عصر نو
www.asre-nou.net

رُشد نجومی ثروت و فقر در ایران
پوست کلفت، یا بی تفاوت؟


Mon 12 07 2021

امیر حسین لادن

new/ladan3.jpg
بر اساسِ گزارش مؤسسه مطالعاتی گَپ جِمِنای: "رشد جمعیتِ میلیونرها در ایران رکود جهان را در سال 2020 شکست." نشریه یورونیوز رُشد بی رویه ی میلیونرها در ایران، با رُشد بی سابقه ی فقر و گرسنگی، و بی خانمانی و کارتن خوابی در میهن مان، رابطه ی مستقم دارد. کمتر ایرانی پیدا می شود که تصویر و ویدیوئی از کاخ ها و ویلاهای آنچنانی زالوزاده ها (آقازادها) و ماشین هایِ میلیاردی آنها را ندیده باشد. ماشین هائی، که هر کدامش زندگی دهها خانواده ی یک کارمند را میخرد. همه مان نیز شاهد بوده ایم که میلیاردها دلار، از ثروت های چپاول شده و کلاهبرداری های نجومیِ زالوزاده ها، از ایران خارج و در کشورهای غربی انباشته شده است.

هشدار به آخوندها، دست اندرکاران رژیم و شرکا:

پرونده هایتان با عکس و مشخصات، در حال تکمیل شدن و به روز درآمدن می باشند. همانطور که شکارچیان اسرائیلی، "نازی ها و عوامل حکومت هیتلر" را در هر کجا که بودند، گرفتند و به سزای اعمالشان رساندند؛ تیم های وِیژه ی عدالت، تک تک شما را همراه با پرونده ی دزدی ها، کلاهبرداری ها و خیانت های تان تحویل دادگاه می دهد.
باید بدانید که اجازه نمی دهیم، ثروت های ملی کشورمان را که با کلاهبرداری و پایمال کردن حقوق میلیون ها ایرانی؛ به چنگ آورده اید، از گلویتان پائین برود. اجازه نمی دهیم، که اندوخته ها و پس انداز بیوه زنان و بازنشستگیِ سالخوردگان میهن مان را "ملاخور" کنید.

باید بدانید که تا اعماق جهنم تعقیب تان خواهیم کرد، نه تنها آنچه دزدیده اید از حلقومتان بیرون می کشیم، بلکه تردید نداشته باشید که تک تک شما دزدان، شرکا و همراهانتان را به سزای اعمالتان می رسانیم.

این نه تهدید است و نه انتقامجوئی، بل که - برای برقراری عدالت، - برای التیام بخشیدن به زخم های جامعه، - برای اعتماد سازی و اطمینان آفرینی بین مردم، و بالاخره - برای درس عبرت به دیگران است. زیرا، به قول ماکسیم گورکی نویسنده روسی، دزدی ها و کلاهبرداری های تان، تنها پول و سرمایه های ملی کشور و اندوخته های مردم ایران نبوده، بل که حقِ زندگی، حقوق انسانی، دسترنج کار و دستمزد، تحصیلات، توانایی، اعتبار، آبرو، آینده، و آرزوهای مردم بوده که غصب کردید، دزدیدید، و نابود کردید.

در دوران گذشته، بی خانمان و سرگردان بودن مختص به مجانین و معتادان بود. اشخاص، به نُدرت تا آن درجه از فقر سقوط می کردند، که آواره شوند و تعداشان نیز محدود بود. ولی زمانی که خمینی برای برپائی جمهوری اسلامی، وعده های پوچ و بی پایه داد و گفت:
"دستور دادیم که مسکن ساخته شود. سرتا سر ایران برای ضعفا مسکن می سازیم ... ما عمل می کنیم، حرف نمی زنیم ... گفتیم برای کارگرها، برای مستضعفین، همه خانه بسازند. ... دلخوش نباشید که مسکن فقط می سازیم، آب و برق را مجانی می کنیم برای طبقه مستمند، اتوبوس را مجانی می کنیم برای طبقه مستمند ... "، همه چیز آرام آرام شکل فقر و درماندگی و آوارگی بخود گرفت. نه تنها، مسکنی برای مستمندان ساخته نشد، آب و برق و اتوبوس مجانی نشد، بل که حقوق مستمندان را نیز پایمال کردند؛ جیب های شان را بریدند، و نان را از سرسفره شان دزدیدند!

پس از بر پائی جمهوری اسلامی، شکاف طبقاتی روز به روز عمیق تر شد؛ طبقه ی متوسط مرتب کاهش یافت و کوچکتر و کوچکتر شد؛ تا امروز که فقر و گرسنگی و بی خانمانی، دو سوم جمعیت کشور را در بَر گرفته است. در ضمنی که "یک درصد" بالای جامعه، با در دست داشتن تمام اهرم های ثروت و قدرت، دارائی های کشور را تصاحب کرد. امروز، در ایرانِ کرونا زده، مشکل بی خانمانی و فاجعه ی کارتن خوابی و قبرخوابی بیش از پیش خودنمائی می کند.

پیش از انقلاب، ایران از نظر اقتصادی، و مردم از نظر مالی در وضع بهتری بودند. پس از به کژراهه کشیده شدنِ انقلاب و سقوطش به سیاه چال فقاهتی؛ بی لیاقتی و بی کفایتی و عدم کارآئی آخوندها؛ همه چیز را برباد داد. فقر و درماندگی و کارتن خوابی، نتیجه ی چهل سال دزدی و فساد گسترده ی دست اندرکاران جمهوری اسلامی است؛ و زائیده ی ارجحیت های شخصی و سیاست های فرقه ای و غیر ایرانیِ رژِم است. این دسته گُلی است که آخوندها، عقب افتاده ترین قشر جامعه، به آب دادند. حتی طبقه ی متوسط که ستون فقرات انقلاب بود، نه تنها 70 درصد کاهش یافته، بل که بخشی از آنان جزو بی خانمان و سرگردانان شده اند!

پوست کلفت یا بی تفاوت؟

آیا اعدام های دسته جمعیِ چند هزارتن مبارز سیاسی در زندان در دهه ی 60، ما را کَرَخ و پوست کلفت کرد؟ آیا پس از چهل سال ضرب و شتم، زندان و تجاوز، و کشتار و اعدام؛ به این فوران خشونت عادت کرده، بی تفاوت شده ایم و با بی ارزش بودن جان مردم کنار آمده ایم؟ و گرنه چگونه می توان از فاجعه ی اعتراضات آبان که در 29 استان رخداد و با خشونت وحشیانه و بی رحمانه ی رژیم روبرو شد، گذشت. چگونه می توان نسبت به اجساد کشته شدگان اعتراضات آبان که در سدها، دریاچه ها و رودخانه های ایران از جمله در کردستان و رودخانه کارون اهواز، پیدا شده، بی تفاوت بود؟ آیا پوست کلفت و بی تفاوت شده ایم؟ "صدها تصویر و ویدیو از کشتار معترضان توسط سپاه وجود دارد. آمار جانباختگان، تا نزدیک به 4000 تن برآورد شده است. بیت خامنه ای بی شرم، تعداد را 33 تن اعلام کرده است!؟" دانشنامه آزاد

آیا کمبودها و محرومیت های مالی، و خسارت ها و صدماتِ انسانی هستند، که فقر و درماندگی را در میهن مان همگانی کرده اند؟ یا "ارجحیت منافع شخصی" به همه چیز و همه کس است، که شکاف طبقاتی را به اوج رسانده؟ پاسخِ مثبت به هر دو پرسش را در آمارهای جدید، که شاهد بالاترین افزایش تعداد میلیونرها در ایران بوده، می توان دید! فقر و درماندگی عمومی در جامعه، رابطه ی مستتقیم دارند با افزایش بی رویه ی "طبقه ی یک درصدیِ بالای جامعه". طبق آمارِ جدید، "تعداد میلیونرهای ایرانی 21.6 درصد و حجم ثروت هایش ان 24.3 درصد افزایش یافته است." این افزایش در حالتی است که فقر و گرسنگی، بی خانمانی و کارتن خوابی در کشورمان، به اوج رسیده است.

الگویِ این چپاولگرانِ فاسد و خودخواه، - رژیمِ دزد و تمامیت خواهِ آخوندی است. سرچشمه ی این فاجعه، - جمهوری اسلامی است. این رژیم، یک "نظام تراوشی" است، یعنی فساد و دروغ و دزدی از خامنه ای و بیت رهبری که در صدرِ حکومت قراردارد آغاز می شود و به مقامات و رده های پائین تر، تراوش می کند. این تراوشِ تخریبی، آرام آرام به قشرهای بعدی و بعدی که برای جمع آوری ثروت در رقابت هستند، سرایت می کند. بزرگترین قربانیان این فاجعه، کارمندان و آموزگاران و کارگران و بازنشستگان کشور هستند. "نظام تراوشی" در دوران پهلوی (پدر و پسر) نیز وجود داشت. خشونت، بربریت، خودکامگی و مطلق گرائی که از رضا شاه تراوش می کرد، جامعه را در ترس و وحشت غرق کرده بود؛ و در دوران محمدرضاشاه، سیستم دلالی و رشوه یِ 5 درصدی که از او و خانواده تراوش می کرد، تمام سطوح کشور رسوب کرده، همگانی شده بود.

مردم، آنقدر از رژیم ترس و وحشتِ رضاشاه، بستوه آمده بودند که تبعید او را با اینکه همراه با اشغال نظامی ایران بود، جشن گرفتند! ثروت رضاشاه، در ایران و بانک های خارجی، (به پول امروز) 7 میلیارد دلار برآورد شده است. ثروت های محمدرضا شاه 12 میلیارد و همراه با بقیه ی خانواده جمعاً 20 میلیارد دلار تخمین زده شده اند. با این حال، نه خشونتِ و دزدی های رضاشاه؛ و نه خودکامگی و دلالی و. رشوه گیریِ محمدرضا شاه؛ هیچکدام با خشونت و بربریت رژیم فقاهتی، و دزدی و چپاول نجومی آخوندها قابل مقایسه نیستند! در دوران پهلوی، اطرافیان شاه و دربار به هزار فامیل معروف بودند؛ با کمال تأسف برای ملت ایران، ما امروز با سیصدهزار فامیل روبرو هستیم. نه تنها تعداد دزدها سیصد برابر شده، بل که بی شرمی و بی پروائی آنان نیز سیصد برابر شده؛ در روز روشن اندوخته های مردم را از حساب های بانکی شان می دزدند و از کشور خارج می شوند! بی پروا، مانند زبانزد: "شتر را با بارش می دزدند."

کابوسِ دهشتناک جمهوری اسلامی

جمهوری اسلامی برای ایران یک فاجعه، و برای ایرانیان کابوسی دهشتناک بوده که محکوم به نیستی است و باید سرنگون گردد. مشکل جمهوری اسلامی، تنها خودکامگی و فساد و دزدیدهایش نیست؛ تنها نادیده گرفتن حقوق طبیعی و شهروندی مردم نیست؛ آنچه مشکلات را تبدیل به فاجعه کرده، وجود آخوندهاست. کسانی که کوچکترین ارزشی برای جان انسان قائل نیستند، چه برسد به حق و حقوق انسانی! مشکل بعدی که کابوسی دهشتناک برای ایرانیان بوده، مرا یاد شعر شهریار می اندازد:

دگران خوشگل یک عضو و تو سر تا پا خوب آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری
البته در رابطه با آخوندها، نقطه ی مقابل و برعکس، یعنی تمام صفات پلید اهریمنی در این قشر عقب افتاده جمع شده است. زندگی این دکان داران شریعت، بر پایه ی ریا و استبداد و نفع پرستی است. شرف را گروی منافع شخصی گذاشته اند، و وجدان و وطن را قربانی یک بُعدی گری و فرقه گرائی کرده اند. از کسانیکه شرف و وجدان و وطن نداشته باشند، انتظاری جز کابوس آفرینی، نمی توان داشت؟

برای رفع هر گونه تردیدی به بی وجدانی و بی وطنی آخوندها، دو سه مورد را مرور می کنیم: - واگذار کردنِ بخشی از حقوق ایران در بحر خزر به روسیه؛ - واگذاری ماهیگیریِ با روش ترال در خلیج فارس به چین؛ فروش آب کارون به کویت؛ حراج 25 ساله ی نفت و پتروشیمی و واگذاری بخشی از حریم کشور به چین؛ صرف بخشِ عظیمی از سرمایه های ملی کشور در لبنان و عراق و یمن و سوریه؛ ... . برای آگاهی تان، روشِ ماهی گیری چین در خلیج فارس، باعث دل نگرانیِ شدیدِ صیادان جنوب است. زیرا کشتی های صید ماهی چینی، مجهز به اِکوفایندر یا ماهی یاب هستند. شبانه گله های ماهی را شناسائی و با روش صید ترال، شکار می کنند، یعنی چیزی باقی نمی گذارند!

اشاره شد به سرنگون کردن رژیم، - اندیشکده آگاهی و شناخت بر این باور است که براندازی باید توسط ملت ایران باشد، نه بوسیله ی بیگانگان. در چنین شرایطی، سرنگونی باید خشونت پرهیز باشد. سرنگونی خشونت پرهیز نیز، تنها از طریق "نافرمانی مدنی" امکان پذیر می باشد. گامِ نخستِ این نافرمانی، "تعطیلِ کردنِ عملیِ" کار و کسب و مراکز آموزشی برای یک هفته می باشد. مردم با برنامه ریزی قبلی، یک هفته کار و کسب و آموزش را تعطیل می کنند و در خانه می مانند. این اعتراض کاملاً خشونت پرهیز است؛ نه ضرب و شتمی، و نه دستگیری و زندان!

طی این یک هفته، آنهائی که توانائی مالی دارند و جوانان - به آنهائی که نیاز به خوراک یا کمک دارند، یاری رسانی می کنند. با انجام موفقیت آمیز تعطیل کردنِ یک هفته ای، مردم، به توانائی و قدرت خودشان پی خواهند بُرد. در ضمنی که یاری رسانی و خوراک، آنان را با یکدیگر آشنا و دل ها را بهم نزدیک تر می کند. پی بردن به توانائی، باعث دلگرمی است؛ یاری رسانی و نزدیک شدن مردم به یکدیگر نیز امیدبخش است. توانمندی و امید، آنان را از خفتِ اُمت بودن نجات می دهد و به مقام شهروندی می رساند. این پدیده، آغازِ پایانِ کارِ رژیم را رقم خواهد زد.

همزمان، باید "برنامه ی جایگزینیِ" مشخص و شفاف را در سطح گسترده ای توزیع کرد، به نمایش گذاشت، و مورد بررسی و بازبینی قرار داد. تا مردم پس از تغییر و تکمیل و پذیرفتن، گِرد آن همراه و همگام شوند. برنامه ای که دنبالِ برپائی حکومت مردمسالار ملی ایران باشد. برنامه ای تمرکزش روی برابری همه ی ایرانیان، عدالت اجتماعی و آزادی استوار شده؛ و در چارچوب الگوی زندگی پدران مان: پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک پی ریزی شده باشد.

برای درک بهترِ پدیده ی پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک، آنرا از دید اندیشکده بازبینی می کنیم:

حکومت مردمسالار ملی ایران، حکومتی است که مشروعیت و قانونمندی اش از مردم باشد. حکومتی است از مردم، بوسیله ی مردم و برای مردم همراه با عدمِ دخالت دین در دولت. در ضمنی که سیستم بر پایه ی استقلال اقتصادی و سیاسی کشور بنا می شود، و با حفظ یکپارچگی و تمامیت ارضی ایران، پیش می رود.

امیرحسین لادن
چهارشنبه 16 تیرماه 1400
ahladan@outlook.com