شهر تهران را بسازبفروشها و بنگاهیهای شهر به سلیقهی شخصی خودشان ساختهاند. به عبارتی روشنتر در طول این مدت فکر و اندیشهی مدیران شهری تهران بیش از همه با پولسازیهای بیحساب و کتاب بسازبفروشهای شهر هدفگذاری میگردید. آنان همواره سکاندار ادارهی شهر بودهاند و خیلی راحت مدیران شهری را به دنبال خودشان میکشیدند. پیداست که در این عرصه هرگز نیازی به دانش شهرسازی و معماری حس نمیشد. چون تودههایی از مواد مصرفی بدون همخوانی لازم روی هم تلنبار میشدند تا سازهای هرچند بیقواره و ناهمگون در دیدرس مردم عادی قرار بگیرد. چنین آسیبی تنها به عمر چهل سالهی جمهوری اسلامی محدود باقی نمیماند بلکه پیشینهی آن به آغاز دههی چهل باز میگردد و نیمهی دوم عمر سیاسی پهلوی دوم را نیز در بر میگیرد. از همان زمانی که روستاییان دیگر جور اربابان خود را تاب نیاوردند و راهی شهرهای بزرگ شدند. پدیدهای که در رسانهها و مطبوعات رسمی دوران پهلوی دوم، اصلاحات ارضی نام گرفت.
کاستیهای پرشمار چنین موضوعی در فیلم خشت و آینهی ابراهیم گلستان به نیکی به نمایش در میآید. در این فیلم در فضای عمومی شهر روستاییانی را میبینیم که ناخواسته و از سر اجبار شهری و تهرانی شدهاند. اما این شهرنشینان نوظهور هنوز با شهروندان متجدد شهری مدرن سالها فاصله داشتند. چنانکه گروههای روستاییانِ به شهر آمده از کنار اِلمانهای تاریخی شهر یک به یک میگذرند اما هرگز نسبت به این اِلمانها دلبستگی نشان نمیدهند. طبیعی است که آنان علاقه و هویت خود را روی همان زمینهایی میجستند که به اجبارِ مدیران گوش به فرمان شاه، از آنها جدا مانده بودند. در نتیجه از همان زمان قرار شد که تهران روزگار خود را با مردمانی بدون هویت شهری به سر آورد. پدیدهی آسیبزایی که متأسفانه تا به امروز نیز همچنان ادامه دارد.
در این فرآیند زبان و آداب و رسوم جمعیت اندک تهرانی نیز تحلیل رفت و استحاله پذیرفت و جای خود را به ملغمهای از آداب و رسوم اقوام مهاجر سپرد. چنانکه امروزه تهران چند میلیونی در بین شهرهای کلان ایران تنها شهری به حساب میآید که مردمان آن در گپ و گفت خود از گویش ویژه و خاصی سود نمیبرند. حتا این مردم که امروزه تهرانی نام گرفتهاند از هویت فرهنگی خاصی بهره ندارند.
در گذشتهای از تاریخ، شهرها را همواره شاهان و شهریاران میساختند تا در فضای جاودانگی آن نام نیکی از خود به یادگار بگذاراند. چنانکه برخی از شهرها و آبادیهای امروزی نیز نامهایی از مردان تاریخی یا استورهای ایران را با خود به همراه دارند. در واقع بانیان شهر زندگی جاودانهی خود را در فضای شهرها ممکن میدیدند. چون شهر، موجود زندهای نموده میشد که میبایست نام و یاد سازندهاش در فضای آن به یادگار بماند. اما همراه با روی کار آمدن پهلوی دوم این رسم تاریخی برای همیشه ورافتاد و سازندگان شهر جای خود را به دولتمردانی سپردند که در شکل و شمایلی از بسازبفروشها ظاهر میشدند. نامگذاری محلههایی در تهران به نام اشرف پهلوی، بهبودی، شادمان، آریانا و جی از چنین واقعیت انکارناپذیری حکایت دارد. آنان میخواستند در پناه بسازبفروشی عطش سوداگرانهی خود را برای پولسازیهای لگام گسیخته تضمین نمایند. در عین حال کوچاندن دهقانان بیزمین از دل روستاهای کشور هم بازار گرم و پررونقی برای رشد و فزونی این سرمایههای نوظهور فراهم میدید. چون سرمایهداری ولانگار و انگلی جدید بدون هدف و آیندهنگری لازم از دل شهر تهران سر بر میآورد و آسیبها و کاستیهای خود را در نمای زشت ساختمانها و خیابانهای اجق وجق شهر برای آیندگان بر جای نهاد. در واقع ساختمانهای نوظهور در نمایی از انباری و کاهدانی روستاییان ظاهر میشدند. همچنان که خیابانها نیز به خیابانهایی که در شهرهای مدرن از آنها تعریف میشد، هیچ شباهتی نداشتند.
خیابان در تهران به واقع همان معبر قدیمی بود که هر عابری از پیاده یا سواره را در بر میگرفت. به طبع شهرنشینان جدید هرگز کارکرد ویژهای از آنها سراغ نداشتند. چنانکه این پدیدهی ناصواب تا به امروز نیز سیمای زشت و ناهمگون خود را برای شهروندان تهرانی به نمایش میگذارد. به طبع خیابان در تهران، در نقشی از همان معبرهای عمومی یک قرن پیش ظاهر میگردد. همچنان که همه میتوانند بدون هیچ ضابطهای از حریم آن بگذرند. حتا بین پیادهرو و خیابان هم چندان تفاوت آشکار و روشنی به چشم نمیآید. چون رانندگان شهری تهران خودشان را مخیر میدانند که در پیادهرو هم برای رفت و آمد یا پارک اتومبیل حضوری فعال داشته باشند. عابران پیاده هم از این حق همگانی بینصیب نمیمانند. چون آنان هم لازم میبینند تا از هر جای همین خیابان که بخواهند به مسیرشان ادامه دهند.
در عین حال پیادهروها در تهران برای عابران پیاده طراحی نشدهاند. مدیران شهری خواستهاند با طراحی پیادهرو از بار مسؤولیت اداری خود شانه خالی کنند. به طبع مدیران شهری تهران، فضای پیادهروهای شهر را هم به بسازبفروشها فروختهاند. همچنین شهرداری تهران برای پیادههای شهر حریمی نمیشناسد. همچنان که خیلی راحت با انواع خودروهای شخصی یا زواید فیزیکی راه همین عابران پیاده را بند میآورند. آنوقت عابران پیاده مجبور میشوند تا از سر ناچاری خیابان را به عنوان محل عبور خود برگزینند. مدرنیسم در تهران آگاهانه و دانسته از مدرنیزاسیون فاصله میگیرد.
تهران امروزی نامهایی از مردان یا زنان سیاسی عصر قاجاری را نیز با خود به همراه دارد. اما این نامگذاریها تنها نام خیابانها و محلههای شهر را در بر نمیگیرد بلکه بسیاری از مراکز آموزشی، درمانی یا مذهبی شهر هم از این نامگذاریها بهره میبرند. مسجد عیساخان وزیر، مسجد سپهسالار، مسجد ظلالسلطان، مسجد فخرالدوله، بیمارستان نجمیه و درمانگاه فرمانفرماییان تنها بخش کوچکی از همین نامگذاریها شمرده میشود. مردم هنوز هم از آب انبار فرمانفرماییان نام میبرند و نیمفلکهی فرمانفرماییان را به نیکی میشناسند و حتا حاضر نمیشوند که خیابان نصرت به نامی جدید و حکومتی تغییر یابد. همچنان که در شناسایی محلهها و گذرهای تهران امروزی همچنان نامهایی از مقصودبیک، کامرانیه، امیربهادر، حشمتالدوله، امین حضور، حاجبالدوله، فخرالدوله و مهدی موش بر سر زبانها جاری است که حذف آنها از ذهن تاریخی مردم ناممکن مینماید. هرچند صاحبان این نامها همگی خوشنام نبودهاند ولی پیداست که از لایههای خاکستری ذهن مردم هرگز نمیتوان زشتیها را پاک نمود و تنها به زیباییهای آن بسنده کرد.
از سویی توچال و دماوند یا رشته کوه بیبی شهربانو دیگر در خوابهای کودکان شهر جایگاهی ندارد. چون کودکان در فضای زندگی روزانهشان هرگز به چنین نماهایی از طبیعت دست نمییابند. موضوعِ "ای دیو سپید پای در بند / ای گنبد گیتی ای دماوند"، فقط به عنوان خاطرهای شیرین از ملکالشعرای بهار برای کودکان تهرانی یادگار خواهد ماند. چون بسازبفروشها در همسویی با مدیران شهری همراه با بلندمرتبهسازیهای اجق وجق، فضای دید عمومی شهروندان تهرانی را مسدود کردهاند. از مدیران شهری هرگز کسی به این موضوع نیندیشیده است که همین کوهها بخشی همیشگی از نمای همگانی شهر تهران شمرده میشود. چنانکه ایرانگردان عصر صفوی یا دورهی قاجار هم تهران تاریخی را با چنین نمایی از کوههای شمالی یا جنوب شرقی آن را تصویر نمودهاند. همچنان که رودخانههای کرج، کن، فرحزاد هم در زندگی شهروند امروزی تهران هیچ جایگاهی نمییابد. تهران برای همیشه هویت خود را از دست داده است و بنا به خواست و ارادهی دولتمردان تحمیلیاش هویتی از بیهویتی برای شهروندان خود به یادگار میگذارد. بسازبفروشها هم ضمن همسویی و همراهی با مدیران بیکفایت و بیانگیزه حتا به مسیلها و حریم رودخانههای شهری رحم نکردهاند. طبیعت را برای همیشه از زندگی مردم حذف کردهاند تا لابد خودشان با گونیهایی از پول باقی بمانند.
ضمن آنکه از راه تزریق آلایندگی به هوای تهران باقی ماندهی فضای دید تهرانیها را هم از آنان بازستاندهاند. چنانکه دماوند تاریخی را نیز با تودههایی از دود و ذرات سرب بنزین اتومبیلها پوشاندهاند تا تهرانیها از آسمانی روشن و آبی بیبهره بمانند. همچنان که خاک تهران را با فاضلاب شهری و پسابهای سطحی تهران آلوده کردهاند. تمامی رفتارهایی از این دست به نام "مدرنسازی" و حفظ محیط زیست انسانها صورت میپذیرد. ضمن آنکه کنار زدن تودههای شهری از مشارکت در بازسازی یا نوسازی محیط زیست خود همواره به تخریبهایی با این وسعت دامن زده است.
به همین دلیل هم شهروند امروزی تهران با محیط پیرامون خود هیچ انس و الفتی نمیتواند برقرار کند. چون آلودگیهای تهران تنها به آلودگی های محیطی و صوتی محدود باقی نمیماند بلکه این شهر انواع و اقسام آلودگیهای بصری را نیز در دیدرس رهگذران تهرانی قرار میدهد. در همین راستا گفتنی است که ساختمانهای تهران بدون استثنا به دستسازههای چهلتکهای شباهت دارند که بدون هیچ همخوانی درونی یا بیرونی کنار هم چیده شدهاند. این سازهها نه نمایی از معماری سنتی ایرانی را با خود به همراه دارند نه نمایی آکادمیک از معماری غربی را به ما میشناسانند. از هر کجایی که بخواهی مواد مصرفی را با هم چفت و بست نمودهاند تا مبتکرانه و کاسبکارانه آنها را به فروش برسانند. در واقع علت شلختگی و ناهمخوانی اشکال و رنگها در سازههای شهر تهران را باید در ذهن چهلتکه و بیقوارهی بسازبفروشها و مدیران شهری آن جست و جو کرد. با این همه آنان برای پولسازی، به هدف خود دست یافتهاند.
پیداست که در این راه شهرنشینان یا شهروندان تهرانی برای همیشه محیط زیست شهری و طبیعت تاریخی خود را از دست دادهاند. همچنان که مدیران و سازندگان بیهویت شهر تهران، از ذهن کجاندیش و ناهمگون خود تنها اشکال و سازههایی شلخته و از هم گسیخته برای این شهروندان به یادگار نهادهاند که رهایی از آنها به همین آسانی ناممکن مینماید. در چنین عرصهای از کجاندیشی است که هرگز مدرنیزاسیون هدف قرار نمیگیرد، چون عدهای با تیشهی مدرنیسم به جنگ و نبرد با مدرنیزاسیون برخاستهاند.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد