logo





برائت جوئی از فرد یا برائت جوئی از فکر؟

پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۹ - ۲۰ ژانويه ۲۰۱۱

احمد آزاد

اشتباه خواهد بود اگر مسئله صرفا به شخص فرخ نگهدار محدود شده و بقولی همه «کاسه و کوزه‌ها» سر وی شکسته شود. فرخ نگهدار سمبل یک جریان فکری است که پس از انشعاب اقلیت-اکثریت، در این سازمان خط‌مشی همراهی با قدرت سیاسی را دنبال کرد و با اتخاذ سیاست «شکوفائی جمهوری اسلامی» به دفاع از این رژیم دیکتاتوری مذهبی پرداخت. در این راه وی تنها نبود و بخش عمده رهبری این سازمان و کادرهای فعال با وی همراه بودند. در برائت جوئی از فرخ نگهدار باید ریشه‌های این جریان فکری در سازمان اکثریت و تاثیرات آن بر این سازمان بررسی و شناسائی شود.
بدنبال انتشار مقاله‌ای از فرخ نگهدار با عنوان «آقاي خامنه‌اي! فردوست‌ها از شما آريامهر مي‌سازند»، مقالات چندی در نقد مواضع وی در سایت‌های اینترنتی از جانب فعالین چپ، درون و بیرون سازمان اکثریت، منتشر شد. در کنار این مقالات، برائت‌نامه دو تن از اعضاء سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت، آقایان احمد پورمندی و ف. تابان با عنوان «ما از این مواضع اعلام برائت می کنیم!»، منتشره در سایت اخبار روز به تاریخ پنج‌شنبه ۲٣ دی ۱٣٨۹ - ۱٣ ژانويه ۲۰۱۱ ، بازتاب وسیعی یافت و در فاصله سه روز بیش از 60 اظهار نظر در بخش کامنت این سایت درج شد. در این برائت‌نامه، نویسندگان تاکید دارند که قصد مباحثه با نظرات وی را ندارند، چرا که در گذشته بسیار صورت گرفته و حاصلی نداشته است. آنها می‌گویند: « از ان جا که ما نويسندگان اين نامه، سال ها به طور مشترک با وي در يک سازمان بوده ايم، او خود را چپ مي دانسته است و ما نيز، او هنوز عضو سازمان فدائيان خلق ايران (اکثريت) است، و ما نيز، مي خواهيم به اين وسيله برائت و جدائي خود را از کارنامه ي سياسي و افکار اخير او – به خصوص بعد از جنبش سبز - اعلام کنيم و نيز بگوييم سازمان فدائيان خلق ايران (اکثريت) بايد راهي براي اين معضل بيابد.»
کمتر کسی است که با فرخ نگهدار و کارنامه سیاسی وی آشنا نباشد. وی پس از انقلاب بهمن 1357، به تدریج به مقام رهبری سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت رسید و در مقام دبیر اولی در فاصله سالهای 1359 تا 1364 سیاست «شکوفائی جمهوری اسلامی» را با جدیت بسیار و با همکاری و همراهی سایراعضاء کمیته مرکزی وقت این سازمان پیش برد. اگر چه در پلنوم 1365 رهبری اکثریت پذیرفت که این سیاست خطا بوده و این نتیجه گیری در کنگره سال 1369 مورد تائید قرار گرفت، ولی هیچگاه فرخ نگهدار به خطا بودن این سیاست اعتراف نکرد و تلاشهای وی برای پیشبرد این سیاست در اشکال گوناگون تا کنون ادامه داشته است. این مسئله جدیدی نیست و نامه اخیر وی به خامنه‌ای خارج از مواضع همیشگی فرخ نگهدار نیست و جای تعجب نیز ندارد.
آنچه که تازگی دارد، نه سخنان فرخ نگهدار، که موضعگیری صریح و روشن دو تن از اعضاء سازمان اکثریت در مقابل مواضع وی و اعلام برائت از آن است. اهمیت این مسئله دراین است که دو تن از اعضاء این سازمان، که چهره‌های شناخته شده‌ای هستند، رسما و از طریق نامه‌ای علنی، ضمن آن که همچنان خود را عضو این سازمان می‌دانند، جدا بودن خط مشی و مواضع سیاسی خود از فرخ نگهدار را اعلام کرده و علاوه بر آن از دیگر اعضاء این سازمان می‌خواهند تا تکلیف خود را با «فرخ نگهدار» روشن کنند. این خود گام جدید و مهمی است درحیات تشکیلاتی سازمان اکثریت. اکنون سال‌ها است که سازمان اکثریت در عمل بیشتر یک جبهه ائتلافی نانوشته از جریانات فکری متفاوت است، تا یک سازمان سیاسی متعارف و هر یک از جناحهای درونی به فراخور حال خود مستقلا عمل می‌کنند و اختلافات فاحش سیاسی مانع از آن نیست تا جناح‌های درونی یکدیگر را تحمل نکنند و همه خود را «اکثریتی» ندانند. در بهترین حالت اعلام می‌شود که اسناد مصوبه کنگره، مواضع رسمی این سازمان است، مصوباتی که ظاهرا کسی خود را به آنها مقید نمی‌داند. در چنین چارچوبی، این برائت نامه گام مهمی است در تلاش برای خارج کردن این سازمان از این وضعیت.
اما اشتباه خواهد بود اگر مسئله صرفا به شخص فرخ نگهدار محدود شده و بقولی همه «کاسه و کوزه‌ها» سر وی شکسته شود. فرخ نگهدار سمبل یک جریان فکری است که پس از انشعاب اقلیت-اکثریت، در این سازمان خط‌مشی همراهی با قدرت سیاسی را دنبال کرد و با اتخاذ سیاست «شکوفائی جمهوری اسلامی» به دفاع از این رژیم دیکتاتوری مذهبی پرداخت. در این راه وی تنها نبود و بخش عمده رهبری این سازمان و کادرهای فعال با وی همراه بودند. در برائت جوئی از فرخ نگهدار باید ریشه‌های این جریان فکری در سازمان اکثریت و تاثیرات آن بر این سازمان بررسی و شناسائی شود. تلاش برخی از چهره‌های قدیمی و مسئولین سازمان اکثریت به محدود کردن مسئله به شخص فرخ نگهدار و این که :« او نه سخنگوی سازمان است و نه در زمره سیاست سازان سال های اخیر آن.» (نگاه کنید به مقاله «اصل ماجرا»، نوشته بهزاد کریمی، سایت اخبار روز یکشنبه 26 دی و مقاله «جای خالی حرف!» جمشید طاهری پور در سایت عصر نو دوشنبه ۲۷ دی ۱۳۸۹ - ۱۷ ژانويه ۲۰۱۱) ضمن آن که قابل فهم و مشروع است، ولی بیانگر همه واقعیت‌ها نیست و بیش از آن تلاشی است برای پرده کشیدن بر واقعیت سازمان اکثریت و جایگاه جریان فکری که فرخ نگهدار سردمدار و سخنگو و سمبل آن است.
مشکل بتوان پذیرفت که آن چه که فرخ نگهدار می‌گوید و مواضعی که از ان دفاع می‌کند، صرفا متعلق است به وی و هیچ یار و همراه و هم‌فکری در سازمان اکثریت ندارد. تجربه همین سه دهه فعالیت سیاسی این سازمان نشان داده است که فرخ نگهدار هیچگاه تنها نبوده و همفکران و همراهانی دارد که همچون وی از خط مشی رفرم در قدرت سیاسی و «شکوفائی جمهوری اسلامی» دفاع می‌کردند و هنوز هم این سیاست را دنبال می‌کنند. در بیرون از سازمان اکثریت نیز، وی نه به عنوان یک فعال منفرد سیاسی، بلکه همواره به عنوان یک جریان فکری در سازمان اکثریت مورد توجه بوده و نظراتش دنبال می‌شود. وی بارها و به تناوب به عضویت دستگاه رهبری سازمان اکثریت برگزیده شده است و در همین کنگره آخر نیز رای کافی برای حضور در شورای رهبری سازمان اکثریت را کسب کرد و در این شورا نیز تنها نماینده این جریان فکری نیست. بدیگر سخن نیروی معینی در سازمان اکثریت همچون فرخ نگهدار می‌اندیشد و وی را به عنوان نماینده فکری خود به شورای مرکزی می‌فرستد. این جریان فکری یقینا تلاش می‌کند تا سیاست‌های سازمان اکثریت را متاثر ساخته و جائی برای مواضع خود در این سیاست‌ها بگشاید. درجریان تعادل قوای درونی سازمان اکثریت نیز، در تمام این سالها، این جریان فکری از موقعیتی برخوردار بوده و تاثیرات خود را بر سیاست‌های این سازمان گذاشته است.
در سال‌های گذشته سازمان اکثریت بارها فرصت داشت تا با بررسی موشکافانه دلائل اتخاذ سیاست به غایت راستروانه و مخرب «شکوفائی جمهوری اسلامی» از سوی این سازمان، ریشه‌های این تفکر را شناخته و خود را از آلودگی‌های آن برهانند. اما متاسفانه چنین نشد.
بنیان‌گذاران جنبش فدائی همواره بر دو اصل مهم، مبارزه انقلابی برای تغییر رژیم دیکتاتوری و مسئله استقلال چپ از مراکز قدرت و تکیه مبارزه شان بر مردم، تاکید داشتند. در همان زمان، بخشی از چپ ایران با پذیرش ایده «امکان رفرم» در رژیم شاه، با هرگونه مبارزه انقلابی مخالفت کرده و آن را رد می‌کرد. این دو اصل مهم در همان دو سال اول پس از انقلاب و با پذیرش سیاست «استحاله »رژیم از درون و اتخاذ سیاست «اتحاد و انتقاد» (که در واقع بیش اتحاد بود و کم انتقاد) با حکومت اسلامی و حواشی آن، به شدت در سازمان اکثریت خدشه دار شد و متاسفانه ادامه یافت.
انتشار نامه آقایان احمد پورمندی و ف. تابان را باید به فال نیک گرفت و بر این امید بود که دیگر وجدانهای چپ بیدار سازمان اکثریت، با تاسی بر این رفقای خود، آغازگر پالایش این سازمان از پسمانده‌های فکر «شکوفائی جمهوری اسلامی» و وابستگان به قدرت و حواشی آن باشند.
چپ انقلابی ایران می‌تواند مستقلا و بدون نیاز به آویختن به دامن این یا آن جناحی از قدرت، همگام و همراه مردم برای استقرار آزادی، دمکراسی و عدالت اجتماعی مبارزه کرده و صفوف خود را سامان دهد.

پنج‌شنبه ٣۰ دی ۱٣٨۹ - ۲۰ ژانويه ۲۰۱۱

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد