نقدی بر کتاب: قبله عالم – ژئوپولیتیک ایران.
ژئوپولیتیک ایران. به قلم گراهام فولر. ترجمه عباس مخبر. انتشارات: نشر مرکز چاپ پنجم تاریخ انتشار ۱۳۹۰ شمسی – تهران. ۳۲۷ صفحه.
به قلم: کاظم رنجبر دکتر درجامعهشناسی سیاسی.
Kazem.randjbar@yahoo.fr
بخش دوم.
۲۳ اسفند ۱۳۹۱ برابر با ۱۳ مارس ۲۰۱۳
پیشگفتار:
هموطنان گرامی ایرانی و ایران دوستم، با عرض سلام و ادب،
مدت دوماه است، بر روی کتاب: قبله عالم، ژئوپولیتیک ایران، نوشته: آقای گراهام فولر، جاسوس معروف آمریکا CIA در خاورمیانه، کار پژوهشی میکنم. نقد این کتاب را در راستای رشته تحصیلی و تخصصیام، جامعهشناسی سیاسی آنجام میدهم، تا ماهیت سیاست استعمار نوین، قدرت آمریکا و همپیمانان این کشور را به آگاهی هموطنانام برسانم. از آنجائیکه اینجاسوس دولت آمریکا، حتی در محتوی کتاب خود در راستای اهداف سیاسی و تبلیغاتیاش بعنوان افسر اطلاعاتی، متوسل به جنگ روانی علیه ایرانیان شده و رسماً ایرانیان را «ملت دروغگو و روانپریش» نامیده است، از شما عزیزان تقاضا دارم، برای شناختن ماهیت قدرتهای استعماری، چه در گذشته و چه امروز، حتماً نقد این صاحب قلم را در رابطه با کتاب این مامور: CIA را مطالعه بفرمائید. من بیش از دوماه روی این کتاب وقت گذاشتهام، شما با صرف ۲۰ دقیقه از وقت خود، هر هفته بر ماهیت و ماموریت این مامور اطلاعاتی در راستای استعمار نوین آگاه خواهید شد. مسلما، من صاحب این قلم، قدرت مالی سازمان: CIA را ندارم که که نوشته هایام در تعداد نسخه متعدد در زبانهای مختلف در دنیا چاپ و منتشر شود، ولی هموطنان در راستای وظیفه ملی و میهنی خود، لازم است برای شناختن ماهیت استعمار و استعمار نوین، که وطن و ملت ما بیش از دوقرن است، که یکی از قربانیان این استعمار هستند، لازم است برای ساختن ایران مستقل و آزاد با نظام دموکراتیک برخاسته از رای آزاد ملت ایران، این قدرتهای مخرب را، باید بشناسند. با نهایت احترام: کاظم رنجبر.
* * *
بخش دوم:
گراهام فولر، در ادامه تحلیل خود از جامعه ایران، در فصل اول کتاباش در صفحه ۲۲، با عنوان: فرهنگ تصرف به دست بیگانگان. بحثی را باز میکند، و بر این تاکید دارد، که ایرانی در هر عمل سیاسی کشورش، دخالت و دست بیگانگان را مشاهده میکند. گراهام فولر در همین صفحه چند سطر بالاتر مینویسد «...» از این رو فرهنگ ایرانی عمیقاً شسیزو فرنیک بر جای مانده است،) ، La schizophrénie-در زبان فرانسه. روان پریشی درزبان فارسی) و این چنین توضیح میدهد: «...» نوعی احساس ریشه دار برتری فرهنگی همواره در مقابل احساس مخرب عدم امنیت و حقارت ناشی از ناتوانی تاریخی حکومتها در اعمال حاکمیت بر سرنوشت خویش قرار میگیرد. دورانهای شکوه امپراطوری و سیطره فرهنگی ایرانیان بر قلمروهای پهناوری از جهان، با دوران هائی از استیصال در مقابل نیروهای قدرتمند بیگانه دنبال میشود. جریانی که با حرکت تاریخی ایران به سمت قرن بیست و یک روند منفی شتاب گیرنده داشته است. بعد در صفحه مقابل، آقای گراهام فولر این بار چنین ادامه میدهد: «...» بنا بر این تصور بر این است که ایرانیها نسبت به نقش بیگانگان در فرهنگ و سیاست خود اکیداً حساسیت دارند. این نگاه دائم به قدرت بیگانه، از یک طرف عامل پرورش نوعی بدبینی نسبت به ماهیت قدرت است. از طرف دیگر میتواند باعث بر انگیختن نوعی روحیه چاپلوسی مبتنی بر خشم و سرزنش نسبت به حضور حاکم مسلط، همراه بادرک این نکته گردد که سرپیچی از اطاعت قدرت بیگانهٔ با خطرات شخصی بزرگ همراه است. در قلب رویدادهای سیاسی همواره باید دستهای پنهان بیگانه را جستجو کرد.
و آقای گراهام فولر اینجاسوس حرفهای قدرت امپریالیسم آمریکا، چنین ادامه میدهد: «...» اگر مداخله خارجی بتواند جریانی از رویدادها را که برای گروه معینی از افراد ناخوشایند است در هم بشکند، حتی ممکن است در مورد استقبال این یا آن گروه نیز قرار بگیرد. دست زدن به این دوز و کلکها برای دستیابی به موقعیتی ممتاز در سایه قدرت بیگانه در اولویتی بالا قرار میگیرد. در واقع، بیگانه به جزء لاینفکی از نظام سیاسی تبدیل میشود، و هنگامی که شخص جرئیات سیاسی محلی را به نفع خود نمیبیند، نهایتاً به این منبع قدرت توسل میجوید. یک خدای تصمیم جوینده وجود دارد که همان قدرت بیگانه است. (ماخذ: صفحه ۲۳)
آقای گراهام فولر بعد از این نظریه پردازیها، در صفحات ۲۴ و ۲۵، کتاباش این بار، به استناد تاریخی از منظر دید خود، از دو واقعه مهم تاریخ معاصر ایران مثال میآورد. گوئی آثای گراهام فولر چند سال پیش، رومان بظاهر فکاهی، یا روانشناسی اجتماعی ایران در همین راستا: کتاب دائی جان ناپلئون آقای ایرج پزشک زاد را خوانده است. تصادفا این رومان معروف هم نسخه اولاش دربهمن ما ه سال ۱۳۵۱ در ایران چاپ و منتشر شد، یعنی شش سال قبل از فروپاشی سلطنت پهلویها.
گراهام فولر برای دفاع از نظریه خود، این بار با استفاده از روش مکتب جهانی شده سازمانهای اطلاعاتی دنیا، یعنی، (جنگ روانی)، دو نمونه تاریخی از تاریخ معاصر ایران میآورد که در آن ایالات متحده آمریکا مستقیم و غیر مستقبم نقش تعین کننده داشت. گراهام فولر مینویسد:
«...» سرنوشت رضا شاه پهلوی (۱۹۲۵-۱۹۴۱) یکی از چهرههای شاخص تاریخ معاصر ایران و بنیانگذار سلسله پهلوی، بسیار گویا ست. نخستین رهبر جدید ایرانی که کنترل حکومت مرکزی را بر کشور دوباره مستقر ساخت و نوعی احساس قدرت و استقلال ملی را در سراسر کشور بوجود آورد، هنگامی که از قطع پیوندهای سیاسی خود با آلمان نازی به دنبال حمله این کشور به اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۴۱ امتناع کرد، در نتیجه هجوم مشترک نیروهای بریتانیا و روسیه، تاج و تخت خود را از دست داد.
هنگامی که پسرش، محمد رضا شاه پهلوی، آخرین شاه ایران، از ایران گریخت و با مداخله آشکار ایالات متحده و آمریکا و بریتانیا بار دیگر درسال ۱۹۵۳ به قدرت رسید، الگوی مداخله پیش گفته بار دیگر تائید شد. شاه نیز احساس میکرد که چنانچه بتواند با دو ابر قدرت جهانی به درستی برخورد کند، زمامداریش تضمین خواهد شد، وی به نیروهای داخلی چندان اعتنائی نداشت، در واقع شاه با این عقیده به گور رفت که درپایان کار این ایالات متحده بود که با تقویت نیروهای بنیادگرا، تعمداً طومار رژیم او را در هم پیچید.
گراهام فولر، برای تحکیم استدلال خود این بار از سلیوان سفیر آمریکا سند میآورد، و میخواهد ثابت بکند که ایرانیان حتی پادشاهشان به «بیماری روان پریشی» دچار هستند، ودر هرعمل سیاسی مربوط به وطنشان، دست بیگانگان را مشاهده میکنند، واز قول محمد رضا شاه چنین مینویسد: در یکی از روزهای اوائل پائیز۷ ۱۳۵ شاه خطاب به سلیوان (سفیر ایالات متحده آمریکا) تقریباً تمام ناآرامیهای کشور را برشمرد و اعلام کرد که این حوادث آنقدر پیچیده است که باید نتیجه خارجی علیه او باشد. وی گفت ک. گ. ب. قادر نیست چنین اعتراضاتی را هم آهنگ کند و لذا باید کار سازمان جاسوسی بریتانیا و سیا باشد. سپس ادامه داد که علت دشمنی بریتانیائیها را درک میکند. اما چرا سیا به دشمنی با او بر خاسته است؟ مگر او خطائی مرتکب شده است؟ یا آنکه واشنگتن و مسکو محرمانه توافق کردهاند که ایران به عنوان بخشی از طرح اعامل سلطه بر جهان میان دو ابر قدرت تقسیم شود؟
گراهام فولر ادامه میدهد و چنین مینویسد: بسیاری از ایرانیان هنوز عقیده دارند که انقلاب ایران دستپخت ایالات متحده بوده تا به این وسیله شاه را که در زمینه سیاست گذاری قیمت نفت بیش از حد مستقل عمل میکرد تنبیه کند. عده دیگر بر این باورند که به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی نتیجه خشم عمیق بریتانیائیها نسبت به ایالات متحده در نتیجه ًگرفتن جای این کشور درصحنه خاورمیانه است.
آقای گراهام فولر در راستای پیش برد اهداف جنگ روانی خود، بر گرفته از مکتب: CIA، با پیام جهت دار، با این کلمه: جو توطئه چنین ادامه میدهد: «...» آگاهی بر وجود نیروهای دشمن و قدرت اعمال نفوذ انها، همراه با نوعی احساس ناتوانی در برخورد با این تهدید، باعث شده است، که نوعی عقیدهً جدی به وجود توطئه شکل بگیرد. بندرت ممکن است رویدادها همان شکلی که در ظاهر اتفاق میافتد درک شوند (حتما به نظر گراهام فولر مامور: CIA حتما بر حسب تصادف!!!)
آقای گراهام فولر با تاکید بر تئوری خود «جو توطئه» با تمام سماجت، و بلانسبت از هموطنان گرامیام ایرانیان، «نادان و احمق حساب کردن ما ایرانیان» ادامه میدهد:
«...» زیرا چنین دریافتی اولاً نشانه جهالت نسبت به حضور نیروهای برتر در اطراف شخص و ثانیاً نشانه حماقت و خامی، یا فقدان حساسیت در درک انگیزههای پنهان دیگر است. البته این ذهنیت معطوف به توطئه سیاسی محض ایرانیان نیست، بلکه در خاورمیانه به طور کلی و اغلب فرهنگها ئی که در نتیجه مداخله نیروهای خارجی ضعیف شده و آسیب دیدهاند متداول است. (اینجا آقای گراهام فولر به مداخله نیروهای خارجی اعتراف میکند)
(ماخذ – صفحات ۲۴ و ۲۵ کتاب)
در جواب به این نوشتههای آقای گراهام فولر مامور CIA آمریکا، دوواقعه تاریخی مربوط به ایران را در اینجا در اختیار خوانندگان ایرانی قرار میدهم، که خود خوانندگان قضاوت بکنند، و بدانند که تا چه حد این کتاب در راستای اهداف سیاسی و جنگ روانی، در یک مرحله بخصوص تاریخ ایران و همچنین وقایع امروز دربخشی از کشورهای عربی بنام «بهار عرب» نوشته شده است، و یک سند هم از دخالت مستقیم خود آقای گراهام فولر در راستای ماموریت خود به عنوان مامور CIA در جنگ داخلی الجزایر در راستای پیشبرد سیاست آمریکا در شما آفریقا را در اختیار خوانندگان میگذارم، تا چهره واقعی این مرد و ماموریت واقعیاش معلوم شود.
در رابطه به تجاوز نیروهای نظامی شوروی و انگلیس به ایران در سوم شهریور ۱۳۲۰، کشوری ایکه رسماً اعلام بیطرفی در جنگ کرده بود، بهانه همکاری دولت ایران با دولت آلمان را پیش میکشد و به این تجاوز علنی مشروعیت میدهد!!! آقای گراهام فولر ایران در جنگ اول جهانی هم اعلام بیطرفی کرده بود و در آن موقع آلمان نازی نبود، چرا دولتهای متخاصم روسیه، انگلیس، عثمانی به بطرفی ایران، احترام نگذاشتند و این کشور را میدان جنگ خود قرار دادندو با چپاول آذوقه این ملت باعث گرانی و قحطی و مرگ ملیونها ایرانی شدند؟ آقای گراهام فولر مامور CIA، قرار داد ۱۹۰۷ بین قدرت استعماری انگلیس، و قدرت استعماری زورگو و قلدر روسیه تزاری که ایران را بین خود، بنام منطقه نفوذی تقسیم کرده بودند، آیا آن موقع هم «همکاری با آلمان نازی» بود که هر موقع این دوقدرت استعمار اراده میکردند در امور ایران دخالت مینمودند!!! آیا بر حسب تصادف است که در طول یک قرن گذشته، چهار پادشاه ایران: محمدعلی شاه، احمد شاه، رضاشاه، محمد رضاشاه، هرکدام در یک مرحله از دوران سلطنت خود از تاج و تخت پائین کشیده شدند، و آواره وطن گردیدند؟ آیا این هم ناشی از «روانپریشی ایرانیان» است؟
آقای گراهام فولر، مامور CIA برای طراوت بخشیدن به آشنائی شما در رابطه با دخالت قدرتهای بزرگ در راستای چپاول ثروتهای کشورهای کوچک، در امور داخلی این کشورها، این بار شما را با یک نمونه از تاریخ وطن گرامیتان «ایالات متحده آمریکا» آشنا میسازم. البته جسارت نشود که یک ایرانی به یک آمریکائی درس تاریخ وطناش را باز خوانی میکند. یقین دارم که شما خودتان بهتر از من میدانید، ولی به عنوان یک مامور: CIA، مجبور هستید که در مواقعی برای رسیدن به اهداف خود، بلانسبت خودتان را به نادانی بزنید، که تا دیگران را گمراه بکنید. دکترین مونروئه چه میگوید:
دکترین مونروئه.
جمس مونروئه (تولد ۱۷۵۷-مرگ ۱۸۳۱) پنجمین رئیس جمهور امریکا بین سالهای ۱۸۱۷-۱۸۲۵. در تاریخ آمریکا نام او از طریق دکترین مونروئه، یا دکترین سیاست استعماری آمریکا معروف است. دولت آمریکا رسما این سیاست را درسال ۱۸۲۳ اعلام کرد و تا امروز این دکترین خط ومشی سیاست خارجی آمریکا را در راستای تحکیم قدرت استعماری این کشور را در سطح جهانی، هدایت میکند. بطور خلاصه این دکترین را، خصوصا برای طراوت بخشیدن به دانش سیاسی آقای گراهام فولر جاسوس سازمان اطلاعاتی آمریکا را همراه با یکی از عملیات معتبر او در جهان اسلام، در راستای تحکیم «اسلام سیاسی» در شمال آفریقا را، که در حقیقت این «معجون اسلام سیاسی» در دکان عطاری آمریکا و صهینویزم، به مصنع ظهور گذاشته شده است (مصنع ریشه ازکلمه صنعت ساختن تولید کردن) در اینجا از منظر خوانندگان، میگذرانیم. شاید آقای گراهام فولر تحصیل کرده دانشگاه هارواد و عضو: Rand -Corporation – انبار اندیشه سازمان: CIA بخاطر آورند و نگویند: ایرانیان به روانپریشی مبتلا هستند (
دکترین مونروئه.
با روی کار آمدن جمس مونروئه بعه عنوان پنجمین رئیس جمهور آیالات متحده آمریکا، این کشور خود را از جانب روسیه در خطر میدید، واز اتحاد دولتهای اروپائی با روسیه وحشت و نگرانی داشت. نگرانی دیگر آمریکا در این زمان ترس از عواقب اوضاع آشفته و هرج و مرج مکزیک در جنوب آمریکا بود. این تحولات که موجی از بیثباتی سیاسی در کشورهای آمریکای مرکزی توام بود، در همسایگی ایالات متحده به وقوع میپیوست. و آمریکا را به واکنش بر مینگیخت. به ویژه اینکه دولتمردان آمریکا خواب تصرف قسمتهای مهمی از نواحی شمالی مکزیک را میدیدند و برای اشغال این نواحی نقشه میکشیدند. در همین اوضاع و احوال بود که جمس مونروئه، رئیس جمهور وقت آمریکا در پیام سالانه خود در دوم دسامبر ۱۸۲۳ خواهان عدم دخالت کشورهای اروپائی در منطقه گردید.
هر چند این پیام که بعدها به: دکترین مونروئه شهرت یافت در ظاهر برای حفظ استقلال کشورهای قاره آمریکا عنوان گردید، اما در حقیقت تحمیل قیمومیت نامشروع آمریکا بر کشورهای آمریکای مرکزی و جنوبی بوده است. همچنین تمام معاهدات و قرار داد هائی که در سالهای بعد میان آمریکا با این دولتها یا میان خود این دولتها با یک دیگر به امضاء میرسید، الزاماً در جهت منافع ایالات متحده آمریکا و در راستای دکترین مونروئه قرار داشت. دکترین مونروئه که اشاره صریحی به دولتهای غربی دارد، تلاش جدی برای دور نگاه داشتن قدرتها وسیاستهای مسلط آن روز از تحولات آمریکای لاتین از یک سو و مشروعیت بخشیدن به قیمومیت کاخ سفید بر کشورهای منطقه از جانب دیگر بود. دکترین مونروئه امروز بعد از گذشت بیش از ۱۹۰ سال، هنوز از اعتبار و قوت خود بر خوردار است، و در دورههای بعدی زمامداری آمریکا، پدید آورنده حوادث متعدد وبی شماری بود. ماخذ (۱)
اما در رابطه با سئوال محمد رضا شاه از سفیر آمریکا ویلیام سولیوان، که دخالت مستقیم آمریکا را در حرکتهای «سیاسی –مذهبی» آخوندها را آقای گراهام فولر، مدرک قرارمیدهد، و به ایرانیان با تمام وقاحت انگ رواپریشی میزند، در حقیقت این مامورسیا، واقعاً ملت ایران را «نادان و فارغ از شعور» میداند!!!
برای طروات بخشیدن به خاطرات گذشته این مامور سیا، چند وقایع مهم که عملا دخالت آمریکا و متحدین اروپائیاش در سرنگونی رژیم محمد رضا شاه پهلوی را ثابت میکند، در چند سطر بطور کوتاه در اینجا بیان میکنیم.
از ۱۴ تا ۱۷ دی ماه ۱۳۵۷، سران چهار کشور: آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان، در جزیرهای بنام: گوادولوپ، (مستعمره فرانسه واقع در آقیانوس آرام) که بعدها بنام کنفرانس گوادلوپ معرف شد، جمع شدند، و به اتفاق پایان نظام سلطنتی محمد رضاشاه را در ایران قبول کردند. در همان روز یعنی ۱۴ دمی ماه ۱۳۵۷، ژنرال هویزر معاون فرمانده نیروهای نظامی اتلانتیک شمالی مستقر دراروپا، با هواپیماای نظامی به تهران میرود، و با فرماندهان عالی رتیه ارتش و شاپور بختیار، پایان سلطنت شاه را به آنان ابلاغ میکند. و از آنها میخواهد که مبادا در راستای دفاع از محمدرضاشاه، و نظام سلطنتی او، دست به عملیات نظامی بزنند. مدت ۴۸ ساعت بعداز ملاقات این ژنرال آمریکائی، محمد رضاشاه از طریق رادیوهای خارجی از حضور این ژنرال آمریکائی آگاه میشود. آقای گراهام فولر این عمل دخالت مستقیم آمریکا و دولتهای استعماری در امور ایران نیست، پس چیست؟ این هم بخشی از تاریخ ایران و دخالت قدرتهای استعماری در امور داخلی ایران بر گرفته از نوشتههای محمد رضاشاه.
«...» اوائل بهمن (۵۷) خبر حیرت انگیزی به من گزارش شد که ژنرال هویزر چند روزی است که در تهران اقامت دارد. نظامیان امریکا با هواپیماهای خود میامدند و میرفتند و تابع تشریفات معمول نبودند. از امرای ارتش در رابطه با مسافرت ژنرال هویزر سوال کردم انها هم چیزی نمیدانستند حضور او در ایران واقعا شگفت انگیز بود و نمیتوانست اتفاقی و بدون دلائل بسیار مهم باشد
بالاخره من یکبار ژنرال هویزر را باتفاق سفیر امریکا اقای سولیوان ملاقات کردم. تنها چیزی که مورد علاقه هردو انها بود دانستن روز و ساعت حرکت من از ایران بود. ژنرال هویزر از ارتشبد قره باغی رئیس ستاد ارتش ایران خواست که ملاقاتی بین او و بازرگان ترتیب دهد. ارتشبد قره باغی این ملاقات را به من گزارش داد. نمیدانم در این ملاقات چه گذشت، میدانم که ارتشبد قره باغی از تمام قدرت خود استفاده کرد تا ارتش ایران را از هرگونه اقدام و تصمیمی بازدارد...
پس از اینکه من ایران را ترک کردم، ژنرال هویزر باز چندین روز در ایران اقامت داشت. در این هنگام چه گذشت؟ تنها چیزی که میتوانم بگویم اینست که ربیعی فرمانده نیروی هوائی ایران طی محاکمهاش به قضات گفت: ژنرال هویزر شاه را مثل موش مرده به خارج از کشور پرتاب کرد. ماخذ (۲)
اگر چه من صاحب این قلم، عادت ندارم نوشتههای گذشتهام را بار دیگر در اختیار خوانندگان محترم بگذارم، ولی با این همه پرروئی و دروغ پراکنی آقا گراهام فولر نسبت به تاریخ ایران و ملت ایران، مجبور هستم، که این نوشته را برای بار دوم، این بار در راستای نقد کتاب: قبله عالم ژئوپولیتیک ایران، در اختیار شما عزیزان بگذارم.
گراهام فولر (Graham E. Fuller) کیست؟
ماخذ (۳)
Former CIA station chief in Kabul and author of The Future of Political Islam
گراهام فولر (یا شیخ السلام فولر!!! برای روشنفکران و فیلسوفان اسلامی!!!) بعد از تحصیلات خود در دانشگاه هاروارد، در سال ۱۹۸۲ به خدمت سازمان اطلاعاتی و جاسوسی سیا در میآید و اولین ماموریتاش در افغانستان بود. بعدآ فعالیت جاسوسی و جمع آوری اطلاعاتی او را در خاورمیانه، جنوب آسیا، مصر و شمال آفریقا، میتوان رد یابی کرد. درسال ۱۹۸۶اینجاسوس پر تجربه، به مقام معاونت رئیس سیا، ارتقاء درجه مییابد. درسال ۱۹۸۷، رونامه نیوریویک تایمز، گراهام فولر را، طراح ارتباط دولت ریگان، با دولت ایران، درسال ۱۹۸۵، معرفی میکند، که ماجرای «ایرانگیت» فروش اسلحه امریکائی (البته اسلحههای کهنه آمریکائی از طرف اسرائیل، با موافقت آمریکا، و جانشینی این اسلحههای کهنه با اسلحههای نوع آمریکائی برای ارتش اسرائیل، با پول ملت ایران) یکی از شاهکارهای اینجاسوس آمریکائی اسلام پرور است!!!. در ماجرای ایرانگیت، هدف این بود که آمریکا در هنگام جنگ عراق علیه ایران، از آنجائیکه با ایران قطع رابطه داشت، واز طرفی نیزارتش ایران احتیاج مبرم به سلاحهای ضد تانک داشت، این ارتباط سری و افشاء آنرا مطبوعات سیاسی، به تشبیه افتضاح «واترگیت» ایران گیت، یا ایران کنترا نامیدند.
این افتضاح ماجراجویانه در زمان ریگان، توسط آقای گراهام فولر طراحی شده بود که تا امروز این پرونده در قسمت سری سازمان سیا بایگانی است در این ماجرا، ریگان بطور غیر قانونی توسط اسرائیل به ایران سلاح فروخت تا پول عاید از این معامله را، آمریکا به سازمان چریکی بنام: Contras – در نیگاراگوئه علیه رژیم مارکسیستی دانیل اورتگا –Daniel Ortega میجنگیدند، کمک مالی بکند این ماجرا در زمان جنگ سرد بین روسیه شوروی، و آمریکا، توسط سازمان سیا، به رهبری و طراحی گراهام فوللر، به دستگاه حکومتی ریگان پیشنهاد شده بود. بعد از افشاً این ماجرا در نوامبر ۱۹۸۶ پرزیدانت ریگان در تلویزیون آمریکا، فروش سلاح را تکذیب کرد، ولی درست بعد از یک هفته در ۱۳ نوامبر ۱۹۸۶ ریگان اعتراف کرد که چنین فروش اسلحه به ایران، انجام شده است. ولی ریگان تکذیب کرد که چنین معاملات در راستای آزادی گروگانهای آمریکا در لبنان که توسط حزب الله لبنان، گروگان گرفته شده بودند، انجام شده است.
گراهام فولر در عین حال، عضو سازمان: Rand- Corporation است که ماهیت و خصوصیات این سازمان را در آینده به اطلاع خوانندگان ایرانی و فارسی زیان خواهم گذاشت.
گراهام فوللر، که تا مقام معاونت سازمان اطلاعاتی و جاسوسی سیا، پیش رفت و امروز به عنوان: استاد مدعوع در دانشگاه وانکور کانادا، تاریخ تدریس میکند، ودر عین حال عضو سازمان: RAND-Corporation- میباشد، این شخصیت، معمائی هزار چهره، یکی از مبلغین: اسلام سیاسی، در کشورهای اسلامی و جهان است. اینجا است، که باید دید چرا، کشورهای غربی و در راٌس آن، بریتانیای کبیر، پیر استعمار، و ایالات متحده آمریکا، از اسلام سیاسی پشتیبانی میکنند
همین رد پا و فعالیت سری آقای گراهام فولر را اینبار در ماجرای جبهه نجات اسلامی الجزایر میبینیم، که ماموران سری آمریکا، چقدر پیش قدم هستند که در شمال آفریقا، در منطقه مدیترانه، منطقه استراتژیک و رقابت قدرتهای استعماری سنتی یعنی انگلیس، فرانسه، اسپانیا، پرتقال، و ایتالیا، آمریکا جای پائی برای خود داشته باشد. در این راستا است که آقای گراهام فوللر، اینجاسوس حرفهای «اسلام پرور» وارد معرکه جبهه اسلامی الجزایر میشود.
جبهه نجات اسلامی الجزایر را حتماً هموطنان بخاطر دارند که این جبهه نجات اسلامی در جنگ داخلی الجزایر چقدر کشته و زخمی گذاشت؟ خوانندگان فراموش نکنند که بنا بر قوانین حاکم در سازمانهای جاسوسی و اطلاعاتی، یک مامور اطلاعاتی، تا پایان عمر، مامور اطلاعاتی میماند.
در پایان سال ۱۹۹۵، گراهام فولر در باره الجزیره، که گرفتار جنگ داخلی بین اسلام گرایان و ارتش است، در یک گزارش ۱۲۰ صفحهای خود، در باره الجزایر به عنوان جاسوس حرفه آمریکا و متخصص جهان اسلام، چنین مینویسد: الجزایر، دولت اسلامی آینده خواهد شد؟ این گزارش در تمام وزارت خانههای کشورهای ذینفع، پخش میشود. آقای گراهام فوللر در این گزارش که توسط (Rand-Corporation –Think-thank- انبار اندیشه سازمان اطلاعاتی در چاپ و پخش گزارش نقش دارد، به سئوال خود، چنین جواب میدهد: سئوال واقعی این نیست که «جبهه اسلامی به قدرت میرسد، بلکه سئوال این است، که جبهه اسلامی الجزایر چگونه در گرفتن قدرت موفق خواهد شد، و با کدام سازمانهای سیاسی، ائتلاف خواهد کرد؟
این چنین اطمینان خاطر آقای گراهام فولر، معاون سابق ریئس سیا، نشان میدهد، که خود: جبهه نجات اسلامی الجزایر، ساخته و پرداخته سازمان سیا و به کمک مالی عربستان سعودی بود، که در نهایت ملت الجزایر را به یک جنگ داخلی خونین سوق داد که از ۲۶ دسامبر ۱۹۹۱ تا ۸ فوریه ۲۰۰۲، این جنگ طول کشید، که محققین معتبر و آشنا به جامعه الجزایر، تعداد قربانیان این جنگ را بین ۶۰ هزار نفر تا ۱۵۰ هزار نفر کشته تخمین میزنند.
اینکه دولت آمریکا، توسط سازمان اطلاعاتی سیا طراح این جنگ داخلی الجزایر و تغیر نظام حکومتی الجزایر با یک نظام «اسلامی» بود، به یک سند معتبر تکیه میکنیم، که در این سند، نقش گراهام فولر (یا شیخ اسلام فولر!) معاون سیا، کاملأ مشخص است.
قرار داد فانتزی سازمان جاسوسی سیا با فرقه مذهبی Sant» Egidio-زیر نظر آقای گراهام فولر.
وقتی که سیاست با مذهب و دستگاههای جاسوسی قدرتهای سلطه گر مخلوط میشود، مسلمأ به جنگهای خونین و قتل بیگناهان منتهی میگردد. Sant» Egidi – یک فرقه مذهبی کاتولیک ایتالیائی، مستقر در رم است که با واتیکان، روابط تنگاتنگ دارد. فراموش نباید کرد، که بزرگترین و گستردهترین سازمان جاسوسی جهان، متعلق به در بار واتیکان است. واتیکان از باورهای دینی و مذهبی پیروان خود، در راستای این اهداف، یعنی جمع آوری اطلاعات و نفوذ در دستگاههای حکومتی، نهایت استفاده را میکند.
هدف این قرارداد، طرح پروژه ایست، که تمام مخالفان رژیم حکومتی الجزایر را، سازمان اطلاعاتی سیا، تحت برنامهای متشکل و سازمان دهی بکند. شرط قبول این پروژه سازمان سیا، این است که توسط: Kashkett، دیپلمات آمریکائی، مسئول امور الجزیره، در وزارت امور خارجه و مشاور: Robert Pelletreau، معاون وزیر امور خارجه (آن زمان) و متخصص جهان عرب این برنامه تائید شود. جلسه مشاورت و بررسی این برنامه به کمک انجمن فرقه مذهبی: Sant» Egidio، یکی از فرقههای کاتولیک نزدیک به دستگاه پاپ و واتیکان، در ۲۱ و ۲۲ نوامبر ۱۹۹۴ در رم پایتخت ایتا لیا تشکیل میشود. جلسه دوم در ژانویه ۱۹۹۵ تشکیل میشود. گرچه این مرحله از فعالیتها مخفیانه اسلامگرایان الجزایر با سازمان اطلاعاتی سیا، تا اندازهای فانتزی و خیال پرورانه است، ولی در عین حال، نشانگر آن است که تا چه حد سازمانهای جاسوسی قدرتهای استعماری، با نفوذ در سازمانها و تشکیلات دینی مسلمانان، در راستای پیشیرد اهداف خود، جهان اسلام را به جنگهای خونین سوق میدهند.
مدتها بود که فردی بنام: رابح کبیر، از رهبران، جبهه نجات اسلامی الجزایر، به عنوان سخنگوی واقعی این جبهه، به آلمان پناهنده شده بود. رابح کبیر رقیب سیاسی، انوار حدام، دیگر فرد الجزایری بود، که از سالهای قبل، در آمریکا مستقر بود، و درعین حال، یکی از تجار معروف صادرات گندم آمریکا، به الجزایر بود. در جلسه ایکه قرار بود، در رم بین رهبران جبهه نجات اسلامی الجزایر همراه با شرکت فرقه دینی: Sant» Egidio، برقرار شود، رابح کبیر دعوت شده بود. اما با دخالت وزارت امور خارجه آمریکا و تقاضای این وزارت خانه از وزارت خارجه آلمان، جهت عدم صدور اجازه خروج به رابح کبیر، از آلمان، مانع آن میشوند، که این فرد، در جلسه رم شرکت بکند. اما در عوض، وزیر دادگستری آمریکا، هواپیمای اختصاصی خود را در ا ختیار، انوار حدام میگذارد که در جلسه روم شرکت بکند.. البته بخشی از رهبران عالی رتبه جبهه نجات اسلامی الجزایر، با شرکت انوار حدام در جلسه رم، اعتراض میکنند، که چنین فردی، فاقد نمایندگی جبهه نجات اسلامی است. با وجود این، قطعنامه جلسه رم از جانب جبهه نجات اسلامی را همین فرد آقای انوار حدام امضا ء میکنئد (ماخذ -۴). وقتی به این واقعیت بظاهر کم اهمیت، دقیق میشویم، مسلمآ در مقابل این سئوال قرار میگیریم:
چرا، دولت آمریکا، از طریق شبکه سازمانهای اطلاعاتی خود، وفعالین این سازمانها، زیر پوشش استادان دانشگاه، همکاری تنگاتنگ این استادان با سازمان: Rand-Corporation – که ماهیت آن به عنوان: انبار اندیشه برای سازمان: C. I. A. - در بخش دوم مقاله از منظر خوانندگان گذشت، این چنین بطور گسترده، در به روی کار آمدن نظامهای حکومتی با ماهیت و ایدئولوژی اسلام سیاسی این چنین فعال هستند؟
آقای گراهام فولر، یک فرد آمریکائی است، و با تحصیلات خود در دانشگاه هاروارد، بلاخره برای خدمت و دفاع از منافع وطن خود، از نوجوانی وارد سازمان اطلاعاتی معروف: C. I. A. - میشود، و در این سازمان تا مقام معاونت این دستگاه عظیم جاسوسی و معروف در دنیا، ارتقاء درجه مییابد، وبعد از آن «افتضاحات بظاهر –ایرانگت – از سازمان سیا استعفا میدهد، اینبار وارد: Rand-Corporation –انبار اندیشه سازمان سیا میشود؟. اینکه آقای: گراهام فولر، معاون رئیس سازمان اطلاعاتی سیا، در دفاع از: اسلام سیاسی، تا حد: شیخ الاسلامهای عربستان سعودی، وآیت اللههای «ایران جمهوری اسلام ناب محمدی» خمینی پیش میرود، و فقط عمامه و عباو یک جفت نعلین ندارد، اصل واقعیت و حقیقت این: دگردیسی (Métamorphose) آقای گراهام فوللر کجا نهفته است؟
وقتی که گراهام فولر در دفاع نظریه خود، یعنی: تلاش برای استقرار نظامهای اسلامی در کشورهای مسلمان، چنین مینویسد: به نفع دولت آمریکا است که با اسلامگرایان الجزایر همکاری بکند، حتی در رسیدن به قدرت حکومتی آنان، آمریکا کمک خود را از آنان دریغ نکند. فولر به این نتیجه میرسد، که چنین احتمال (رسیدن به قدرت اسلامگرایان الجزایر) منافع آمریکا را به خطر نخواهد انداخت و آن را تهدید نخواهد کرد. برعکس، از این تز دفاع میکند «...» اسلام یک نمونه ارزشی در منطقه است. اسلامیزم شبیه کمونیزم نیست که دارای رهبری و برنامه حکومتی داشته باشد، بلکه یک فرهنگ محلی و سنتی است. نهایتآ جنبشهای اسلامی متشکل از گرایشهای مختلف است که نمیتوان آنرا ضد دموکراسی محسوب کرد. بعلاوه اسلامیزم، با زمان، در طول زمان، تکامل پیدا میکند. (ماخذ
ادامه دارد.
تاریخ ۱۲ مارس ۲۰۱۳
اقتباس بطور اختصار و یا کامل، با ذکر نام نویسنده، و نام سایت کاملاآزاد است.
-------------------------------------------------- ماخذ: