عصر نو
www.asre-nou.net

همه گناه کاریم


Mon 24 05 2021

ابوالفضل محققی

abolfazl_mohagheghi_0.jpg
اکثریت قریب به اتفاق ما دستنمان به این جنایت هولناک شهرک اکباتان آلوده است .بر افروخته نشوید اندکی به دروبرخود به خلوت خود مراجعه کنید و به باز بینی نقش خود در این جنایت بپردازید.جنایتی که نطفه آن نه در خانه ای در شهرک اکباتان ونه توسط پدر ومادری قاتل بسته شده است.

این حنایت محصول کارکرد مجموعی ملتی است که تمامی تاریخ آن آعشنه به قتل وجنایت است .از زنده بگور کردن مزدکیان توسط انوشیروان پادشاه عادل که چشم بر جنایت او بستیم و بر جایگاه پادشاه عادلش نشاندیم وتا توانستیم در رثای او سخن گفتیم بی آن که لحظه ای براین جنایت عظیم او در سرکوب یک جنبش عدالت خواهانه .

درنگ کنیم . به" علی" و کشت کشتاراو نام عدل علی دادیم ،با اعراق آمیخته به لذت از قتل عام و گردن زدن ششصد اسیر قبیله"بنی قریظه"در یک روز توسط علی وزبیر تعریف می کنیم بی آن که نقش اعراق آمیز وتاثیر گذار چنین ستایشی از جنایت در تکرار تاریخی آن و سر در آوردنش در سال شصت وهفت در زندان های جمهوری اسلامی درک نمائیم .زمانی که خمینی دستور بر قتل عام هزاران زندانی بیگناه در زندان ها می دهد وعمل خود راتکرار همان گردن زدن علی می داند.

ملتی که ادعا می کند بهت زده از جنایت خانه اکباتان است هیچ بهتی از این جنایت عظیم خمینی در او حاصل نمی شود. ملتی که هنوز نمی داند گورستان خاوران و صد ها گور دستجمعی در این گورستان که محصول نامه ودستور قتل عام خمینی است در کجای این کشور قرار دارد ؟نمی داند و نمی خواهد که عقیده متحجر خود بشکند وقبول کند که قتل عام زندانیان ادامه همان دستوری است که محمد چهارده قرن قبل بر گردن زدن زندانیان اسیر داد. خشونتی که قرن هاست تکرار می گردد .

در درون ذهنیت تاریخی ما هیچ نشانی جز خشونت ، کینه ورزی ،قتل وغارت ،تملق وچاپلوسی قدرتمندان وجود ندارد .ذهنیتی که در مسیر تاریخ هرگز مجال مهرورزی ، شادابی و نگاه خالی از حب وبغض ،خالی از تحجروخشونت مذهی نداشته .

متاسفانه هر کدام از ما ایرانیان را که محکم تکان دهند از درونش یک مستبد ،یک روح نا آرام وخشنی بیرون می زند که با کوچکترین تلنگری رکهای گردنش بالا می آید و میل انتقام وزور گوئی که به ارتکاب چنین جنایت هائی منجر می گردد بیرون می زند.

سازمان چریکهای فدائی خلق که داعیه آزادی خواهی داشت تشکلی کاملا روشنفکری دختر وپسر عضو خود را بجرم رابطه عاشقانه با هم اعدام می کند .سازمان مجاهدین در به اصطلاح پوست اندازی ائدولوژیک شریف واقفی را می کشد و می سوزاند.

دست های هییچکدام از ما پاکیزه نیست .ما شریک جرمان گاه خاموش وگاه پر مدعائی هستیم که در تمامی عرصه های کشت وکشتار زور گویان و جانیان حضوری خاموش وگاه تائید کننده داشتیم .با افتخار از لشگر کشی سلطان محمود ونادر شاه به هندوستان واز غارت الماس کوه نور،دریای نور وتخت طاووس که گوئی خود بر آن تکیه زدیم سخن گوئیم بی آن که در قفای این باجگیری قتل عام هزاران هندو را ببینم .

براحتی ناظر در آوردن چشم از حدقه دیدگان فرزند توسط نادر می شویم ودر فرازی پیکره اورا مورد ستایش قرار می دهیم.سرزمین غریبی است این ملک دارا که وزیرترقی خواهش "میرزا تقی خان امیرکبیر" مامور سرکوب جنبش نو آورانه ،ترقی خواهانه ودر عین حال ضد استبدادی بابیه میگردد و با چنان خشونتی آنان را سرکوب می کند که قابل تصور نیست . ما محصول چنین تضاد شخصیتی هستیم .شخصیت غریبی که از یک طرف چشم بر خشونت چنین سرکوب وسیع می بندد و در فرازی نه چندان با فاصله، یکی از بزرگترین جنبش های اجتماعی منطقه، جنبش آزادی خواهی مشروطه را بر پا می دارد . وجود سراسر متناقض!

داد آزادی خواهی سر می دهیم بر علیه استبداد قیام می کنیم !اما جز در سایه استبداد نظام نمی گیریم . بر علیه همان نظام با سرود آزادی قیام می کنیم .اما در همان نخستین روزهای انقلاب در یک نشگی تاریخی مهر تائید بر اعدام های نفرت بار خمینی ،خلخالی در پشت بام مدرسه رفاه می زنیم حزب توده خواهان تداوم وقطع نشدن این اعدام ها می شود وسازمان چریک های فدائی ومجاهدین از آن استقبال می کنند.خشونت اصل ونماد انقلابی می گردد که شعارش آزادی ،عدالت و برادری بود .برادری که ازهمان روزهای نخستین به درگیری ها خیابانی کشیده شد. زهرا خانم ها و ماشالله قصاب ها صحنه گردان آن گردیدتد.

هر تجمع اعتراضی به خاک وخون کشیده شد وتیغ موکت بری سلاح دریدن یک دیگر. آلت قتاله ای که براحتی در جیب ها جا گرفت .چه حزب الهی ،چه مجاهد خشونت خشونت زائید .چشمان درخشان وامید وار نسل جوان روزهای انقلاب را خیلی زود پرده ای از خون گرفت .حکومت دست به کشتار زد و آن شور مستانه آزادی خواهی جای خود را به ترور های کور مجاهدینی و کشتار بی رحمانه خمینی داد .کشتاری که کودکان نوجوان مجاهد نیز از تیغ خون ریز خمینی در امان نماندند.

روح پر شور جامعه در هیاهوی جنگ ،خشونت های رژیم تازه بر مسند نشسته باردیگر در دریای تحجر ،سکوت ، قبول هم خوابگی با مادر ظلمت تن به اسارت داد .سیل جاری شده با تمام گند وکثافت خود که جاری شده بود چرخ خون آلود آسیاب حکومت اسلامی را بحرکت در آورد.چوبه های دار که بر دار شدگان بر بالای آن تاب می خوردند مایه سرگرمی زنان ومردانی نه اندک گردید که درنئشه دیدن یک صحنه جنایت از نزدیک از سر و کول هم بالا می رفتند .سنگ زنندگان سنگسار خیابانی در مقابل نسلی که تازه پای در میدان زندگی می نهاد. نشئه از نگاه کردن بر جان دادن انسان بر بالای دار.

هزاران حجله عزا با عکس چهره های جوان بر سر کوچه ها ،ورودی خانه ها بر پا گردید وروح اجتماعی را خراش داد. بار دیگر آن فضای منحوس خشونت واستبداد این بار قانونی وبا حکم حکومتی مزین به شرع و احکام اسلام در جامعه خسته ،سر خورده ،عافیت طلب بر عکس ادعا بغایت عقب مانده و غیر دموکراتیک انسان ایرانی، حاکم بر زندگی مردم گردید. مرده باد وزنده باد جای شعار برادری ومهر ورزی را گرفت . خشونت وترویج خشونت به فرهنگ مذهبی ، حکومتی بدل شد. با خشونت وقتل ده ها دانشجو در دانشگاه ها بسته شدند. خمینی حکم بر شکستن قلم ها داد. متون آموزشی با قلم تحجر وخشونت و تقدیس حنایت کاران تاریخی وجنایت کاری چون خمینی نگاشته شد و کودگان با سرود دل بهم زن "ان جزه و شعار مرگ بر.. ،می کشم می کشم آن که برادرم کشت"روانه مکاتب گردیدند.

نخبگان ورونشنفکران بار سخت وطاقت فرسای مهاجرت را پدیرفتند وهر روزبخش زیبائی از تن جامعه جدا گردید و بحای آنها رئیسی ها ،شریعتمداری ها ،مداحان ، لات های کف خیابانی ونهایتا مشتی رجاله پاچه ور مال حاکم بر سرنوشت ملت گردیدندسرزمینی که ایران نام دارد مثله مثله شده اعضای بدن آن با قمه وساطور از یک دیگر جا گشتدندو جنایت ومثله کردن به امری عادی بدل شد که جنایت پدر ومادر در کشتن فرزند و مثله کردن وحشیانه او بازتاب کوچکی از این نابسامانی اجتماعی است.

در یک روز ماموران حکومتی صدها جوان را از ناحیه سر مورد اصابت گلوله قرار می دهند و با ماشین از روی جنازه جوانان می گذرند بی ان که جامعه این چنین بیاشوبد. عادی است که جنایت کاری چون رئبسی که دستش تاآرنج بر خون جوانان واعدامیان سال شصت وهفت آلوده است بر کرسی قاضی القضاتی تکیه زند و آماده زیاست جمهوری شود . سرکوب گری چون قالی باف بر مسند ریاست قوه مقننه بنشیند قانون وضع کند .رهبری خود شیفته ومجنون که خودرا مالک الرقاب این سرزمین و حاکم بر جان ومال مردم می داند دامنه جنایت و دستور برقتل عامش کمتر از بزرگترین جنایت کاران تاریخ نیست بر مسند بنشیندوحکم براند .

در جنین سرزمینی بهت زذگی و تاسف بر حال ما ملت در هم ریخته وپریشان کمتر از بهت زدگی بر جنایت اکباتان نیست.تصویراکبر خرمدین تصویر کوچک از تصویر همین حکومت است .تصویری تاریخی از مردمی که خشونت ذاتی وجود آنان گردیده است. جامعه ای با بالای بیست ملیون پرونده جنحه وجنایت ! با نوجوانانی که نهادن پنجه بکس وچاقو در جیبشان امری عادی است و می توانند درچشم بهم زدنی گلوی قهرمان قدرت جهان را بشکافند و جانش را بگیرند. تا چندی بعد در میان لشگری از مردم شاهد بدار کشیده شدن این نوجوان پرورده شده در این گند چاله جمهوری اسلامی باشیم. همه ما در این خشونت بدوی وحشت انگیز مقصریم .مقصر در ساختن چنان فضائی که جنایت کاران بتوانند انگشتان خود به نشانه پیروزی بالا ببرند. "چون نیک نظر کرد پر خویش بر آن دید گفتا ز که نالیم که از ماست بر ماست "