برزخ
Mon 19 10 2020
رسول کمال
گوشیِ همراه نداشت
آن پسرک
خود را کُشت
دختری در خواب
عاشقی
جُرمش بود
پدرش او را کُشت
در خیابان که زنی
تنها می رفت
بوق زنان بنز سواران
گفتند: بگو! قیمت چند؟
تویِ این برزخ ویرانی وُ مرگ
شومنی* شاد
به دور از هر رنج
فقط دل نگران
" تویِ برنامه ی دورِ همی اش"
می پرسید:
زِ هر مرد وُ زنی
هیچ عاشق شده اید؟
شاعری
غمزده وُ دل خسته
روزی گفت:
دل خوش سیری چند؟
جایی دور تر
اما
انبوهی
دلشان در گرو میهن وُ آزادی
ولی افسوس، نخست
در پیِ نقش وُ نگارینه ی پرچم
بودند
و
من اما
تویِ این عزلت خونبارِ دلم
ودر این عالم غمبار ستم
در ره وادی فریاد
شدم.
15/10/2020
رسول کمال
ـــــــــــــــــــــــــــ
*شومن showman
* سهراب سپهری
|
|