logo





نمایش ونمایشنامه نویسی دراتحاد شوروی

معرفی کتاب

سه شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۱ - ۱۱ دسامبر ۲۰۱۲

رضا اغنمی

نمایش ونمایشنامه نویسی دراتحاد شوروی
۱۹۸۵ – ۱۹۱۷
ترجمه و تدوین مجید فلاح زاده
ناشر: انجمن تئاتر ایران وآلمان – کلن ۲۰۰۳

همانگونه که درپیشانی کتاب آمده، این دفتر نگاهی ست ازسوی نویسنده ای هنرمند به تاریخ تئاتر در کشور شوراها که 68 سال بیشتر دوام نیاورد و به هرعلتی ازهم پاشید. و امروزه با تشکیل چند دولتِ ظاهرا مستقل، اما هنوز زیر نفس همان قدرت گذشتۀ کاخ کرملین بال و پر میزنند. با این حال دگرگونی های آن سال های تکان دهنده و توجه به ساختارهای اجتماعی، ازآن جمله در اولویت قرار دادن برنامه های آموزش علمی و هنری از یادمانده های نیک آن دوران است که هنوزهم پایدار و مورد استقبال بخش بزرگی از مردم است و صمیمانه به آن دستاوردها عشق میورزند.

نویسنده، درمقدمه ای فشرده، این سخن لنین را که : «هنر به مردم تعلق دارد.» دیدگاه های بنیادی و پایه های محکم و استوار پیام، و، با تعمیم آن خواننده را متوجهِ اهمیت کاری میکند که با ایمان به پاکیِ هنر انجام داده است. میخواهد که کتاب را سرسری نخوانند: «هرعنصر ارزشمندی را که توسط فرهنگ جهانی خلق گردیده است مبنای تولد و تکامل هنر تئاترشوروی قرارداده است.» در تأیید مدعایش استقبالِ کم نظیر مردم از تئاتر را مثال آورده که شنیدنی ست: « ... از این که چرا سالیانه صد میلیون نفر دراتحاد شوروی به تئاتر می رفتند.»

تولد تئاتر دراتحاد شوروی

باز شدن پای دهقانان وکارگران ومحرومان جامعه به تئاتر، سبک وسیاق تئاترها را تغییر داد.هماهنگی با جامعۀ نوپا و هماوا با تمایلاتِ تماشاگران جدید دگرگونیها را میطلبید. نمایش ها و صحنه ها با بازیگران مردمی درفضای انقلابی بیشتر تهییجی بود و متناسب با زمانه. حفظ انقلاب و استحکام پایه های آن با پشتیبانی اکثریت جامعه یک ضرورت تاریخی و مد نظر انقلابیون بود. رفتارها و عملکرد های هشیارانۀ پیشگامان انقلاب شوروی در صیانت آن، اچتماع عقب ماندۀ روسیه را سامانی نو داد. نوآوری ها جبر زمان شد. «در1919 تمامی ساختمانهای تئاتری، دکور و لباس، مایملک مردم [دولتی] گردید. تئاتر و پرورش روح نوخواهی به مدارس رفت. «کنستانتین استانیسلافسکی» سرپرست تئاتر هنر مسکو نقل می کرد: «ما دریافتیم این مردم به تئاتر می آیند نه آنکه سرگرم شوند، بلکه بیاموزند.» وشگفت آور اینکه درطول انقلاب کسی تئاترها را غارت نکرد و نسوزاند. ازقول « اچ. ج. ولز نویسنده ی انگلیسی که در 1920 ازروسیه دیدن کرد. نوشت تئاترها دست نخورده باقی ماندند ... ... وی گفت بیش از چهل نمایش هر شب در پتروگراد داده می شد و این که آن ها دریافتند تقریبا همین تعداد در مسکو وجود داشت.»

حریانات نوین

نویسنده، تاریخچۀ تحولات هنر نوین تئاتر را میگشاید. با اشاره به سال تأسیس تناتر هنر مسکو در1898 توسط کنستانتین استانیسلافسکی، از سبک وشیوۀ کاراو که : «براساس هنر درگیری است» از توانائی های او درآموزش به شاگردان به نیکی یاد میکند : « تغییر شکل طبیعی به کاراکترهایشان را آموخت. توانائی فقط شبیه کاراکتر بودن را خیر، بلکه به طور خلاق کاراکتر شدن و احساسات کاراکتر وتفکراتش را، در هر اجراء دوباره زنده کردن.». آماده سازی چنین فضای باز برای رشد و شکوفائیِ جامعۀ مدرن به دست مردم، ازنخستین گام های پیشاهنگان فکری در اجتماعات بشری است. بی تردید پس از انقلاب شوروی تحولات چشمگیرهنری بدون مشارکت مردم، به این سادگی ها امکان پذیر نبود. از یوگنی واختانگف، یکی از شاگردان استانیسلافسکی یاد میکند که با اینکه همیشه بیماربود، « با بیش از دو هزار اجرا، تا همین اواخر هنوز ادامه داشت و شیوه هایش مایملک تمامی هنر صحنه ی اتحاد شوروی شد.»

انقلاب چهرۀ روسیۀ پیرانه و کهنسال را عوض کرد. حاشیه نشینان و جوانان را میدان داد تا وارد کارزار سازندگی درعرصه های گوناگون شدند. شکوفائی هنر درسطح گسترده تا دهکده های خاموش سیبریا نفوذ کرد. تقسیم زمین های زیرکشت، ولو تبعیض آمیز از دست زمینداران خارج شد. و همین باعث رونق نسبی کشاورزان شد. راه سازی در کشورپهناور شوراها - که آفتاب درسرزمین ش غروب نمیکند.- و تأسیس کارخانجات درزمینه های گوناگون اقتصاد را تکان داد. دهقانان، کشاورزان و کارگران وخرده پایان شهری با شعارهای انقلابی، وامیدهای فراوان سرگرم سازندگی به آینده دل بسته بودند.

دربخشی بعنوان به سوی رئالیسم اجتماعی از حُقنه کردن ایدئولوژی ویژه ای که مدعیِ تأمین سعادتِ آینده جامعه و مشکل گشای همۀ گرفتاریهاست، اشاره ای دارد به نمایشنامه های تئاتری که از سال 1937 در روی صحنه ظاهر میشوند.

«پوگودین موضوع نمایشنامه ی خود را تحت عنوان «لنین و مردم» تعریف کرد، نشان داد چگونه آرمان های لنین در اندیشه ی مردم نفوذ کرد، چگونه سربازان و کارگران، وفقیرترین دهقانان دریافتند که تنها بالشویک ها می توانند برای آنها صلح، زمین وآزادی بیاورند وسازندگان فعال انقلاب شوند.» این به معنای یکسویه شدن تئاتر نیست. همان دهه نمایش کارهای کلاسیک مورد توجه بیشتر قرار میگیرد: «در دهه 1930 تئاتر اتحاد شوروی به طورقابل ملاحظه ای تولیدات کلاسیک خود را گسترش داد.» با ذکر نام آماری قابل تأمل ازنمایشنامه های نویسندگان روسی و خارجی را یادآور میشود. درهمین فصل ازاوضاغ سیاسی و جنایتهای هولناک پرده می دارد. ازکشتار هنرمندان و اندیشمندان سخن میگوید. «مایرهولد دربیستم ژوئن 1939 درلنینگراد بازداشت و ... دردوم فوریه 1940 درسن 66 سالگی اعدام می شود. ... هنگام تیرباران او فریاد می زد من یک کمونیست ام . .. . و چنین است سرگذشت بزرگترین کارگردان کمونیست اتحاد شوروی و بزرگترین کارگردان کمونیست جهان!» مایرهولد کسیست که «در طول عمر هنری اش بیش از290 تولید تئاتری و اپرائی داشت و 22 تولید ناتمام و ... ... » دارای چنان استعدادی بود که استانیسلافسکی «قبل از مرگ گفته بود که: او [مایرهولد] تنها ارثیه ی من است.» علاوه برآن «همسردوم مابرهولد آکتریس پرتوان، وحشیانه درآپارتمانشان درمسکو با هفده ضربه ی کارد کشته میشود» شنیدنی ست که با پرونده سازی وشکنجه و امضا و تصدیق شاهدان، این بانوی هنرمند اقرار میکند که با «مقامات جاسوسی انگیسی و ژاپنی و نیز طرفداران تروتسکی درارتباط بوده است.». یادآور شیوه های امنیتی جمهوری اسلامی با مخالفین!

با وقوع جنگ جهانی دوم وحملۀ آلمان نازی به خاک شوروی در 22 جون 1941 ، دولت واردجنگ شد که با نام جنگ میهنی درتاریخ ثبت شده است: «جنگ میهنی شروع شد. این جنگ 1418 روزوشب، انباشته از اندوه رنج ... طول کشید.» کشورِ شوراها در حال ساخت وساز و نوسازی بود که باحملۀ سریع نیروهای آلمان با بمباران های هولناک شهرها و کارخانجات رو به روشد. نویسندۀ کتاب با اشاره به هیولای حنگ و آثار ویرانگر آن، از نیروی هنرمندان تئاتر دربین مردم و جبهه های جنگ که برای تقویت روحی مدافعان و جنگاوران به کار گرفته شده، سخن میگوید. «بازیگرانی که درلنین گراد بودند، لنین گراد سرد وقحطی زده ی به محاصره درآمده، قهرمانان واقعی بودند. ... درامهای جدید بسیاری دراثنای جنگ به تحریردرآمدند.» وسپس عنوان آثار ونام نویسندگان را شرح میدهد. نتیچه میگیرد که : «هنرتئاتر کشور کثیرالملۀ اتحاد شوروی، فداکارانه درطول جنگ کارکرد و سهم خود را درپیروزی ادا نمود.»

بنا به روایت فلاح زاده، نویسنده کتاب وسفلاد ویشنفسکی 1956 - 1911 است. اما، او، یعنی فلاح زاده گام دیگری برداشته و فراتر از دوران زندگی نویسنده را نیز دربارۀ تحولات هنری تئاتر وارسیده است. بنگرید به فصل: «درس هائی از آثار کلاسیک». دراینجاست که او دگرگونی ها و نوآوری های تئاتری شوروی را از نظر دور نداشته و گزیده هائی ازآن ها را در این دفتر ثبت وضبط کرده است.

دقت و کنجکاوی فلاح زاده، درانتخاب مباحث این کتاب از زاویه های گوناگونِ دانش هنر تئاتری، بصیرتِ شغلی او و تسلط به روان و پیام اصلی تئاتر را توضیح میدهد. او گذشته ازآشنائی با تاریخ وسابقۀ قدمتِ جهانی تئاتر، و نقش بازیگر وزبان وصحنه آرائی وچگونگی تسلط بازیگربه روان تماشاگررا هم برای خوانندگان کتاب روایت کرده است. درهرفصلِ این کتاب ، آماری از نمایشنامه نویسان، کارگردانان وبازیگران وصحنه آرایان وهرکس به هرعنوان که درتئاتر شوروی نقشی داشته، با مسئولیت و مجموعۀ کارهای هنری را که انجام داده است معرفی میکند. کارشایسته ای که برای اهل مطالعه و به ویژه برای پژوهشگران منبع قابل اعتمادی محسوب میشود.

فلاح زاده، درپایان کتاب ترجمۀ نمایشنامه : تراژدی خوشبینانه اثر گرانبها و کم نظیر «وسفلاد ویشنفسکی» را آورده است، با پیامی بس سنجیده. جا دارد که این بررسی را با کلام و زبان پختۀ خودش پایان دهم :

شاید درطول تاریخ ادبیات نمایشی جهان، تنها بتوان یک تراژدی "خوش بینانه" دیگر جست، « آن تریلوژی "پرومتنوس" نگارش آشیلوس درام نویس یونانی قرن پنجم قبل از میلاد است. ... ... ... اگر تریلوژی پرومتنوس بیان هنری نخستین جلوه های آگاهی و شعور شخصیت فردی گله های بی شکل انسان های اولیه است، "تراژدی خوشبینانه" بیان هنری نخستین جلوه های آگاهی و شعور شخصیت اجتماعی گروه های متشکل انسان های دوران امروزین است. ضرورت ترجمه ی نمایشنامه نیز درهمین نکته ی اخیر نهفته است».

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد