به نظر می رسد آنچه که به خصوص ایرانیان در پیش روی خواهند داشت، افزایش مشکلات اقتصادی و محرومیت های اجتماعی و کاهش بیش از پیش آزادی های فردی خواهد بود. اما برای مقابله با این معضلات و همین طور استبداد مطلق حاکمیت چه راهی را باید در پیش گرفت؟ آیا باید منتظر ماند تا ضحاک از هر خانواده جوانی را قربانی کند تا در این میان کاوه ای برخیزد و مردم را از پس خود پیش براند؟ یا اینکه هر ایرانی کاوه ای گردد برای ضحاک زمانه؟ پس باید از کوچک ترین فرصت ها استفاده کرد تا شعار همت و غیرت خود را به گوش استبداد رسانید. | |
وقتی دزدی بی خبر و بی اطلاع از تعداد و چگونگی نفرات منزل به خانه ای وارد می شود، ترس و واهمه اش همیشه بیش از صاحب خانه است. اما وقتی بفهمد که تنها ساکن خانه زن جوان و زیبایی است که توان دفاع از خود را ندارد، کما اینکه دامنه توقعاتش از یک دزدی ساده فراتر رود و فکر تعرض به وی را هم در سر بپروراند و سرآخر از ترس شناخته شدن، حتی او را بکشد.
بحث انتخابات در ایران، تقلب ها، دستگیری ها، شکنجه ها و بازداشت ها تا چند ماه دیگر پایان خواهد یافت و از هیجانات و التهابات مربوط به آن کاسته خواهد شد. این وقایع البته برای دو طرف دعوا، یعنی دولت و رهبری از یک سو و اکثریت معترض جامعه از سوی دیگر فوایدی داشت که در شرایط و موقعیت های دیگر به دست نمی آمد. سوای اینکه حاکمیت و ملت در این قضیه به چه نتایجی دست یافته اند، به نظر می رسد که شانس طرف اول در بهره برداری از شرایط موجود، بیش از جبهه مخالف باشد. علت آن هم در تشکل و انسجام تشکیلات دولتی، برخورداری آنها از یک راهکار مشخص و برنامه ریزی شده و هم سو بودن آنها در تابعیت از سیاست های رهبری است. حاکمیت سیاسی در ایران سوای تمام بی کفایتی هایش در پیشبرد منافع جامعه، ثابت کرده که همیشه در چنین مواردی به نحو احسن بحران ها را مدیریت کرده و از آنها حتی برای تقویت پایه های خود سود برده است. به نحوی که در قدم اول با عنوان بندی جنبش ها با کلماتی همچون «توطئه، فتنه یا کودتا»، ماهیت اعتراض ها را وارونه جلوه می دهد. سپس با صرف هزینه های بسیار، جلسه ها، همایش ها و کنفرانس هایی را تشکیل می دهد که در آنها به تحلیل وقایع می پردازند: علت ها را کاوش می کنند، زمینه ها را بررسی می کنند و عوامل موثر بر حوادث گذشته را با حضور کارشناسان مورد نقد قرار می دهند و سرآخر به نتایجی در این خصوص می رسند که به حاکمیت کمک می کند تا از بروز موارد مشابه در آینده جلوگیری کند یا حداقل راه های کارآمد برای سرکوب هرچه سریع تر این مخالفت ها را دریابد. در مقابل در جبهه ی مردمی، هیجانات عمومی با همان سرعت و شدتی که شکل می گیرند، فروکش می کنند و جای خود را به شکوه و شکایت های خیابانی و درد دل های خانگی می دهند. بازار شایعات قوت می گیرد و چه بسا همین شایعات بر ترس و واهمه مردم از حکومت دامن می زنند یا با ایجاد یاس و ناامیدی، توان مقاومت را از آنها سلب می کنند.
سخنان اخیر رهبری گواهی بر همین مدعاست. انتقاد خامنه ای از اشتغال به تحصیل بخش عمده ی دانشجویان در علوم انسانی، نشان از آن دارد که حاکمیت با دلخوشی از فروکش کردن غائله، برای محقق کردن ایده آل های خود خیز بلندی برداشته است. شکی نیست که از این پس رهبر که وجود دولت کودتا را مدیون حمایت های خود می داند، بیش از پیش در اقدامات دولت دخالت خواهد کرد و دامنه افاضات اش را از سیاست های کلان کشور به مسایل فرهنگی و اجتماعی و حتی امور روزمره مردم هم بسط و گسترش خواهد داد. و این به معنای وارد شدن اسلام رادیکال و بسیج (سربازان این اسلام) به زندگی مردم است. حتما خوانندگان گرامی اظهارات رهبر را در باب «تهاجم فرهنگی» و مسایل پی آمد آن در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی به یاد دارند. پس باید کمر بندها را محکم بست و آماده سفر با این هواپیمای نا امن روسی شد.
از دیگر اقدامات احتمالی حاکمیت در ایران، به احتمال بسیار زیاد، سرمایه گذاری های کلان اش در آموزش و تجهیز نیروهای مسلح رادیکال و اعزام آنها به کشورهای منطقه و حتی اروپا و امریکا خواهد بود. نظام جمهوری اسلامی که در پی حوادث اخیر وجهه بین المللی خود را به طور کامل در غرب از دست داده، در واقع از این پس برای دفع خطرات احتمالی خارجی چاره ای نخواهد داشت، جز ایجاد ناآرامی و آشوب های مذهبی و فرقه ای در بین کشورهای هم جوار، تقویت حزب الله در فلسطین و لبنان و بمب گذاری های احتمالی در کشورهای غربی تا از این پس از طریق «اهرم فشار» یا «منحرف کردن توجهات بین المللی به کشورهای همسایه»، برای پیشبرد اهداف بین المللی خود استفاده کند.
به هر روی، به نظر می رسد آنچه که به خصوص ایرانیان در پیش روی خواهند داشت، افزایش مشکلات اقتصادی و محرومیت های اجتماعی و کاهش بیش از پیش آزادی های فردی خواهد بود. اما برای مقابله با این معضلات و همین طور استبداد مطلق حاکمیت چه راهی را باید در پیش گرفت؟ آیا باید منتظر ماند تا ضحاک از هر خانواده جوانی را قربانی کند تا در این میان کاوه ای برخیزد و مردم را از پس خود پیش براند؟ یا اینکه هر ایرانی کاوه ای گردد برای ضحاک زمانه؟ پس باید از کوچک ترین فرصت ها استفاده کرد تا شعار همت و غیرت خود را به گوش استبداد رسانید. باید همواره زنگ خطری بود در گوش حاکمیت تا دلخوش به سکوت مردم، عرصه را بر آنها تنگ تر نکند. خوشبختانه در این مورد زمینه های خوبی فراهم است که مردم از آن طریق بتوانند فریاد بیداری خود را سر دهند مثل نماز جمعه، راه پیمایی روز قدس، ایام محرم و … .
امید است که ایرانیان این فرصت تاریخی را از دست ندهند و نگذارند خون های ریخته شده پایمال گردد.
حمید آراد
۱۰ شهریور ۱۳۸۸
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد