logo





اسلام چون سلاح سیاسی - بخش سوم

«اسلام شناسان »دولت فخیمه انگلیس ، که درد اسلام دارند!

يکشنبه ۱۰ آبان ۱۳۸۸ - ۰۱ نوامبر ۲۰۰۹

کاظم رنجبر

ranjbar.jpg
پیشگفتار :
در رابطه با اسلام شناسان و اسلام دوستان !« دولت فخیمه انگلستان ،و یا امپراطوری بریتانیای کبیر»،که تا پایان جنگ دوم جهانی ، آفتاب درامپراطوری اش غروب نمی کرد ، باید موضوع پژوهش را بیشتر گسترش داد. برای اینکه قریب به اتفاق کشور های مسلمان، چه در آسیا و چه در آفریقا حد اقل در طول 200 سال گذشته، یا مستقیم ویا غیر مستقیم مستعمره انگلستان ویا فرانسه بودند.با پایان جنگ دوم جهانی و تبدیل آمریکا به ابر قدرت جهانی ،و رقیب او اتحاد جماهیر شوروی، استقلال ،وحاکمیت ملی ،و ثروت های مادی و معنوی ملت های مسلمان، این بار در رقابت های دو بلوک شرق و غرب تبدیل به بزرگترین مسئله سیاسی جهانی شد. هیچ منطقه ای در جهان بعد از جنگ دوم جهانی ، چون منطقه خاورمیانه ، با اکثریت مطلق ساکنان مسلمان نشین ،و ثروت های بیکران نفت و گاز، میدان جنگ های خونین و متعد د ، که همین امروز نیز ادامه دارد، نبود.اگرچه امروز اتحاد جماهیرشوروی و بلوک کمو نیسم از هم پاشیده شده اند، اما نه تنها ، پایان نظام های کمونیستی ، به آرامش منطقه خاورمیانه هیچ کمکی نکرده است ، بلکه با آمدن قدرت های رقیب جدید، چون چین ، هند ، و پیدایش یک منطقه بزرگی از شرق اروپا ،(کشورهای کمونیستی سابق وابسته به شوروی سابق ،اکرائین بلو روسی ، یوگسلاوی سابق ،رومانی ،بلغارستان، آلبانی ، گرجستان ، ارمنستان، آذربایجان، ترکمنستان ،ازبکستان ، تاجکیستان قزاقستان، قیر قیز یستان ، منطقه بسیار مهم و حساسی را با منابع گاز و نفت در منطقه دریای خزر ، بوجود آورده است ، که این منطقه را در فرهنگ ژئو استراتژیک امروز ، شخصیت هائی چون برژنسکی مشاور امنیتی دولت آمریکا ، از آن با نام : اورازی،(Eurasi) مخفف اروپا و آسیا، یاد می کنند. برژنسکی در آخرین کتاب خود بنام :The Grand Chessboard-(تخته شطرنج بزرگ-اشاره به بازی بزرگ شطرنج سیاسی قدرت های بزرگ جهان ، در تحکیم قدرت و ظهور خود در این منطقه این کلمه بکار گرفته می شود. ) برژنسکی می گوید : امروزمنطقه اورازی ، بمانند منطقه بالکان درآخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم است، و هر قدرتی بر این منطقه مسلط بشود ، مسلمأ بر دنیا مسلط خواهد شد.برژنسکی فقط به اظهار نظر بسند نمی کند ، بلکه ، راه و روش وسیاستی را که آمریکا و متحدان اروپائی او باید در این منطقه پیش بگیرند ، در یک فصل کامل ، به آن آشاره می کند ، که حتمأ ترجمه این فصل را برای آگاهی خوانندگان ، در این تحلیل و تفسیر خواهیم رساند.مسلمأ عامل دین و مذهب ساکنان بخشی از این منطقه مسلمان ، مسیحی ارتدکس ، شرق اروپا ، با مسیحیت ارتدکس روس ، منطقه مسلمان نشین غرب چین ، (منطقه ایغور،که چند وقت پیش شاهد نا آرامی ها بود) درگیری آمریکا و متحدان اروپائی او در افغانستان ،و استقرار پایگاه های نظامی آمریکا در بعضی از جمهوری های مسلمان نشین سابق کمونیستی ، که زیر سلطه روسیه شوروی بودند ،پارامتر هائی (واقعیت های اثباتی) هستند ، که نمی توان از کنار آن گذشت. وانگهی، نه چین ،و نه هندوستان امروز را، می توان از جنبه قدرت اقتصادی و سیاسی و نظامی ، با چین و هندوستان اوایل قرن بیستم ،که هردو مستقیم و غیر مستقیم در بند اسارت قدرت های استعمار ی بودند مقایسه کرد. بنا به آمار خود کشور هند بیش از 150 ملیون مسلمان دراین کشور زندگی می کنند،مسلمأ وجود این جمعیت کثیر، با داشتن همسایه چون پاکستان ،که بخاطر کشمیر مسلمان ، 5 بار جنگ های خونین و در نهایت به تجزیه پاکستان شرقی ، (بنگالدش با جمعیت بیش از 150 ملیون ) درمرزهای شرقی هندوستان پایان یافت ،لذا این کشور، نمی تواند به سیاست های آمریکا از جنبه ژئو پلتیک و ژئو استراتژیک بی تفاوت بماند . به همین جهت می بینیم ،که هویت اسلامی ، با جمعیت بیش از یک ملیارد و نیم مسلمان ، پخش شده در 57 کشور جهان در موقعیت های حساس ژئو استراتژیک دنیا ، با منابع عظیم مواد اولیه استراتژیک اش ، در طرح و برنامه های استعماری قدرت های بزرگ ،سوء استفاده از اختلافات دینی و قومی زبانی و فرهنگی این ملتها در طرحهای آمریکا ، روسیه ،چین ، هندوستان امروز نقش دارند.مگر آقای دبلیو بوش ، بنام خاورمیانه بزرگ ، طرح تغیر مرزهای کشورهای خاورمیانه را پیش نمی کشید؟ همین طرح هنوز در برنامه های سیاسی قدرت های استعماری به قوت خود باقی است.آریل شارون علنأ می گفت :ایران بدون بمب اتم هم خطرناک است.این گروهای تجزیه طلب فعا ل، که علنأ می خواهند آذربایجان ، کردستان ، خوزستان وبلوچستان را «ازشونیسم فارس » جدا بکنند، فکر می کنیدهزینه این تبلیغات را از ارث پدری و یامهریه مادریشان می پردازند؟

بعد از پایان جنگ دوم جهانی ، انگلستان ، به ضعف قدرت نظامی و اقتصادی ، و سیاسی خود پی برد،که دوران قدر قدرتی «بریتانیای کبیر »تمام شده است.لذا باید با آمریکا تنگاتنگ در این سیاست همکاری بکند.انگلستان تجربه و روابط تنگاتنگ استعماری اش را در اختیار آمریکا می گذارد، درمقابل ، با قدرت نظامی و مالی آمریکا ، از منافع خوددر سطح جهان دفاع می کند. فراموش نکنید که انگلیسی ها و آمریکا ئی ها ، همدیگر را عموزاده می دانند. انگلستان درساختن فرقه های مذهبی برای اختلاف انداختن بین ملت ها قرنها تجربه بسیار با ارزش آموخته است . وقتی که ما به تاریخ ایران در قرن نوزدهم و بیستم نگاه می کنیم ، می بینیم ، هر دفعه در ایران یک رجل وطن دوست ، پاک ، تلاش در ایجاد یک حکومت ملی ، مبتنی بر قانون سالاری می کند ، درست در آن برهه از زمان ، فرقه های مذهبی ، تروریستی ، یک دفعه مثل قارج از حوزه های نجف ،قم سر بیرون می آورند. فتنه باب در زمان امیرکبیر ، فتنه فدائیان اسلام در زمان دکتر مصدق و ترور شخصیت های سیاسی در زمان دکتر مصدق توسط همین فدائیان اسلام ،اخوان مسلمین در مصر ، در تقابل با ناسونالیزم عرب ،و ترور ناموفق ناصر در اوج تلاش در ملی کردن کانال سوئز توسط اخوان المسلمین نمونه های تاریخی این دخالت انگلیس ، زیر پوشش دین در مسائل جهان اسلام بوده و هست.

آمریکا تا قبل از جنگ دوم جهانی ، چنین تجربیاتی در جهان اسلام و خاورمیانه نداشت.با ایجاد دولت اسرائیل ، ساخته و پرداخته سیاست استعماری انگلیس و فرانسه در خاورمیانه ، سیاستمداران آمریکا به این امر آگاه شدند ، که برای ادامه سیاست استعماری انگلیس در خاورمیانه ، به تجربه «عمو زاده هایشان » احتیاج دارند.آمریکا حتی قبل از جنگ دوم جهانی ، هیچگونه گرایش به سازمان سیاسی مذهبی –مذهبی صهیونیزم بین المللی ، در راستای ایجاد دولت اسرائیل نداشت .دراوایل جنگ دوم جهانی ، دولت آمریکا به یهودیانی که از جنایات نازیسم هیتلری می خواستند به آمریکا پناهنده شوند راه نمی داد ، امروز لابی یهودیان ،و صهیونیست های آمریکا ، یکی از پرقدرترین لابی های این کشور هستند.به عنوان مثال در سال 1939، 900 نفر یهودی آلمانی ، که از دست جنایتکاران نازیسم هیتلری فرار کرده بودند ، قصد داشتند با کشتی بنام (st –louis) در سواحل آمریکا پیاده بشوند و به دولت آمریکا پناه بیاورند.آقای روزولت دموکرات شخصأ مانع آن شد ،که این یهودیان وارد خاک آمریکا بشوند. این بار فدراسیون کار آمریکا (A-F-L) به رهبری :William Grenne – دخالت می کند که این یهودیان به آمریکا راه داده بشوند.منظور از بیان این مطلب این است ، که امروز دولت آمریکا ، با تمام قدر قدرتی خود ،به تجربه سیاست های استعماری انگلیس و خانواده های سلطنتی و شخصیت هائیکه در طول بیش از دو قرن و نیم استعمار بریتانیای کبیر در خدمت ارباب خود داشتند احتیاج دارد.

* * * * * *

روشنفکر واستاد و محقق بسیار با ارزش آمریکائی فلسطینی تبار ادوارد سعید(متولد 1933 اورشلیم –مرگ 2003 ) (1) کتاب ها و مقالات متعدد با ارزش ، در این رابطه نوشته است ، که یکی از آنها عنوان اش :شرق شناسی (orientalisme .) است .ادوارد سعید در این کتاب ،شرق شناسی را ، دکترین استعمار غرب می داند و بطور روشن می نویسد ،که در واقع شرق شناسی ،و محققین شرق شناسی اروپا وآمریکا ،به قول ما ایرانیان : جاده صاف کن استعمار غرب هستند.مسلمأ در این جمله یک حقیقت بس مهم غیر قابل انکار نهفته است. اما رابطه اروپا با تمدن خاورمیانه نزدیک ،چه از جنبه تبادل فرهنگ وتمدن پیش از اسلام ، وچه پس از ظهور اسلام را نمی توان به یک قرن و نیم گذشته قرن نوزدهم و قرن بیستم محدود کرد.بطور خلاصه چهار مرحله مهم روابط تاریخی و فرهنگی وتاثیر متقابل این فرهنگها ، بین امپراطوری های شرقی و غربی وجود داشتند.

الف-

روابط امپراطوری ایران باستان ، با یونان و امپراطوری روم باستان، روم مسیحی لاتین و مسیحی بیزانس.

ب-

ظهور امپراطوری اسلامی ، که در مدت نسبتأ کوتاه ، این امپراطوری از شرق ، تا مرزهای غربی چین ، (کاشغر)،و در غرب ، بعد از تصرف شمال آفریقا ،که بخشی از متصرفات روم و مسیحیت لاتین بود ، مسلمانان بعد از گذشتن از تنگه جبل الطارق ،که حتی امروز هم همین تنگه استراتژیک با این اسم نا میده می شود تا قلب فرانسه پیش رفتند.مسلمانان مدت 781 سال ، یعنی از سال 711 میلادی تا 1492 میلادی ، به بخش های مهم اسپانیا مسیحی، حکومت کردند ،و بخش مهم فرهنگ آداب و سنن، علوم و فلسفه دانشمندان مسلما ن و معماری خود را به عنوان بخشی از تاریخ بشریت ، در آنجا بیادگار گذاشتند.رنسانس اروپا ، فرزند خلف دانشمندان و فلاسفه مسلمانان است.ولو اینکه امروز ، در نظام های حکومتی فاسد، در کشور های مسلمان ، بزرگترین قربانی ها را ، متفکرین ، دانشمندان و دانشگاهیان این کشور ها تشکیل می دهند. شخص برتراند راسل ، فیلسوف و ریاضی دان معروف خرد گرای انگلیس ، در اثر معروف خود ، بنام : تاریخ فلسفه غرب ، می نویسد : نه تنها مسلمانان علوم یونان باستان را از نابودی و جهل و خرافات ، کلیسای تاریک اندیش مسیحیت نجات دادند ، بلکه بر این علوم افزودند.آری زمانی جهان اسلام ، جهان یک مشت آخوند مرتجع، ضد خرد و ضد علم نبود ، که بگوید :تمام علوم در قران نهفته است!ای بدبخت اگر تمام علوم در قران نهفته است ، چرا مسلمانان با این علمای اعلام و آیات اعظام در چنین فقر و بدبختی علمی ، فرهنگی ، اقتصادی و بیسوادی زندگی می کنند؟ آری زمانیکه آخوند های بیسواد و فاقد دانش واقعی در اداره امپراطوری اسلام دخلت نمی کردند ، بخشی از جهان اسلام ، مهد یک تمدن پیشرفته نسبت به زمان خود بود.

پ-

ظهور اسلام و جنگ های صلیبی ، که با 9 جنگ ، که اولین آن در سال 1095 شروع و آخرین آن که نهمین جنگ صلیبی نام دارد ، در سال 1270 به پایان رسید ، و بنا به نوشته های مورخین خود مسیحیان ، اگرچه این جنگها در نهایت با شکست مسیحیان بپایان رسید ، ولی در عوض ، دست آوردی که برای جهان مسیحیت داشت ، این بود که اروپائیان، مشرق زمین را بهتر شناختند و این شناسائی باعث رونق بازرگانی وشکوفائی شهر های سواحل مدیترانه ،و توسعه علوم شد.

ت-

ظهور امپراطوی عثمانی،که بنیان آن در سال 1326 گذاشته شد ، تا 1918،ادامه داشت.با پایان جنگ اول ، وشکست این امپراطوری ومتحدین آن کشور در جنگ ،عمر این امپراطوری به پایان رسید. اوج قدرت این امپراطوری ، در زمان سلطان سلیم بود که عثمانی ها در سال 1529 وین پایتخت امپراطوری اطریش را چند ماهی در محاصره داشتند. تشکیل یک اتحادنظامی و همگانی اروپا علیه عثمانی بود ، که توانست مانع سقوط وین و امپراطوری اطریش و مجارستان شود.

منظور از بیان این واقعیت های تاریخی که جنگ های اروپا ی مسیحی با قدرت های اسلامی قرنها طول کشید، باید دلیل و علل وعاملان این جنگ ها را را شناخت.مسلم است ،که جهان اسلام ،و جهان مسیحیت، قدرت های رقیب بودند.چرا اعراب مسلمان به ایران حمله کردند، ونه تنها ، بیش از دو قرن و نیم ، برجان ، مال و ناموس این ملت حاکم بودند ، بلکه زبان و فرهنگ این ملت را د گر گون کردند.؟چرا اروپائیان مسیحی با کشف قاره آمریکا ، ساکنان واقعی این سرزمین را واقعأ با یک برنامه نسل کشی ، از بین بردند؟ چرا اروپائیان سفید پوست مسیحی ،بر آفریقا مسلط شدند و ملیونها آفریقائی را فقط و فقط به صرف اینکه سیاه پوست بودند ، بازور ، وقدرت سلاح از خانه و کاشانه شان ، کندند و 15 هزار کیلومتر آنطرف اقیانوس ها ، آنها را به برده تبدیل کردند و از آنها تا آخرین روز زندگی شان ، بیگاری کشدند ، و حتی فرزندان این انسان ها حق زیستن آزاد نداشتند و اربابان پدران و مادرانشان ، آنها را به عنوان برده به دیگران می فروختند؟ گرچه روابط برد گی از گذشته های بسیار دور در روابط اجتماعی و اقتصادی ،وجود داشت ، ولی روابط برده داری ،وتجارت برده با این گسترده گی در هیچ زمان تاریخ سابقه نداشت . اروپائیان ،و ساکنان سفید پوست مهاجردر آمریکا ، تا دو قرن پیش از نظام بردگی سرسختانه دفاع می کردند.اگر انقلاب صنعتی رخ نمی داد ، ونیروی کار ماشین ، ارزانتر از نیروکار برده نبود ، چه بسا همین سیستم برد گی ادامه می داشت. عجیب اینکه همین سفید پوستان اغلب « مئومن و خدا شناس و مسیحی !!!» تا سال 1960 اجازه نمی دادند سیاه پوستان در همان کلیسا ی سفید پوستان به همان حضرت مسیح دعا بکنند!

استعمار و استثمار انسان مشرق زمین ، ساخته و پرداخته استعمار گران چند قرن اخیر و مترادف با شروع دانش های مربوط به شرق شناسی فرهنگ شناسی ، اسلام شناسی ،و قوم شناسی ، و مردم شناسی نیست ، بلکه این علوم بر نحوه و روش استعمار و سوءاستفاده از باور های دینی وارزشهای فرهنگی مردمان مشرق زمین ، در راستای اهداف استعماری روش های جدیدی را بر استعمار گران آموخت و در این راه به قدرت های استعماری کمک کرد. ولو اینکه این علوم به نفس خود ارزش های علمی نیز دارند ، و هیچ فرد صاحب علم ومنطق نمی تواند منکر آن باشد. کسی که مسلح به سلاح آتشین باشد، می تواند هم قتل بکند،و هم می تواند ، بااین سلاح از جان و مال و خانه وکاشانه خود دفاع بکند.شرق شناسی ، اسلام شناسی ، باستان شناسی ، به نفس خود استعمار گر نیستند، بلکه این استعمار گران بودند، که در راستای منافع خود ، از این علوم و تجربه سوء استفاده کردند. جنگ های روانی و ایده ئولوژیک سابقه بس طولانی دارند.

در اینجا ، اصل مطلب این نیست ،که تحصیل کرده های ملت های استعمار شده ، از این مراکز تحقیق ، خود را کنار بکشند وفرار بکنند، درست برعکس ، باید محقیقین و پژوهشگران مشرق زمین، دقیقأ این مراکز، و این اسلام شناسان ، شرق شناسان و کار های پژوهشی آنها رابطور جدی و عمیق مطالعه بکنند و ببینند ، که نکات ضعف ملت و فرهنگ خودشان کجا است ، قدرت های استعماری از این نکات چگونه استفاده و یا سوء استفاده می کنند. فضا نوردان آمریکا در سال 1969 ، در ماه پیاده شدند و دنیا نیز علنأ این واقعه تاریخی و علمی را از طریق تلویزیون های سراسر جهان دید. ده سال بعد در سال 1979 ، در ایران انقلاب شد، یک عده ایرانی ، چه با سواد و چه بیسواد، عکس آیت الله خمینی را از برکت اسلام شناسان اروپا و آمریکا دیده، درماه جستجو می کردند، کدام تحصیل کرده و یا آیت الله های رنگارنگ، پیش قدم شدند تا به ملت بگویند: مردم دست از این خرافات بردارید؟ ملتی که اما م اش با یک ضربه شمشیر اش شق القمر کرد، و پیامبرش با اسب اش ، به معراج برود، و جمهوری اسلامی اش ، برای درمان تمام درد ها و مشکلات زند گی مردم چاه جمکران بسازد ، شما تعجب می کنید،که چرا مسلمانان این چنین در جهان ذلیل و بدبخت هستند؟

چه کسی می تواند باور بکند ، که فرقه اخوان المسلمین مصربه رهبری حسن البنا ء، ساخته و پرداخته ، دستگاه استعمار انگلیس بود و هدف انگلستان ، از تاسیس چنین سازمانی بظاهر مذهبی و شبه نظامی و تروریستی ، درست در راستای ادامه قدرت استعماری انگلیس در منطقه بسیار حساس شرق مدیترانه و حفظ سلطه این قدرت بر کانال سوئز و اقیانوس هند و شبه قاره هند بود؟ همچنانیکه همین انگلستان در راستای این هدف پایگاه در یائی جبل الطارق را تا امروز در دست دارد ،و با این سیاست نظامی سلطه بر دریای مدیترانه را انحصارأ در دست داشت؟ چرا در اوج نهضت ملی شدن نفت به رهبری دکتر محمد مصدق ، یک دفعه سازمان «اسلامی و تروریستی فدائیان اسلام» ظاهرشد؟چرا آیت الله خمینی رسمأ از رادیو دولتی «ایران جمهوری اسلامی » که خود من راقم این سطور بگوش خود شنیدم ، که از سقوط دکتر مصدق اظهار خوشوقتی می کرد و می گفت:(...) اگر دکتر مصدق سقوط نمی کرد ، اسلام خیلی صدمه می دید؟

چه کسی می تواند باور بکند ، که توماس ادوارد لورانس(Thomas Edward Lawrence ) معروف به لورانس عربی ، بظاهر زندگی اور را چند سال پیش کارگردان معروف داوید لان (David Lean) وهنرپیشه معروف:پیتراوتولد(Peter O Toole)در فیلم لورانس عربی ، شخصیت دروغین او را با لباس عربی وخنجر به کمر ، یعنی دوست اعراب در خاطره ملیون ها اعراب و مسلمان ساده انگار، جاودانه کرد ،در راستای سیاست انگلیس ، برای ایجاد دولت اسرائیل ، به عنوان پایگاه نظامی انگلستان در شرق کانال سوئز ، یکی از صهینویست های معروف ، آن کشور بود؟ لورانس ،قبل از جنگ اول جهانی زیر دست وینستون چرچیل ، وزیر مستعمرات انگلیسدر آن زمان و یکی از مدافعان سر سخت صهیونیزم کار می کرد.امروز وقتی که یکی از معتبر ترین مورخین انگلیس بنام :سیر مارتن ژیلبرت (Sir Martin Gilbert) که خود یهودی تبار است که زندگی نامه مفصل چرچیل و هولاکاست را نوشته است ، در روزنامه (Jérusalem Post) این مطالب را بیان می کند، که حتی همین لورانس عربی ، یک نوع تحقیر نسبت به اعراب داشت.( ماخذ:Planetenonviolence.org/Laurance-d-ar..).

چه کسی باور می تواند بکند ،که اسرائیل به شیخ احمد یاسین ، در فلسطین اشغال شده ، در راستای تضعیف یاسر عرفات و جبهه آزادی بخش فلسطین، به ظاهر مدافع اسلا واقعی ، ومخالف سرسخت پیمان صلح اسلو (1993) بین اسرائیل و فلسطین بودامکان داد ، سازمان حماس را پایه گذاری بکند؟همچنانیکه جبهه افراطی صیهنونیزم اسرائیل ، منافع خود را در ترور اسحق رابین می دید و در نهایت اورا بد ست جوان افراطی یهودی تبار ترور بکند؟ این وقایع را باید در لابلای اندیشه ها و خالق تئوری «برخورد تمدنها » چون سامئول هینتینگتون جستجو کرد.این حضرت ،که در اسرائیل زندگی نمی کرد ،خود و فرزندان اش ، در نیوریوک ساکن ،و در امن و امان بودند. چرا این حضرت با ساختن چنین تئوری ها ،(برخورد تمدن ها ، ) مخا لف صلح شرافتمندانه بین اسرائیل و فلسطین بود؟ جواب این سئوال را باید در نقش ژئو استراتژیک اسرائیل و ژئو پولتیک قدرت های استعماری غربی وسلطه شرکت های چند ملیتی نفتی برای تاراج منابع نفت خاورمیانه باید جستجو کرد .

شبه تئوری ساموئل هینتینگتون را باید :« برخورد توحش ها » نام گذاشت.در راستای دفاع از این عنوان برخورد توحش ها ، که متعلق به روشنفکر لبنانی تبار : ژیلبرت آشکار است ، به گفته یک روشنفکر و استادتاریخ در دانشگاه بوستون :هاوارد زن(Howard Zinn) استناد می کنیم .پرفسور هاوارد زن، مدت 40 سال است ، که استاد تاریخ و علوم سیاسی در در این دانشگاه معتبر آمریکا است. این استاد ، که در سال 1922 در برکلن نیوریوک ، در یک خانواده فقیر کارگری به دنیا آمده است ، در جنگ دوم جهانی داوطلبانه شرکت می کند و خلبان هواپیمای بمب افکن بود. بعد از پایان جنگ ، بخاطر رشادت و وطن دوستی اش ، دولت آمریکا ، به او بورس می دهد ، که بتواند در دانشگاه درس بخواند . او با چنان علاقه و استعداد مشغول تحصیل می شود ، که امروز یکی از معتبرترین استاد و روشنفکر متعهد آمریکا ، همرزم نوام چومسکی معروف است. معروف ترین کتاب او:تاریخ توده مردم آمریکا از سال 1492 یعنی از کشف این قاره توسط کریستف کلمب تا زمان معاصر است ، که من صاحب این قلم ، آنرا در زبان فرانسه با این عنوان خوانده ام :Une histoire populaire des Etats-Unis –همین روشنفکر میدان جنگ و اندیشه ، در سال 2008 ، کتابی رانیز با عتوان : Beyond Obama (آنسوی اوباما) منتشر کرده است ، که با اجازه خوانندگان ، چند سطر از این کتاب را ، در راستای چهره سیاست واقعی نیم قرن آمریکا ، به کمک این کتاب در اختیار شما ، خصوصأ ایرانیان مقیم آمریکا می گذارم. هاوارد زن خود مرد میدان جنگ بود. او می گوید: در جنگ اول جهانی ، از 100 نفر قربانی جنگ ، 90 درصد نظامی بودند، 10 در صد ، مردم عادی.در جنگ دوم جهانی ،از صد نفر قربانی جنگ ،50 در صد نظامی و 50 درصد ،مردم عادی ، در جنگ های امروز ، با این تکنولوژی نظامی ، از صد نفر قربانی جنگ 80 در صد مردم عادی ، به عبارت دیگر زن کودک و انسان های بی گناه هستند.منظور هاورد زن از بیان این آمار این است ،و خود او نیز برآن تکیه می کند، 8 سال از سرنگونی رژیم طالبان گذشت، .شش سال از اشغال عراق می گذرد، کدام مسئله این دو کشور ، با این هزینه های سنگین انسانی و مالی ، تاکنون حل شده است؟آیا آمریکائی که در 100 نقطه جهان ، پایگاه نظامی دارد ،با بودجه نظامی 630 ملیارد دولار ، نصف بودجه نظامی دنیا ،آیا توانسته است ، جلو تروریسم را بگیرد؟ هاوارد زن ، می گوید زمان آن رسیده است ،که سیاستمداران آمریکا ، از خود بپرسند ، که آیا سیاست دیگری جز سیاست نظامی گری ، کشت و کشتار ، وبمباران مردم بی پناه ، وجود ندارد؟

خوانندگان حتمأ بخاطر دارند ، وقنی که در شب 20 مارس 2003 ، آرتش آمریکا با متحد ین خود به عراق حمله کرد ، بعضی از ایرانیان ، چه احساس شادی و خرسندی می کردند، که بعد از عراق نوبت ایران است ! وقتی که لشگر 101 هوابرد آمریکا ، از منطقه شهر کربلا گذشت، همین ایرانی ها ، با نوعی خوشحالی می گفتند: لشگر 101 هوابرد آمریکا کربلائی شد، به زودی مشهدی هم خواهد شد !آن روزنامه گار معروف ایرانی،« تحلیگر مسائل جهان عرب » که حتمأ معرف حضور تان است ، بعد از سرنگونی صدام حسین در ماه مه 2003 ، همصدا با صدای آمریکا ، گفته های جورج دبلیو بوش را از صدای آمریکا تکرار می کرد و می گفت: «جنگ در عراق تمام شد ، امروز ارتش آمریکا مشغول ساختن مدرسه و بیمارستان ، جاده ، واستقرار دموکراسی در عراق است! بعدأ دنیا دید ، که ارتش اشغالگر «مدرسه و بیمارستان ساز آمریکا» در زندان ابوغرئب حتی به ناموس مردان عراقی هم تجاوز می کردند. آقای سامئول هینتینگتون ، به قول هموطنان اصفهانی ما ،مزاح می فرمایند که می گویند برخورد تمدن ها ! حقیقت همان عنوان روزنامه نگار لبنانی است ،که می گوید :برخورد توحش ها.

بین ماه دسامبر2008تا اوایل ژانویه 2009 ، در فاصله گذر دولت بوش به دولت باراک او باما، که تا اندازه ای دولت آمریکا در مرخصی بود ، دنیا به چشم خود دید در طول 20 روز آرتش اسرائیل ، چه جنایاتی در کناره غزه برسر ملت مظلوم و قربانی قدرت های استعماری ببار آورد ، که حتی بعضی از سربازان اسرائیلی ، رسمأ وعلنأ به این جنایات اسرائیل ، اعتراض کردند.

وقتی که مورخ صدیق ،و با فرهنگ اسرائیلی بنام شلومو ساند (Shlomo Sand) استاد تاریخ در در دانشگاه تل آویو ، کتابی را با این عنوان :چگونه قوم اسرائیل اختراع شده است،(گذر از تورات به صهینونیزم).(Comment le peuple juif fut inventé-De la bible au sionisme.) انتشارات Fayard -2008.- در 446.این مورخ با این اثر تحقیقی بسیار با ارزش ،و مستند تاریخی نشان می دهد ، که اسطوره قوم یهود ، کاملأ ساخته و پرداخته صهیونیزم است .به عبارت دیگر ، برای اینکه استعمارانگلیس پایگاهی در شرق سوئز برای سلطه خود بر دریای مدیترانه داشته باشد ، لازم بود ، که کشوری رابا یک ایده ئولوژی ناسیونالیسم ، که در واقع همان صهیونیزم ،ویا دوستداران صیهون است، بنام اسرائیل بسازد .چرا بعد از گذشت 61 سال از تشکیل دولت اسرائیل ، تا کنون قدرت های بزرگ ، نتوانستند، راه حل عادلانه و استقرار صلح شرافتمندانه بین ملت فلسطین و اسرائیل پیدا بکنند ؟

وقتی که نظام های فاسد و مستبد ، در تمام کشور های مسلمان حاکم هستند،واین دولتها رسمأ و علنأ حقوق و حرمت انسانی ملت های خود را ،به شهروند درجه یک ، درجه دو ودرجه چند نقسیم می کنند، ودر هزاره سوم ارزش حیات زن مسلمان را معا دل چند راًس شترو چند من جو و گندم حساب می کنند ، مسلم است ، که با این اندیشه های برخاسته از جامعه عشیره ای عربستان چهارده قرن پیش ، دنیا ، ملت های مسلمان را ، با چشم یک مشت انسان های فاقد فرهنگ و شعور انسانی می داند. این معیار ها و ارزش ها (پارادایم ) در معیار و افکار جهانی ، تاثیر گذار هستند. وقتی که آقای محمد خاتمی ، با آن عبا و عمامه ، و آن اندیشه های قرون وسطائی 8 سال رئیس جمهور ایران می شود ، که حتی دستگاه حکومتی نمی تواند و نمی خواهد با ملت خود گفتگوی سازنده در راستای حاکمیت یک نظام قانون مدار ، با قانونی برخاسته از رای آزاد ملت داشته باشد ، این آقا چگونه می می تواند مظهر :گفتگوی تمدن ها باشد؟

در راستای این واقعیت ها و این مسائل پیچیده سیاسی و دیپلماتیک است ، که باید به « کانون اسلام شناسی »، اسلام شناسان دولت فخیمه انگلستان ، قدم بگذاریم ،و بررسی بکنیم ، که این اسلام شناسان و این حرکت های سیاسی بظاهر مدافعان اسلام ناب ، چون حسن البناء و ودوست داران اعراب چون :هاری سن جان فیلبیی انگلیسی (Harry Saint –John Philby) که در سالهای 1920-1930 نزدیکترین مشاور سلطان عبدالعزیز ابن سعود بود ،و به ظاهر ، دین خود را تغیر داده و مسلمان شده بود ، در صورتیکه مطلقأ بر متا فیزیک باور نداشت،و به زبان و ادبیات عرب کاملأ مسلط بود و تنها کسی بود ،که حتی در جمع در حضور سلطان ابن سعود عقیده خود را ، ولو خلاف عقیده سلطان آزادانه بیان می کرد ، چگونه توانست ، امتیاز کشف و استحراج نفت عربستان سعودی را، انحصارأ در مقابل ضمانت آمریکا از پشتبانی از نظام سلطنت استبدای قرون وسطائی خانواده ابن سعود ، به این کشور واگذار بکند ،و عجیب اینکه ، پسرهمین انگلیسی مسلمان شده مشاور بسیار نزدیک پادشاه عرستان ، کیم فیلبی (Kim Philby) معروف بود ،که مثل پدرش در دانشگاه کمبریج انگلستان تحصیل کرده بود ،و رئیس ضد جاسوسی دولت فخیمه انگلیس بود. این حضرت در سال 1963 که کم مانده بود ، دولت انگلستان به رابطه او با کا-جی –بی بودن او پی ببرد ، به مسکو فرار کرد ،و وتا سال مرگ اش 1988 ،درجه سرهنگی (K-G-B) داشت. ماخذ:(La face cachée du pétrole-چهره مخفی نفت . به قلم روزنامه نگار محقق فرانسه –اریک لوران (Eric Laurent. صفخه-166.انتشارات :plon-به زبان فرانسه –تاریخ مارس 2007-460 صفخه).

این روابط پیچیده مسئولین سیاسی وافسران اطلاعاتی و عملیاتی ،بمانند بخش بزرگ ولی مخفی کوه های یخ جهان سیاست است، که درعمق اقانوس ها دور از چشمان ، مردمان عادی عمل می کنند، و نتایج این عملیات را دها سال بعد ، بعضآ محقیقین و پژوهشگران کنجکاو وتا اندازه ای سمج ، با روشهای مخصوص ،وبا پشتکاری مخصوص این نوع تحقیق می توانند ، به بخش کوچک این عملیات دست پیدا بکنند، وآنهارا ، بصورت سئوال ، در اختیار افکار عمومی بگذارند.(ادامه دارد) پاریس 31 اکتبر2009

به قلم : کاظم رنجبر ، دکتر در جامعه شناسی سیاسی.
* * *
بخش چهارم:نگاهی مختصر به نقش لورانس عربی به ظاهر دوستار اعراب در شکل گیری کشورهای عربی بعد از جنگ اول جهانی ،! وظهور اخوان المسلمین، وطرح زبینیو برژنسکی برای سلطه آمریکا بر منطقه اوروآزی (Eurasi) مخفف منطقه ای بین اروپا و آسیا .
اقتباس بطور مختصر و یا کامل با ذکر نام نویسنده و سایت کاملأ آزاد است

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد