|
این نوشته بر آن است تا نشان دهد كه چگونه تاکید بر خصلت پلورالیستی جنبش سبز عامل اصلی گسترش و تعمیق آن است ؛ و بر خلاف تبلیغاتی كه چند صدایی بودن جنبش را عامل شکاف و تفرقه و در نتیجه تضعیف جنبش معرفي ميکند ، کثرت گرايي جنبش نه تنها آن را نمی شکافد بلکه هر چه بيشتر شکوفا میکند. همچنین در این نوشته نشان خواهیم داد كه بهترين پروژه ای كه میتواند همه نیروهای درون جنبش سبز را با حفظ هویت سیاسی فرهنگی به همکاري و رقابت تشويق کند، کمپین انتخابات آزاد است. به عبارت دیگر کمپین انتخابات آزاد همچنانکه میتواند محل رقابت ديدگاه هاي مختلف باشد محل همکاري آنها نیز هست.
طرح مشکل يک مشکل واقعی وجود دارد که حذف گرايان به بهانه آن می خواهند جنبش سبز را تصفيه کنند. به زعم دوست گرامی رضا سیاووشی اين مشکل را ميتوان چنين فرمول بندي کرد: " چگونه ائتلاف وسيع جنبش سبز را حفظ کنيم بصورتی که نيروهای محافظه کارتر در آن باقی بمانند. حتی يک قدم فراتر بايد برويم، يعنی نه تنها ائتلاف وسيع جنبش سبز را که بخش مهمی از نيروهای درون حکومت را در بر گرفته است حفظ کنيم، بلکه چه کوششي کنيم که اين ائتلاف گسترش يابد تا بخشی های ديگر از جامعه را هم جذب کند." امروز دو پاسخ برای این معضل که جنبش سبز در برابر خود دارد وجود دارد و فرادستی هر کدام از این ۲ پاسخ راهبرد ها و راهکار های خود را خواهد ساخت و میتواند به نتایج و عواقب گوناگون منتهی شود . . پاسخ نخست : تصفيه و تقيه در جنبش سبز براي حفظ جنبش کافیست چند دقیقه ای به عکس ها و تصاویر تلویزیونی تظاهرات خیابانی بنگریم تا همزیستی فرهنگها و گرایشات سیاسی گوناگون را لمس کنیم. به اين لحاظ تا امروز کسی ادعا نکرده است که جنبش سبز يک جنبش متکثر و پلوراليستی نیست و در آن گرايشات مختلف و متفاوت، و گاه متضاد در کنار يکديگر حضور ندارند. اگر بخواهيم تنها يکی از ويژگی های جنبش سبز را که موجب تفکيک آن از بقيه جنبش های نيم قرن گذشته است، برجسته کنيم، و آن را نشانه بلوغ ملت ايران بدانيم، همانا همزيستی ميان گرايشات متفاوت و گاه متضاد است. اما با اين همه اخيرا شاهديم که عده ای همين برجسته ترين ويژگی جنبش سبز را مي خواهند به نقطه ضعف آن تبديل کنندو جنبش سبز را از بستر همزيستی و همکاری گرايشات گوناگون، به محل تصفيه حساب براي حذف کردن گرايشات ديگر تبديل کنند. متاسفانه تمايلات مسلکي كه در تمام گرایشات هوادار حکومت (سکولار و مذهبي) وجود دارد آغاز گر این روند حذف شده است به گونه ای كه مي کوشد برای این جنبش یک تاریخ، یک نحله سیاسی ، و یک هدف تعیین کند.برای شرکت کنندگان در جنبش، بیعت با آیتالله خمینی و اعتقاد به انقلاب را خواستار است ،و "جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر نه یک کلمه بیشتر" را چارچوب عقیدتی سبز معرفی ميکند. خلاصه حفظ "شبه دموکراسی" نظام جمهوری اسلامی و قاعده مند شدن آن را غایت چنین حرکت بزرگی قرار داده است. این همان روشی است كه پس از دوم خرداد هم در پیش گرفته شد. در انتخابات دوم خرداد پیروزی خاتمی زمانی ممکن شد كه مخالفان نظام جمهوری اسلامی به پشتیبانی از وی وارد صحنه شدند، اما از همان ماههای نخست رهبران دو خردادی کوشیدند چهارچوب حرکت دو خرداد را همین تاریخ، نحله سیاسی و هدفی را كه امروز برای جنبش سبز ارايه مي دهند تعیین کنند. تقسیم بندی خودی -غیر خودی را اختراع کردند. لیبرال و سکولار را همسنگ حزب الله وثار اله قرار دادند، و حرکت ۱۸ تیر را كه دانشجویان برای خواست های آزادی خواهانه به خیابان ها ریخته بودند زير لواي تند روي و زيادي خواهي ، لعن و نفرین کردند. هر سخنی خارج از چارچوب نظام را خیانت خواندند. نخواستند بپذیرند كه بخش بزرگی از آرایی كه به اصلاح طلبان دینی داده شده است، توسط کسانی به صندوق رای ریخته شد كه از بن با این حکومت مخالف بودند اما بر این نظر بودند كه سخنان اصلاح طلبان در باره جامعه مدنی و دموکراسی گشايشي براي رسیدن به آزادی است. تصفیه آزادیخواهان اصیل در حرکت دوم خرداد، خطکشیها و مرزبندیها با دموکراسی لیبرال و عاقبت تأکید بر اجرای قانون اساسی، به تصفیه خود اصلاحطلبان دینی انجامید و احمدینژاد را بر مسند قدرت نشاند. دليل پيش کشيدن تجربه دوم خرداد، رابطه معرفتي آن با جنبش سبز است. آن ديدگاهي که جنبش سبز را ادامه ذهنيت حاکم بر دوم خرداد مي داند سر انجام بهتري را تدارک نمي بيند. همزاد سیاست تصفیه، سیاست تقیه است. سیاست تقیه بر این مبنا استوار است که برای حفظ اتحاد در جنبش سبز افکار و عقایدی که خارج از چهارچوب نظام جمهوری اسلامی است ابراز نگردد. یعنی گروهها و جریاناتی که چهارچوب نظام را نمیپذیرند سکوت و تقیه اختیار کنند تا هم رهبری جنبش دچار اضطراب نشود که مبادا این جنبش قصد دارد نظام را زیر پرسش ببرد واز طرف ديگر هم بهانه به دست روزنامۀ کیهان ندهد و خشونتطلبان را خشمگین نکند. سیاست تقیه سخن گفتن خارج از چهارچوب نظام را عامل شکاف و تفرقه مینامد. نکته شگفتانگیز در این گفتمان این است که حتی اشارهای به سخنان اصلاحطلبان حکومتی که آغازگر این شکاف بودند هم ندارد. اما ایراد اصلی به تفکر تقیه این است که به جای توصیه به رهبران نمادین جنبش سبز برای دست کشیدن از سخنان تفرقهانگیز، گریبان جوانان و مردم را در خیابان میگیرد که تاکنون رفتارشان نمونۀ تابناکی از مدنیت در برابر سبعيت جمهوری اسلامی است. پاره کردن عکس و یا شعار ضد دیکتاتور نشانه رفتن عامل و آمر این سبعيت است . اين گفتمان جاي کنش و واکنش را عو ض کرده است. سکوت آغازين جنبش سبز را صفير گلوله اي که سينه ندا را شکافت، شکست. سیاستگزاران تقیه در عین حال هیچ راه عملی نیز برای حفظ تکثر جنبش سبز نمیدهند و تنها دنبلته روي را توصيه مي کنند . این روش از جانب جریانات معلوم الحالي که از بدو انقلاب به دنبال جناجی از حکومت دویدهاند* قابل فهم است اما برای کسانی که سالها مروج اندیشه جمهوریخواهی بودهاند سرنوشت غمانگیزی است. سیاست تصفيه و تقیه به آنجا کشانده میشود که طرح هر نوع شعاری که در چارچوب «اسلامیت» نظام نگنجد مورد اعتراض قرار میگیرد. شگفتانگیز آن است که هر شعاری که تاکنون از طرف جنبش سبز طرح شده است که در آن نام ایران بوده، به بهانههای مختلف مورد اعتراض این گروه قرار گرفته است. «جمهوری ایرانی» و «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» از این جمله اند. پاسخ دوم: شکفتن همه گلهای جنبش سبز دراستراتژي انتخابات آزاد. مخملی شدن مبارزۀ انتخاباتی و خیابانی شدن اعتراضات مردم، این بار برخلاف ۲ خرداد که نزاع بزرگی میان هواداران شرکت در انتخابات و مخالفان شرکت در آن، درگیر شده بود، کسانی را که رای نداده بودند با کسانی که به دنبال راي خود بودند را همراه و همسرنوشت کرد. این يک گسست معرفتي به معنی پایان یافتن انتخابات به سبک و سیاق جمهوری اسلامی است. از منظر نیروهای سیاسی نیز مخملی شدن انتخابات و خیابانی شدن جنبش، نیروهای سیاسی را ، برخی خواسته و برخی ناخواسته، کنار هم قرار داد. تا جایی که سرنگونیطلب هم در کنار اصلاحطلب به دنبال رای مردم بود. ناگهان جنبش سبز با مجموعهای از نیروهای سیاسی و فرهنگی مواجه شد که هم تاریخ نیستند اما در خیابان همسرنوشت شدهاند و عاقبت یکسانی در دادگاههای فرمایشی جمهوری اسلامی انتظارشان را میکشد. فرو ریختن این دیوارهای ایدئولوژیک بهترین نوید برای همزیستی نیروهای سیاسی در ایران فردا است و بزرگترين دغدعه براي حکومت که از همراهي بيشترين عليه کمترين مي هراسد (بی جهت نیست عوامل امنيتي حکومت در خارج به سرعت به این «وحدت کلمه» تاختند). همراهی به معنی این که هیچ کدام از نیروهای شرکتکننده در جنبش سبز نه مجبور باشند گذشته خود را مسکوت بگذارند و نه آیندهای که برای ایران ترسیم میکنند را مطرح نکنند. در عین حالی که حاضرند بر سر اختلافات سیاسی به نزاع و کشمکش دموکراتیک بپردازند در کمپینی قدم بگذارند که هدف آن فراهم کردن فرصت برای همه نیروهای سیاسی است تا برنامه خود را به ترازوی صندوق رای بسپارند. دوام همه جريانات سياسي ار جمله اصلاحطلبان ديني هم در این همزیستی و همیاری خواهد بود. با پیوستن به کمپین انتخابات آزاد حاکمان فعلی نیز در فشار قرار خواهند گرفت تا مشروعیت خود را نه از طریق سرکوب بلکه از راه صندوق راه بازیابند. تردید نباید کرد که ورود به چنین کارزاری بسیاری از سوءظنها کمرنگتر و اختلافات ایدئولوژیک بیاثرتر خواهد شد. احساس ایرانی بودن را جایگزین هویتهای مسلکی خواهد ساخت و راه را برای ساختن دولتی درخور چنین ملت بزرگی هموار خواهد کرد. فراموش نکنیم که آیتالله خامنهای مدتهاست که حق دلسوزی برای نظام را از پایهگذاران جمهوری اسلامی سلب کرده است. شاید این بزرگترین درس انتخابات ۲۲ خرداد باشد. مسکوت گذاشتن شعار هاي آزاديخواهانه و چشمداشت به رحمت رهبری بزرگترین اشتباهی است که رهبران نمادین جنبش سبز میتوانند بکنند. تغییر رفتار حاکمان زمانی میسر خواهد شد که خود را در مقابل جنبش عظیمی ببینند که رحمت این را دارد که با وجود همه نابکاري ها ، در صورت تمکین ، آنان را نیز در مسابقه «حاکمیت صندوق راي» شرکت دهد ، و آن چیزی جز کمپین انتخابات آزاد نیست**. منظور از کمپین انتخابات آزاد مجموعه ای از پروژه ها برای اینجا و اکنون است و نه آرمانی فعلا دست نیافتنی و یا خواستی اکنون ناممکن. راهبرد انتخبات آزاد فقط در کمپین آن عملی میگردد. *http://www.asre-nou.net/php/view.php?objnr=3772 **http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=24473 amirganjbakhsh@gmail.com نظر شما؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد |
|