logo





نگاهی به شاه - ۴

چهار شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۲ - ۰۵ فوريه ۲۰۱۴

رضا اغنمی

شاه
عباس میلانی
نشر پرشین سیرکل – تورنتو – کانادا
چاپ اول، بهار1392 (اپریل 2013)

فصل سیزدهم
سایۀ شوم کاملات

این فصل کتاب نگاهی ست به نظرگاه شاه دربارۀ اوضاع چهارسال اول دهۀ چهل کشور، «برای تمرکز و تثبیت قدرتش» که به اعتقادِ نویسنده : «تحولات این چهارسال بافت اساسی وساخت قدرت اقتصادی ایران را دگرگون کرد». مرحله ای که سر آغاز بحران بود. هجوم روستائیان به شهرها و سکونت آنها درحلبی آبادها که به شکل زننده و رقتباری سرپناهی برای زیستن خود در حاشیۀ شهرها بپا کرده بودند، تکان دهنده بود. آن هم به زمانه ای که با افزایش درآمد نفت، تبعیض حاکم و فاصلۀ طبقاتی را عریان کرد و درمعرض دید عموم قرارداد. واردات گندم وسایر مواد غذایی اولیۀ، زمینۀ ویرانی دهات و سیر نزولی کشاورزی و دامداری سنتی را فراهم ساخت. انبوه روستائیان برای عملگی درساخت و سازکارخانه های صنعتی وارد کارشدند. بحران، به طورموقت به سایه خزید. دوران بسیار مساعدی برای جهش در زمینه های صنعتی شدن و تحولات آیندۀ کشور فراهم آمده بود تا جائی که « به یکی از پویاترین اقتصادهای دنیا و به یکی ازموفق ترین تجربیات صنعتی شدن کشورهای عقب مانده – یا عقب نگهداشته شده – جهان سوم بدل کرد» . شروع و رواج انقلابات چین و کوبا و . . . سیاست های ضد استالینی خروشچف که در مقام دبیراول حزب کمونیست شوروی «نه تنها کیش شخصیت استالین را که تا آن زمان ازمقدسات احزاب کمونیستی بود درهم شکست . . . می گفت دوران افکار و کردار استالینستی بسر رسیده» است. شکل گیری و فعالیت سازمان های سیاسی زیرزمینی، تأسیس کنفدراسیون دانشجویان ایرانی درخارج ازکشور، مزاحمت های توهین آمیزساواک و برخوردهای تند و تیز با جوانان به ویژه با دانشجویان و روشنفکران، فصل تازه ای از خشونت وسانسور، وتوسل به شیوه های مقاومت معترضان را پی ریخت. ساواک درپوشش ظاهراً حفظ امنیت، با مأموران دوره دیده وشکنجه گرش، هرشهروند معترض، و بیشتر، جوانان و دانشجویان و هرکتابخوان عادی را با پرونده سازی های امنیتی به اتهام مخالف نظام بازداشت و زیرشکنجه بُرد. تهدیدهای علنی، پائیدن دائمیِ شهروندان، ومداخله درامور شخصی به شیوۀ مهاجمین بیگانه به شهرهای بیپناه را پیش گرفت. ناتوانی مسئولان وبرنامه ریزان کشور درمهارآن بحران داخلی، نقاط ضعف و درماندگی حکومت را آشکارکرد و تشکیل گروه های چریکی و مبارزات مسلحانه را فراهم ساخت. جنگ و گریزهای خیابانی راه افتاد. حمید اشرف پس ازدستگیری وقتی از چنگ مأموران انتظامی گریخت شاه را نگران کرد. «پیوسته ازساواک ونصیری درمورد سرنوشت اشرف سئوال میکرد. می خواست هرچه زودتر یا دستگیرش کنند یا به قتلش برسانند».
گقتن دارد که: «درسال هایی که هرمجله و نشریه ای درایران زیرتیغ سانسورساواک قرارداشت تنها نشریاتی که ازاین قاعده مستثنا بود مجلاتی بود که طرفداران آیت الله خمینی و شریعتمداری درقم منتشرمی کردند».
تشکیل اوپک و نقش شاه دربالا بردن بهای نفت از مسائلی است که میلانی ازآن سخن گفته است و ازاینکه «مسئلۀ نفت در ذهن شاه همیشه با یاد مصدق عجین بود. انگار درسال های بعد از28مرداد یکی ازاهداف سیاسی شاه این بود که بتواند ادعا کند برای ملی کردن نفت ایران گامی ازمصدق هم بیشتر گذاشته است.» با تشکیل اوپک امید شاه به این موضوع بیشتر میشود. اما غافل از توطئه ودسیسۀ نفتی ها نبوده است. «به همین خاطرهم درآغاز تأسیس اوپک را با احتیاط وحتی تردید می نگریست»
ملاقات خلیل ملکی با شاه این بارهم به نتیجه نمیرسد.«شاه ازملکی خواست تا نقش واسطه با مخالفان شاه را به عهده گیرد. ولی این دیدار هم جون دیدار قبلی به نتیجه نمیرسد.» در ملاقات سه ساعتۀ شش سال پیش خلیل ملکی باشاه «شاه میخواست ملکی را متقاعد کند که ادامه حکومت مصدق و سرسختی هایش راه را صرفا برای حزب توده هموار خواهد کرد . . . . . . شاه خوب میدانست که ملکی از حزب توده دلزده است. . . . با این حال ملکی حاضرنشد وحدتش با مصدق را بشکند»
درباره ثروت شاه وبستگان واطرافیان و شیوۀ مال اندوزیشان فراوان سخن گفته شده است. ازمشارکت درسهام بانک گرفته تا سهام شرکتهای تجاری و هتلداری و کارخانجات. میلانی دربررسی این مسئله نیز با نگاهی سنحیده با روش خود اطلاعات مفیدی دراختیارمخاطبین قرارداده است. همواشاره ای دارد درمصاحبۀ دیویدفراست با شاه دربارۀ ثروتش «وقتی فراست ادعا کرد که گفته میشود خود شما چیزی بالغ بربیست میلیارد دلارثروت ازایران خارج کرده اید، شاه پرسش را به مزاح برگزارکرد و گفت حاضراست درجا همۀ ثروتش را درازای یک میلیارد دلار نقد به فراست وابگذارد».
البته هرگونه تصرف درثروت عمومی مردم خلاف قانون است وجرم شناخته میشود. خصوصا که به دست مقام رسمی هم بوده باشد. کاملا خیانت است بی کمترین گفتگو. اما در زمانه ای که حاکمیت سیاسی کشور به دست شریعتمداران و پیشوایان اسلام افتاده وسلطنت فقها بطورکاملا گسترده برمال و جان مردم حکومت میکنند و کل خاک وطن و ثروت های آن را ارث پدری خود میدانند وهرآیت اللهی با میلیاردها ثروت ملی، با ده ها متهم پروندۀ اختلاس چند صد میلیارد دلاری برسرزبانهاافتاده و دردادگاه های کشورمطرح است، گفتگو و داوری دربارۀ ثروت شاه را باید به همانها که با پیچ وخم فقه اسلامی آشنا هستند واگذاشت.
اعتصاب معلمین در اردیبهشت 1340 وفتل دکترخانعلی معلم، وپیوستن دانشجویان و دانش آموزان مدارس به آن اعصاب که به برکناری شریف امامی و نخست وزیری دکترعلی امینی انجامید ازمسائلی است که میلانی بشرح حوادث آن سال ها پرداخته است.
فصل چهاردهم
نحست وزیرحراف
میلانی با شرح اوضاع اجتماعی و سیاسی نخست وزیری امینی، نگرانی های دانمی شاه، ازاینکه امینی برگزیده آمریکاست، خواننده را همراه با خود میکشاند به درون ماجراهای مربوط به روابط ایران و امریکا. از روابط سرد کندی و نگاهِ او به قدرت طلبی و اقتدارگرائی شاه که شدیدا مورد مخالفت و حملۀ کندی بود بحث میکند. از شعورسیاسی شاه میگوید «در توانائی های سیاسی شاه همین بس است که به رغم این واقعیت که سیاست جدید دولت کندی چه دردراز مدت و چه درکوتاه مدت، بانظارت و اهداف شاه ناسازگازی آشکار داشت، شاه نه تنها متحد آمریکا باقی ماند بلکه به تدریج هم امینی را حذف کرد.»
دکتر امینی درتمام دوران نخست وزیری شهرهای کشور را زیرپا گذاشت وسخنرانی کرد. امینی با استفاده ازتجربه های جوانی وآموزشهای مذهبی زمان طلبگی اش با دهن گرمی که داشت، شنوندگان را مثل آخوندهای اهل منبر ساعت ها سرگرم میکرد. دردوران امینی، پس از سال ها اجازه برگزاری تظاهرات بزرگی به جبهۀ ملی داده شد که عده ای درمیدان جلالیه به سخنرانی پرداختند. حضورانبوه جمعیت که به بیش از صدهزار نفر تخمین زده میشد، بعنوان آماری ازگروهِ معترضلن و مخالفان تلقی و موجب وحشت ساواک شد. تا جائیکه ازآن پس جز مراسم مذهبی به گروهی اجازۀ تظاهرات داده نشد.
طرح کودتای تیموربختیارو سرکوب اعتصاب دانشجویان دراول بهمن 1340 که با هجوم نیروهای انتظامی وارتش به دانشگاه «یک دانشجو به قتل رسید و 200 نفر مضروب شدند» و برکناری بختیار رئیس ساواک «شاه بختیاررا به کاخ فراخواند و به او دستورداد که فورا از ایران خارج شود». انتخاب پاکروان به ریاست ساواک و فوت آیت الله بروجردی مرجع تقلید شیعیان از مطالب بسیار خواندنی این فصل است. و مهمتر اینکه میلانی ازکتابی بنام «بحثی دربارۀ مرجعبت و روحانیت» یاد کرده « که چندماه بعد از فوت آیت الله بروجردی به چاپ رسید. بسیاری از رهبران جمهوری اسلامی که درآن زمان ناشناخته بودند ازجمله آیت الله مطهری، آیت الله طالقانی، مهدی بازرگان، محمد بهشتی مقالات پراهمیت مرجعیت درتشیع تأکید داشت» کتاب حاوی معرفیِ نیروی عظیم و تشکیلات سنتی مردم کوچه و بازار، خرده پایان شهری پراکنده در محلات گوناگون شهرها ، سازمان یافته درمساجد و حسینبه ها بود. «شبکۀ پُر قدرتی ازتشکیلات اسلامی درآن زمان بود. این تشکیلات طیف گسترده ای را دربر می گرفت. ازجلسات قرائت قرآن و هیأت های محلی تا تشکیلات شبه نظامی پُرتوانی چون فدائیان اسلام. شگفت اینکه هیچکس بجزخود نیروهای مذهبی به این نکته اعتنائی نداشتند» ملاقات امینی و خمینی درقم پس ازفوت آیت اله بروجردی، گفتگوی آن دو، به ویژه سخنان تهدید آمیزآقای خمینی، غفلت های رژیم، – یا چشم پوشی ها – را درارزیابی قدرت واهداف گروه های مذهبی و تمیز نیروهای مخالف عریان می کند.
فصل پانزدهم
افق امیدبخش کاملات
نگاهِ آگاهانه ایست درتوضیح اهداف انقلاب مشروطه دربارۀ: عصرتجدد و اندیشۀ حاکمیت ملی و حقوق طبیعی و قرارداد اجتماعی» میلانی با تآملی در گوهر انقلاب مشروطه، و شکافتن هدف های اصلی آن، جامعۀ سنتیِ ارباب رعیتی را با جامعۀ تحت حکومت مشروطه رودررو میکند و تضادهای قانونی سلطنت را یادآور میشود. « شاه ازیک طرف قدرت مشروعیت خود را به شکل موروثی به دست آورده ودرعین حال این سلطنت هم طبق قانون ودیعه ای مردمی بود – ودیعۀ الهی که مشروعیتش درگروی رأی وحمایت مردم بود – . . . شاه رهبری بود که میخواست ایران را باسرعتی هرچه سریع وارد عصرتجدد – یا دقیق تروارد روایت خود از تجدد – کند. . . از طرف دیگرمی خواست چون مستبدی ازجنس پادشاهان قاجار حکومتی بی چون و چرا داشته باشد». مسافرت شاه و شهبانو فرح به آمریکا، دیدار رسمی با کندی مذاکرات دربارۀ، توسعۀ روابط و مهمتر ترمیم رابطه بین دوکشور، افسردگی شاه را کاهش داده وقتی به کشوربرگشت «بعد ازسفرش روحیه اش بهبود پیدا کرده بود. اطمینان به نفس بیشتری داشت.» سرآغار مخالفت آقای خمینی با لایحۀ دولت دربارۀ انجمن های ایالتی و ولایتی و شکل گیری اصول ششگانه انقلاب سفید ومخالفت روحانیون با اصلاحات ارضی و حق رأی زنان، با وجود تظاهرات روحانیون قم در مخالفت با اجرای رفراندوم، بالاخره انجام گرفت وبا اکثریت آراء لوایح انقلاب سفید مورد تأیید مردم قرار گرفت. پس ازآن بود که ستیز بین روحانیون و دولت بالا وارد مرحلۀ خطرناکی شد. سخنرانی های تند و تیزشاه برعلیه روحانیت بی پاسخ نماند. هردو طرف بی پروا با ادبیاتی که دور ازشأن و مقامشان بود به کارگرفتند. بقول عوام پرده های حیا وحرمت بین آن دو نهاد کهن بطورشرم آوری دریده شد. حوادث خونین 15 خرداد وبلوای تهران که به روایتی درآن 120 تا 200 نفربه قتل رسیدند وخمینی به عراق تیعید شد. سازماندهی تشکیلاتی هواداران خمینی، درآن سالها درداخل کشور ازمسائلی است که میلانی با اطلاعات زیاد مطرح کرده است. نهادهای قوی و فعال راه انداخته بودند که ساواک بیخبر بود. «یک شبکه سرتاسری پرتوان را پی میریختند در آستانۀ 1357 . . . . . . ساواک تنها درهمان زمان به ابعاد پیچیده و پرتوان این شبکه پی برد» دنیس رایت که رابطۀ خوبی هم با شاه و دولت نداشت درباره 15 خرداد نوشت «درتحریکات وتظاهرات 15 خرداد دست عوامل خارجی یکسره پاک نبود». شگفت آوراین که «خانم لمبتون که هرگزهم زیاد طرفدارشاه نبود می گفت 15 خردادنقطۀ عطفی درسلطنت شاه است درآن روز او به شکلی غیر مترقبه با مفسده جویان قاطعیت نشان داد». با ترور کندی برخی از نگرانی های شاه برطرف میشود.

فصل شانزدهم
بزم بیابانی
بجث دربارۀ حوادث کشور دراین فصل نیز ادامه دارد. گرازش های سفارت امریکا دربارۀ اوضاع داخلی ، تیراندازی به شاه در کاخ مرمرتوسط سربازگارد بنام شمس آبادی، ملاقات تیمسارپاکروان با خمینی که «درحصرخانگی درتهران بسرمیبرد و بیژن جزنی درزندان بود»، ترور حسنعلی منصور به دست طرفداران خمینی، و تغییررئیس ساواک. کمک پانصد هزاردلاری شاه به یاسرعرفات ونامۀ تشکرآمیزاو که «شاه را برادرخود یا "اخی" خواند. البته شاهی که درمراودات محرمانه "اخی" بود، و درتبلیغات علنی الفتح، و . . . به عنوان رهبری مرتجع و متحد اسرائیل وآمریکا و دشمن "خلق" خوانده می شد». قرارداد تأسیس ذوب آهن با شوروی و جشن های تاجگذاری و دوهزار و پانصد ساله، وساطت شاه درخاتمه دادن به جنگ وییتنام به درخوانست لیندن جانسون رئیس جمهوروقت آمریکا، که مورد پذیرش دولت وییتنام قرارنمیگیرد، حوادث واترگیت باپیامدهای آن، که به استعفای نیکسون منتهی میشود. و تلاش ایران برای طرح های اتمی و در راه اندازی نیروگاه بوشهر وقرارداد باشرکت آلمانی و فرانسوی ونگرانیهای آمریکا ازدسترسی ایران به بمب اتمی شاه با «"توافق نامه ای دوطرفۀ ایمنی" اعلان کرد وقبول کرد که ایران تلاشی برای تأسیس کارخانه ای که باالقوه می توانست پلونیوم را به شکلی قابل استفاده دریک بمب تبدیل کند انجام نخواهد داد.» گفتنی ست که درآغاز انقلاب «شرکت آلمانی سه جهارم کارراه انداختن رآکتور بوشهررا به اتمام رسانده بود». آقای خمینی با این تصورکه شاه نوکر آمریکاست و این نیروگاه هم درخدمت ارباب است دستورتعطیل کاررا میدهد. «روزنامۀ جمهوری اسلامی شماره 14 سال1358، یعنی26خرداد1358 درمقاله ای در دوبخش تحت عنوان : نیروگاه های هسته ای خیانت آشکار به خلق ما منکر نیاز ایران به چنین نیروگاهی شد».
اگرنسل پس ازانقلاب دربررسی زمینه های شعار«انرژی هسته ای حق مسلم ماست» این خبررا مطالعه کند یا بشنود، ذات کلام رهبرانقلاب، که «اقتصادمال خراست» را به درستی درمییابد! دربارۀ خرید های ایران ازآمریکا آمده است که درفاصلۀ «سالهای 1334تا1344 نزدیک یک سوم کل فروش تسلیحات نظامی امریکا به ایران بود» میلانی با اشاره به دوگانگی ها وتضادهای رایج، تحولات اجتماعی سال های1344تا1354 را یاداورشده نظرات و گزارشات متناقض شاه و رژیمش را :« ایران از جهاتی ازآزادی های فرهنگی [!؟] ومذهبی بیسابقه ای برخورداربود و ازجهاتی دیگر، سانسورسیاسی و خفقان هنری دراوج خود بود. بدون اغراق می توان گفت که از منظر آزادی های مذهبی، ایران درآن سال ها یکی از آزادترین کشورهای جهان اسلام بود.» همین آزادی بی حد و حصراسلام و اسلامی ها در کشور بود که فقهای تشیع به سلطنت رسیدند. شاه، خود با باورهای ایمانی به اسلام، زمینه های فروپاشی سلطنتش را فراهم ساخت.
میلانی این فصل را با اندرزی از" ادموندبرک" اندیشمند سیاسی انگلیسی میبندد: «معیار واقعی ارزش کار دولتمردان نه توانشان درایجاد تغییر بلکه درحفظ و تثبیت این تغییراست». سپس می افزاید : «شاه ازسویی جامعه را دگرگون و نوسازی کرد، برشمار طبقۀ متوسط وشهرنشین وتکنوکرات افزود. به زنان کمک کرد تا درسطحی بیسابقه به عرصۀ عمومی گام بگذارند اما کماکان می خواست به رسم مألوف سدۀ نوزدهم وپادشاهان اقتدارگرایان آن زمان براین جامعۀ تغییر یافته حکمرانی کند. تجربۀ تاریخی و نظری هردو مؤید این واقعیت اند که این ترکیب دوام پذیر نیستند».

ادامه دارد


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد