کاش این بهمن خاکستری ، بارانی داشت
جشن عمامه و نعلین، لب نانی داشت
برحصیری که کنون گورکنی، خوابیده
سایهء داش آکلی بود و مرجانی داشت !
پردهء نقره ای عشق ،« دیاموند »،چو بود
گریه های شب تنهایی، گریبانی داشت
کس نه بینم به میخانه رود، یادت هست
آبجوی دل شب، موج خروشانی داشت !
دیگ به هرکاره نمی گفت که ، روی تو سیاه
داعش و واعظ ما ، فرق نمایانی داشت !
مسقط الراس خرافات ، نگشتی تهران
یک جو آزادی اگر، بقعه و ایوانی داشت
همه جا قصهء اعدام بهاراندیش است
مرگ شمشاد، چه آهنگ شتابانی داشت
سی و اند سال ز خاموشی جنگل ، طی شد
این شباویز، همه خواب پریشانی داشت !
کد خدایی که به ما داد فلک، نارو زد
گفت شبان است، ولی گرگ بیابانی داشت!