logo





اپوزیسیون و مقولات انتخابات ، تحریم و جنگ در رابطه با نظام جمهوری اسلامی ( بخش اول )

پنجشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۱ - ۰۱ نوامبر ۲۰۱۲

محمد ایرانی

نظام جمهوری اسلامی همچون هر نظام دیکتاتوری دارای اپوزیسیونی است که برای تغییر سیستم حاکم تلاش میکند و جهت گیری سیاستهای اپوزیسیون نشاندهنده ایده آلی است که قرار است جایگزین حکومت مستقر نماید . اپوزیسیون همواره از طیف وسیعی تشکیل میشود و بدلیل خاستگاه اقشار مختلفی از یک جامعه که آن طیف را تشکیل میدهد ، جهت گیری متفاوتی بسته به اراده و تفکر آن اقشار داشته و در نتیجه برای شناخت اپوزیسون باید که هر بخش آن طیف و ترکیبی که با بخشهای دیگر انجام میدهد ، بدرستی شناخته گردد تا روند حرکتی و استراتژی آن روشن گردد . طبیعی است که هر گروه و سازمانی جدا از اینکه وابسته به چه قشر و یا اقشاری از جامعه باشند ، بصرف مخالفت با بخشی از جناحهای حکومت ، خود را در طیف اپوزیسیون محسوب میکند ، در حالیکه باید برای اپوزیسیون تعریفی قائل گردید که خواستار تغییر کلی نظام است . در کشورهای غربی همواره احزاب اصلی ( دو حداکثر سه ) با توجه به نگاه یکسان به کلیات دارای تفاوتهایی در سیاستهای اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی و نظامی با یکدیگر بوده و مردم آن کشورها حق دارند دولتها و مجالس را براساس انتخابات تعیین نمایند ، هرچند حزب جدیدی با وجود دموکراسی متداول در این کشورها کمتر امکان حضور و رقابت را دارد . در کشورهای دیکتاتوری که نه از حداقل دموکراسی خبری است و نه گاها از احزاب ، روسای ۳ قوه بهمراه دیگر مسولان توسط دیکتاتور و سایر جناحهای حاکم ، تعیین شده و مردم تنها مجازند از میان چند کاندید وابسته انتخاب کنند که اگر این انتخاب مورد رضایت دیکتاتور نباشد با تقلب و تکیه بر قانون اساسی و حکم دیکتاتور عوض میگردند . بنابراین همواره جنگ قدرتی در چنین کشورهایی بین جناحهای آن نظام صورت گرفته و همواره نتیجه به رفرم و یا کودتایی منجر میگردد تا رژیم پابرجا بماند . لذا شناخت اپوزیسیون واقعی از درون گروههای سیاسی مخالف حکومت با توجه به سیاستها و استراتژی آنها در رابطه با نظام حاکم ، اهمیت اساسی دارد .
نظام جمهوری اسلامی که برپایه دیکتاتوری خمینی با نام ولایت فقیه در کشور شکل گرفت ، با عوام فریبی که حتی گریبان روشنفکران و گروههای سیاسی از جبهه ملی ، نهضت آزادی ، مجاهد ، فدایی ، پیکار ، توده ای و سایر گروههای چپ تا قومیتها ، ادیان و حتی مردم عادی چه زن یا مرد را گرفته و اکثریت جامعه را بگمان ایجاد دموکراسی با تکیه بر مذهب شیعه ( جمهوری اسلامی ) فریب داد . تردیدی نیست که قدرتهای بزرگ در سقوط سلطنت و ایجاد نظام جمهوری اسلامی نقش اساسی داشتند ، اما مگر مادیت موجود جامعه چیز دیگری را طلب کرده بود و مگر روشنفکران و گروههای سیاسی تنها حول محور شعار شاه برود ، جمع نشده بودند تا در غیاب نهادهای قدرتمند ، حکومتی مستقر گردد که فاشیسم را جایگزین دیکتاتوری شاه نماید ! کدامیک از گروههای نامبرده از اعدامهایی که بدون تشکیل دادگاه و بدلیل وابستگی به رژیم قبلی صورت گرفت ، درک کردند چه فاجعه ای در راهست و اگر انتقادی اندک صورت گرفت ناچیز و گذرا بود تا درهیاهوی کسب قدرت گم شوند . افرادی همچون خمینی ، منتظری ، طالقانی ، رفسنجانی ، بهشتی ، مطهری ، خامنه ای ، مهدوی کنی ، موسوی اردبیلی ، مصباح ، عسگر اولادی ، بازرگان و هم حزبیها ، موسوی خوئینها ، یزدی و سنجابی و دوستان ، موسوی ، کروبی ، آیت ، ناطق نوری ، جنتی ، حجاریان ، نبوی ، رضایی ، رفیقدوست و سایرین که آنها نیز در تحت دیکتاتوری رژیم شاه بودند ، بسیار هشیارتر از روشنفکران و سایر گروههای دموکرات و چپ بودند که باور داشتند به تفکر روز مجهزند . بهمین دلیل آنها و بافتهایی که ایجاد کردند ، توانستند با بخدمت گرفتن سیاسیون و تکنوکراتها ، یکی یکی گروههای سیاسی همچون نهضت آزادی ، باقیمانده جبهه ملی ، توده ای ، مجاهد ، فدایی ، پیکار و سایرین را حتی با کمک خود آنها ازبین برده و بموازاتش هرگونه برابری طلبی برای زنان ، قومیتها ، اندیشه ، ادیان را بهمراه درخواست حقوق صنفی کارگران و سایر اقشار با شدت سرکوب کنند .
خمینی که سال ۴۲ بسیار شفاف دفاع خود را از زمینداران بزرگ و تفکرش نسبت به زن را بیان کرده بود ، در کمال نسیان و عدم آگاهی بقدرت میرسد تا در شبهای اول ورودش ناظر کشتار کسانی در پشت بام مدرسه علوی باشد و باین ترتیب روشن کند که در آینده چگونه با دیگر مخالفان برخورد خواهد کرد . کسیکه با پس گرفتن تک تک حرفهایش در پاریس تحت عنوان خدعه موجب کشتار در ترکمنستان ، کردستان ، خوزستان ، بلوچستان شده و بسیاری از جوانان را در جنگ عراق نابود کرد تا با اختناقی که از جنگ و ویرانی در کشور بوجود آورد ، برابری زن با مرد ، ادیان و قومیتها را از یادها زدوده و کشتار همه مخالفان را بدون داشتن هرگونه حقوق صنفی و سیاسی به شدیدترین وجهی به انجام رساند . آیا در این راه افراد نامبرده به اتفاق سایرینی همچون شریعتمداری ، صانعی ، روحانی ، دستغیب ، ناطق نوری ، صفوی ، گنجی ، سازگارا ، سروش ، کدیور ، میردامادی ، تاجزاده و دیگرانی که همچنان چه در داخل و چه در خارج کشور همچنان در پی ایجاد نقشی برای آینده کشورند ، پشتیبان سیاستهای حکومت نبودند تا نتیجه امروزی از پس آنها بیرون آید ؟ مگر برخی از کسانی که سالها قبل در راس حکومت بودند و فعلا با دیگرانی که این سالها در راس حکومتند از در مخالفت در آمده اند ، انتظار داشتند عملکرد ولایت فقیه با افزایش قدرتش غیر از این باشد ؟ کمیته های انقلاب و سپاه پاسداران را چه کسانی علم کردند تا همه منابع اقتصادی ، سیاسی ، نظامی و اجتماعی را در دست گرفته و برخی از خود آنان را از قدرت کنار بزنند و مگر غیر از اینستکه اکثریت آنها همچنان زنده مانده به کار سیاسی میپردازند، گرچه تعدادی نیز در زندانند . در حالیکه بسیاری از مخالفین غیر خودی چه از گروه سیاسی و چه از نویسندگان و چه از سایر اقشار کارگر ، دانشجو و غیره جانشان فدا شده ، درزندانها هستند و یا زیر اختناق و فشار سرکوبند ،گرچه برخی نیز توانسته اند به کشورهای دیگر فرار کنند !
منتظری که قبله عالم اصلاح طلبان شده ، مگر اعتراضات اولیه اش در سال ۶۵ برای جلوگیری از اعدام مهدی هاشمی در زمانی نبوده که بگفته خودش قصد برکناریش را داشتند و مگر میتوان فراموش کرد که پایه اولیه نهضتهای اسلامی توسط ایشان و فرزندش محمد بهمراه مهدی هاشمی گذاشته شد تا با صرف هزینه های بسیار در افغانستان ، لبنان و نقاط دیگر موجب تاسیس گروههای تروریستی گردد که موجب بحرانهایی در منطقه ای شده تا مسولین حکومت باجهای خود را از غرب بگیرند . خود منتظری مگر تایید نکرد که نهضت اسلامی اش برای تقویت نیروهای انقلابی در سایر کشورها با سپاه همکاری دارد ، گرچه اعتراضات بعدی وی در مورد اعدامها بسیار بیشتر از سایر مدعیان بوده است . مگر در سالهای ۵۷ تا ۶۷ احمد خمینی دست راست ولایت فقیه نبود ، مگر رفسنجانی و خانواده اش قدرت اصلی در سیاست گزاری اجتماعی و اقتصادی و نظامی نبودند ، مگر مردم از بنی صدری که با تایید خمینی از پاریس وارد شده بود شناختی داشتند که مسول فجایعی در کردستان و دیگر نابسامانی ها بود ، مگر رجایی و خامنه ای رییس جمهور نبودند ، مگر باهنر و سپس موسوی نخست وزیر نبودند ، مگر بهشتی و سپس موسوی اردبیلی رییس قوه قضاییه نبودند ، مگر کروبی و بانو ریاست مجلس و بنیاد شهید را نداشتند ، مگر یزدی و جنتی و سایرین جزو شورای نگهبان نبودند ، مگر صانعی و موسوی تبریزی دادستان کل نبودند ، مگر عسکر اولادی و موتلفه غیر از پستهای سیاسی در فکر تصرف منابع اقتصادی نبودند ! مگر بهزاد نبوی و همکاران انقلاب اسلامی که همچون موتلفه از درون گروههای تروریستی بیرون آمده بودند موجب انحلال گروههای سیاسی و صنفی نشده بودند تا بافتهای خود را جایگزین نمایند که امروزه با نقش اصلاح طلبی از فشار اصولگرایان مینالند ! مگر اکثر همین اصلاح طلبان امروزی نبودند که تحت نظر موسوی خوئینی ها به تسخیر سفارت امریکا پرداختند تا پایه اولیه تحریم گذاشته شده و مدارکی از سفارت بیرون آید که تنها همکاری بازرگان و نهضتش با آمریکا روشن گردد ! مگر حجاریان ، گنجی ، سازگارا و همکاران پایه اولیه سپاه را نریختند و سرمایه کارخانه دارانی که امروزه برایشان اشک تمساح میریزند را تصرف نکرده بودند ، مگر سروش و مصباح ، مهاجرانی ، کدیور و سایرین فلسفه و فرهنگ اسلامی را برای سرکوب هرنوع تفکری بنیان ننهادند تا هر اندیشه دیگری انحرافی محسوب گردد !
مگر خاتمی و اصلاح طلبان در ۸ سالی که قوه مجریه و مقننه را در دست داشتند ، میخواستند برابری جنسیتی و قومی ، دینی را برقرار کنند ، مگر اندیشه مخالف آزاد شده بود یا اینکه در همان زمان قتلهای زنجیره ای تدارک شده بود و مگر خاتمی و حجاریان و گنجی در نامه خود تیغ حمله قتلها را از سوی رهبری به چند مامور وزارت اطلاعات خلاصه نکردند . مگر قصد خاتمی آزادی صنفی برای کارگران بود که در آنزمان نه تنها سرکوب تشکلات مستقل آنها صورت گرفت بلکه تعدادی از کارگران معترض معادن کرمان در تیراندازی کشته و زخمی شدند ، مگر قصد خاتمی و اصلاح طلبان تغییر حکومت بود که هنوز تعدادی سینه چاک کرده و دولت اصلاح طلبی را بعنوان یک مرحله گزار مطرح میکنند . مگر همه مسولان نامبرده در سالهای اولیه انقلاب به بستن تمام نشریات با اندیشه مخالف همت نگذاشتند و مگر فعالیت دانشجویان و نویسندگان تنها در چهارچوب ضوابط اصلاح طلبان امروزی آزاد نبود ! مگر همه شوراها و تشکلات مستقل کارگری تعطیل نگردید تا توکلی و سرحدیزاده و محجوب و دارو دسته آنها انجمنهای اسلامی و خانه کارگر وابسته به دولت اصلاح طلب و دیگر جناحهای حکومت را بسازند ! مگر زنان که نیمی از افراد کشور بودند روزبروز از حقوق بدست آورده پیشین ، محرومتر نشدند ، مگر معلمان و استادان آزاد بودند تا رسالت خود را برای تدریس علوم انجام دهند ، مگر وکیلان حتی در چهارچوب قانون اساسی برای پشتیبانی از موکلان خود آزاد بودند ! مگر مذاهب و احزاب حتی طبق قانون اساسی آزاد بود ، در چه دوره ای قومیتها آزاد بودند تا در استان خود به ترویج زبان و اندیشه خود بپردازند ! مگر انرژی هسته ای از ۲۰ سال پیش توسط همه مسولان رژیم از رفسنجانی و خامنه ای و خاتمی و دیگران با هزینه های سرسام آور شکل نگرفت با این توجیه که کشورهای غربی با قدرت هسته ای مدارا خواهند کرد ! مگر جنگ با عراق با حمایت همه مسولان آغاز نشد تا انقلاب اسلامی در جهان گسترده شود که اکنون تعدادی با نقاب اصلاح طلبی از جنگ طلبی جناح اصولگرا که دست پرورده خودشان بودند ، مینالند و آنها را به مدارا با غرب میخوانند !
میتوان باندازه ۳۴ سال از مگرهای دیگر نام برد که همچنان ادامه دارند تا روشن گردد که هرکس و گروهی هنوز به چنین طرحی دلخوشند یا از تاریخ بی اطلاع هستند و یا در پی کسب قدرتند ! باید پذیرفت کسانیکه در بالا نام برده شدند بهمراه خیل بسیاری که نامشان برده نشد با کمک بافتهای نظامی و اقتصادی و سیاسی و اجتماعی شان ، نظام جمهوری اسلامی را پایه گذاشته و تا امروز آنرا حفظ کرده اند . آنها بعنوان طبقه جدید از سرمایه داران در ۳۴ سال گذشته قدرت را در دست داشته و همواره خارج از آنکه در قدرت بوده و یا جزو جناح مخالف باشند ، به تثبیت نظام پرداخته و میپردازند . هدف از نگاه سریع به گذشته ، بیان اینستکه امکان ندارد با تکیه بر آنانکه موجب تحکیم رژیمی گشته اند و کسانیکه بهر دلیلی از آنها در راه تثبیت این نظام همراهی و همکاری کرده اند ، انتظار تحولی در کردار و سیاست آنها داشت ، البته حساب هواداران و بدنه ناآگاه جناحهای حکومت همچون اصلاح طلبان از حساب مسولان جداست ! منکر این نمیتوان شد که هرکس امکان تغییر خود را داشته و میتواند در جبهه مخالف به سیاست ورزی بپردازد ، اما آنچه اهمیت دارد اینکه این افراد نباید سردمداران گروههایی قرار گیرند که بازهم نقشی در سیاست کشور بازی کنند . چرا افراد و گروههای سیاسی مخالف که با سردمداران سابق نظام به وحدت برخاسته اند بدلیل ترس از عدم وحدت ، از آنها نمیخواهند که دانستنیهای خودرا که هرکدام برای حفظ خود در گوشه ای پنهان کرده در اختیار عموم بگذارند ؟ اولین سوال مهم اینستکه کدامیک از آنها اطلاعات ارزشمند خود را در دوره ای که نقش مهمی در سیاستهای اقتصادی ، نظامی ، عقیدتی ، اجتماعی در دست داشت کاملا افشا نموده تا اقشار گوناگون دریابند که چگونه این رژیم پایه گذاری شده و بتدریج تثبیت گردید و چگونه توانست همه مخالفین را سرکوب نماید ! چگونه است که همه کسانیکه بنوعی و با هدفی از رژیم بریده و به صف مخالفان حکومت در آمده اند ، بیکباره از دادن اطلاعات ذیقیمت خود فاصله گرفته و ضمن توجیه و ناچیز دانستن همکاری خود با رژیم در سالهای گذشته ، تمام مقالات خود را در رابطه با جناحهای حاکم امروزه و جنگ طلبی آنها انجام داده و خود را همچون منتقدی میشناسند که از ابتدا با رژیم همکاری کاملی نداشته و یا دلیل همکاریش پیاده کردن اسلام ناب محمدی متفاوتی بوده است ؟ آیا بازهم باید به کسانیکه بارها در ۳۴ سال گذشته امتحان داده اند ، متکی بود که آنها میتوانند تندروی خامنه ای و جناحش را کنترل نموده و ضمن توافق با قدرتهای بزرگ برای رفع تحریم و جلوگیری از جنگ ، فضایی مناسب را برای برگزاری انتخابات آماده کرده تا دوستان سابق رژیم در وحدت با بخشی از مخالفان مدعی که خود را جزو اپوزیسیون میخوانند ، دموکراسی را در جامعه مستقر نمایند !
پایان بخش اول
محمد ایرانی ۹ آبان ۱۳۹۱

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد