عصر نو
www.asre-nou.net

مشهدی‌ها همچنان پیش می‌آیند


Tue 1 06 2021

س. حمیدی

از هفت نفر منتخبان شورای نگهبان، سه نفرشان مشهدی هستند. موضوعی که نباید به همین آسانی از کنار آن گذشت. این افراد عبارتاند از: ابرهیم رئیسی، سعید جلیلی و سید امیرحسین قاضی زاده‌ی هاشمی. اما علیرضا زاکانی را هم باید به همین اردوگاه فکری مشهدی‌های نظام افزود؛ هرچند که او مشهدی نیست. با این رویکرد، چهار نفر از هفت نفر کاندیدای اندرونی حکومت، سیاست‌های اردوگاه مشهدی‌های نظام را به پیش خواهند برند. ولی مشهدی‌های طیف خامنه‌ای هرچند اکنون کرسی رهبری جمهوری اسلامی را به نام خودشان به ثبت رسانده‌اند، هم‌چنان تلاش می‌ورزند تا کرسی ریاست جمهوری را نیز به آن بیفزایند. این موضوع در حالی اتفاق می‌افتد که قوه‌ی مقننه‌ی حکومت را هم به یک نظامی کهنه‌کار مشهدی از نوع محمدباقر قالیباف سپرده‌اند. به واقع در مشهد نظامیگری و دین دولتی را در پهنه‌ی سیاست به هم می‌آمیزند تا سازه‌ای بی‌سازه همانند آن‌چه که اکنون جمهوری اسلامی خوانده می‌شود، به نمایش درآید.

سه نفر باقی ماندهی از جمع منتخبان شورای نگهبان در واقع یالانچی‌هایی بیش نیستند. ولی آنان حاضر می‌شوند همین نقش یالانچی‌گری خود را برای نظام به اجرا بگذارند تا مزدشان را ضمن حرف‌شنوی از بالادستی‌ها به نحو مطلوب در جایی دیگر بستانند. محسن رضایی نمونه‌ای تیپیک و همیشگی برای عملیاتی شدن نقش یالانچی حکومت به حساب می‌آید. روزگاری اکبر رفسنجانی بهتر می‌دید تا چنین نقشی را به عبدالله جاسبی بسپارد. به طبع او هم مزد خود را در این همراهیِ نمایشی، به دست می‌آورد. او قریبِ ربع قرن توانست بر کرسی ریاست دانشگاه آزاد دوام بیاورد.

از سویی محسن مهرعلیزاده از اصلاح‌طلبانی است که در اندرونی اصلاح‌طلبان به حد نصاب لازم برای کاندیداتوری دست نیافته است. اما او که در "دولت مستعجل" محمد خاتمی پست استانداری خراسان را به عهده داشت، اکنون به پشتیبانی از دوستان خود امیدوار باقی مانده است. دوستانی که در فضای تحریم عمومی این انتخابات خودمانی، هرگز به یاری او موفق نخواهند شد. به هر حال محسن مهرعلیزاده شهامت استعفا را هم در خود سراغ ندارد. چون نیروهای امنیتی حکومت او را فقط برای ایفای نقش یالانچی به میدان فرستاده‌اند. سرپیچی از نیروهای امنیتی به حتم تاوانی سیاسی را در بر خواهد داشت که او هرگز به پرداخت چنین تاوانی گردن نخواهد گذاشت.

عبدالناصر همتی رئیس سابق بانک مرکزی هم از گروه منتخبان شورای نگهبان است. او چنان می‌پسندد تا هم با نیروهای امنیتی و اطلاعاتی حکومت هماهنگ گردد و هم این‌که نقشی از میانه‌روها را برای وابستگانِ تیم حسن روحانی به پیش ببرد. ولی نزدیکان حسن روحانی به علی لاریجانی بیش از او اشتیاق و همدلی نشان می‌دادند. همان کسی که طالع سیاسی‌اش بر خلاف انتظاری همگانی خیلی زود افول کرد.

بنا بر این از همین "هفت دلاور" حکومت که آنان را به میدان این انتخابات ساختگی فرستاده‌اند، سه نفرشان از هم‌اکنون ول معطل‌اند. ولی آنان فقط می‌توانند به خودشان ببالند که از صافی گزینش شورای نگهبان حکومت گذشته‌اند و در واقع تأیید "مقام معظم رهبری" را به دست آورده‌اند. چون پس از این هم می‌توانند در اندرونی کارگزاران جمهوری اسلامی دوام بیاورند.

اما از طیف چهار نفره‌ی وابستگان به اردوگاه مشهدی‌ها، سه نفرشان در نهایت به نفع ابراهیم رییسی کنار خواهند رفت و ستادهای انتخاباتی خود را هم در اختیار او خواهند گذاشت. باید دانست که نیروهای احمدی‌نژادی حکومت هم همگی در همین ستادها به فعالیت اشتغال دارند. در واقع طالع ریاست جمهوری ابراهیم رییسی، روح جدیدی هم به کالبد نیروهای وابسته به محمود احمدی‌نژاد خواهد دمید. موضوعی که ابراهیم رئیسی از درک و فهم آن هرگز غافل نخواهد ماند. چون او نیروهای احمدی‌نژادی را بدون حضور احمدی‌نژاد ارج می‌گذارد. محمود احمدی‌نژاد هم، چنین کارکردی از رئیسی را قدر می‌داند. چون او از همین راه خواهد توانست از نو یاران خود را بر کرسی وزارت بنشاند. این موضوع در حالی اتفاق می‌افتد که احمدی‌نژادی‌های حکومت از حالا قریب چهل کرسی از کرسی‌های مجلس را در اختیار گرفته‌اند. اکثریت ستادهای استانی و شهرستانی رئیسی را نیز همان کارگزاران دولت احمد‌ینژاد می‌گردانند. ناگفته نماند که تبلیغ برنامه‌های مسکن‌سازی، رفع بیکاری و پرداخت انواع و اقسام یارانه‌ها، از نو در همین ستادها رونق گرفته است.

مشهدی‌های درون حکومت اکنون دارند حوزه‌های سیاسی یا دینی دیگر شهرها را، از جانمایی برای دستیابی بر کرسی‌های اقتدار کشور پس می‌زنند. به همین دلیل است که کارگزاران دولتی در شهر مشهد به تمامی با تأیید "مقام معظم رهبری" گمارده می‌شوند. هماهنگی در چینن رویکردی را هم به احمد علم‌الهدا سپرده‌اند. او در الگویی از رهبر نظام به تمامیِ کارگزاران حکومت در مشهد ولایت دارد. هرچه باشد علی خامنه‌ای مشهد را بخشی همیشگی از "بیت" خویش به حساب می‌آورد. همگی تا آن‌جا پیش رفته‌اند که در صورت لزوم بتوانند نیروهای وفادار به علی خامنه‌ای را برای عقب‌نشینی نظامی و سیاسی به مشهد بکشانند. قصد ایشان آن است که ضمن جداکردن این منطقه از کل ایران، بتوانند به مقابله با آنانی بشتابند که به تهران و استان‌های دیگر دست یافته‌اند. طرح و اجرای چنین نقشه‌ای در زمانی که داعشی‌ها تا مناطق مرزهای غربی ایران پیش آمده بودند، بیشتر قوت گرفت. اکنون هم به قوت و اعتبار خود باقی مانده است. چون علی خامنه‌ای بیشتر از هر زمانی در خلوت و اندورنی خویش تنهایی‌اش را دوره می‌کند. تا آن‌جا که تنها علی مانده است و حوضش. پیداست که او در پیاله‌اش آب همین حوض تنهایی را می‌ریزد و بدون مشتری خودش آن را سرمی‌کشد.

از جرگه‌ی چهار نفره‌ی منتخبان اصولگرای شورای نگهبان، سه نفرشان (زاکانی، جلیلی و رئیسی) در سطوح عالی دانشگاه امام صادق تهران به تدریس اشتغال دارند. جایی که احمد علم‌الهدا نیز استاد ممتاز علوم سیاسی آن شمرده می‌شود. گفتنی است که سعید جلیلی در همین دانشگاه "دیپلماسی پیامبر" را برای دانشجویان دوره‌ی دکترای خود تدریس می‌کند. در واقع مشهدی‌های وابسته به رهبری جمهوری اسلامی برای تربیت مدیرانی خودمانی، دانشگاه امام صادق را به تمامی در اختیار خود گرفته‌اند. اما نفرت عمومی از این دانشگاه، چیزی از مجموعه‌ی سپاه و بسیج کم نمی‌آورد.

شیخ محمود حلبی تا زمانی که می‌زیست ضمن برائت ظاهری خود از سیاست، در خفا برنامه‌های تخریبی خود را در سیاست پیش می‌برد. او نیز در مشهد می‌زیست و ضمن تبلیغ آموزه‌های دوستی با "حضرت ولی عصر" تفرقه و نفرت را بین شهروندان ایرانی دامن می‌زد. ولی آموزه‌های همین نفرت‌پراکنی‌های نامردمی اکنون برای علی خامنه‌ای بر جای مانده است. چون او هم‌چنان دشمنی با حوزه‌ی قم، اصفهان، نجف و کربلا در دل می‌پروراند تا به حوزه‌ی مشهد وجاهت بیشتری ببخشد. بدون تردید ویژگی فکری علی خامنه‌ای در فضایی خودانگارانه از تک‌گویی‌های دیکتاتورمآبانه، چیزی از آموزه‌های دینی محمود حلبی کم نمی‌آورد. حتا گفته می‌شود که علی خامنه‌ای را پس از مرگش در مشهد به خاک خواهند سپرد، تا انزجاری باشد از آنانی که بر حرم "امام راحل"شان در بهشت زهرای تهران دخیل می‌بندند. در این راه حتا اعتنایی هم به قم و مراجع آن به عمل نمی‌آید.

اکنون پیروان مشهدیِ رهبر در مشهد، چنان سیاست، نظامی‌گری و دین را به هم آمیخته‌اند که فقط نیاز شخصی یا گروهی ایشان را برمی‌آورد. چنین رویکردی به طبع بر مدار سیاست اصولگرایی او می‌چرخد. گفتنی است که این نوع از اصولگرایی بدون تردید ایران را در گستره‌ی سیاست جهانی منزوی و تنها می‌خواهد. درنتیجه خواست و اراده‌ی مردم در تدوین برنامه‌های همگانی دولت هرگز جایگاهی نمی‌یابد. تا آن‌جا که مردم باید در چنین سازه‌ای از حکومت همواره شنونده و مطیع باقی بمانند. چنان‌که دارایی‌های عمومی همیشه در جاهایی هزینه می‌شوند که مردم هزینه‌کرد آن را تاب نمی‌آورند.

باید دانست که کارگزاران حکومت در الگویی از رهبر نظام از قبل قالب‌هایی را برای فرآوری فکری مردم فراهم دیده‌اند تا مردم حد و میزان‌های دین دولتی به خوبی بشناسند و چیزی از آن فراتر نروند. چنان‌که خودشان هم در قانون اساسی نظام یادآور شده‌اند که این حکومت را "حضرت ولی‌عصر" نمایندگی می‌کند و می‌خواهند حکومت را درنهایت به خود او بسپارند. اما قرار است از این پس ابراهیم رئیسی ضمن دستیابی بر کرسی ریاست جمهوری چنین سیاست‌هایی را برای مقام معظم رهبری به اجرا بگذارد.