عصر نو
www.asre-nou.net

دیپلمات،انقلابی، یا انقلابی دیپلمات؟
نگاهی به شطرنج اتمی آیت الله خامنه ای!


Tue 28 07 2015

تهمورث کیانی

kiani.jpg
آشوب و غوغایی در کنگره ی ایالات متحده بر پا شده است که برای ماهها خوراک برنامه های کمدی تلویزیونی را فراهم کرده است. یک نماینده به جان کری می گوید "با همه احترام،باید بگویم جواد ظریف شما را بام بوزال کرده است"،یعنی بسان کودکی فریفته شده ای. رئیس کمیسیون سیاست خارجی به کری میگوید "شما مانند مسافر هتلی هستید که با رها کردن همه چیز تنها با روب دوشامبر هتل بیرون آمده و خوشحال هم هست". لابی اسرائیلی آیپک کمپین 40 میلیون دلاری را برای جلوگیری از اجرای توافق آغاز کرده است. کاخ سفید مبارزه سختی را برای قانع کردن افکار عمومی در تویتر شروع کرده و هنرمندانی نظیر تایلور سویفت و نیکی میناژ نیز وارد این کارزار شده اند. براستی چه خبر است؟
دو سال پیش در دوره آغازین مذاکرات اتمی ایران با "گروه پنج + یک"،آیت الله خامنه ای در نطقی برای فرماندهان نیروی هوایی گفت : "من دیپلمات نیستم؛ من یک انقلابی ام و صریح سخن می گویم.... ما در زیر فشار حاضر به گفتگو نیستیم....از گفتگوی مستقیم،در حالیکه تهدیدمان می کنند،چیزی حاصل نمی شود." از آن پس با ادامه سخنان ایشان درباره برنامه اتمی ایران،بسیاری از ناظران برآن شدند که آیت الله خامنه ای با اصل مذاکره و توافق مخالف است و سرانجام در نقطه ای با بهانه ای آنرا رها خواهد کرد. توافق ایران با قدرت های جهانی درباره برنامه اتمی، و پشتیبانی پیوسته آیت الله خامنه ای از گروه مذاکره کننده،درحالیکه همواره خود را ناراضی و بدبین جلوه می داد،اما، نشان داد که آیت الله خامنه ای نه تنها با فوت و فن های دیپلماسی آشناست بلکه زبردستانه و آگاهانه با آمیختن سرسختی انقلابی و دیپلماسی در صدد بوده است حریف را ،در مرحله نخست،به دست شستن از پیش شرط های غیر قابل قبولی،مانند ارتباط دادن مذاکره اتمی با وضعیت داخلی ایران و سیاست منطقه ایش،وادارد. و سپس،در خلال مذاکره با ترسیم "خطوط قرمز" - که همواره آگاهانه مبهم و دوپهلو ترسیم می شدند- و بالا بردن سقف انتظارات خود،به عمد خود را ناراضی و آماده ی ترکِ مذاکره نشان دهد تا بتواند از حریفان قدر قدرتی چون ایالات متحده امتیازات غیر قابل انکاری بدست آورد.
هنگامیکه آقای خامنه ای با مطرح کردن "نرمش قهرمانانه" کوشید تا ضمن ترسیم چهارچوب کلی مذاکرات،با مهارت اجازه تغییر تاکتیک را به تیم مذاکره کننده بدهد، برخی با ساده انگاری و برخی،نیز،یا نگاه کوته فکرانه- که همواره با یکی گرفتن تحلیل سیاسی و موضع گیری حزبی از هرگونه تحلیلِ جدی کارشناسانه در بررسی استراتژی جمهوری اسلامی عاجز است - به مسخره کردن پرداختند. عده ای هم ،سخن از آغاز عقب نشینی های ایران راندند. روند مذاکرات،اما، به خوبی نشان داد که "نرمش قهرمانانه" تغییر تاکتیکی بود که رهبر جمهوری اسلامی آگاهانه درباره تمام حلقه های آن از ابتدا تا انتها به خوبی اندیشیده است. از جمله این تغییر تاکتیکی پذیرفتن گفتگوی مستقیم با نمایندگان ایالات متحده بود. یعنی ایران وانمود می کرد با پذیرفتن درخواست گفتگوی مستقیم با نمایندگان ایالات متحده به آنها امیتاز می دهد. اکنون،اما، مذاکرات به پایان رسیده است و توافقنامه ای امضا شده که پس از تصویب شورای امنیت به سندی الزام آورِ بین المللی تبدیل شده است.
گروههای مختلف تفاسیر مختلفی از توافق بدست آمده میکنند،و برخی می کوشند آنرا منطبق بر منافع سیاسی خود تفسیر کنند،اما بررسی بی طرفانه نشان می دهد که ایران توانسته است امیتازات بزرگی از آن سوی میز بگیرد و نقش آیت الله خامنه ای در این فرآیند تعیین کننده بوده است. این نقش چنان آشکار و برجسته است که تامس فریدمن،روزنامه نگار آمریکایی، درباره آن می گوید: "با این توافق [آیت الله]خامنه ای موفق شده است تا اساس تشکیلات اتمی ایران را حفظ کرده واجازه بازرسی های نامحدود را نیز ندهد. برای من حیرت انگیز است که ایرانیان چگونه توانستند،در حالیکه تنها با دست خالی آن طرف میز نشسته بودند،این چنین در برابر شش قدرت بزرگ جهانی بازی کنند. در یک سال گذشته،هر زمان موضوعی مناقشه برانگیز در مذاکرات پیش آمده،مانند این موضوع که ایران باید اوروانیوم غنی شده خویش را به خارج بفرستد یا باید پاسخگوی ابهامات فعالیت نظامی اتمی گذشته خویش باشد،نتیجه عملی همیشه این بوده که طرف مقابل موضع خویش را با موضع ایران هماهنگ ساخته است." (تامس فرید من،نیویورک تایمز،اول جولای) فریدمن حتی به شوخی گفته است اگر بخواهد خانه ی خود را بفروشد خواهد کوشید اقای خامنه ای را به عنوان نماینده اش تعیین کند.
برای اینکه دریابیم این نظر تا چه حد درست است نخست باید وضعیت هر سوی میز مذاکره را بررسی کرده تا دریابیم هر سو چقدر اهرم چانه زنی داشته است. بدون ارزیابی از وضعیت هر سوی مذاکره، نمی توان بدرستی تعیین کرد کدام سو برنده نهایی بوده است. در هر مذاکره ای،مانند هر جنگی،توازان قوا تعیین کننده نتیجه اصلی و سنجه ای است که می توان بر اساس آن برنده را تعیین کرد. مایکل ماندلبوام، کارشناس سیاست خارجی از دانشگاه جان هاپکینز،می گوید "مذاکرات دیپلماتیک همیشه توازن قوا را بازتاب میدهند. در مذاکرات کنونی،ایالات متحده به مراتب از ایران قوی تر بود، با این همه، ایالات متحده امتیازات عمده ای داده است". پس از بررسی توازن قوا، باید دید کدام سو از مواضعِ اصلی نخستین خود عقب نشینی کرده اند. منظور از مواضع اصلی شعارهای تند وتیز نیست که هر طرف، برای مصرف داخلی یا به قصد امیتاز گرفتن بیشتر، مطرح می کنند.
هر بررسی دقیقی نشان می دهد مذاکرات زمانی آغاز شد که توازن قوا به شدت به زیان ایران بود. اگرچه انتخاب دولت میانه رو آقای روحانی فضای سیاسی بین المللی را تا حدی به سود ایران تلطیف کرده بود، و به حکومت فرصت داد تا بدون اعتراف به تأثیر تحریم ها وارد مذاکره گردد، ورود ایران به مذاکرات، و آماده شدن برای گفتگوی مستقیم و بده بستان سیاسی،اما،بیش از هر چیز مرهون تحریم های بی سابقه ی نفتی- بانکی بود که اقتصاد ایران و نظام بانکی را تا سرحد فلج کامل در آورده بود. درآمد حاصل از صادرات نفت،با احتساب سقوط بهای آن، به یک چهارم کاهش یافته بود و همان درآمد اندک نیز در دسترس دولت ایران قرار نداشت. روسیه متحد دیرپای ایران، خود در معرض تهدید و تحریم بود. بسیاری از صنایع بزرگ ایران،ازجمله صنعت اتومبیل،در حال تعطیل شدن قرار داشت و خزانه تقریبأ خالی بود.
از نظر سیاسی،نیز،ایران در همه جبهه ها در وضعیت دفاعی قرار گرفته بود. عراق به سبب پدید آمدن داعش در وضع بحرانی بی سابقه ای بود،سوریه به شدت زخمی بود و، از همه مهمتر، حزب الله به شدت درگیر جنگ داخلی سوریه و در وضعیت تدافعی قرار داشت. انحراف "بهار عربی"- که نخست به سود ایران بود- به درگیریهای فرقه ای و برافروختن رقابت و تنش بین گروههای شیعه و سنی و تبدیل آن به گفتمان مسلط منطقه به شدت جایگاه سیاسی با نفوذ جمهوری اسلامی را- که تقریبأ در همه دوران گذشته ی پس از انقلاب فراتر از مرزهای فرقه ای ایستاده بود- به شدت تضعیف کرده بود. مثلأ، پادشاهی عربستان سعودی که همواره به سبب سنت محافظه کارانه سیاسی خویش از آشکار کردن اختلافات خود با ایران اکراه داشت،اکنون علنأ به رویارویی با جمهوری اسلامی برخاسته و آنرا دشمنی اولی تر از اسرائیل قلمداد میکرد. بنابراین، ایران درحالی وارد مذاکره می شد که در داخل با مشکلات اقتصادی بی سابقه روبرو بوده و در منطقه،نیز، به رغم آنکه رد پای نفوذش در اغلب کشورها مشهود بود، درهمه جا در حالت تدافعی قرار داشت.
از سوی دیگر،اما،آنچه از نخستین روزهای این کشمکش درازدامن بین ایران و قدرتهای غربی مایه اصلی اختلاف،و مانع اصلی مذاکره و توافق بود،سه درخواستِ ایالات متحده از ایران بود که مصرانه بر آنها تأکید داشت و حتی گاهی از آنها به عنوان پیش شرط مذاکره نام می برد: نخست؛ تعطیلی کامل چرخه سوخت هسته ای یعنی غنی سازی در حد صفراز رهگذرِ برچیدن تأسیسات اتمی و خاموش کردن همه سانتر فیوژهای صنعتی ایران. در آن سو،ایران،اما،بر حق فن آوری چرخه سوخت هسته ای، حفظ تأسیسات اتمی، و تداوم کار شمارقابل توجهی (بسیار بیشتر از آنچه در یک عملیات تحقیقی- دانشگاهی صرف لازم است) از سانترفیوژها تأکید می کرده است. دوم، ایالات متحده و شرکاء مصرانه خواستارِ"بازرسی در هر زمان از هر مکان"بودند. ایران،اما،مخالف بازرسی فوری بوده و بر آن بود که بازرسی ها باید تنها برای مکانهای کلیدی تاسیسات اتمی جایز باشد. سوم،ایالات متحده- با فشارِاسرائیل و عربستان سعودی- خواستار پیوند دادن توافق اتمی و رفع تحریم ها با تغییر سیاست منطقه ای ایران بود. ایران،اما،سرسختانه با هر گونه مشروط کردن توافق اتمی به تغییر رفتار سیاسی داخلی یا خارجی مخالفت می کرد.
اکنون و پس از پایان مذاکرات ،و آنهمه کشمکش و فراز و نشیب،ایران درحالیکه با برخی محدودیت ها بر برنامه اتمی خود موافقت کرده است،اما،با هر سه درخواست اصلی ایالات متحده، که به خواسته ی رسمی گروه پنج به اضافه یک تبدیل شده بود،محالفت کرده است. ایران به اصل آنچه همواره می خواسته،یعنی برخورداری از چرخه سوخت اتمی و بازرسی در چهارچوب قوانین آژانس بین المللی اتمی، رسیده است. ایران درحالی به چنین دستآوردی رسیده است که در بدترین شرایط سیاسی منطقه ای و اقتصادی چند دهه اخیر خود به سر میبرد. تنها یک استراتژی هوشمندانه،و مجریان و مذاکره کنندگان ماهر می تواند برای کشوری که،از یک سو،خود در وضعیت تحریم شدید است و،از دیگر سو، با حربفانی به مراتب زورمند تر از خود روبرو است از مذاکره با دست بالنسبه پر برگردد.
شکی نیست که تیم مذاکره کننده ایران،و در رأس آن آقای محمد جواد ظریف،تیمی کارآموزده و دیپلماتهای خبره ای هستند. نقش آقای ظریف،و رابطه شخصی که در خلال مذاکرات بین او و آقای جان کری ایجاد شد،البته بسیار مهم بوده است. استراتژی و مدیریت سیاسی مذاکرات از منظر داخلی و کنترل تضاد هاو تنش ها بین گروههای مختلف درون حاکمیت ایران، ترسیم و تصویر وضعیت سیاسی کشور برای ناظران خارجی،اعلام واکنش های محتمل ایران در برابر شکست احتمالی مذاکرات و مقابله ماهرانه با زیاده خواهی های آن سوی میز مذاکره،اما،از سوی آیت الله خامنه ای تعیین می شدند. نتیجه مذاکرات و توافق بدست آمده نشان داد که آیت الله خامنه ای نقش خود را به مراتب بهتر از آنچه برخی ناظران پیش بینی میکردند،انجام داده است. هوشمندی دیپلماسی آیت الله خامنه ای به خصوص هنگامی بهتر نمایان شد که به جای افتادن در دام تندروهای کنگره ایالات متحده - که با نامه ای کوشیدند او را به لغو مذاکره ای که از نظر نامه نویسان بی فایده بود ترغیب کنند- بلافاصله بر لزوم ِ تصویب توافق بدست آمده از سوی شورای امنیت تأکید کرد و آنرا شرط ایران قرار داد. مخالفت تندورهای داخل ایران با توافقنامه،نیز،نه آنطور که آنها می نمایانند به سبب باخت ایران در مذاکرات است. مخالفت تندروها به سبب تأثیر مثبتی است که توافقنامه و تلطیف فضای سیاسی بین المللی بر جامعه مدنی ایران و توزان قوای سیاسی داخلی خواهد گذاشت.
سرانجام،ایران نه تنها موفق شد به بخش مهم خواسته های خود درباره برنامه اتمی برسد بلکه توانست با هوشمندی با گنجاندن لزوم تصویب فوری توافق نامه از سوی شورای امنیت-پیش از آنکه کنگره ایالات متحده فرصت به رأی گذاشتن سند را داشته باشد- آن را به سندی بین المللی تبدیل کرده تا راه بر زیاده خواهی تندروها در کنگره ایالات متحده سد کند. این را سناتور باب کروکر،رئیس کمیسیون سیاست خارجی کنگره،بهتر از همه می داند که با عصبانیت خطاب به جان کری می گوید: "این توافق ناگهان ایران را از انزوا درآورد و کنگره ی آمریکا را به جای او قرار داد". قطعأ چالشهای برنامه اتمی ایران هنوز کاملأ از بین نرفته و نحوه اجرای توافقنامه- با توجه به مخالفان زیادی که در ایالات متحده،در ایران،و در خاورمیانه دارد- می تواند همه دستآوردها را خنثی کرده و همه چیز را به حالت نخستین برگرداند. این توافقنامه تا همین حد،اما،وضعیت سیاسی و بین المللی کاملأ تازه ای برای ایران فراهم کرده است که در آن توازن قوای منطقه ای به سود ایران تغییر کرده و فرصتی به او خواهد داد تا به حل و فصل موضوعات مهم دیگر بپردازد. آیت الله خامنه ای راست می گفت که او انقلابی است نه دیپلمات، او بیشتر به رهبران انقلابی دوران جنگ سرد شبیه است تا دیپلمات های مرسوم. فرآیند مذاکرات اتمی و دستآوردهای آن برای ایران،اما،نشان داد که او ترکیب تازه ای از دیپلماسی و انقلابی گری ساخته است که دست کم در این مورد موفق از کار درآمده و حاصل آن به سود ایران بوده است. این واقعیتی است که نادیده گرفتن آن میتواند موجب محاسبات سیاسی اشتباه درباره ایران گردد.

تهمورث کیانی،سیاتل(ایالات متحده)،ششم مرداد ماه یکهزار و سیصد و نود و چهار شمسی