومتی بدتر از کرونا سر و کار دارند. آنان درمان کرونا را نیز به برکناری و مهار کردن همین کرونای حکومتی پیوند زدهاند.