logo





پرسش و پاسخ های قابل بحث درباره
اوضاع جهان ( بخش ششم )

چهار شنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۷ مه ۲۰۱۷

یونس پارسا بناب


پرسش هشتم

- به نظر شما چرا عصر حاضر ( نیمه اول قرن بیست و یکم ) هنوز هم با همان موانع و چالش هائی روبرو است که مبارزات رهائیبخش خلق های جهان بویژه انقلابات اکتبر 1917 ، انقلاب 1949 چین ، انقلاب 1959 کوبا و.... در قرن بیستم با آنها روبرو گشته بودند ؟ آیا فکر نمی کنید که پدیده امپریالیسم نه فقط در شکل و شمایل بلکه ماهیتا نیز در دهه های اخیر دستخوش تحویل و تحول قرار گرفته و در بیست و پنج سال گذشته به یک امپراتوری جهانی ، تبدیل گشته است ؟

پاسخ :

- بررسی تحلیلی همه جانبه و جامع انقلابات قرن بیستم بویژه انقلاب اکتبر 1917 و انقلاب 1949 چین با تمرکز و تاکید بر نکات مثبت و دستاوردهای چشم گیر ( البته همراه با تشریح محدودیت های تاریخی و کمبودهای سیاسی ) آنها به خوبی نشان می دهد که دنیای کنونی ( قرن بیست و یکم ) هنوز هم با چالش هائی روبرو است که آن انقلابات در قرن بیستم با آنها روبرو گشته بودند . امروز تعمیق مدام تضاد و تلاقی بین مرکزهای مسلط و پیرامونی های دربند ( خصلت ویژگی سرمایه داری جهانی شده ) هنوز هم منجر به همان نتیجه ای خواهد گشت که ما در نیمه اول قرن بیستم شاهد آن بودیم : دگردیسی جهان با انقلابات ضد امپریالیستی ملی – توده ای در کشورهای دربند پیرامونی از یک سو و فراز جنبش های کارگری رو به سوسیالیسم در کشورهای مسلط مرکز از سوی دیگر ، شروع می گردد . این امر امروز نیز مثل آن زمان به قوت خود باقی است . به عبارت دیگر این دگردیسی زمانی شروع خواهد گشت که از یک سو چالشگران ضد نظام همراه با نیروی کار و زحمت در کشورهای مسلط مرکز ( شمال ) به نوبه خود دوباره ( مثل دوره های تاریخی 1917 تا 1922 و سال های 1947 تا 1968 ) و از سوی دیگر چالشگران ضد نظام همراه با جنبش های رهایبخش خلق های دربند پیرامونی ( مثل دوره های تاریخی 1905 تا 1927 و سال های 1950 تا 1975 ) برای استقرار جهانی بهتر در همبستگی باهم ، به پاخیزیند . به نظر این نگارنده بحران عمیق ساختاری در نظام جهانی سرمایه به موازات فراز امواج بیداری و رهائی از یوغ نظام ( و بروز ناکامی های نظام در عبور از این بحران ساختاری ) این فرصت را فراهم ساخته که دوباره این همبستگی بین مبارزات خلق های دربند و خلق های کشورهای مسلط به یک واقعیت بالفعل و عینی تبدیل گردد. البته در مسیر حرکت به سوی این پیروزی ( همبستگی جهانی ) باید به موانع و چالش های بزرگی که بشریت زحمتکش جهان بویژه در کشورهای دربند پیرامونی با آنها روبرو است ، توجه ویژه داشت .

خطر دو سره در مقابل

کشورهای دربند پیرامونی

- در حال حاضر یک خطر دو سره هستی خلق ها و ملت – دولت های دربند پیرامونی ( جنوب ) را دائما تهدید می کند . این خطر دوگانه عبارتند از :

1 – اعمال توسعه لومپنی و گسترش آن از سوی راس نظام جهانی در کلیه کشورهای در بند . روند این توسعه لومپنی و دم بریده نه تنها کوچکترین نفعی به خلق های این کشورها که تحقیقا سه چهارم بشریت کره خاکی را در بر می گیرند ، به بار نمی آورد بلکه منجر به تخریب سریع جوامع دهقانی در آن کشورها گشته و لاجرم بخش های اعظمی از شهرهای این کشورها را به گتوها ، زاغه ها ، بیغوله ها و زندان های پر از " دوزخیان زمین " ( دهقانان کنده گشته از روستاها و پرتاب شده به شهرها ) تبدیل می سازد . عکس العمل و مبارزات توده های در بند به ستوه آمده همراه با استراتژی مبارزاتی چالشگران ضد نظام علیه این خطر طبیعتا منجر به حل مسئله ارضی گشته و ماهیت مبارزات انقلابی برای دگردیسی ریشه ای در این کشورها را تعیین خواهند ساخت .

2 – اعمال سیاست های ژئو استراتژیکی در جهت استقرار مدام امپراتوری آشوب بویژه در کشورهای دربند پیرامونی آسیای جنوب غربی ( خاورمیانه بزرگ ) و آفریقا . امپریالیسم سه سره نظام جهانی سرمایه داری با هر گونه تلاشی از سوی خلق ها و ملت – دولت های دربند پیرامونی در جهت استقرار حاکمیت ملی و گسست از محور نظام دشمنی کرده و با توسل به انواع و اقسام جنگ های مرئی و نامرئی ساخت راس نظام از یک سو و شیوع و گسترش بنیادگرائی های دینی – مذهبی بر اساس آموزش ها و انگاشت های مکتب ضد ملی و ضد طبقاتی " تلاقی تمددن ها " از سوی دیگر ، می خواهد با کسب و تامین هژمونی نفتی در خاورمیانه بزرگ سیطره نظامی خود را بر جهانیان اعمال سازد . تلاطمات در سراسر جهان ( عروج امواج خروشان بیداری ها و رهائی ها از فرگسن ، بالتیمور ، چارلستون در درون خود راس نظام گرفته تا کوبانی ، یونان و.... در کشورهای پیرامونی و نیمه پیرامونی جهان ) به موازات ناکامی های نظام در کشورهای سوریه ، اوکرائین و... و ناتوانی های راس نظام در مقابله با تضعیف و حتی احتمال انشعاب در درون " اتحادیه اروپا " از یک سو و بروز و شیوع شکلگیری و توسعه ائتلافات گریز از محور نظام جهانی سرمایه داری (مثل " بریکس " ، " گروه شانگهای " ، " سازمان آلبا " و " راه یورو آسیا = جاده ابریشم نوین ) از سوی دیگر فرصت های قابل ملاحظه ای را در اختیار خلق ها و بعضی ملت – دولت های خاورمیانه بزرگ قرار می دهند که با کمک چالشگران ضد نظام بتوانند پروژه های اعمال هژمونی نظامی راس نظام را در خاورمیانه بزرگ با ناکامی روبرو سازند . در اینجا نگاهی قیاسی – تطبیقی به چگونگی بروز و رشد دو بحران بزرگ ساختاری نظام در تاریخ معاصر جهان ، می تواند به درک و دانش ما از امکان وقوع این احتمال تاریخی ( ناکامی راس نظام در اعمال پروژه جهانی خود ) در خاورمیانه بزرگ ، بیافزاید .

بررسی قیاسی – تطبیعی دو بحران

ساختاری نظام جهانی در تاریخ

1 – اولین بحران طولانی و ساختاری نظام سرمایه داری در نیمه دوم دهه 1870 آغاز گشته و سپس در سال های آغازین دهه 1880 به سرعت تشدید یافت . دوره این بحران طولانی که از سوی حامیان نظام به اسم " عهد زیبا " و از سوی منتقدین و چالشگران ضد نظام به نام " صلح مسلح " معروف گشت ، بالاخره جهان ما را به سوی جنگ جهانی اول ( 1918 – 1914 ) سوق داده و عواقب آن منجر به جنگ جهانی دوم ( 1945 – 1939 ) ، گشت . دومین بحران عمیق ساختاری نظام که در سال های 75 – 1973 شروع گشته و در سال های 2008 – 2007 برملاتر و رسانه ای تر گشت، هنوز هم ادامه دارد . شایان تامل و تعمق است که در هر دو از این بحران های ساختاری طولانی ، صاحبان و معماران نظام برای برون رفت و عبور از هر دو این بحران ها متوسل به اعمال یک فرمول سه گانه گشتند که اجزای عبارتند از :

1 – تمرکز و ادغام کنترل سرمایه در دست انحصارات معدود

2 – تعمیق و گسترش جهانی گرائی ( گلوبالیزاسیون ) ناهمگون در اکناف جهان و

3 – مالی تر ساختن انحصارات و مدیریت اقتصاد جهانی

- دو متفکر بزرگ ( هابسون و هیلفردینگ ) با بررسی اولین بحران ساختاری نظام به این نتیجه مهم رسیدند که سرمایه داری طی یک دگردیسی عظیم از مرحله رقابتی صنعتی به مرحله انحصاری عمر خود وارد شده است . اما در اینجا ما لنین و و دیگر بلشویک ها را داریم که طی یک جمع بندی جامع به یک نتیجه سیاسی درباره وقوع دگردیسی در تاریخ تکامل سرمایه داری رسیدند : دگردیسی که سرآغاز کهولت نظام سرمایه داری و فراز امواج خروشان جنبش های رو به سوسیالیسم را نوید داد

- با اینکه عبور سرمایه داری از مرحله رقابتی – صنعتی به مرحله هارتر انحصاری به روشنی نشان داد که عمر نظام ازنصف النهار جوانی خود گذشته و به افق پیری نزدیک می شود ولی آموزش های لنین و دیگر همرزمان او مثل بوخارین به ما آموختند که چرا و چگونه نظام با تعمیق و گسترش جهانی گرائی ناهمگون ( امپریالیسم : اشاعه پولاریزاسیون عمودی و افقی ) در کشورهای دربند پیرامونی ، توانست با اشتعال جنگ های امپریالیستی دو جنگ جهانی و سپس با اشاعه " جنگ سرد " خود را از اولین بحران ساختاری عبور داده و نجات دهد .

- گذار از اولین بحران ساختاری با اعمال جنگ های امپریالیستی منبعث از مرحله سرمایه داری انحصاری و سپس عبور به زندگی در عصر طلائی که بلافاصله بعد از پایان جنگ جهانی دوم شروع گشت ، نزدیک به سی سال از 1945 تا 1975 طول کشید . دومین بحران ساختاری عمیق تر نظام در سال های آغازین دهه 1970 بروز کرد . عکس العمل و راه حل نظام برای عبور از این بحران این بار عمومی تر ، مالی تر و جهانی تر ساختن سرمایه داری انحصاری بود که هنوز هم ادامه دارد . در جریان پیاده ساختن این راه حل نظام به سه وسیله و مولفه متوسل گشت که عبارتند از :

1 – تمرکز و تجمع روز افزون سرمایه این دفعه تحت کنترل انحصارات پنجگانه ،

2 – تعمیق و گسترش جهانی گرائی ناهمگون سرمایه داری به وسایل گوناگون بویژه انتقال نیروها و وسایل تولیدی به کشورهای دربند پیرامونی ) out source )

3 – مالی تر سازی انباشت سرمایه و ثروت تحت مدیریت جهانی

- از زمان آغاز دومین بحران عمیق ساختاری که در نیمه اول دهه 1970 شروع گشت ، تا سال های 2007 و 2008 که وقوعش برملاتر و رسانه ای تر گشت ، چالشگران ضد نظام درباره اسم و صفت این دگردیسی در شکل و شمایل سرمایه داری ، متفق القول نبودند . ولی بعد از برملاتر و رسانه ای تر شدن وجود بحران متفقا به این جمع بندی رسیدند که فاز فعلی سرمایه داری همان سرمایه داری انحصاری مالی تر شده است که روند سریع آن در کل بدنه ( متابولیسم ) نظام رسوخ و تعمیم یافته است . در این فاز از مرحله سرمایه داری انحصاری برخلاف ظاهر امر ، مدیریت نظام توسط سهام داران و نمایندگان به اصطلاح منتخب آنها مثل دوره های پیشین سرمایه داری انحصاری ، اداره و به پیش برده نمی شود . بلکه در این فاز که از عمرش چهل سال می گذرد " سلاطین مستبد " ( ابر مدیران عامل انحصارات پنجگانه ) بر کلیه امور اقتصادی جهان با انتصاب اولیگارشی های فرمانبر ، تسلط پیدا کرده اند . در ضمن این حاکمین با تسریع و گسترش روند جهانی گرائی ناهمگون ( جهانی تر سازی سرمایه داری انحصاری ) در اکناف مختلف بخش پیرامونی و نیمه پیرامونی جهان ( البته از طریق اشتعال جنگ های مرئی و نامرئی راس نظام ) تضادی را در جهان بوجود آورده اند که تاکنون نظیری در تاریخ بشر نداشته است : مدیریت اقتصاد جهان بدون استقرار بازوی سیاسی و مکمل آن : دولت جهانی . توضیح اینکه برخلاف ادعای حامیان و معماران نظام جهانی سرمایه داری مبنی بر اینکه امروز جهان تبدیل به یک " دهکده جهانی " گشته که در آن جهانی گرائی کلیه مرزها و سرحدات را یا از بین برده و یا عبور از آن ها را سهل و آسان ساخته است ، بشریت شاهد این امر است که در بطن و متن تضاد فوق الذکر ( تضاد بین وجود مدیریت اقتصاد جهانی و فقدان دولت جهانی ) آنچه که امروز مرز و بوم نمی شناسد همانان سرمایه مالی تر ، عمومی تر ، و جهانی تر شده انحصارات پنجگانه است . شایان توجه است که در طول 25 سال گذشته ( از پایان جنگ سرد در 1990 تا کنون 2015 ) اندازه و تعداد سرمایه گذاری مستقیم و غیر مستقیم انحصارات پنجگانه متعلق به نظام جهانی سرمایه ( امپریالیسم سه سره ) در سراسر جهان بویژه در کشورهای پیرامونی در بند از یک و نیم تریلیون دلار در 1990 به متجاوز از 25 تریلیون دلار در سال 2014 رسیده است . در مقابل این آزادی و رفاه که نظام به انحصارات مالی تر ، عمومی تر گشته در حیطه عبور از مرزها فراهم ساخته ما شاهد میلیون ها میلیون کارگر و دیگر نیروهای کار و زحمت از سراسر جهان بویژه از کشورهای آسیا ، آفریقا ، آمریکای لاتین هستیم که نه تنها حق عبور از این مرزها را ندارند بلکه آنهائی هم که با هزار مصیبت موفق به عبور می گردند به عنوان افراد " غیر قانونی " مشمول قتل عام ، دستگیری و حبس و شکنجه از سوی محافظین نظامی – پلیسی مرزهای " دهکده جهانی " قرار می گیرند . به عبارت دیگر امروز نظام جهانی حاکم مرز و بومی را برای حرکت سرمایه مالی تر و عمومی تر شده نمی شناسد ولی در مقابل حق عبور نیروهای کار و زحمت متعلق به خلق های جهان سرحدات و مرزهائی بس صعب العبورتر از دیوار چین به وجود آورده که نه تنها در تاریخ پانصد ساله سرمایه داری بلکه در تاریخ بشر بی سابقه است .

نتیجه اینکه

دگردیسی در شکل و شمایل سرمایه داری انحصاری به طرز غیر قابل تصوری سیاست ها و مدیریت و پیشرفت در سطح ملت – دولت ها را به نفع مدیریت اقتصاد جهانی نابود ساخته ولی هیچوقت نتوانسته در حیطه های دیگر فعالیت های بشری ( اجتماعی ، هنری ، فرهنگی و سیاسی و....) موفق به استقرار یک سیستم جامع جهانی شده باشد . به نظر این نگارنده علت العلل این امر این است که نظام سرمایه داری انحصاری جهانی شده فاقد بورژوازی جهانی و در نتیجه فاقد یک " دولت جهانی " است .

- وجود این تضاد اساسی ( وجود سیستم جهانی در اقتصاد و نبود یک دولت جهانی ) دو پی آمد فوری داشته است که بررسی آنها بویژه برای چالشگران رادیکال ضد نظام حائز اهمیت است . این دو پی آمد عبارتند از :

1 – تعمیق جهانی گرائی ناهمگون منبعث از دگردیسی سرمایه داری از فاز انحصاری به فاز انحصاری مالی تر و عمومی تر شده در 25 سال گذشته .

2 – دگردیسی در شکل و شمایل امپریالیسم از فاز امپریالیسم چندگانه و کثرت گرائی نیمه اول قرن بیستم در جهان چند قطبی ، به فاز امپریالیسم سه سره به سرکردگی آمریکای هژمون در دوره جهان تک قطبی کنونی ( از آغاز دوره بعد از پایان جنگ سرد( .

3 – تعمیق جهانی گرائی ناهمگون سرمایه مالی تر شده در فقدان یک طبقه بورژوازی جهانی به موازات نبود یک دولت جهانی هسته اصلی بحران ها و تلاطماتی است که امروز ستون های اصلی امپراتوری آشوب را در جهان تشکیل می دهد . به نظر این نگارنده نیز متدولوژی ماتریالیسم تاریخی ( چه از نظر معرفت شناسی کل تاریخ تمدن بشر و چه از منظر اوضاع رو به رشد و پر از تلاطمات جهان کنونی ) به ما می آموزد که تنها طبقه ای که قادر است در جهان آینده هم اقتصاد جهانی و هم به موازات آن یک دولت جهانی را تعبیه و تنظیم سازد همانا طبقه کارگر است . چالشگران جدی ضد نظام در مسیر جاده ایجاد جهانی بهتر برای اینکه قدم های موثری به نفع رسالت تاریخی طبقه کارگر بردارند نه تنها باید از رشد امپراتوری آشوب به بربریت جهانی جلوگیری کنند بلکه باید و حتما با پی آمد دوم این دگردیسی به مبارزات وسیع هم در سطح ملی و کشوری و هم در سطح منطقه ای قاره ای و جهانی برخیزند . این پی آمد دوم چیست ؟

- این پی آمد همانا پدیده امپریالیسم سه سره نظام است که عمدتا به سرکردگی آمریکای هژمونیست سیاست های ژئواستراتژیکی هار و ویرانساز انحصارات پنجگانه مالی تر و عمومی تر نظام جهانی سرمایه داری را در اکناف جهان در متن . بطن امپراتوری آشوب به پیش برده و اعمال می سازد . در بخش هفتم این نوشتار بعد از بررسی مولفه های مهم سیاست های ژئواستراتژیکی امپریالیسم سه سره بویژه در کشورهای دربند پیرامونی جنوب به توضیح چرائی و چگونگی عکس العمل ها و سیاست های دولت ها و خلق های جهان در مقابله با تجاوزات هژمونیکی و ژئواستراتژیکی امپریالیسم سه سره بویژه در کشورهای در بند پیرامونی ، خواهیم .

منابع و مآخذ

1 – هری مگداف ، " مرحله جدید جهانی گرائی " ، در مجله مانتلی ریویو ، سال 67 ، شماره 3 ژوئیه و اوت 2015 .

2 – اینتان سواندی ، " در پشت پرده جهانی گرائی " ، همانجا .

3 – سمیرامین ، " امپریالیسم معاصر و مسئله کشاورزی " ، در نشریه " جنوب کشاورزی " مجله اقتصاد سیاسی ‘سال اول ، شماره یک آوریل 2012 .

4 – " امپریالیسم نو – سرمایه انحصاری – مالی " در شماره ویژه مجله مانتلی ریویو ، ژوئیه و اوت 2015 .

5 – هاوارد نکولس “ درباره پول و قیمت " ، در " آنسیکلوپدی امپریالیسم و ضد امپریالیسم " نیویورک ، 2015 .



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد