logo





چگونه طبقه متوسط یونان رادیکالیزه شد

پنجشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۳ - ۲۶ فوريه ۲۰۱۵

هدایت سلطان زاده

hidayet-soltanzadeh.jpg
عده ای از مفسرین در این مورد نوشته اند که چگونه «سیریزا» توانست حمایت بخش وسیعی از جامعه یونان را در انتخابات ۲۵ ژانویه به حمایت از برنامه خود بکشاند. واسیلیس لئون تیتسیس حمایت خانواده های لایه های پائین طبقه متوسط از «سیرازا» را یکی از عوامل کلیدی در این انتخابات می داند. او می گوید در انتخابات گذشته ، این خانواده ها پایگاه رای محافظه کاران بودند.تاثیر مستقیم بحران در کشور ، رادیکالیزه کردن بخش هائي از این رای دهندگان و سوق دادن آنان بطرف احزابی بوده است که پلاتفرم رادیکال تری داشته اند.

انتخابات ملی اخیر در یونان ، تغییر عمده ای را در چشم انداز سیاسی یونان و اروپا بوجود آورده است.این اولین بار است که یک حزب چپ توانسته است که در یونان ، ودر واقع دراروپای غربی ، در انتخابات ملی پیروز گردد.این فی نفسه دست آورد بزرگی برای «سیرازا» و رهبر کاریزماتیک آن ، آلکسیس سیپراس بوده است.
لیکن در مباحثات سیاسی دوره بعد انتخابات ، یک نکته مهمی نادیده گرفته شده است. و آن نکته مهم اینست که در ورای این تغییر رادیکالی که یونان از سر گذرانده است ، خانواده متوسط یونانی بعنوان نهاد عمده ای از جامعه یونان است که ضرورتا تحت تاثیر مبارزات ایذوئولوژیک چپ و راست قرار نمی گیرد. طبیعتا در انتخابات اخیر ، ایده ها درجه معینی از تاثیر را داشته است. با این وجود ، خانواده های یونانی ، بطور عملی دلنگرانی های خودرا نشان داده اند و از بسیاری جهات برای حفظ و بقای خود جنگیده اند.
خانواده هنوز بنیاد جامعه یونان را تشکیل میدهد و بر همیاری و کمک متقابل افراد خانواده نسبت بهمدیگر استوار است. در کشوری که دولت هرگز قادر نبوده است شبکه تامین اجتماعی همه جانبه ای را فراهم سازد، خانواده نهاد استواری بوده که هنگام وارد آمدن شوک های بیرونی ، می توانست این ضربه ها را هضم کند. از نظر تاریخی ، خانواده به اعضای خود این امکان را میداد که این ضربه ها را ، چه اجتماعی و چه در هنگام طوفان های مالی از سر بگذراند.
در بیکاری های فزاینده ای که در پنج سال و اندی گذشته رخ داده است ، با بدهکار شدن خانواده ها و کاهش در آمد ها ئی که کف دستشان می آمد ، خانواده یونانی اکنون برای انجام این نقش بنیادی خود پیکار میکند.رقم خانواده های بیکار بشدت بالا رفته است و اکنون بیست درصد خانواده های یونانی را شامل میشود.اضافه برآن ، خوردن از کیسه ، یعنی خرج پس انداز های موجود برای ترمیم نداشتن در آمد، به عمل رایجی تبدیل شده است.از اینرو ، توانائی حفظ سطح قابل اطمینانی از در آمد خانواده ، به مخاطره افتاده است.
طبیعتا ، لایه های پائین طبقه متوسط ، بیش از همه آسیب ده اند. چنین خانواده هائی ، در حکم استخوان بندی جامعه یونان بشمار میروند. در دوره بعد از ۱۹۷۴ ، یعنی در دوره بعد از دیکتاتوری ، آنها توانسته بودند که پس انداز متوسطی داشته باشند. در آغاز بحران مالی ، آنان با معیار های تاریخی جامعه یونان ، نسبتا متمول بحساب می آمدند و باتوجه به همبستگی اعضای خانواده ، آنان از یک زندگی آبرومندانه ای برخوردار بودند.

حرکت اعتراضی اعضای طبقه متوسط و حمایت آنان از حکومت «سیرازا».
این لایه های پائين و نسبتا مرفه خانواده های طبقه متوسط ، امروز دیگر به فقرای جدید تبدیل شده اند.از نظر ثروت مادی ، آنها همه چیز خود را باخته اند. دارائی های مالی آنان از بین رفته است ، ولی هنوز خاطره ای از آن روزهائی را با خود حمل میکنند که از نظر مالی امنیت داشتند. اضافه برآن ، احساس می کنند که از طرف نخبگان سیاسی سنتی یونان وشرکای اروپائی شان به آنان خیانت شده و تحقیر شده اند.این امر موجب خشم آنان گردیده است و بخش هائی از جامعه را که سنتاً و از نظر اجتماعی محافظه کار بوده ند ، رادیکالیزه کرده است.
این بخش از جامعه یونان ، تا همین اواخر از تغییر سیاسی ناگهانی احتراز میکرد. گفتمان سیاسی چپ رادیکال آنها را از رای دان به چپ فراری میداد. سال های سال آنان به « دموکراسی جدید» ، که بزرگترین حزب محافظه کار یونان بود ، و یا به حزب چپ میانه « پاسوک»( جنبش پان هلنی سوسیالیست) ،‌که مدتهای طولانی است که از منشاء سوسیالیستی خود کاملا دور شده است ، رای میدادند. هردو حزب سیاست های مشابهی را ترویج و بکار می بستند که بطرز فزاینده ای بر مبنای نئولیبرالیسم و یا قرائت در زرورق پوشیده ای از آن قرار داشت. تا زمانی که بنیاد های مالی خانواده
یونانی در امان بود و اقتصاد در حال رشد بود و روابط بده و بستانی با حکومت ادامه داشت ، آنها از حفظ وضع موجود راضی بودند.
بحران مالی حاد ، این توازن ظریف را دگرگون ساخت.سقوط خانواده متوسط یونانی ، به سقوط جذبه های سیاسی قدیمی انجامید.نخبگان سیاسی سنتی ، مشروعیت سیاسی خود را از دست دادند و شهروندان یونانی در جستجوی آلترناتیوهای دیگری در راست افراطی « سپده طلائي» و یا چپ رادیکال «سیرازا» بر آمدند. بویژه این چپ رادیکال بود که توانست خلاء فروریزی مشروعیت احزاب سنتی را پر کند.چپ رادیکال به راي دهنده توهم از دست داده امید میداد. همچنین امکان برگرداندن اقداماتی را عرضه میکرد که بحران شالوده مالی خانوار یونانی را نابود کرده بود.
خانواده متوسط یونانی ، دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد.بهمین دلیل نیز استراتژی ترس و هراس از طرف حزب« دموکراسی جدید» که میخواست درمورد اقتصاد در انتخابات اخیر در دل مردم بیندازد ، کارآئی نداشت و باشکست مواجه گردید.وقتی در خانواده یونانی این احساس بوجود آمد که همه چیز را باخته است و به او خیانت شده است و تامینی ندارد ، آماده رفتن بطرف سیستم سیاسی افراطی شد تا خشم خود از این سال های پرمشقت را نشان دهد. از اینرو ، آماده پذیرش آلترناتیوهای رادیکال گردید که در آبهای نا آشنا شنا کند. پیروزی « سیرازا» این واقعیت را عیان ساخته است : رآی دهندگان آماده این شدند که نسبت به متزلزل شدن مقدس ترین رکن جامعه یونان ، یعنی خانواده ، عکس العمل نشان دهند.

منتشر شده در دانشگاه LSE
۱۸ فوریه ۲۰۱۵

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد