logo





چرا رژیم ِ اسلامی در وحدت ِ سیستمی ِ این دوران نمی گنجد

جمعه ۹ آبان ۱۳۹۹ - ۳۰ اکتبر ۲۰۲۰

خدامراد فولادی

یکم: آموزش های توده ایستی- لنینیستی و ایده آلیستی متافیزیکی در باره ی شناخت ِ جهان برای تغییر ِ آن را باید به کلی کنارنهاد و فراموش کرد و آموزه های علمی عقلانی ِمارکسیستی یعنی ماتریالیسم ِدیالکتیک و تاریخی را برای شناخت ِراستین ِجهان، جامعه و انسان جایگزین ِ آنها نمود تا بتوان جهان را در کلییت و وحدت ِ مادی و سیستمی آن به شناخت درآورد ودگرگون ساخت. شناخت ِ رژیم ِ حاکم بر ایران و تغییر ِآن جز ازاین طریق و این که بدانیم این جامعه و این حاکمییت در چه مرحله ای از تکامل ِ اجتماعی و تاریخ ِ انسانی قرار دارند تا پراتیک ِ دگرگون سازی ِخود رابراین شناخت استوارسازیم امکان پذیر نیست.
دوم: وحدت ِ سیستمی یعنی چه و چرا حکومت ِ اسلامی در این وحدت نمی گنجد:
جهان در کلییت اش وحدتی است مادی- سیستمی شامل ِ طبیعت ِ بی جان و طبیعت ِ جاندار که جامعه ی انسانی نیز به طور ِ عام و جدایی ناپذیری در این وحدت ِ مادی سیستمی قرار دارد. چرا که انسان و جامعه ی انسانی جزء جدایی ناپذیری ازطبیعت وماده ی در حرکت است. این به آن معناست که تاریخ ِ پیدایش ِ انسان بخشی از تاریخ ِ طبیعت است که برروی این زمین به پیدایش آمده ، شکل گرفته و سازمان یافته و تکامل پیدا کرده است. این پیدایش وشکل گیری و سازمان یابی و تکامل اگرچه در چارچوب ِ ماتریالیسم ِ دیالکتیک است،اما اختصاصن هم در شمول ِ ماتریالیسم ِ تاریخی قرار دارد که بیان کننده و توضیح دهنده ی تکامل ِ جامعه ی انسانی، در فرایند ِزیست ِ طبیعی و زیست ِ اجتماعی ِ نوع ِ انسان است.
سوم: از این رو به دلیل ِ تنوع ِ قلمروها واشکال ِ زیست ِ اجتماعی ِ انسان ها،برای شناخت ازهرجامعه و هرنوع حکومت ودولتی باید آن جامعه ودولت و حاکمیت را در چارچوب ِ قلمرو و زیست ِ اجتماعی ِ تاریخی دورانی یی قرارداد که ایجاد کننده و ایجاب کننده ی عمل کردها و سازوکارهای آن است تا بتوان با تکیه بر این شناخت ِ تاریخی دورانی هم جامعه وهم حکومت یادولت را برسازوکارهای مرحله وشرایط ِموجودمنطبق ساخت. به کل ِ این چارچوب ِ تاریخی- دورانی و سازوکارها که مجموعن برپراتیک ِتاریخی ِانسان هایعنی تولید وروابط ِ تولیدی استوارند وحدت ِ سیستمی می گوییم که خود ِ این وحدت ِسیستمی متشکل اززنجیره ی به هم متصل ِدوران های تاریخی درپروسه ی تکاملی ِجامعه ی انسانی است.
چهارم: اما، می دانیم، و این دانستن در همان چارچوب ِ ماتریالیسم ِ تاریخی است، که در فرآیند ِ تکامل ِ تاریخ ِ انسانی، جامعه ها یا قلمروهای مختلف ِ زیست ِ اجتماعی وسیاسی ِانسان ها بالاخص دردوران ِما به طور ِ یکسان و همتراز تکامل نیافته اند. برخی به لحاظ ِ تولیدی و مناسباتی توسعه یافته تر از برخی دیگرند و این به آن معناست که جامعه های انسانی سیب زمینی نیستند که بتوان همه را در یک ترازو نهاد و رسیده و نارسیده دم پسا ارزشیابی نمود و به یک سان و یک اندازه پیشرفته و تکامل یافته و همارزش تلقی کرد، و درنتیجه هرحکم و نظری که شامل ِ پیشرفته است شامل ِ عقب مانده هم باشد.
پنجم: از این رو، برای نظریه پردازان و خصوصن کار گزاران ِ تاریخی ِ دگرگون سازی ِ هر جامعه ی معینی که یقینن در هر دوران ِ تاریخی ِتاکنونی علاوه بر طبقه ی در قدرت فقط شامل ِ طبقه ی همزیست و همستیز ِ آن می شود بسیار مهم است که شرایط ِ خود ویژه ی جامعه ی خودی و حاکمییت ِ مورد ِ نظر را شناخته و پراتیک ِ دگرگون سازی خود را بر این شناخت ِ تاریخی دورانی ِ مشخص منطبق نمایند.
ششم: همچنان که آخوندها(روحانیون)به عنوان ِحاملان و ناقلان ِ ایدئولوژی وسنت ها وروابط ِ فئودالی پدرشاهی دراین دوران یعنی دوران ِسرمایه داری حضور ِفیزیکی و جسمانی دارند اما به دلیل ِ همین مختصات ِ عقب مانده با وحدت ِ سیستمی( طبقاتی- ایدئولوژیک) ِاین نظام همسویی وهمبستگی ِ دورانی ندارند- چیزی که خودشان نه تنها آن را انکار نمی کنند بلکه به آن افتخار هم می کنند-، رژیم ِ اسلامی ِ ولایت فقیهی شان نیز اگرچه در وحدت ِ مادی ِ این دوران حضور ِ تاریخی و تقویمی دارد و نمی توان این حضور ِمادی و عینی راانکار کرد ،اما با همان دلایل و همان خصوصیات ِ گفته شده دربالا در چارچوب ِ وحدت ِ سیستمی ِ قانون مند و نظام مند ِ این دوران قرار نمی گیرد.
هفتم: در وحدت ِ سیستمی ِ همبسته ای چون جامعه ی انسانی، این طور نیست که تک تک ِ جامعه ها به طور ِ جداگانه وبی ارتباط بادیگرحلقه های همبسته و همپیوسته ی دورانی تکامل یابد،بلکه بنا بر قوانین ِ عام ِ دیالکتیک ِ تکامل، ابتدا سرحلقه های زنجیره که دارای تمام ِ پیش شرط ها و پیش نیازهای گذار به دوران ِ نوین اند به مرحله ی عالی تر فرارفته ودیگر جامعه های انسانی را خواه ناخواه به دنبال ِ خود خواهند کشاند. به بیان ِ دیگر، جامعه ی انسانی در مفهوم ِکلان وتاریخی اش یک کلیت و سیستم ِ باز ِ توسعه یابنده و درعین ِ حال همبسته و همپیوسته در روند ِ تکاملی ِ آن است. این سیستم ِ کلان، دروجه ِ دورانی اش به اجزای بیش توسعه یافته و کم توسعه یافته تقسیم شده است و از این رو این اجزای توسعه یافته و پیشرفته اند که به نیروی کشش ِ تاریخن نیرومند ِ تولید و روابط ِ تولیدی ِ شان اجزای عقب افتاده را به حوزه ی سازوکارها و کردوکارهای قانون مندانه ی خودمی کشانندبه طوری که هیچ جزء و بخش ِ توسعه نیافته ای نیست که سرانجام به حوزه ی جاذبه ی بخش یا بخش های پیشرفته و تکامل یافته وارد نگردد و با دیگر جامعه های انسانی همتراز و همسان نشود. در این کنش و واکنش ها و تاثیرگذاری و تاثیرپذیری ها، سیستم هم مجموعه ی عددی و دورانی باسکون ِ نسبی، و هم به ویژه مجموعه ای دیالکتیکی و تاریخی و پویا در مسیر ِ حرکت ِ غایت مند ِ تکاملی است. در تمام ِ این فرایندهای تاریخی دیالکتیکی، تولید و پراتیک ِ تولیدی و مناسباتی ِ انسان هاست که تعیین کننده ی مسیر ِ حرکت و تکامل است و نه میل و اراده ی ناقانون مند ِ این یا آن فرد، این یا آن گروه و دار و دسته وحتا این یا آن حزب. انسان ها فقط به شرط ِ شناخت ِ قوانین ِ حاکم براین روندها- یعنی آنچه به آن آگاهی میگوییم- است که می توانند در مسیر ِ تکاملی ِ هر جامعه ی مشخصی تاثیرگذار باشند و نه با نادیده گرفتن ِ این قوانین و پریدن از روی آنها با شعبده بازی ها و سفسطه گری های کلامی و تعبیر و تفسیرها ی دلبخواهی ِ عوامفریبانه.
هشتم: این که رژیم ِ اسلامی دروحدت ِ سیستمی ِ این دوران نمی گنجد، مساله ای که نه فقط برای ایرانی ها بلکه برای تمام ِ بشریت قابل ِ لمس است و به مشکلی جهانی تبدیل شده است، فوری ترین پیام و پیامدش این است که فوری ترین و مبرم ترین راه ِ برگذشتن ازآن ، همدوران شدن ِ مناسبات ِ تولید با نیروهای مولده ی این دوران، و برقراری ِ حاکمییتی همساز و همگون با نظام ِ سیاسی اقتصادی ِ حاکم براین دوران است که در ساختار ِ تاریخی و وحدت ِ همبسته ی جامعه ی جهانی بگنجد، و این ها همه به آن معناست که تا زمانی که این همسان سازی و همترازی ِ تاریخی دورانی انجام نگیرد، تکلیف و وظیفه ی همسان سازی همچنان بر عهده ی جامعه ی محروم از مزایای تولید و مناسبات ِ تولیدی ِ یک جامعه ی پیشرفته است، و در نتیجه هرگونه تلاشی برای میانبر زدن ِتاریخ ودوران، آب درهاون کوبیدن وتلاشی بیهوده و به هرز کشاننده ی نیروهای بالفعل موثر ِ جامعه در روند ِ دگرگون سازی ِمناسبات ِ موجود در مسیر ِ تکامل ِ اجتماعی است.
فروپاشی ِ استبداد قطعی و نزدیک است، دموکراسی خواهان ِ ایران به هوش باشید!





نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد